بررسی ابعاد مختلف خطبه حضرت زهراء سلام الله علیها

بررسی ابعاد مختلف خطبه حضرت زهراء سلام الله علیها

نگاهی کلی بر خطبه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام
وقتی آن سرور کائنات دیدند خلیفه به تنهایی حق تصمیم گیری ندارد و رفتن به خانه مردم نیز نتیجه نمی دهد؛ سخنان و مطالب و دفاعیه خود را در محل اجتماع و بین عموم مسلمین بیان کردند و به منظور تداوم بخشیدن در دفاع از ولایت و اهل بیت علیهم السلام خطبه ای بلیغ و فصیح ایراد فرمودند.
حضرت زهرا علیها السلام مسجد مدینه برای سخن و ابراز اعتراض و حرکت انقلابی خویش انتخاب کردند.
با اینکه دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله می توانستند به تنهایی وارد مسجد شوند و به ایراد سخن بپردازند، اما آن حضرت با عده ای از بانوان وارد مسجد شدند و با این حرکت اولین راهپیمایی سیاسی را به همراه جمعی از خانم ها به راه انداختند. چون در آن ایام پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله رحلت نموده و خلیفه معین شده است پس مسجد که مقر و جایگاه اصلی مسلمین بود، در همه ساعات شلوغ و پر از جمعیت است. وقتی آن طلایه دار دفاع از ولایت وارد مسجد شد، بانوانی که با آن حضرت بودند به خطر احترام به ساحت قدسی ایشان پرده سفیدی را آویخته و آن حضرت در پشت پرده به ایراد سخن پرداختند. این حرکت غیر آنکه نشانه احترام به آن حضرت بود و مسأله مهم حفظ حجاب در برابر نامحرمان را گوشزد می کرد، اقدامی جهت جلب توجه مردم به سخنان گوینده می باشد.
آنهایی که در جایگاه سخنرانی قرار گرفته و با فن سخنوری آشنا باشند، می دانند شروع و آغاز سخن در جلب نظر مردم و نتیجه گیری از سخنان، بسیار موثر و مهم است، آن حضرت کاملاً این نکته را رعایت نمودند و با توجه به مصیبت وارده به ایشان و جهان اسلام که فقدان رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و اله بود با ناله جانسوزی که از عمق جانش بلند شد، آغاز کلام کرد و در پی آن بسیاری از حاضران شروع به گریستن کردند و پس از آرام نمودن مردم، خطبه ای در فرازهایی مهم ایراد نمودند. قابل ذکر است که اصل خطبه از کتاب شریف نهج الحیاه(1) نقل شده است که در آنجا به 55 سند از شیعه و سنی که آن خطبه را بیان کرده اند، اشاره نموده است.
پس از بیان شکر گزاری، به منشأ شکر و مقدمه عمل آن همان علم و آگاهی و شناخت از خالق هستی و مبدأ است اشاره می نماید و از طرفی گوشزد می فرماید که مخلوقات کوچک تر از آنند که با چشم سر و با فکر و درک ناچیزشان آن وجود مقدس را درک کنند.
در ادامه علم و عمل به نتیجه و پاداش که ثواب و عقاب الهی است اشاره می فرماید و در چند سطر، سه پایه مهم اعتقاد اسلامی که همان «علم و عمل و نتیجه» است را بیان می کنند.
از همان ابتدا به وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و اله که پدر بزرگوارشان است اشاره دارند، نامی که حداقل در هر روز چندین مرتبه به گوش مسلمین طنین انداز است: اشهد ان محمداً رسول الله و به مقام رسالت و عبودیت حضرت ختمی مرتبت اشاره می فرماید و فلسفه و انگیزه ارسال پیامبر را به اتمام رساندن امر و خواسته خداوند رحمان بیان می کنند که همان هدایت مخلوق و اجرای عدالت می باشد.
پس از بیان هدف بعثت به اقدامات حضرت رسول الله صلی الله علیه و اله که موجب نجات مردم از جهل ونادانی و ایجاد انگیزه برای نزدیکی و قرب الهی که مقدمه عمل و نتیجه و پاداش می باشد را به عنوان ره آورد رسالت متذکر می شوند و به رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و اله اشاره می فرماید و با این تذکر، چگونگی زندگی دنیا که محل محنت و بلا است را بیان کرده و از موقعیت زندگی خویش که با رنج و غصه همراه است رهنمون می شود و باز به نسبت پیامبر این امت به خود اشاره می فرمایند.
پس از آن به بیان جایگاه مخاطبین اشاره دارد و می فرماید: «حال که حامل اصلی وحی و سرچشمه جوشان فرامین الهی رخت بربسته است، امانت داران احکام و طلایه داران آن همه افتخار، شما هستید.»
بعد از اینکه موقعیت مسلمین را بیان فرمودند، به جانشینان واقعی پیامبر صلی الله علیه و اله اشاره می کند که همانا قرآن و عترتند و قابل انفکاک و جدایی نیستند؛ آیات الهی دستورات خداوند عزیز و حکیم است و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله حاملان و مفسران و بیان کنندگان و در یک کلمه ناطقان احکام پروردگارند، چنانچه فرموده اند: «اهل بیت علیهم السلام قرآن ناطق هستند.»
از باب نمونه به تفسیر برخی از دستورات اسلام اشاره فرموده و اصول و فروع دین را در ضمن چند کلمه کاملاً روان و روشن بیان می کنن که در بین همین اصول و فروع دین به بیان امامت اهل بیت علیهم السلام و ضرورت اطاعت از آنان می پردازد و نظم و یکپارچگی امت رادر تبعیت از امام می داند و عجیب این است که وجود این اصل را مانع از تفرقه بیان می کند وعدم وجود و فقدان این رکن را سبب جدایی و تفرقه و نزاع در امت اسلام می داند و با این بیان به مصیبت عظیمی که نتیجه غصب خلافت و منحرف نمودن جایگاه امامت بود، این چنین گوشزد می فرمایند.
سپس به آیه 129 سوره توبه که در مورد پیامبر صلی الله علیه و اله است اشاره فرمودند و پس از معرفی اجمالی اهل بیت علیهم السلام به شخصیت خویش اشاره می فرماید و پنج نکته در مورد خود را بیان می کند:
1- نام آن حضرت که فرمود: من فاطمه علیها السلام هستم.
2- نام پدر که حضرت محمد صلی الله علیه واله است و کاملاً شناخته شده است.
3- محور سخنانش که حق و دوری از ظلم است.
4- استدلال به آیه ای برای بیان خدمات پیامبر و در نتیجه ترغیب نمودن مردم به طرف خویش که یادگار آن حضرت است و اینکه آیه در مورد پیامبر صلی الله علیه واله می فرماید: او بر مؤمنان مهربان و رحمت آور بود.
5- اصرار بر اینکه نسبت من به پیامبر صلی الله علیه و اله چیست واین افتخار مخصوص من است.
یکی از مهم ترین فرازهای خطبه حضرت جملات زیبایی است که در دفاع از ولایت و معرفی امام به حق حضرد علی علیه السلام بیان کرده اند و به دو افتخار امام علی علیه السلام اشاره می فرمایند:
1- افتخارات ایشان در جنگ و شجاعت و دلاوری در فتوحات و تلاش در راه خدا.
2- نسبت بین پدرش پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و همسرش علی علیه السلام که برادری و اخوت بود و صیغه اخوت بین آن دو بزرگوار به پیشنهاد رسول خدا صلی الله علیه و اله خوانده شد و با این معرفی به شخصیت فراموش شده علی علیه السلام و فضائل آن جناب پرداختند.
حضرت فاطمه علیها السلام در مقابل آن همه فضائل و افتخارات حضرت امیر علیه السلام بی تفاوتی مردم را گوشزد می فرمایند چرا که در آن هنگام که وصیّ و خلیفه به حق پیامبر در حال کارزار و جهاد و تلاش در راه خدا بود، آنان به خوش گذرانی و رفاه و فرصت طلبی می اندیشیدند و در بسیاری از فعالیت ها و مواقع امتحان نیز عقب نشینی کردند که تاریخ گویای این مطلب است و در جنگ اُحد این حالت کاملاً مشخص شد که همه افراد فرار کردند تنها علی علیه السلام ماند و از شمع وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله پروانه وار شمشیر می زد و جان فشانی می کرد.
در آن موقعیت که تازه پیامبر صلی الله علیه و اله رحلت کرده است و حدود دو ماه است که از قضیه غدیرخم و اعلام جانشینی علی علیه السلام می گذرد، زهرا مرضیه علیها السلام به یک توطئه که بیان کننده علم و آگاهی ایشان است اشاره فرمودند.
و آن قضیه: اعزام لشکری بود که پیامبر در روزهای آخر عمر پر برکت خویش به طرف مرزهای اسلامی با کشور روم رهسپار کرد. در آن زمان پیامبر قصد داشتند عمر و ابوبکر را نیز همراه با آنان به آن منطقه بفرستند که آنها بهانه جویی کردند، از اطاعت پیامبر سرباز زدند و منتظر رحلت پیامبر بودند که به هدف و مقصد خود نائل شوند.(2).
ایشان در جملاتی کوتاه استراتژی خویش که همان صبر و سکوت است را به گوش جهانیان می رساند.
از جمله قسمت های مهم خطبه، جلمات حکیمانه حضرت فاطمه علیها السلام است که به اثبات ارث بردن خویش اشاره می فرماید و با استدلال بر آیات الهی، منطق و فهم عمیق خود را به مخاطبین و جهانیان در طول تاریخ نشان می دهد. در این بخش باید به سه مطلب توجه داشت:
1- اصل بحث، در رابطه با غصب فدک است که اصلاً ارثیه ای نبود که باید پس از رحلت پدر به فرزند برسد چرا که فدک جزء فتوحات مسلمین بود که در زمان حیات پیامبر، خود آن حضرت با دستور خداوند، آیه 38 سوره روم که می فرماید: «وات ذالقربی حقه…» فدک را به حضرت زهرا علیها السلام بخشیدند. پس در زمان حیات پیامبر، اموال مورد نظر را که سرزمین فدک بود به دختر خویش بخشیده است و در واقع ارثیه ای نیست که بعد از فوت پدر بخواهند مورد بحث قرار دهند.
2- غصب فدک تنها به خاطر این بود که غاصبان حق امیر المؤمنین علیه السلام و اهل بیت رسول علیهم السلام باور داشتند با گرفتن آن سرزمین که از بهترین زمین های کشاورزی یهود بود و به ام الائمه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تحویل داده شد، اهل بیت علیهم السلام از نظر مادی در فشار باشند و مردمی که هر جا وضع اقتصادی بهتری وجود دارد به آن طرف می غلطند؛ به سمت علی علیه السلام و در محور ولایت قرار نگیرند.
3- فاطمه زهرا علیها السلام شخصیتی نبود که بخواهد برای مال دنیا از همه چیز مایه بگیرد و به خاطر پس گرفتن فدک، خود را به آب و آتش بزند، بلکه هدفی بالاتر و ارجمندتر از این دارد باید گفت: غصب فدک بهانه خوبی شد تا حضرت زهرا علیها السلام بتواند به افشاگری بپردازد و به حرکت انقلابی پدر ادامه دهد؛ زیرا از جمله تحلیل ها این است که آن شیاطین، فدک را گرفتند تا علی علیه السلام پولی نداشته باشد که با آن بتواند مردم را اطراف خود جمع کند. که این نظر از جهت اینکه از دیدگاه آن غاصبین، قضیه را بنگریم صحیح است ولی این سخن وقتی با دیدگاه معصوم به آن توجه شود کاملاً مغایرت دارد، زیرا در دفاع از ولایت خویش نمی آیند پول خرج کنند تا در نتیجه موقعیت اجتماعی بدست آورند. پس این خود نشانگر موقعیت شناسی این الگوی عظیم بشری است و یکی از مهم ترین مسائلی است که باید هر فرد سیاست مدار از آن بهره گیرد و با استفاده از این موقعیت مناسب، کارنامه شفاف و گویایی را به قضاوت حق طلبان و حقیقت جویان باقی گذارد.
سپس شخص ابوبکر که خود را جانشین رسول خدا صلی الله علیه و اله می داند مخاطب قرار می دهد و نیت اصلی او از مانع شدن از فدک و طرح مسأله ارث را همان غصب خلافت بیان می فرماید و خدا و رسول را به عنوان قاضیان روز حشر و قیامت به مدد می گیرد و با این بیان نسبت به قصد و هدف آنها افشاگری می فرماید.
بعد از آن رو به دیگر اصحاب می کند و با سرزنش و نکوهش از سستی آنها به تألیف قلوب آنان می پردازد و با جمله ای از رسول خدا صلی الله علیه و اله که : «باید حرمت هر کسی در مورد فرزندان او حفظ شود.» یاران پیامبر را به یاری می طلبد.
سیر سخنان که به گونه ای منطقی طرح شده است، هر شنونده ای را به شگفتی وا می دارد. ابتدا پاره تن پیامبر صلی الله علیه و اله خلیفه را خطاب قرار می دهد و پس از آن اصحاب، سپس از باب اتمام حجت گروه خاصی را مخاطب قرار می دهد و به توانایی ها و امکانات آنها اشاره دارد که هیچ بهانه ای پذیرفته نیست و از «فرزندان قیله» استمداد و یاری می طلبد که «قیله» مادر بزرگ دو قبیله بزرگ مدینه یعنی «اوس و خزرج» می باشد و با این بیان قصد بیدار کردن احساسات خفته مردم را دارند.
آنگاه حضرت فاطمه علیها السلام به آیه 13 سوره توبه اشاره می فرمایند و به خاطر جذب مردم و قبایل بزرگ مدینه به افتخارات آنها و جنگاوری ها و قبول داشتن حقوق خویش از طرف آنان اشاره می نماید و با زبانی پر گله از پنهان کاری و عقب نشینی مواضع سابق، مطالب گهر بار خود را ادامه می دهد.
حضرت زهرا علیها السلام با بیان دوباره همان دلائل سابق (که تن پروری و عادت به راحتی و فرار از مسئوولت است) به علل سستی اصحاب می پردازد و به رضایت دادن مردم بر زمامدار و خلیفه غاصب نسبت به امام واقعی و حقیقی که علی علیه السلام است اشاره می فرمایند.
سپس با ناراحتی تمام، از روی غضبی که برای خدا و به جهت بیراهه رفتن مردم و تنزل مقام ولایت از علی علیه السلام به شخصی که هیچ گونه سنخیتی با خلافت رسول خدا صلی الله علیه و اله ندارد مطالبی را گوشزد می کند.
به عنوان ترساندن و انذار مردم، خلافت را به شتری لنگ و زخم دار تشبیه کرده و با اشاره به این نکته که این غصب خلافت چیزی جز غضب خدا را در پی ندارد، تمام سخنن خویش در ارتباط با فدک و دفاع از حق را با استناد به آیه 227 سوره شعراء ختم می کند و باز نسبت خویش با پیامبر را گوشزد می کند که: «من دختر آن کسی هستم که شما را از عذاب جهنم خبر داده است.»
جلسه آماده انقلاب عظیم و بزرگی می شود و فرزند قیام کننده دین خدا، مردم را خطاب قرار داده جنب و جوشی در مسجد مدینه به وجود آمد که یکباره افراد توطئه گر با جعل سخنی از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و اله قصد تخریب قلوب و به سردی کشاندن جلسه را داشتند. و نماینده شان به سخن آمد و دوباره بحث ارث را مطرح کرد. با اینکه حضرت فاطمه علیها السلام با استفاده از این زمینه به دفاع از علی علیه السلام و ولایت پرداخته بود ولی یکباره ابوبکر ذهن مردمی که به طرف غصب خلافت متوجه شده بود را با این حدیث جعلی دوباره عوض نمود.
در مقابل آن شبهه و به وجود آمدن یک موج امیداوار کننده برای مردم خفته ای که با تازیانه سخنان حکیمانه دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله نزدیک بود بیدار شوند، حضرت فاطمه علیها السلام با جوابی کوبنده و با انکار و استبعاد از گفته ابوبکر می فرماید: «سبحان الله!» که نشانه تعجب و رد و دفع سخن غاصب خلافت بود و با استدلال بر اینکه پیامبر خود عامل به قرآن و پیرو آیات الهی بوده است، پاسخی قاطعانه به تهمت زننده بر رسول اکرم صلی الله علیه و اله می دهد.
بعد از ایجا شکاف بین سخنان نغز و شیوا و تکان دهنده آن حضرت، می بایست سخنانی بیان نمود که واقعیت گفتار طرف مقابل کاملاً روشن شود و توطئه برملا گردد که در این قسمت فاطمه زهرا علیها السلام به افشاگری می پردازد و به جلسات پنهانی مخالفین قبل از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله اشاره می کنند که از دو جهت جای تأمل و اندیشیدن دارد:
1- اینکه حضرت زهرا علیها السلام آن چنان به وضعیت اجتماعی جامع خویش مسلط است که حتی از جلسات مخفیانه مخالفین خبر دارد.
2- آگاهی از توطئه ها و اقداماتی داشتند که حتی در زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه و اله بر علیه دین خدا و وجود مقدس مظهر خدا انجام می دادند.
دخت نبی اکرم صلی الله علیه و اله دوباره ذهن ها را به آیاتی که سابقاً در مورد ارثیه پیامبران الهی بود سوق می دهند و جواب شبهه مخالف را به وسیله آیات روشن و واضح الهی بیان می فرمایند.
در پایان خطبه ابوبکر برای ساکت کردن مردم می گوید: «این مردم بین من و شما داوری خواهند کرد، که با من بیعت کرده اند.»
ابوبکر بیعت مردم را دلیل حقانیت خود قلمداد کرد و نظر و عمل مردم را به طرف خود جلب نمود.
در جواب سخن خلیفه که مردم کاملاً سکوت کرده بوند و کار را تمام شده می دیدند و کسی جرأت اقدام و حمایتی نداشت، حضرت فاطمه علیها السلام به عنوان آخرین دفاعیات از حق خویش، به علت های سیر ارتجاعی و قهقرایی مردم پرداخته و با آیه 28 سوره یوسف، خطبه خود را به اتمام رساندند که: »اهل باطل زیانکارند.» و با این جمله، مهر بطلان برای همیشه تاریخ به پیشانی مخالفین ولایت زدند و با این سخنان قضاوت را به نسل های بعد واگذار نمودند.
منبع: لک علی آبادی، محمد،(1354) ، کوثر محبت، قم: آل طاهر، 1388، چاپ دوم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید