بُعد مبارزاتی حضرت فاطمه علیه السلام

بُعد مبارزاتی حضرت فاطمه علیه السلام

نویسنده: احمد عیسی فر

فعالیتهای مبارزاتی حضرت زهرا علیه السلام را در دو مقطع زمانی باید بررسی کرد

الف) زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
فاطمه علیه السلام هنگامی که چشم گشود خود را در اسلام دید، و منزل پدرش محل رفت و آمد مسلمانان بود. او به خوبی مشکلات مسلمانان را احساس می کرد و در سختی آنان شریک بود. تبعید سه ساله پدر و طرفدارانش را در شعب ابوطالب دیده و خود با کمی سن و توان ضعیف، درد سخت مظلومیت را چشیده بود. او در این سال ها غم مرگ ابوطالب و مادرش که تنها پناهگاه های پدرش بودند را در سینه داشت و از آن لحظه به بعد وظیفه سنگین پرستاری و حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز برعهده داشته و از این روی لقب ام ابیها گرفت.
نمونه هایی از این تلاش این بانوی بزرگ اسلام را در حمایت از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به شرح زیر بیان می داریم:
روزی به اشاره ابوجهل شکمبه شتری بر روی کتف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ریختند. فاطمه علیه السلام از راه رسید. تا پدر را در آن حال دید با دستان کوچکش آلودگی ها را از بدن و لباس پدرش پاک کرد. (1)
روزی یکی از مشرکین، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در کوچه دید و مقداری خاکروبه و زباله بر سر و روی آن حضرت پاشید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چیزی نفرمود و با همین حالت وارد خانه شد. فاطمه علیه السلام در حالی که سن کمی داشت، به استقبال پدر شتافت. آب آورد و با چشمان اشکبار، سر و صورت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شست. (2)
حضرت فاطمه علیه السلام در جنگ اُحد هنگامی که دریافت، پدرش به شدت مجروح شده است، نزد پدر شتافت و با دیدن بدن خون آلود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخت افسرده و ناراحت شد. دست در گردن پدر انداخت و به شدت گریست. آن گاه برای درمان زخم های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حصیری را آتش زد و از آن خاکستری بر روی محل خونریزی گذاشت. و با این کار، جریان خون بند آمد.
در جنگ خندق، مسلمانان از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در شرایط سختی به سر می بردند و چند روز گرسنه بودند. روزی حضرت فاطمه صلی الله علیه و آله و سلم پاره نانی تهیه کرد و خود را به جبهه رساند و نزد پدر رفت و آن را به ایشان تقدیم کرد و گفت: «این تکه ای از قرص نانی است که برای فرزندانم پخته بودم و این قسمت را برای شما آوردم».
پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم فرمود: «ای فاطمه! بدان که این پاره نان، نخستین لقمه ای است که پدرت پس از سه روز گرسنگی به دهان می گذارد».
فاطمه علیه السلام در تمامی جنگ های پیغمبر حضور داشت و در پشت جبهه به یاری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان شتافت.

ب) پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
حضرت فاطمه علیه السلام پس از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حوادث دردناکی را به چشم دید و به طور طبیعی باید نقش فعال و مؤثری داشته باشد. در میان این حوادث می توان به واقعه سقیفه و غصب فدک اشاره کرد که آن حضرت از دو طریق مبارزه خود را با دشمنان خویش آغاز نمود.

1) مبارزه فعال
برای دفاع از حقوق ولی امر مسلمانان همراه با همسر و دو فرزندش شبانه به خانه بزرگان مدینه می رفت و آنان را به یاری از امام و پیشوای خود دعوت می کرد و سفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درباره امام علی به آنان تذکر می داد. هنگامی که امام علی علیه السلام را برای بیعت گرفتن با ابوبکر به مسجد می بردند، آن حضرت در حالی که از صدمات فشار درد و ضربه های تازیانه، بی رمق و زمین افتاده بود، با تمام قوا تلاش کرد و دامن امام علیه السلام را گرفت تا مانع بردن وی شوند. اما گاهی با درگیری و مقاومت در برابر دشمنان پیام حق خویش را بیان می داشت. و گاه با خطبه های آتشین و بعضاً با احتجاجات، مناظره ها از حقوق خود دفاع می کرد، خطبه فاطمه علیه السلام در مسجد و در برابر جمعیت مهاجر و انصار یکی از خطبه های تاریخی و بی نظیر به شمار می رود. در این خطبه حضرت، مردم را به شکافی که در دین وارد آمد و انحرافی که در مسیر حق ایجاد شد آگاه ساخت.

2) مبارزه منفی
زمانی که فاطمه علیه السلام دریافت با مبارزه جدی و استدلالات منطقی کار به جایی نمی رسد مبارزه منفی خود را آغاز کرد.
او به ابوبکر گفت: «به خدا قسم! پس از هر نمازی که می خوانم از تو نزد خدا شکایت می کنم». نپذیرفتن شیخین جهت عیادت از حضرتش، وصیت بی نظیر فاطمه علیه السلام در خصوص مخفی نگاه داشتن قبر او، اعلام نکردن رسمی جهت شرکت شیخین در تغسیل، تکفین و تدفین آن حضرت، نوعی مبارزه منفی است تا تاریخ بداند برای چه یگانه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم با آن همه سفارش حضرتش قبرش مشخص نباشد و اجازه شرکت به خلیفه و همراهانش را در مراسم تشیع او ندهد؟
فاطمه علیه السلام لحظه ای از مبارزه آرام نداشت. او در همان روزی که بر اثر صدمات بی هوش شد، پس از به هوش آمدن اولین سؤالی که طرح کرد این بود که علی را چه کردند؟ و چون دریافت علی تحت فشار برای بیعت است، با همان حال زار و بدن مجروح به مسجد رفت و فریاد کشید، دست از شوهرم علی بردارید. من ستم به او را نمی توانم تحمل کنم. به خدا قسم اگر رهایش نکنید به مزار پیامبر می روم. و از شما شکایت می کنم. او تا لحظه مرگ هرگز از مبارزه دست برنداشت.

پی نوشت ها :

1. صحیح مسلم، ج3، ص 167.
2. سیره ابن هشام، ج1، ص 416.
منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید