نویسنده : محمد علی لک آبادی
الحَمدُللهِ علی ماأنعَمَ، و لهُ الشُّکرُ علی ما ألهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قدَّمَ من عُمومِ نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و تمام مننٍ والاها، جمَّ عن الإحصاءِ عددُها، و نأی عن الجزاءِ أمدُها، و تفاوت عنِ الأدراکِ أبدُها، و ندبهم لاستزادتها بِالشُّکر لاتِّصالِها، و استحمد إلی الخلائقِ بإجزالها، و ثنِّی بِالنَّدبِ إلی أمثالها، و أشهدُ أن لا إلا إلا الله وحده لا شریکَ لَهُ، کلمهُ جَعل الإخلاص تأویلها، و ضمَّنَ القلوبَ موصولها، و أنار فی الفکره معقولها،
1- ضرورت شکر و سپاس الهی
ستایش خداوند را، بر نعمت هایی که به ما بخشید، و شکر او را! بر آنچه الهام فرمود. حمد و ثنا بر خداوند، برابر نعمت هایی که از پیش فرستاد، و همه نعمت هایی که آفرید، و نعمت های فراوانی که به اسنان ها عطا فرمود، و تمام منّت ها و نعمت هایی که پیاپی فرستاد.
نعمت های که شمارش آن از توان انسان فزونتر، و پاداش آن ناممکن و درک دامنه و گستردگی آن از دراک و هوش بشر فراتر است.
مردم را به شکر گزاری فرا خواند، تا نعمت ها را پیاپی فرستد، و به حمد و سپاس راهنمایی کرد، تا نعمت ها را فزونی بخشد، وبا درخواست بندگان، نعمت ها را چند برابر نماید.
گواهی می دهم، به جز الله خدایی نبوده و شریکی برای او نیست، تفسیر این گواهی و شهادت، اخلاص است، و پایبند آن، قلب های آگاه که در پیشگاه تفکر و اندیشه، معنای آن را روشن فرمود.
المُمتنع من الأبصار رویتهُ، و من الألسنِ صفتهُ، و من الأوهامِ کیفیَّتُهُ، ابتدع الأشیاءش لا من شی ءٍ کان قبلها، و أنشأها بلا احتذاء أمثله امتثلها، کوَّنها بقدرته، و ذرأها بمشیَّته، من غیر حاجهٍ منه ألی تکوینها، و لافائدهٍ له فی تصویرها، ألا تثبیتاً لحکمته، و تنبیهاً علی طاعته، و إظهاراً لقدرتهِ، و تعبّداً لبریَّته، و إعزازاً لدعوته، ثمَّ جعل الثَّواب علی طاعته، و وضع العقابَ علی معصیتهِ، زیادهً [ذیادهً] لعباده عن نقمته و حیاشهً منه إلی جنَّتهِ.
2- شناخت خدا
خداوندی که چشم ها او را نمی توانند بنگرند، و زبان ها از وصف او عاجزند، و هم و خیال از درک ذات او فرو مانده اند، اشیای عالم را بدون این که چیزی موجود باشد، آفرید، و بدون مثال و نمونه ای، ایجاد کرد، با قدرت خود پدید آورد، و با اراده خود ایجاد نمود، نه به آفریدن آنها نیازمند بود، و نه از خلقت آنها سود می برد.
جز آن که خواست حکمتش تحقق یابد، و همه را به اطاعت و بندگی آگاه نماید، و قدرت خود را آشکار کند، و به همه راه بندگی بیاموزد، و دعوت خود را عزت بخشد.
آن گاه پاداش را برای اطاعت و بندگی، و عذاب را در مخالفت و سرپیچی، قرار داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند، و به سوی بهشت سوق دهد.
و أشهدُ أنَّ أبی محمداً عبدهُ و رسولهُ، اختارهُ و انتجبهُ قبلَ أن أرسلهُ، و سمَّاهُ قبل أن اجتبلهُ، و اصطفاه قبل أنِ ابتعثهُ، إذ الخلائق بالغیب مکنونهٌ، و بستر الأهاویل مصونهٌ، و بنهایه العدم مقرونهٌ، علماً من الله تعالی بم آیل [بمائل] الأمورِ، و أحاطهً بحوادث الدُّهور، و معرفهً بمواقع المقدور، ابتعثهُ الله تعالی إتماماً لأمره، و عزیمهً علی إمضاء حکمه، و إنفاذا لمقادیر حتمه، فرأی الأمم فرقاً فی أدیانها، عکَّفاً علی نیرانها، عابدهً لإوثانها، منکره لله مع عرفانها.
3- فلسفه بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله
گواهی می دهم که پدرم محمد صلی الله علیه و اله بنده و فرستاده او است، خدا او را قبل از آن که بیافریند، انتخاب کرد و پیش از آن که بفرستد به نام
نیکو، نامگذاری فرمود، و پیش از بعثت به پیامبری برگزید.
آن هنگام که هنوز مخلوقات در حجاب غیب پنهان بودند، و در تاریکی نیستی پوشانده و آثاری نداشتند.
انتخاب پیابر صلی الله علیه و اله بر اساس علم خدا و آینده امور و احاطه و تسلط او به حوادث روزگاران، و شناخت خدا به سرنوشت هر چیزی بود.
پیامبر را برانگیخت، تا امر خود را تمام کند، و آنچه را که مقدّر ساخته به انجام رساند.
پیامبر دید که هر فرقه ای دینی دارد، و به روشنایی شعله ای روی آورده، و بت های خود را پرستش نموده، و خدا را با آن که می شناختند، انکار کردند.
فأنار الله بمحمدٍ صلی الله علیه و اله ظلمها، و کشفَ عن القلوبِ بهمها، و جلی عن الأبصار غممها، و قام فی النّاس بالهدایه، و أنقذهم من الغوایه،و بصَّرهم من العمایه، و هداهم إلی الدِّین القویم، و دعاهم إلی الطّریق المستقیم، ثمَّ قبضه الله إلیه قبض رأفته و اختیار، و رغبهٍ و إیثارٍ فمحمدٌ صلی الله علیه واله عن تعب هذه الدّار فی راحهٍ، قد حفَّ بالاملائکه الأبرار، و رضوان الرَّبِّ الغفَّار، و مجاوره الملک الجبّار، صلی الله علی و أبی نبیِّه و أمینه علی الوحی و صفیه و خیرته من الخلق و رضیِّه، و السلام علیه ورحمه الله و برکاته. ثم التفتت إلی إهل المجلس، و قالت:
4- ره آورد بعثت پیامبر صلی الله علیه و اله
پس خدای بزرگ ، تاریکی های جاهلیت را به وسیله محمد صلی الله علیه و اله روشن ساخت، و مشکلات و تیرگی کفر را از قلب ها زدود، و پرده ها از جلوی دیدگان برداشت.
پیامبر صلی الله علیه و اله برای هدایت در میان مردم بپا خواست، و آنان را از گمراهی نجات داد و از کوری و کوردلی رهانید، و به سوی دین استوار الهی رهنمون شد و همه را به راه راست فرا خواند، تا روزی که خدا بر اساس رأفت و رحمت خویش او را به نزد خود برد که به دیدار او راغب و سزاوار بود.
پس رسول خدا، هم اکنون از رنج این دنیا راحت است، و گرداگرد او را فرشتگان گرفته اند، و در رضوان و خشنودی خدا غرق است، که در جوار رحمت ملک جبّار، آرمیده است.
درود خدا بر پدرم که نبی و امین خدا بر وحی، و برگزیده او بود، سپس به مردم در مسجد نگریست و فرمود:
أنتم عباد الله نُصبُ أمرهِ و نهیه، و حملهُ دینه و وحیهِ، و أمناءُ الله علی أنفسِکم، و بلغاوُهُ إلی الأممِ، و زغمتم حقُّ لکم لله فیکم عهدُ قدَّمهُ إلیکم، و بقیَّهٌ استخلفها علیکم، کتاب الله النّاطقُ، و القرآنُ الصّادقُ، و النُّور السَّاطع، و الضِّیاءُ اللَّامع، بیِّنهٌ بصائرهُ، منکشفهٌ سرائرهُ، متجلِّیهُ ظواهرهُ، مغتبطهٌ به أشیاعهُ، قائدٌ إلی الرِّضوانِ اتّباعه، مودٍّ إلی النَّجاه إسماعهُ، به تنالُ حججُ الله المنورهُ، و عزائمهُ المفسَّرهُ، ومحارمهُ المحذَّره، و بیناتهُ الجالیهُ، و براهینهُ الکافیهُ، و فضائله المندوبهُ، و رخصه الموهوبهُ، و شرائعهُ المکتوبهُ.
5- ویژگی های قرآن و عترت
شما ای بندگان خدا! که پرچمداران امر و نهی خدایید، و حاملان دین و وحی می باشید، امانت داران حق، و رسانندگان آن به خلق هستید، بدانید که امام بحق، خود در میان شماست، و اطاعت او پیمانی است که از پیش با شما گرفته اند، و پس از پیامبر صلی الله علیه و اله جانشینی است که برای شما باقی مانده است.
کتاب ناطق خدا با ما اهل بیت است، قرآن راستگو، نور فروزان و شعاع درخشان، که بیان و استدلال های آن روشن و اسرار و باطن آن آشکار است، ظاهر آن جلوه گر، و پیروان آن زبانزد جهانیانند.
پیروی قرآن انسان را به بهشت می کشاند، سخن شنوی از آن به نجات می انجامد، به وسیله قرآن به حجت های نورانی خدا و به واجبات تفسیر شده و به محرمات نهی شده و به استدلال های جلوه گر، و به براهین کامل هدایتگر و به فضائل پسندیده و به مستحبات بخشوده و به قوانین و آیین واجب شده پروردگار می توان راه یافت.
فجعلَ الله الإیمانَ تطهیراً لکم من الشِّرک، و الصَّلاه تنزیهاً لکم عن الکبر، والزکاه تزکیه للنَّفس، و نماءً فی الرِّزق، و الصیام تثبیتاً للإخلاصِ، والحجِّ تشییداً للدِّین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملِّه، و إمامتنا أماناً من الفرقه، و الجهاد عزّاً للإسلامِ، و الصَّبرَ معونهً علی استیجابِ الأجرِ، و الأمرَ بالمعروف مصلحهً للعامَّه، و برَّ الوالدین وقایه من السَّخطِ و صلهَ الأرحامِ منماهً للعددِ، و القصاص حقناً للدِّماءِ و الوفاءَ بالنَّذر تعریضاَ للمغفرهِ، و توفیه المکاییلِ و الموازین تغییراً للبخس، و النَّهیَ عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرِّجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللَّعنه، و ترک السَّرقه إیجاباً للعفَّه، و حرَّم الله الشَّرک إخلاصاً له بالرُّبوبیه، فاتَّقوا الله حقَّ تقاته و لا تموتنَّ إلَّا و أنتم مسلمونَ، (1) و أطیعوا الله فیما أمرکم به و نهاکم عنهُ فإنَّهُ إنما یخشی الله من عباده العلماءُ.(2)
6- فلسفه فروع دین و امامت
سپس ایمان را برای پاک کردن شما از شرک قرار داد و نماز را برای دوری شما از تکبر، و زکات را برای پاک کردن جان و فراوانی روزی، و روزه را برای تحقق اخلاص، و حج را برای تقویت دین، و عدل را برای استواری دل ها، و اطاعت از اهل بیت را برای نظم یافتن ملت اسلام، و امامت ما را برای ایمن ماندن از تفرقه و جهاد را برای عزت اسلام و صبر را برای به دست آوردن پاداش و امر به معروف را برای مصالح اجتماعی عموم مردم و نیکی به پدر و مادر را برای دوری از غذاب الهی، و صله ارحام را برای فزونی خویشاوند، و قصاص را برای حفظ خون انسان ها و وفای به نذر را برای آمرزش الهی، و رعایت کیل و وزن در معاملات را برای درمان کم فروشی، و نهی از شرابخوری را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها، و دوری از تهمت ناموسی را محفوظ ماندن از لعنت الهی، و ترک دزدی، برای تحقق عفت و پاکدامنی، و حرمت شرک را برای اخلاص در توحید و بندگی، قرار داد.
«پس ، از خدا آن گونه که شایسته است بترسید، و از دنیا نروید مگر آن که مسلمان باشید.» خدا را در آنچه امر یا نهی کرده، اطاعت نمایید که «همانا فقط دانشمندان از خدا می ترسد.»
ثمَّ قالت أیُّها النَّاسُ اعلموا أنِّی فاطمهُ و أبی محمَّدٌ صلَّی الله علیه و اله، أقول عوداً و بدءاً، و لا أقولُ غلطاً ، و لا أفعلُ ما أفعلُ شططاً لقد جاءکم رسولُ من أنفسکم عزیزٌ علیه ما عنتُّم حریصٌ علیکم بالمؤمنینَ روفٌ رحیمٌ،(3) فإن تعزوهُ و تعرفوهُ تجدوه أبی دون نسائکم، و أخا ابنِ عمِّی دون رجالکم، ولنعم المعزیُّ إلیه صلی الله علیه و آله و سلَّم، فبلَّغ الرّساله، صادعاً بالنِّذاره، مائلاً عن مدرجه المشرکین، ضارباً ثبجهم، آخذاً بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربِّه بالحکمه و الموعظه الحسنه، یکسرُ الأصنامَ، و ینکثُ الهامَ، حتَّی انهزمَ الجمع و ولَّوا الدُّبرَ، حتَّی تفرَّی اللَّیلُ عن صبحه، و أسفر الحقُّ عن محضه ، و نطق زعیمُ الدِّینِ، و خرست شقاشقُ الشَّیاطین، و طاحَ و شیظُ النِّفاق، و انحلَّت عقد الکفر و الشِّقاق، و فهتم بکلمه الإخلاص فی نفرٍ من البیض الخماص.
7- ره آورد بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله.
سپس فرمود:
ای مردم! بدانید که من فاطمه هستم، و پدرم محمد است، آغاز و پایان سخن من بر حق است آنچه می گویم ناروا نیست، و آنچه انجام دهم بر ظلم و ناروا تکیه ندارم.
«پیامبری از خود شما مردم برای هدایت شما آمد، که رنجهای شما بر او گران، و او بر شما امیدوار، و بر مؤمنان مهربان و رحمت آور بود»
اگر او را بشناسید، می دانید که پدر من است نه پدر زنان شما، و برادر پسر عموی من (علی بن ابی طالب) است، نه مردان شما، چه نیکو بزرگواری است که این نسبت را به او دارم.
پیامبر صلی الله علیه واله رسالت خود را به گوش مردم رساند و آنان را از عذاب الهی ترساند، راه خود را از پرتگاه سقوط مشرکان دور گردانید، شمشیر بر فرق آنان نواخت و گلوگاه آنان را فشرد و با زبان حکمت و موعظه حسنه مردم را به راه خدا دعوت کرد.
بت ها را در هم شکست سر شجاعان شرک را بر سنگ کوبید تا اجتماع مشرکان پراکنده و از میدان گریختند، تا صبح صادق از دل شب تاریک بیرون زد و چهره حق از نقاب درآمد و حق خالص جلوه گر شد، و زمامدار دین به سخن حق گویا شد، و عربده های شیطان، خاموش و طرفداران شان لال شدند، و خار نفاق از سر راه برداشته شد و گره های کفر و تفرقه، از هم گشوده شد، و دهان های شما به کلمه اخلاص باز شد، به برکت گروهی از مجاهدان سپید روی نورانی که شکم های شان از گرسنگی به پشت چسبیده بود.
و کنتم علی شفا حفرهٍ من النَّارِ، مذقهً الشَّاربِ، و نهزهَ الطَّامعِ، و قبسهَ العجلانِ، و موطی الأقدامِ، تشربون الطَّرقَ، و تقتاتونَ الورقَ، أذلَّه خاسئینَ، تخافون أن یتخطَّفکم النَّاس من حولکم، فأنقذکم اللهُ تبارک و تعالی بمحمدٍ صلی الله علیه و اله بعد اللَّتیَّا و الَّتی، و بعدَ أن منی ببُهم الرَّجالِ، و ذوبانِ العرب، و مرده أهل الکتاب.
8- مردم در عصر جاهلیت
در هنگام بعثت، شما در عصر جاهلیت، بر کناره پرتگاهی از آتش بودید، چون جرعه ای آب، خوراک هر کس بودید و لقمه هر طمع کننده، آتش زنه ای بودید که فوراً خاموش می شدید، لگدکوب هر رونده ای بودید، نوشیدنی شما، آب گندیده، و خوردنی شما، پوست جانور و مردار بود، خوار و ذلیل بودید، و رانده شده، و می ترسیدید که مهاجمان اطرافتان شما را بربایند، تا آن که خدای بزرک با دست محمد صلی الله علیه و اله نجات تان بخشید، پس از حوادث فراوانی که پدید آمد، و رنج ها و بلاهای زیادی که از دست شجاعان شما از گرگ های عرب، از سرکشان اهل کتاب، کشید.
کُلَّما أوقدوا ناراً للحربِ أطفأها اللهُ، أونجم قرنٌ للشیطانِ، و فغرت فاغرهٌ من المشرکین، قذف أخاه فی لهواتها، فلا ینکفی حتّی یطأصماخها بأخمصه، و یخمدَ لهبها بسیفه، مکدوداً فی ذات الله، و مجتهداً فی أمر الله، قریباً من رسول الله، سیِّد أولیاء الله، مشمِّراً ناصحاً، مجدّاً کادحاً، لا تاخذه فی الله لومه لائم.
9- ویژگی ها و نقش امام علی علیه السلام در مبارزات
هر گاه آتش جنگ برافروختند، خدا خاموش کرد، یا هر هنگام که شاخ شیطان سر بر آورد، یا اژدهایی از مشرکین، دهان باز کرد، رسول خدا صلی الله علیه و اله برادرش علی بن ابی طالب علیه السلام را در کام اژدها و شعله های فتنه افکند، و علی هم باز نمی گشت، مگر آن که سر سرکشان را پایمال شجاعت خود می گردانید و آتش آنها را با آب شمشیرش خاموش می کرد.
علی! فرسوده از تلاش فراوان در راه خدا، کوشش گر خستگی ناپذیر در امر خدا، نزدیک و خویشاوند رسول خدا صلی الله علیه و آله، سید و بزرگی از اولیای خدا، همواره دامن به کمر زده، نصیحت کننده، و تلاش کننده در راه خداست، که در راه خدا از سرزنش، سرزنش کنندگان پروایی نداشت.
و أنتم فی رفاهیه من العیش، وادعونَ فاکهون آمنونَ، تترَبَّصون بنا الدَّوائرَ، و تتوکَّفون الأخبارَ، و تنکصون عند النَّزالِ، و تفرُّون عندَ القتال، فلمَّا اختارَ الله لنبیِّه دار أنبیائهِ، و مأوی أصفیائهِ، ظهر فیکم حسیکهُ النِّفاقِ، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوینَ، و نبغ خاملُ الأقلِّینَ، و هدرَ فنیقُ المبطلینَ، فخطرَ فی عرصاتکم، و أطلعَ الشَّیطانُ رأسه من مغرزه هاتفاً بکم، فألفاکم لدعوته مستجیبینَ، و للغرَّه فیه ملاحظینَ، ثُمَّ استنهضکم فوجدکم خفافاً، و أحمشکم فألفاکم غضاباً، فوسمتم غیر إبلکم، و أوردتم غیر شربکم، هذا و العهد قریبٌ، و الکلمُ رحیبٌ، و الجرحُ لمَّا یندمل، و الرَّسولُ لمّا یقبر، ابتداراً زغمتم خوف الفتنه ألا فی الفتنه سقطوا و إنَّ جهنَّم لمحیطهٌ بالکافرینَ (4) فهیهات منکم و کیف بکم.
10- بی تفاوت های دیروز و تشنگان قدرت امروز
در حالی که شما! در خوشی زندگی می کردید، در امنیت و رفاه، خوش بودید و منتظر فرصت بودید تا مگر روزگار بر ضد ما دگرگون شود، گوش به زنگ اخبار بودید، به هنگام کارزار فرار می کردید و عقب نشینی داشتید.
و آنگاه که خدا، برای پیامبرش خانه پیامبران، و آرامگاه اولیاء را برگزید، خار و خاشاک نفاق در شما ظاهر شد، و جامعه دین کهنه گردید، ساکت گمراهان، به سخن در آمد و آدم های پست و بی ارزش با قدر و منزلت شدند و شتر ناز پرورده اهل باطل به صدا در آمد و وارد خانه های شما شد.
و شیطان سر خویش را مخفیگاه بدر آورد، شما را فرا خواند، دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید و برای فریب خوردن آمادگی دارید، خواست که بر ضد حق برخیزید، شما را آماده این کار یافت. و شما را گرم و آماده نمود و دید که غضبناک شدید، پس بر غیر شتر خود، داغ و نشان زدید و بر آبی که حق شما نبود فرود آمدید.
در حالی هنوز از عهد و قرار شما (بیعت در غدیر خم دو ماه قبل) چیزی نگذشته بود و شکاف زخم عمیق بود، و دهانه زخم هنوز به هم نیامده، بهبود نیافته بود و پیامبر صلی الله علیه و اله هنوز دفن نشده بود که هر چه خواستید کردید. و بهانه آوردید که از فتنه می ترسیم.
«اما در آتش فتنه سقوط کردید، و راستی که جهنم برکافران احاطه دارد.» شما کجا؟ و فتنه خواباندن کجا؟ دروغ می گویید!
و أنَّی توفکونَ و کتابُ اللهِ بین أظهرکم، أموره ظاهرهٌ، و أحکامهُ زاهرهٌ، و أعلامه باهرهٌ، و زواجرهُ لائحهٌ، و أوامرهُ واضحهٌ، قد خلَّفتموه وراءَ ظهورکم، أ رغبهً عنه تریدون، أم بغیره تحکمون بئسَ للظالمین بدلاً، و من یبتغ غیر الإسلامِ دیناً فلن یقبلَ منه و هو فی الآخره من الخاسرین(5)، ثمَّ لم تلبثوا إلَّا ریثَ أن تسکنَ نفرتها، و یسلس قیادها، ثمَّ أخذتم تورون وقدتها، و تهیِّجونَ جمرتها، و تستجیبون لهُتاف الشیطان الغویِّ، و إطفاء أنوار الدِّین الجلیِّ، و إهماد سنن النَّبیِّ الصِّفیِّ، تسرُّون حصواً [تشربون حسواً] فی ارتغاءٍ، و تمشون لاَهله و ولده فی الخمر و الضَّراءِ، و نصبرُ منکم علی مثلِ حزِّ المدی، و وخز السِّنان فی الحشاء.
11- علل انحراف مردم پس از پیامبر صلی الله علیه و اله
چرا بیراهه می روید؟ در حالی که کتاب خدا در میان شماست، مطالبش روشن است، و احکام آن درخشان، و نشانه های هدایت آن آشکار و نهی و هشدارهای آن روشن، و اوامرش واضح است، اما شما به قرآن پشت کردید، و از آن روی گردان شدید، آیا به قرآن میل و رغبت دارید؟ یا داوری جز قرآن می گیرید؟ بد جایگزینی برای ستمگران است!
«و هر کس غیر از اسلام دینی برگزیند از او پذیرفته نیست، و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.»
سپس آن قدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد، و مهار کردن آن آسان گردد. پس آتش گیره ها را بر افروختید، و به آتش فتنه ها دامن زدید، تا آن را شعله ور سازید، و به شیطان گمراه کننده، پاسخ مثبت دادید، و برای خاموش کردن نور اسلام آشکار بسیج گشتید و به از بین بردن سنت های پیامبر برگزیده روی آوردید و حرکت های منافقانه آغاز کردید و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید و ما برابر مصیبت هایی که چونان خنجر برّان، یا فرو رفتن سنان در شکم است، چاره ای جز صبر نداریم.
و أنتم تزعمونَ ألّا إرث لنا أفحکمَ الجاهلیَّه یبغون و من أحسنُ من الله حکماً لقومٍ یوقنون أفلا تعلمون بلی، تجلَّی لکم کالشَّمسِ الضَّاحیه أنِّی ابنتهُ أیُّها المسلمون، أ أُغلبُ علی إرثیه [إرثی] یا ابنَ أبی قحافهَ، أفی کتاب الله أن ترثَ أباک و لا أرثَ أَبی لقد جئت شیئاً فریَّا أفعلی عمدٍ ترکتم کتاب الله و نبدذتموه وراء ظهورکم إذ یقول و ورثَ سلیمان داود و قال فیما اقتصَّ من خبرِ یحیی بن زکریا إذ قال ربِّ فهب لی من لدنک ولیَّا یرثنی و یرثُ من آلِ یعقوبَ، و قال و أو لوا الأرحامِ بعضهم أولی ببعض فی کتاب اللهِ، و قال یوصیکم اللهُ فی أولادکم للذکر مثل حظِّ الأنثیینِ، و قال إن ترک خیراً الوصیَّه للوالدین و الأَقربین بالمعروف حقّا علی المتقین، و زعمتم ألا حظوهَ لی و لا أرث من أبی و لا رحم بیننا، أفخصَّکم الله بِ آیهٍ أخرجَ منها أبی أم هل تقولون أهلُ ملَّتین لا یتوارثان، أو لستُ أنا و أبی من أهل ملَّه واحدهٍ أم أنتم أعلمُ بخصوص القرآن و عمومهِ من أبی و ابن عمِّی فدونکما [فدونکها] مخطومه ً مرحوله تلقاک یوم حشرکَ، فنعم الحکم الله، و الزَّعیم محمد، و الموعد القیامه، و عند الساعه ما تخسرون، و لا ینفعکم إذ تندمون، و لکلِّ نبإِ مستقرُّ و سوف تعلمون من یأتیه عذابٌ یخزیه و یحلُّ علیه عذابٌ مقیم … ثمَّ رمت بطرفها نحو الأنصار فقالت:
12- اثبات ارث با استدلال های قرآنی
و شما امروز گمان می برید که برای ما ارثی نیست!
آیا حکم عصر جاهلیت را می طلبید؟
«برای اهل یقین چه حکمی بالاتر و بهتر از حکم خداست؟»
آیا نمی دانید؟ در حالی که برای شما مانند آفتاب درخشان روشن است که من دختر پیامبرم.
ای مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند؟
ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ عجب بدعت تازه و زشتی آورده ای!
آیا آگاهانه و به عمد، کتاب خدا را ترک کرده، به آن پشت کرده اید؟
زیرا قرآن می گوید: «سلیمان از داوود پیامبر ارث برد.»
و در آیه دیگر، آنجا که داستان زکریا را بیان می کند می گوید: زکریا عرض کرد: «پروردگار! مرا فرزندی عنایت فرما، تا از من و آل یعقوب ارث برد.»
و فرمود: «خویشاوندان رحمی اولی، به یکدیگرند.»
و فرمود: «خدای تعالی به شما درباره اولاد وصیت می کند که برای پسر دو برابر بهره دختر است.»
و فرمود: « هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، وصیت کنید برای پدر و مادر و نزدیکان که حکمی است حق برای پرهیزکاران.»
شما گمان کرده اید که بهره ای ندارم و از پدرم پیامبر صلی الله علیه و اله ارث نمی برم؟ آیا خدا شما را مخصوص آیه ای فرمود که پدرم را از آن بیرون کرده؟ و یا آن که می گویید: اهل دو کیش از یکدیگر ارث نمی برند؟
و یا من و پدرم را اهل یک دین و آیین نمی دانید؟
یا آن که شما به آیات خاص و عام قرآن، از پدرم پیامبر صلی الله علیه و اله و پسر عموی من علی بن ابیطالب داناترید؟
ابابکر! اینک این تو و این شتر خلافت، شتری مهار زده و رحل نهاده، برگیر و ببر، که با تو در روز قیامت ملاقات خواهد کرد.
چه نیکو داوری است خدا و نیکو دادخواهی است محمد صلی الله علیه و اله و چه خوش و عده گاهی است قیامت!!
«در آن روز اهل باطل زیان می برند، آنگاه دیگر پشیمانی سودی ندارد. و برای هر خبری، قرارگاهی است پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسی فرود خواهد آمد و عذاب جاویدان چه کسی را در برخواهد گرفت.»
آنگاه رو به سوی انصار کرده چنین گفت:
یا معاشر الفتیهِ و أعضاد الملَّه، و أنصار الإسلام، ما هذه الغمیزه فی حقّی، و السّنه عن ظلامتی، أما کان رسول الله صلی الله علیه و اله أبی یقولُ المرءُ یحفظُ فی ولده، سرعان ما أحدثتم، و عجلان ذا إهاله، و لکم طاقه بما أحاولُ، و قوَّهُ علی ما أطلب و أزاول، أتقولون مات محمَّدٌ صلی الله علیه و اله، فخطبٌ جلیلٌ استوسع وهنه، و استنهر فتقهُ، و انفتق رتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و کسفت النجومُ لمصیبته، و أکدت الآمالُ، و خشعت الجبالُ، و أُضیع الحریم، و أُزیلت الحرمه عند مماته، فتلک و الله النّازله الکبری، و المصیبهُ العظمی، لا مثلها نازلهٌ، و لا بائقهٌ عاجله، أعلنَ بها کتابُ الله جلَّ ثناوهُ فی أفنیتکم فی ممساکم و مصبحکم، هتافاً و صراخاً، و تلاوهً و إلحاناً، و لقبله ما حلَّ بأنبیاءِ الله و رسله، حکمٌ فصل ٌ و قضاءٌ حتمٌ و ما محمدٌ إلا رسولٌ قد خلت من قبله الرُّسولُ أفان مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرَّ الله شیئاً و سیجزی الله الشَّاکرین.(6)
13- نکوهش از سستی انصار
ای انجمن نقباء و مؤمنین! ای بازوان ملت! ای حافظان اسلام! این غفلت و سستی چیستی که در حق من روا می دارید؟ و چرا برابر دادخواهی من سهل انگارید؟
آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله نمی فرمود:
«باید حرمت هر کس در مورد فرزندان او حفظ شود؟»
با چه سرعتی دچار اعمال ناپسند شدید! و چقدر زود، آب از دهان و دماغ بز لاغر فرو ریخت؟ دچار غفلت شدید در حالی که شما از انجمن انصار، توان گرفتن حق ما را دارید و نیروی کافی برای حمایت من در دادخواهی وجود دارد.
آیا می گویید: محمد صلی الله علیه و اله مرد! آری وفات پیامبر صلی الله علیه و اله مصیبتی بزرگ است، مصیبتی در نهایت بزرگی وسعت، که شکاف زخم آن بسی فراخ است و زخم های گذشته دل را دوباره باز کرد و زمین با غیبت او تاریک شد، و ستارگان بی فروغ شدند و آرزوها و به ناامیدی گرایید، و کوه ها از جای خود فرو ریخت و حرمت اهل پیامبر ضایع شد.
آری، پس از مرگ، احترامی برای کسی باقی نمی ماند.
پس این مصیبت بزرگ بود، همانند نداشت که هیچ بلایی به پایه آن نمی رسد و این را کتاب خدا آشکارا تذکر داد، همان کتابی که در خانه های تان و در مجالس روز و شب شما، آرام و با صدا، با قرائت و لحن زیبا، آن را می خوانید.
این مصیبت، پیش از این به دیگر پیامبران آسمانی نیز وارد آمد، حکم حتمی خدا، و قضای قطعی الهی است که (فرمود:) «محمد صلی الله علیه و اله نیست مگر پیامبری که پیش از وی پیامبران دیگری در گذشتند، پس اگر اوبمیرد، ویا کشته شود، به عقب بر می گردید؟ و آن کس که به عقب بر گردد، به خدا زیانی نمی رساند و خدا شکر کنندگان را پاداش خواهد داد.»
ایهاً بین قیله أهضم تراثُ أبی و أنتم بمرأی منِّی و مسمعٍ، و مبتد [منتدی ] و مجمع، تلبسکم الدِّعوه، و تشملکمُ الخبرهُ، و أنتم ذا العدد و العدَّهِ، و الأداه و القوَّه، و عندکم السِّلاحُ و الجنَّه، توافیکمُ الدَّعوهُ فلا تجیبون، و تأتیکم الصَّرخهُ فلا تغیثونَ، و أنتم موصوفون بالکفاحِ، معروفون بالخیر و الصِّلاح، و النُّجبهُ الَّتی انتُجبت، و الخیرهُ الَّتی اختیرت، قاتلتمُ العربَ، و تحمَّلتم الکدَّ و التَّعبَ، و ناطحتمُ الأممَ، و کافحتمُ البهم، فلا نبرحُ أو تبرحون، نأمرُکم فتأتمرونَ، حتی إذا دارت بنا رحی الإسلامِ، و درَّ حلبُ الأیَّامِ، و خضعت ثغرهُ [نعره] الشِّرکِ، و سکنت فوره الإفکِ، و خَمدت نیران الکفر، و هدأت دعوهُ الهرجِ، و استوسق نظامُ الدِّین، فأنِّی حرتم بعد البیانِ، و أسررتم بعد الإعلانِ، و نکصتم بعد الإقدامِ، و أشرکتم بعد الإیمان الا تقاتلون قوماً نکثوا أیمانهم و همُّوا بإخراج الرَّسول و هم بدوکم أوَّل مرَّهٍ أ تخشونهم فالله أحقُّ أن تخشوهُ إن کنتم مؤمنین.(7)
14- دادخواهی از مسلمین
آه! پسران قیله!(8) پیش چشم ما میراث پدرم را ببرند، و حرمت نگه ندارند، در حالی که دارای انجمن و اجتماعید.
صدای دعوت مرا همگان می شنوید، و از حال من از هر جهت آگاهید، و دارای نفرات رزمی و ذخیره اید، دارای ابزار جنگی و قوه اید، انواع اسلحه و زره و سپر نزد شماست.
صدای دعوت من به شما می رسد ولی جواب نمی دهید!؟ و ناله فریاد خواهی من به گوشتان می رسد، ولی مرا یاری نمی کنید!
و حال آن که به شجاعت و جنگاوری معروفید، و به خیر و صلاح مشهور، شما برگزیدگانی بودید که انتخاب می شدید و انتخاب شوندگانی که برگزیده شدید. با عرب و بت پرستان در افتادید و تحمل رنج و زحمت نمودید، با امت های سرکش به رزم پرداختید و با پهلوانان به نبرد برخاستید. همواره ما فرمانده بودیم، شما فرمانبر. ما امر می کردیم و شما تسلیم اوامر ما بودید، تا آسیاب اسلام به گردش افتاد و پستان روزگار به شیر آمد و نعره های شرک آمیز خاموش شد و دیگ های طمع و تهمت از جوش افتاد و آتش کفر خاموش گشت و ندای هرج و مرج طلب، ساکت شد و نظام دین استوار گردید.
پس چرا امروز بعد از اقرار و اعتراف، سرگردان شدید؟ و پس از آشکار کردن عقیده، امروز پنهانکاری دارید؟ و بعد از آن پیشگامی، به عقب بر می گردید؟ و بعد از ایمان، شرک آوردید؟
«آیا نمی جنگید با گروهی که عهد شکستند؟ و خواستند رسول خدا را اخراج کنند با آنکه آنها آغازگر جنگ بودند، آیا از آنان می ترسید؟ در حالی که سزاوار است که از او بترسید اگر مؤمنید.»
ألا قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفضِ، و أبعدتم من هو أحقُّ بالبسطِ و القبض، و خلوتم بالدَّعه، و نجوتم من الضَّیقِ بالسَّعه، فمجَجتم ما وعیتم، وَ دسَعتم الَّذی تسوَّغتم، فَ إن تکفروا أنتم و من فی الأرض جمیعاً فإنَّ اللهَ لغنیُّ حمیدٌ (9) ألا و قد قلتُ ما قلتُ علی معرفه منِّی بالخذله الَّتی خامرتکم، و الغدره الَّتی استشعرتها قلوبکم، و لکنَّها فیضهُ النَّفس، و نفثهُ الغیظِ، و خورُ القنا، و بَثَّه الصَّدر، و تقدمهُ الحُجَّهِ، فدونکموها فاحتقبوها دبرهَ الظَّهر، نقبهَ الخُفِّ، باقیهَ العارِ، موسومهً بغضبِ اللهِ و شنارِ الأبَدِ، موصولهً بِ نارُ الله الموقده الَّتی تطَّلع علی الأفئدهِ فَبِعینِ اللهِ ما تفعلُونَ و سَیعلمُ الَّذینَ ظلموا أیَّ منقلبٍ ینقلبُونَ.(10) و أنا ابنهُ نذیرٍ لکم بین یدی عذابٍ شدیدٍ فاعملوا إنَّا عاملونَ و انتظروُا إنَّا منتظرون. فأجابها أبوبکر سمعت رسول الله یقول نحن معاشر الأنبیاء لا نورِّثُ در هما و لا دینارا.
15- علل سستی مردم
اما جز این نیست که به تن آسایی خو کرده اید و امام واقعی خود را از زمامداری دور کرده اید و با رفاه و آسایش خلوت کرده اید، و از سختی زندگی به راحتی و خوشگذرانی رسیده اید، به همین سبب آنچه را که حفظ کرده بودید، از دست دادید و آنچه را که فرو بردید، استفراغ کردید. پس بدانید!
« اگر شما و هر که در زمین است کافر شوید خدای تعالی بی نیاز از همگان است.»
بدانید! آنچه را که من گفتم از روی آگاهی کامل بود، از سستی شما و هماهنگ شدن قلب هایتان با بی وفایی، و خیانت شما آگاهم.
چه کنم! اینها جوشش دل اندوهگین است و راه بیرون ریختن خشم و غضب و آنچه را که جانم نمی تواند تحمل کند از سینه بیرون ریختم و حجت و برهان را از این راه در پیش روی شما قرار دادم.
پس خلافت را بگیرید و بروید، ولی بدانید پشت این شتر خلافت زخم است و پای آن تاول زده، عار و ننگ آن باقی است و نشان از غضب خدا دارد و ننگ ابدی و جاویدان و هر کس که آن را بگیرد، فردا به آتش برافروخته خدا که بر قلب ها احاطه دارد وارد می شود.
آنچه انجام می دهید برابر چشم خداست. «و بزودی آنان که ستم کردند، خواهند دانست که به کدام جایگاه آتشینی باز می گردند.»
مردم! من دختر آن کس هستم که شما را از عذاب جهنم که در پیش روی ماست خبر داد. «پس هر چه می توانید انجام دهید ما هم به دنبال کار خود می رویم، شما منتظر بمانید که ما هم منتظر خواهیم ماند.»
ابابکر گفت از پیامبر شنیدم که می فرمود: «ما گروه پیامبران درهم و دینار به ارث نمی گذاریم!»
حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ فرمود:
فقالت علیها السَّلامُ سبحان الله ما کان رسُول الله صلی الله علیه و آله عن کتاب الله صارفاً، و لا لأحکامه مخالفاً، بل کان یتبع أثره، و یقفو سورهُ، أفتجمعون إلی الغدر اعتلالاً علیه بالزُّور، و هذا بعد وفاته شبیهُ بما بُغی لهُ من الغوائلِ فی حیاتهِ، هذا کتابُ اللهِ حکماً عدلاً، و ناطقاً فصلاً، یقول یرثنی و یرثُ من آل یعقوب (11) و ورثَ سلیمان داود(12) فبیِّن عزِّ و جلِّ فیما وزِّع علیه من الأقساط، و شرع من الفرائض و المیراثِ، و أباح من حظِّ الذُّکران و الإناث ما أزاح علَّه المبطلین، و أزال التَّظنِّی و الشُّبهات فی الغابرینَ، کلاَّ بل سوَّلت لکم انفسکم أمراً فصبرٌ جمیلٌ و اللهُ المستعانُ علی ما تصفونَ(13) فقالَ أبوبکرٍ: الناس حکم بینی و بینک، و انهم بایعونی.
16- علل روی گردانی مردم از قرآن
سبحان الله! در شگفتم از این تهمت! پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از کتاب خدا روی گردان نبود، و مخالف احکام قرآن کریم نبود، همواره پیرو قرآن بود و دنبال سوره ها و آیات آن می رفت.
آیا برای توطئه اجتماع کرده و به نیرنگ و دروغ می خواهید به پیغمبر اسلام صلی الله علیه و اله دروغ و بهتان ببندید؟ این کار شما پس از وفات او مانند فتنه هایی است که در زمان حیاتش برای نابودی او به وجود می آوردید.
شما که می گویید: پیغمبر ارث نمی گذارد، اینک این کتاب خدا، بین من و شما داوری عادل و گوینده و جدا کننده حق و باطل است که می گوید: زکریای پیامبر به خدا فرمود:
«فرزندی به من عطا فرما که از من و آل یعقوب ارث برد.»
و باز در آیه دیگری می فرماید: «سلیمان پیغمبر از داود ارث برد.»
خداوند متعال در تقسیم سهمیه ها بیان روشنی دارد، و واجبات و سهم ارث هر یک از افراد را مشخص کرده است و سهم ارث فرزندان دختر و پسر را به گونه ای توضیح داد که بهانه های اهل باطل را برطرف کرد و مجال گمان و شک و تردید تا قیامت برای هیچ فردی باقی نگذاشت.
چنین نیست که شما می گویید:
«بلکه نفس های اماره شما، کاری را برای شما جلوه داده است، پس من چاره ای جز صبر نیکو ندارم، و از خداوند یاری می طلبم بر آنچه شما توصیف می کنید.»
ابابکر برای ساکت کردن مردم گفت: «ای دختر پیامبر! این مردم بین من و شما داوری خواهند کرد که با من بیعت کرده اند.»
پس از اظهار نظر مجدد ابابکر و عوام فریبی او، خطاب به مردم فرمود:
معاشر النَّاس المسرعه إلی قیل الباطل، المغضیه علی الفعل القبیح الخاسر أفلا یتدبَّرون القرآنَ أم علی قلوبٍ أقفالها، (14) کلَّا بل ران علی قلوبکم، ما أسأتم من أعمالکم، فأخذ بسمعکم و أبصارکم، و لبئسش ما تأوَّلتم، و ساء ما به أشرتم، و شرَّ ما منه اعتضتُّم [اغتصبتم] لتجِدُنَّ و الله محملهُ ثقیلاً، و غبَّه و بیلا، و إذا کشف لکم الغطاءُ، و بان ما وراءهُ الضَّرَّاءُ، و بدا لکم من ربَّکم ما لم تکونوا تحتسبون و خسر هنالک المبطلون.(15)
17- علل سیر ارتجاعی مردم
ای گروه مردم! که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.
«آیا در قرآن اندیشه نمی کنید؟ یا آن که بر دل های شما مهر زده شد؟»
نه بلکه، آنچه از اعمال زشتی که انجام داده اید «تیرگی آن دل های شما را فرا گرفته و گوش ها و چشم هایتان را پر کرده است.»
بسیار بد به تأویل آیات قرآن روی آوردید، و بد راهی را پیشنهاد کردید و بد معامله ای انجام داده اید!
به خدا سوگند، تحمل این بار برای شما سنگین و سرانجام آن پر از وزر و وبال است، آن روزی که پرده ها برای شما بالا رود، و زیان آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی کردید بر شما آشکار گردد، آنگاه روشن می شود که «اهل باطل زیانکارند، و چاره ای نخواهند داشت.»
عکس العمل مخالفین در پی خطبه حضرت فاطمه علیها السلام
بعد از آن خطبه، مخالفین در پاسخ به این حرکت انقلابی حضرت فاطمه علیها السلام و همچنین به خاطر اینکه به مردم بفهمانند هر کس کوچکترین اقدام و حتی حرفی بر علیه نظام جدید بزند – اگر چه دختر پیامبر باشد – تلافی می شود، پس از چند روزی به طرف خانه امیرالمؤمنین علیه السلام حرکت کردند و به بهانه بیعت گرفتن از حضرت علی علیه السلام به خانه امن الهی و مهبط وحی حمله کردند و حضرت زهرا علیها السلام که به خاطر جواب دادن به افراد پشت در، به حیات منزل آمده بود فرصت بازگشتن به خانه را پیدا نکرد و با آتش زدن درب خانه و هجوم به منزل اهل بیت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و اله جواب آن اقدام و افشاگری را دادند.(16)
تایخ گواه این مطلب است که آن جنایتکاران و روسیاهان ابدی به سقط جنین فرزند علی و زهرا علیهما السلام اکتفا نکردند و با غلاف شمشیر بر فاطمه ای که نقش بر زمین شده بود کوفتند(17) و عربده کنان طناب بر گردن امیرمؤمنان علیه السلام انداختند و وحشیانه به مردم فهماندند که هر کس حرکتی انجام دهد مانند این خانواده که همه آنها را می شناختند با آنان برخورد می شود. »الا لعنه الله علی القوم الظالمین».
پی نوشت ها :
1- آل عمران، آیه 102.
2- فاطر، آیه 28.
3- توبه، آیه 129.
4- توبه، آیه 49.
5- آل عمران، آیه 85.
6- آل عمران ، آیه 144.
7- توبه، آیه 13.
8- قیله مادر بزرگ دو قبیله اوس و خزرج بوده است.
9- ابراهیم، آیه 8.
10- شعراء، آیه 27.
11- مریم، آیه 6.
12- نمل، آیه 16.
13- یوسف، آیه 18.
14- محمد، آیه 24.
15- غافر، آیه 78.
16- بیت الاحزان، ص 148 و 149.
17- بحار الانوار، ج53، ص 18 و 19
منبع: لک علی آبادی، محمد،(1354) ، کوثر محبت، قم: آل طاهر، 1388، چاپ دوم.