سبک زندگی در چارچوب رفتاری برترین زن جهان

سبک زندگی در چارچوب رفتاری برترین زن جهان

نویسنده: حجت الاسلام مصطفی عزتی

این ادعا که انتخاب‌های هر فردی ریشه در اندیشه و طرز تفکر او دارد نیاز به استدلال ندارد، اما این ادعا که اندیشه و انتخاب افراد هم تابع نوع رفتارهای روزمره‌ی آن‌هاست، در نگاه اول عجیب می‌نماید. اما واقع این است که حتی طرز خوردن و خوابیدن و راه‌ رفتن انسان‌ها هم بر اندیشه‌های آن‌ها اثر بسیاری می‌گذارد. به عبارت دیگر، می‌توان ادعا کرد که اگرچه رفتارهای انسان‌ها می‌تواند برآمده از اندیشه‌های آنان باشد، اما در عین حال، می‌تواند اندیشه‌ی افراد را هم ‌بسازد.
البته در نگرش اسلامی، این امری شناخته‌شده است؛ تأثیر و تأثر هر یک از ایمان و عمل صالح نسبت به هم از مسلمات نگاه اسلامی است. همان‌طور که ایمان و عقیده‌ی صحیح باعث سر زدن عمل صالح از فرد مسلمان می‌شود، مداومت بر اعمال صالحه نیز باعث تقویت ایمان فرد می‌گردد. به‌عنوان نمونه، کسی که حقیقت وجودی خود را به‌درستی می‌شناسد و از نیازمندی و فقر ذاتی خود به‌خوبی آگاه است و در یک کلام « أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ» (1) را با تمام وجود درک کرده است، به‌عنوان بنده‌ی خدا راه تواضع را در پیش می‌گیرد و تمامی حرکات و سکناتش متواضعانه خواهد بود. و این یعنی اندیشه بر رفتار اثر می‌گذارد. از آن طرف هم با تکرار رفتار متواضعانه، به‌تدریج حقیقت تواضع و بندگی بیشتر در او رسوخ می‌کند.
آنچه گفتیم مصداق روشن و ساده‌ای است از تأثیر و تأثر متقابل بین اندیشه و رفتار فرد. به عبارت دیگر، هر انسانی تفکری دارد که از تفکر او رفتار و از رفتار او تفکر دائماً تولید و بازتولید می‌شود. دنیای غرب با توجه به این اصل اسلامی، بر روی این مسئله کار کرد و متوجه شد که برای تأثیرگذاری می‌تواند از همین نوعِ ساده‌ی رفتار روزمره استفاده کند تا عقاید و افکار و ایدئولوژی و نهایتاً طریقه‌ی زندگی و عمل مردم را تحت کنترل خود درآورد. لذا می‌بینیم که «هالیوود» به‌عنوان یکی از بازوهای کارآمد نظام سلطه، بدون اینکه نیازی ببیند که ایدئولوژی خود را به‌طور مستقیم القاء کند، با القای رفتارها و سبک زندگی خاص غربی، اندک اندک بر روی فکر جوامع نیز تأثیر گذاشته و افکار را برای پذیرش ایدئولوژی آمریکایی آماده می‌کند.

خلطی در مفهوم سبک زندگی
متأسفانه عموم نویسندگانی که در باب سبک زندگی دست به قلم شده‌اند، در تلقی خود از مفهوم «سبک زندگی» دچار مغالطه می‌شوند و این مفهوم را با چند مفهوم نزدیک به آن، از قبیل فرهنگ، اخلاق، روش و مهارت‌های زندگی هم‌معنی فرض کرده و یکسان به‌کار می‌برند!
توضیح اینکه حجم بالایی از دستورات دینی و مطالب معارف اسلامی توصیه‌هایی است برای بهتر زندگی ‌کردن. به‌عنوان مثال، به این دستورات دقت کنید:
دروغ نگویید! غیبت نکنید! تهمت نزنید! تجسس نکنید! مسخره نکنید! و… این دستورات و سایر دستوراتی که از این قبیل هستند جنبه‌ی اخلاقی دارند. یا اینکه:
با چه کسانی دوستی کنیم؟ چگونه با همسایه تعامل کنیم؟ چگونه برای عبادت و کار و تفریح برنامه‌ریزی کنیم؟ و موارد مشابه با این دستورات، در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی مطرح است. اما این‌ها هیچ‌کدام سبک زندگی به معنی دقیق و کامل نیست!
متأسفانه نمونه‌های بسیار زیادی از این خلط معنایی را در مقالات منتشرشده در فضای مجازی شاهدیم. بسیاری از مقالات با موضوع سبک زندگی از منظر آیات و روایات منتشر شده که وقتی مطالعه می‌کنیم همین دروغ نگفتن و غیبت نکردن و… در آن‌ها به‌عنوان سبک زندگی مطرح شده است. آیا به‌واقع منظور مقام معظم رهبری از طرح مسئله‌ی «سبک زندگی» همین بود؟! این مطالب در طول تاریخ اسلام همیشه ذیل عنوان «اخلاق اسلامی» مطرح بوده است. آیا مقام معظم رهبری همان مطلب را تنها با انتخاب یک عنوان جدیدتر (سبک زندگی) تکرار کرده‌اند؟!
جالب اینکه حتی بعضی از مقالاتی که قبل از صحبت مقام معظم رهبری مثلاً یک بار با عنوان «اخلاق در قرآن» منتشر شده بود، مجدداً و بعد از فرمایشات رهبری، با تغییر ساده‌ای در عنوان، با نام «سبک زندگی قرآنی» بازنشر شده است! اگر این‌ها همه‌ی مراد از اصطلاح «سبک زندگی» نیست، پس برای پیدا کردن فهم صحیح از «سبک زندگی» باید ادبیاتمان را توسعه بدهیم، نه اینکه بگوییم این کلمه همانی است که قبلاً هم داشتیم و فقط عبارتش را امروزی و شیک‌تر کرده‌ایم!
به گمان ما، سبک زندگی مجموعه‌ای است برگرفته از رفتارهای برخاسته از انتخاب. پس بنا به این تعبیر، «سبک زندگی دو ویژگی اصلی دارد: یکی داشتن الگو و سبک و دوم اینکه در این کنش‌ها نوعی ترجیح وجود دارد. در توضیح این ویژگی‌ها می‌توان گفت که برخی از رفتارهای انسان بر حسب اجبار یا عادت انجام می‌شود، اما بخشی دیگر از رفتارها از سر انتخاب و ترجیح است. این انتخاب‌ها به باور‌ها و سلیقه‌های افراد بر‌می‌گردد و در نتیجه، با هم تناسب و ربط دارد. یا حداقل هر دسته از رفتار‌های ناشی از ترجیحات در حوزه‌ی خود با هم تناسب دارد و از این مناسبات می‌شود الگو یا الگو‌هایی استخراج کرد. این مناسبات یا الگومندی همان سبک زندگی است.»(2)

معناداری سبک زندگی دینی
اکنون وقت پاسخ به این سؤال است که براساس معنایی که ما از سبک زندگی ارائه کردیم، آیا ترکیب «‌سبک زندگی دینی» ترکیبی درست و معنادار است یا نه؟ پاسخ مثبت است. با توجه به تعریف فوق، «سبک زندگی دینی» سبکی است که الگوهای مطرح در آن از ترجیحات دینی یا مبتنی بر مبانی دینی پدید آمده است.

چرا سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها)؟
برای شناخت صحیح «سبک زندگی دینی» بهترین و مطمئن‌ترین راه، استفاده از سبک زندگی پیشوایانی است که سبک زندگی آنان نمونه‌ی عینی سبک زندگی دینی است و خداوند آنان را به‌عنوان اسوه و الگو معرفی کرده است. اما از بین چهارده معصوم (علیهم السلام)، چرا سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها)؟
از یک طرف رسول گرامی اسلام و پدر حضرت فاطمه (صلّی الله علیه و آله) به فرموده‌ی قرآن، اسوه‌ی شایسته است: « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَنْ کَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْاخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیرًا:(3) مسلماً برای شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى می‌باشد، براى آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.»
از طرف دیگر، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، بارها و بارها حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را پاره‌ی وجود خویش می‌خواند و با تعابیر گوناگون رضایت او را رضایت خود و ناراحتى او را ناراحتى خویش اعلام می‌دارد.
نتیجه‌ای که از این دو مقدمه برداشت می‌شود این است که سرّ این تأکیدات براى آن است که توجه همه‌ی مؤمنان طول تاریخ را به اسوه‌پذیری از ابعاد زندگانى این بانوی گران‌قدر جلب کند.
چرا چنین نباشد، در حالى که وجود فاطمه (سلام الله علیها) از وجود رسول خدا جدا نیست. وجود او قسمتى از وجود رسول خداست و سیره‌ی او جلوه‌ی دیگرى از سیره‌ی رسول خدا. فاطمه (سلام الله علیها) اسوه‌ی حسنه است در عرصه‌هایی چون دفاع جانانه از ارزش‌های اسلام، جانبازى براى استمرار رسالت، عشق‌بازی در راه بقا و دوام ولایت، جهاد بی‌امان فرهنگى، تقوا و عبادت، مهرورزى و محبت، عفاف و حجاب، تربیت فرزند، تدبیر منزل، تجهیز روحى و روانى مرد براى جهاد و…
و این است رمز و راز آنکه سیره‌ی فاطمی (سلام الله علیها) براى همه‌ی امامان (علیهم السلام)، اسوه، حجت و الگو می‌گردد: « نَحْنُ حُجَهُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ وَ فَاطِمَهُ حُجَّهٌ عَلَیْنَا:(4) ما (امامان معصوم) حجت خداوند بر مردمان هستیم و فاطمه، حجت (خداوند) بر ما. » و در جایی دیگر آخرین حجت الهی فاطمه (سلام الله علیها) را اسوه‌ی خویش معرفى می‌فرماید: « وَ فِى اِبْنَهِ رَسُولِ اللهِ لِىَ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ:(5) همانا در دختر رسول خدا براى من، الگویى شایسته وجود دارد. » و در یک کلام، اسوه‌پذیری از فاطمه (سلام الله علیها) همان امتثال فرمان خدا در اسوه‌پذیری از رسول خداست.
در انتهای مبحث و تنها به‌عنوان نمونه، به دو الگوی سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) می‌پردازیم:

الف) احساس مسئولیت فاطمی (سلام الله علیها)
یک مسلمان واقعى هیچ‌گاه به خود اجازه نمی‌دهد که از زیر بار مسئولیت شانه خالى کند؛ چراکه قرآن (این دستورالعمل نهایی عالم خلقت) در سرتاسر آیاتش انسان را موجودى مختار و مسئول معرفى می‌کند:
« إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ و الْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئولًا:(6) گوش و چشم و دل، همگى مورد بازخواستند.»
« وَ أَنَّ لَیْس لِلإِنسانِ إلَّا مَا سَعَى وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى:(7) و براى انسان بهره‌اى جز سعى و کوشش او نیست و تلاش او به‌زودى دیده می‌شود، سپس به او جزاى وافى داده خواهد شد.»
نتیجه اینکه یکى از مهم‌ترین مسائل در عرصه‌ی تربیت و تزکیه، ایجاد و پرورش روحیه‌ی مسئولیت‌پذیری است.
زندگى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از آغاز تا انجام، با زیباترین جلوه‌های مسئولیت‌پذیری عجین است. این بانو به گواهى تاریخ، از دوران طفولیت تا آخرین لحظه‌ی حیات پیامبر، در حساس‌ترین موقعیت‌ها، بزرگ‌ترین پشتوانه‌ی روحى پیامبر بود و در سخت‌ترین شرایط بحرانى، به یارى پدر می‌شتافت و بار سنگین غصه‌ها را از دوش او برمی‌داشت.
اکنون به بیانى زیبا و جامع از مقام معظم رهبری در همین باب دل می‌سپاریم:
«شما که در دوره‌ی پیشرفت علمى و صنعتى و فناورى و دنیاى بزرگ و تمدن مادى و این همه پدیده‌هاى جدید زندگى مى‌کنید، از الگوى خودتان در مثلاً هزاروچهارصد سال پیش توقع دارید که در کدام بخش، مشابه وضع کنونى شما را داشته باشد تا از آن بهره بگیرید. مثلاً فرض کنید مى‌خواهید ببینید چگونه دانشگاه مى‌رفته است؟! یا وقتى که مثلاً در مسائل سیاست جهانى فکر مى‌کرده، چگونه فکر مى‌کرده است؟! این‌ها که نیست.
یک خصوصیات اصلى در شخصیت هر انسانى هست؛ آن‌ها را بایستى مشخّص کنید و الگو را در آن‌ها جست‌وجو نمایید. مثلاً فرض بفرمایید در برخورد با مسائل مربوط به حوادث پیرامونى، انسان چگونه باید برخورد کند؟ حالا حوادث پیرامونى، یک وقت مربوط به دوره‌اى است که مترو هست و قطار هست و جت هست و رایانه هست؛ یک وقت مربوط به دوره‌اى است که نه، این چیزها نیست، اما حوادث پیرامونى بالاخره چیزى است که انسان را همیشه احاطه مى‌کند.
انسان دو گونه مى‌تواند با این قضیه برخورد کند: یکى مسئولانه، یکى بى‌تفاوت. مسئولانه هم انواع و اقسام دارد؛ با چه روحیه‌اى، با چه نوع نگرشى به آینده. آدم باید این خطوط اصلى را در آن شخصى که فکر مى‌کند الگوى او مى‌تواند باشد، جست‌وجو کند و از آن‌ها پیروى نماید. مثلاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سنین شش هفت سالگى بودند که قضیه‌ی شعب ابى‌طالب پیش آمد. شعب ابى‌طالب دوران بسیار سختى در تاریخ صدر اسلام است؛ یعنى دعوت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) شروع شده بود، دعوت را علنى کرده بود، به‌تدریج مردم مکه (به‌خصوص جوانان، به‌خصوص برده‌ها) به حضرت مى‌گرویدند و بزرگان طاغوت (مثل همان ابولهب و ابوجهل و دیگران) دیدند که هیچ چاره‌اى ندارند، جز اینکه پیامبر و همه‌ی مجموعه‌ی دوروبرش را از مدینه اخراج کنند. همین کار را هم کردند. تعداد زیادى از این‌ها را که ده‌ها خانوار مى‌شدند و شامل پیامبر و خویشاوندان پیامبر و خود ابى‌طالب (با اینکه ابى‌طالب هم جزء بزرگان بود) و بچه و بزرگ و کوچک مى‌شدند، همه را از مکه بیرون کردند. این‌ها از مکه بیرون رفتند، اما کجا بروند؟ تصادفاً جناب ابى‌طالب، در گوشه‌اى از نزدیکى مکه در شکاف کوهى ملکى داشت؛ اسمش شعب ابى‌طالب بود. گفتند به آنجا برویم. حالا شما فکرش را بکنید! در مکه، روزها هوا گرم و شب‌ها بى‌نهایت سرد بود؛ یعنى وضعیتى غیرقابل تحمل. این‌ها سه سال در این بیابان‌ها زندگى کردند. چقدر گرسنگى کشیدند، چقدر سختى کشیدند، چقدر محنت بردند، خدا مى‌داند. یکى از دوره‌هاى سخت پیامبر، آنجا بود. پیامبر اکرم در این دوران، مسئولیتش فقط مسئولیت رهبرى به معناى اداره‌ی یک جمعیت نبود؛ باید مى‌توانست از کار خودش پیش این‌هایى که دچار محنت شده‌اند، دفاع کند.
البته ایمان‌هاى قوى مى‌ایستند، اما بالأخره همه‌ی سختی‌ها به دوش پیامبر فشار مى‌آورد. در همین اثنا، وقتى که نهایت شدت روحى براى پیامبر بود، جناب ابى‌طالب که پشتیبان پیامبر و امید او محسوب مى‌شد و خدیجه کبرى که او هم بزرگ‌ترین کمک روحى براى پیامبر به‌شمار مى‌رفت، در ظرف یک هفته، از دنیا رفتند! حادثه‌ی خیلى عجیبى است؛ یعنى پیامبر تنهاى تنها شد.
در این شرایط، نقش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را ببینید. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مثل یک مادر، مثل یک مشاور، مثل یک پرستار براى پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بوده است. آنجا بوده که گفتند فاطمه «امّ ابیها» (مادر پدرش) است. این مربوط به آن وقت است؛ یعنى وقتى که یک دختر شش هفت ساله این‌گونه بوده است. البته در محیط‌هاى عربى و در محیط‌هاى گرم، دختران زودتر رشد جسمى و روحى مى‌کنند. مثلاً به اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله‌ی امروز. این، احساس مسئولیت است. آیا این نمى‌تواند براى یک جوان الگو باشد که نسبت به مسائل پیرامونى خودش زود احساس مسئولیت و احساس نشاط کند؟ آن سرمایه‌ی عظیم نشاطى را که در وجود اوست، خرج کند، براى اینکه غبار کدورت و غم را از چهره‌ی پدرى که مثلاً حدود پنجاه سال از سنش مى‌گذرد و تقریباً پیرمردى شده است، پاک کند. آیا این نمى‌تواند براى یک جوان الگو باشد؟ این خیلى مهم است.»(8)

ب) همسرداری فاطمی (سلام الله علیها)
چراییِ محرومیت زنان از جهاد و شهادت در راه خدا شبهه‌ای بود که در زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به گونه‌های مختلفى طرح می‌شد. جمعی از بانوانى که آرزو داشتند تا از ثواب عظیم جهاد بهره‌مند شوند گرد هم آمدند و پس از بحث و گفت‌وگو در این‌ باره، بانویی به نمایندگی از طرف زنان به مسجد رفت و سؤال بانوان را طرح کرد. مضمون سخن این بود که یا رسول‌الله! در حالى که باب جهاد و شهادت به روى ما بسته شده است، چگونه می‌توانیم از ثواب این فضیلت عظما بهره‌مند شویم؟ آیا راه جبرانى براى زنان وجود دارد؟!
پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: « جَهادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ:(9) جهاد زن، همسردارى نیکوى اوست. » یعنی درست است که جهاد بر شما واجب نیست و از راه جنگیدن نمی‌توانید به ثواب جهاد نائل شوید، اما می‌توانید در خانه عملى انجام دهید که شما را در ثواب مجاهدان شریک گرداند و آن عمل، « همسردارى خوب و نیکو » است.
اما علت این همه تأکید بر مسئله‌ی «همسردارى» و حکمت برابری «همسردارى» با «جهاد» چیست؟!
زن و مرد به‌عنوان عناصر اصلی تشکیل‌دهنده‌ی یک خانواده به‌طور طبیعی به هم وابسته هستند و موفقیت هر یک از این ‌دو در گرو سلامت روابط خانوادگى است. مرد خانه هنگامى می‌تواند با خاطرى آسوده به فعالیت‌های خود، مانند جهاد در راه خدا، بپردازد که به وجود همسری شایسته و ازخودگذشته در محیط خانواده دلگرم باشد.
اگر سردی بر روابط همسران حاکم باشد، سیر مادى و معنوى زندگى مختل خواهد شد و مرد نمی‌تواند وظایف خود را در عرصه‌ی جامعه به انجام برساند. کلید آرامش، نظم، انضباط و صمیمیت خانواده در دست زنان است و از این رو، آسودگى خاطر و آرامش روحی-روانى مرد نیز در عرصه‌ی فعالیت‌های اجتماعى، وابسته به نوع رفتار و منش زن در خانه خواهد بود.
بیراه نیست اگر ادعا کنیم که مردان در حداقل نیمى از موفقیت‌های مادى و معنوى، وامدار همسرانشان هستند. این بانوان هستند که می‌توانند با درایت، کیاست، گذشت و رفتار شایسته‌ی خویش، کانون خانواده را به بهشتى از شور، نشاط، صمیمیت و صفا مبدل سازند و از این رهگذر، زمینه‌ی موفقیت و پیشرفت زندگى مشترکشان را در همه‌ی عرصه‌های مادى، معنوى، فردى و اجتماعى فراهم آورند.
در پایان، تحلیلى از شوهردارى حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در کلام مقام معظم رهبری با هم مرور می‌کنیم:
«نمونه‌ی بعد، مسئله‌ی همسردارى و شوهردارى است. یک وقت انسان فکر مى‌کند که شوهردارى یعنى انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تروتمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمی‌ها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهردارى که فقط این نیست. شما ببینید شوهردارى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چگونه بود. در طول ده سالى که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگ‌هاى کوچک و بزرگى ذکر کرده‌اند (حدود شصت جنگ) که در اغلب آن‌ها هم امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است. حالا شما ببینید، او خانمى است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ مى‌ماند (این‌قدر جبهه وابسته به اوست)، از لحاظ زندگى هم وضع روبه‌راهى ندارند؛ همان چیزهایى که شنیده‌ایم: وَ یُطعِمُونَ الطعَامَ عَلی حُبِّهِ مِسکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً / إِنمَا نُطعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاءً وَ لا شکُوراً(10) یعنى حقیقتاً زندگى فقیرانه‌ی محض داشتند، در حالى که دختر رهبرى هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسئولیت هم مى‌کند.
ببینید انسان چقدر روحیه‌ی قوى مى‌خواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه‌ی اهل‌وعیال و گرفتاری‌هاى زندگى خالى کند، به او دلگرمى دهد، بچه‌ها را به آن خوبى که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) امام بودند و طینت امامت داشتند، زینب (سلام الله علیها) که امام نبود. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدت زیادى زنده نماند.
این‌طور خانه‌دارى، این‌طور شوهردارى و این‌طور کدبانویى کرد و این‌طور محور زندگى فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفت. آیا این‌ها نمى‌تواند براى یک دختر جوان، یک خانم خانه‌دار یا مُشرف به خانه‌دارى الگو باشد؟ این‌ها خیلى مهم است.»(11)

کلام آخر
آنچه گفته شد، تنها دو نمونه از جلوه‌های بی‌شمار سبک زندگی فاطمی (سلام الله علیها) بود. امید آنکه این گفته‌ها شروعی باشد در مسیر استنباط «سبک زندگی اسلامی» از دل زندگانی اسوه‌های چهارده‌گانه‌ی این دین خاتم.

پی‌نوشت‌ها:

(1) سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 15.
(2) مقاله‌ی «چیستی سبک زندگی»، از سعید مهدوی کنی.
(3) سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 21.
(4) عوالم العلوم، ج 11، ص 5.
(5) فى توقیع مولانا صاحب الزمان الذى خرج فیمن ارتاب فیه صلوات الله علیه: …وَ فِى اِبْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ لِىَ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ… (بحارالانوار، ج 53، ص 178، باب 31، روایت 9)
(6) سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.
(7) سوره‌ی نجم، آیه‌ی 38 تا 41.
(8) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان به مناسبت هفته‌ی جوان‌، 7 اردیبهشت 77، با اندکی تلخیص.
(9) تحف العقول، ص 60 و مکارم الاخلاق، ص 215.
(10) سوره‌ی انسان، آیه‌ی 8 و 9.
(11) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان به مناسبت هفته‌ی جوان‌، 7 اردیبهشت 77.
منبع مقاله :
برهان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید