ناکثین از دیدگاه امام علی علیه السلام (5)

ناکثین از دیدگاه امام علی علیه السلام (5)

نویسنده: آیت الله سید احمد خاتمی

6- هدف وسیله را توجیه می کند
شورشگران علیه حکومت عدالت گستر علی علیه السلام بزرگترین آرزوشان رسیدن به مقام و حکومت دنیاست و این است مقصد اصلیشان:
محمد بن سیرین از ابوخلیل نقل می کند که طلحه و زبیر را قسم دادم که چه چیز باعث شده که به بصره بیایید (و بر حکومت علی علیه السلام شورش نمایید؟)
جواب ندادند، تکرار کردم، پاسخ دادند: ما به خاطر دنیا آمده ایم. (1)
علی علیه السلام می فرماید: اینان حکومت و ریاست را می خواهند، ولی اگر یکی از این دو پیروز گردند جان دیگری را خواهند ستاند، و برای حکومت مطلقه خود از شنیع ترین مسائل استفاده خواهد کرد. اینگونه علی علیه السلام داد سخن می دهد:
«کان واحد منهما یرجوا کل الامر له و یعطفه علیه دون صاحبه لا یتمان الی الله بجبل و لا یمدان الیه بسبب کل واحد منهما حامل ضبّ لصحابه و عما قلیل یکشف قناعه به و الله لئن اصابوا الذی یریدون و لینتزعن عن هذا نفس هذا و لیاتین هذا عی هذا» (2)
هر کدام از آن دو (طلحه و زبیر) امید دارند که زمامداری حکومت به دست او افتد و آن را به سوی خود می کشد نه به سوی رفیقش، آنها به رشته ای از رشته های محکم الهی چنگ نزده اند (وحدتشان ظاهری است) و نه به وسیله ای به آن نزدیک شده اند، هر کدام بار کینه رفیق خویش را به دوش می کشد و به زودی پرده از روی آن برداشته می شود، به خدا سوگند اگر به آنچه می خواهند برسند این یکی جان دیگری را می گیرد و آن یکی این را از بین می برد.
ابن ابی الحدید در ذیل خطبه می نویسد: مورخین نوشته اند که طلحه و زبیر پیش از شروع جنگ در مورد اینکه کدام یک برای مردم نماز بخوانند اختلاف کردند و عایشه برای رفع اختلاف محمدبن طلحه و عبدالله بن زبیر را به عنوان امام جماعت انتخاب کرد که یک روز این و روزی دیگر آن نماز بخواند و این وضع تا پایان جنگ ادامه داشت. (3)
و نیز می نویسد: طلحه و زبیر در فرماندهی کل قوا با هم اختلاف نمودند و جالب تر اینکه می گوید: طلحه از عایشه خواست که مردم او را به عنوان امیر سلام کنند و زبیر هم همین درخواست را داشت، عایشه دستور داد به هر دو به عنوان امیری سلام دهند.
آری، آنجا که خدا مطرح نباشد هدف وسیله را توجیه می کند.

7- مکر و حیله
در عالم سیاست بازان حرفه ای جهان مکر و حیله چیزی است از آب ضروری تر برای حیات. اینان جز از این راه نمی توانند به حکومت برسند.
و اصولاً در نظر آنها سیاست عبارت است از مکر و حیله. ابرقدرتهای شرق و غرب جهان با هزار دوز و کلک در صدد بلعیدن انسانهای مستضعف و محرومند و این است هدف مشترکشان. حال گاه با چشم غره رفتن، گاه پیام تبریک، گاه حمله صریح و گاه ملاقاتهای مخفی، و اینها همه رویهای یک سکه است و چه زیبا علی علیه السلام چهره اینان را ترسیم فرموده.
می گویند: مروان بن حکم در جنگ جمل در بصره اسیر شده بود، امام حسن و امام حسین برای آزادی او نزد امام شفاعت کردند و امام وی را آزاد ساخت، سپس فرزندان امام علی علیه السلام عرض کردند مروان می خواهد با شما بیعت کند، حضرت با لحنی غضب آلود می فرماید:
«اولم یبایعنی بعد قتل عثمان؟ لاحاجه لی فی بیعته انها کف یهودیه لو بایعنی بکفه لغدر بسبته»(4)
مگر او پس از قتل عثمان با من بیعت نکرد. هرگز نیازی به بیعت او ندارم دستش دست یهودی است اگر با دستش بیعت کند با پشت خود به شکستن پیمان اقدام میکند.
ولی در مکتب سیاستمداران الهی مکتب اصالت داشته، و به هیچ وجه کلک در آن راه ندارد. علی علیه السلام اگر اهل کلک بود خیلی زودتر به خلافت می رسید زیرا می توانست در شورای 6 نفری همانگونه که عبدالرحمن بن عوف از حضرتش خواسته بود به ظاهر بگوید: آری به راه شیخین می روم، و آنگاه که قدرتمند شد این وعده خود را زیر پا گذارد. ولی علی علیه السلام اهل این حرفها نیست، او مرد حق است، می گوید نه و باز هم در خانه می نشیند و چه زیبا این سخن را از زبان خودش بشنویم:
می گفتند معاویه از علی علیه السلام سیاستمدارتر است، حضرتش در جواب این یاوه گفتار می فرماید:
«والله ما معاویه بأدهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس و لکن کل غدره فجره و کل فجره کفره و لکل غادر لوا‌ء یعرف به یوم القیامه. والله ما ستغفل بالمکیده و لا استغمز بالشدیده» (5)
سوگند به خدا معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناه می شود، اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود من سیاستمدارترین مردم بودم ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی یک نوع کفر است، به خدا سوگند من با مکر و حیله اغفال نمی شوم، و در رویارویی با شداید ناتوان نمی گردم.
ابن ابی الحدید می نویسد: بعضی خیال کرده اند معاویه از علی علیه السلام سیاستمدارتر بود ولی این درست نیست، زیرا سیاستمدارانی همچون معاویه هرگز به هدف خود نخواهند رسید مگر اینکه طبق نظریه خود و مقدماتی که لازم می بینند عمل کنند، خواه موافق دین و شریعت باشد یا نباشد. اما سیاست امام علیه السلام مقید به حق و عدالت و دین و شریعت بود و در تمام موارد هرجا که با آیین حق موافق نبود اقدام نمی کرد ولی معاویه مقید به این اصل نبود.
معاویه در جنگ به روش زمامداران “هند” و کسراها عمل می نمود، ولی علیه السلام به سربازانش دستور می داد شما شروع به جنگ نکنید. بگذارید آنها شروع کنند فراریان را تعقیب نکنید. مجروحان را به قتل نرسانید. این سیاست علی علیه السلام بود. او همواره در پی رضای خدا بود دستهای خود را بسته بود جز در آنچه رضایت داشت و می بینم در عالم سیاست دشمنی ها به دوستی مبدل می گردد و دوستی ها به دشمنی.
معاویه ای که حامی عثمان است (البته به ظاهر) همکار طلحه و زبیر انقلابی! و شورشگر بر عثمان می شود.
و در انقلاب اسلامی مان می بینیم تمام گروه هایی که با اسلام و امام مخالف بودند و با همدیگر در تضاد، اینک به وحدت کامل رسیده اند و در برابر دشمن مشترکشان که خط امام است صف آرایی نموده اند و این است کلک سیاست معاویه وار که علی علیه السلام به آن اشارت می کند.

8- سر و صدا و هیاهو
دشمنان انقلاب علی علیه السلام از انجا که تو خالی و بی محتوایند باید به وسیله ای خود را مغزدار و دارای محتوا جا بزنند. علی علیه السلام در این باره می فرماید:
«و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفشل و لسنا نرعد حتی نوقع و لا نسیل حتی نمطر» (6)
و بازیگران کارزار جمل رعد و برقها راه انداختند و بالاخره با آن همه هیاهو و خروش شکست خوردند، ولی ما برای تهدید دیگران رعدآسا نمی خروشیم تا شکست دشمن تهدید عملی برای آنان گردد. و تا باران سیل آور نباراینم سیلی به راه نمی اندازیم.
و ما می توانیم از این جمله پرمحتوای علی علیه السلام به نقش تبلیغات پی ببریم. زیرا که ممکن است مراد از رعد و برق شیوه های تبلیغاتی فریب کارانه باشد.

نقش تبلیغ:
اثر روانی و اجتماعی و اقتصادی تبلیغ بر کسی پوشیده نیست. تاریخ نشان داده است که می توان با تبلیغ انسان خادم را در جامعه خائن، و خائن را خادم نشان داد با تبلیغ می توان بنجل ترین کالاهای اقتصادی را به عنوان مرغوب ترین کالا به دست مردم داد. و از همین جهت است که برای اعلام کالاهای آمریکایی در سال 1959 بیش از 4 بیلیون دلار به مصرف رسیده و با آغاز سال 1960 از 11 بیلیون تجاوز کرد.
به همین جهت است که می بینیم خبرگزاریهای مهم جهان و روزنامه های معتبر از آن سرمایه داران صهیونیست است، زیرا می توانند با وسایل مهم تبلیغاتی که در اختیار دارند نبض سیاست و اقتصاد را به خوبی در دست داشته باشند.
علی علیه السلام در این جمله می فرماید: طلحه و زبیر سر و صدای تبلیغاتی راه انداختند، تهدید و تطمیع نمودند تا عده ای را به دور خود بکشانند ولی ما اهل این نوع تبلیغات فریبکارانه نیستیم، ما مرد عملیم نه اهل حرف.

9- تفرقه
برّنده ترین سلاح دشمن تفرقه و برّنده ترین سلاح علیه او وحدت است.
قرآن مجید در موارد متعددی مؤمنان را به وحدت دعوت نموده است البته وحدتی بر پایه ایدئولوژی، نه وحدت روبنایی، زیرا ما را به چنگ زدن به «حبل الله» خوانده است و با توجه به تفاسیر مختلفی که برای «حبل الله» شده است می توان در جمع بندی نظرات، ریسمان الهی را همان ایمان و اعتقاد به خدا دانست.
و نیز قرآن رمز شکست مسلمانان را در جنگ احد «تنازع و اختلاف» می داند.
مثَلی است در زبان عرب که می گویند «فرق تسُد» یعنی تفرقه بیانداز و حکومت کن. و این شیوه همیشگی دشمنان انقلاب بوده است.
علی علیه السلام درباره دشمنانش می فرماید:
«فقدموا علی عمالی و خزان بیت المسلمین الذی فی یدی و علی اهل مصر کلهم فی طاعتی و علی بیعتی فشتتوا کلمتهم و افسدوا علی جماعتهم» (7)
بر مأموران من و خزانه داران بیت المال مسلمین که در اختیار من است وارد شدند و در شهری که همه مردمش در اطاعت و بیعت من هستند قدم گذاردند، وحدت آنها را برهم زدند، و جمعیت آنها را که همه با من بودند به شورش وا داشتند.

عکس العمل علی علیه السلام در برابر ناکثین
باید ببینیم علی علیه السلام چه عکس العملی در برابر ناکثین داشت تا ما که پیرو او هستیم همان راه را دنبال کنیم.
علی علیه السلام در برابر ناکثین چند نوع عکس العمل داشت:

1- آگاهی و هشیاری
حضرتش به درستی بر نقشه آنها واقف بود زیرا که فقط در صورت آگاهی و مراقبت است که انسان ناخودآگاه در دام دشمن واقع نمی شود.
امام می فرماید:
«والله لا اکون کاضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها» (8)
و به خدا سوگند من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر در لانه اش، به خواب رود و ناگهان دستگیرش کنند.
این اولین قدم پیروزی بر هر توطئه در شرف تکوین است.

2- منطق و استدلال
دومین شیوه برخورد علی علیه السلام در برابر اینان شیوه منطقی و استدلالی است. زیرا که قرآن راه خواندن مردم به سوی خدا را «حکمت» می داند «ادع الی سبیل ربک بالحکمه» و حکمت عبارت است از گفتاری که مستند و مستدل است. علی علیه السلام درباره زبیر می فرماید:
«یزعم انه قد بایع بیده و لم یبایع بقلبه فقد اقر بالبیعه و ادعی الولیجه فلیات علیها بامر یعرف و الا فلیدخل فیما خرج منه» (9)
زبیر می پندارد که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل، پس او اقرار به بیعت می کند ولی مدعی است که با قلب نبوده است، بنابراین بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد وگرنه باید به بیعت خود باز گردد و به آن وفادار باشد.
و این درسی است بزرگ که حتی با دشمنانی همانند طلحه و زبیر هم نباید منطق و استدلال را فراموش نمود.

3- گرفتن بهانه از دست آنان
دشمنان علی علیه السلام برای منفور جلوه دادن چهره علی علیه السلام پیراهن عثمان را علم می کنند و حضرتش را قاتل عثمان معرفی می نمایند.
بدیهی است اگر این تهمت جا بیافتد بزرگترین موفقیت برای دشمنان علی علیه السلام محسوب می گردد. ولی حضرتش در خطبه های مختلف به تحلیل ماجرای عثمان می پردازد، و در این خطبه ها مبری بودن خودش را از خون عثمان اثبات می کند و بدین ترتیب بهانه را از دستشان خارج می سازد.

4- نبرد تا نابودی آنان
آخرین راه حل علی علیه السلام در برابر این جرثومه های ننگ و رذالت نابودی آنهاست، چرا که آنان منشأ فساد در جامعه اند و باید به دست نابودی سپرده شوند. حضرتش می فرماید:
«فان ابوا اعطیتهم حد السیف و کفی به شافیاً من الباطل و ناصراً للحق» (10)
… پس اگر از آن سرباز زنند لبه تیز شمشیر را در اختیار آنها قرار می دهم و این کار برای درمان باطل و یاری حق کفایت می کند.
و بالاخره آنجا که «بینه و کتاب و میزان» به کار ناید نوبت به «و انزلنا الحدید فیه باس شدید» می رسد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ترجمه و شرح نهج البلاغه، 547:2.
2. نهج البلاغه، خطبه 148.
3. شرح ابن ابی الحدید، 110:9.
4. نهج البلاغه، خطبه 73.
5. نهج البلاغه، خطبه 200.
6. نهج البلاغه، خطبه 9.
7. نهج البلاغه، خطبه 218.
8. نهج البلاغه، خطبه 6.
9. نهج البلاغه، خطبه 8.
10. نهج البلاغه، خطبه 22.
منبع:فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید