نویسنده: دکتر سید محمدرضا احمدی طباطبایی
نامه ی امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر، میثاق و منشور جاویدی است از آمیختگی اخلاق و سیاست و جایگاه اخلاق در سیاست دینی، این نامه ی امام به مالک اشتر نخعی که او را به سمت والی خود در مصر برگزید نگاشته شده است. البته مالک در راه مصر مسموم شد و نتوانست توصیه های بسیار مهم و اخلاقی امام را در مصر بکار گیرد، اما گفته های ایشان منشور جاویدی در آئین کشورداری و مدیریت و رابطه اخلاق و سیاست و رابطه حاکم با شهروندان اعم از مسلمانان است. بررسی دقیق آموزه های امام علی(علیه السلام)در نامه ی مزبور ضروری می نماید. این نامه از ابعاد مختلف قابل بررسی و تحلیل است. اما فرازهائی از آن که در اثبات «آمیختگی اخلاق و سیاست در اسلام» و جایگاه مکرمت های اخلاقی در سیاست دینی است اجمالاً مورد بررسی قرار می گیرد. البته تشریح هریک از فرازها و تطبیق و مقایسه گفته ها با روایات دیگر و آیات قرآنی خود نیازمند پژوهشی دیگر است. مفاد این منشور، کاملاً صریح و آشکار است و بدون هیچ توضیح اضافی، مبین پارادایم حاکم بر سیاست اخلاقی اسلامی در گفتمان دینی است. مهمترین نکاتی که در منشور جاوید امام خطاب به مالک و همه کارگزاران حکومت دینی مورد توجه واقع شده است از قرار زیر است:
مؤلفه ها و آموزه های سیاست اخلاقی حضرت امیر(ع)
1- باید بهترین اندوخته و ذخیره نزد تو (در دوران تصدی قدرت سیاسی) اندوخته ی نیک باشد. پس زمام هواهای نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه برای او روا نیست بخل بورز… ای مالک، مهربانی به مردم و دوست داشتن آنان را شعار دل خود ساز. (قلب خود را از محبت به مردم لبریز کن). چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهند. یا همکیشان تو هستند، (مسلمان هستند) یا همانند تو در آفرینش. (در انسان بودن با تو اشتراک دارند). از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایی عارضشان خواهد شد و به عمد یا خطا لغزشهایی کنند. پس از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همان گونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد.(1و2)
2- (ای مالک) هرگاه کسی را بخشودی از کرده ی خویش پشیمان مشو و هرگاه کسی را عقوبت نمودی از کرده ی خویش شادمان مباش… هرگاه در تو نخوت یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهائی تواناست که تو را بر آنها توانائی نیست. این نگریستن، سرکشی تو را تسکین می دهد و تندی و سرافرازی را فرو می کاهد و خردی را که از تو گریخته است به تو بازمی گردد.(3)
3- هیچ چیز چون ستمکاری، نعمت خدا را دگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.(4)
4- باید که محبوبترین کارها در نزد تو، کارهائی باشد که با میانه روی سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خوشنودی رعیت را در پی داشته باشد.(5)
5- و باید که دورترین افراد از تو و دشمن ترین آنان در نزد تو، کسی باشد که بیش از دیگران عیب جوی مردم است. زیرا در مردم عیوبی است و والی از هرکس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است. از عیبهای مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود… تا توانی عیبهای دیگران را بپوشان تا خداوند عیبهای تو را که خواهی از رعیت مستور بماند، بپوشاند.(6)
6- بدان، بهترین چیزی که حسن ظن والی را نسبت به مردم سبب می شود، نیکی کردن والی است در حق آنان و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهائی که بدان ملزم نیستند.(7)
7- ای مالک – سنت نیکوئی را که بزرگان امت به آن عمل کرده اند و مردم برآن سنت به نظام آمده و حالش نیکو شده است، مشکن و سنتی میاور که به سنتهای نیکوی گذشته زیان رساند.(8)
8- ای مالک در کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی با آنان، و بی مشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رأی خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن، نوعی از ستم و خیانت است. کارگزاران شایسته را در میان گروهی بجوی که اهل تجربه و حیاء هستند و از خاندان های صالح. آنان که در اسلام سابقه ای دیرین دارند. اینان به اخلاق شایسته ترند و آبرویشان محفوظ تر است و از طمعکاری رویگردانند و در عواقب کارها بیشتر می نگرند(9)… از جمع دبیران، نامه ها را به کسی اختصاص ده که به اخلاق از دیگران شایسته تر باشد.(10)
9- برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنان پردازی، برای دیدار با ایشان، به مجلس عام بنشین، مجلسی که همگان در آن حاضر توانند شد، و برای خدائی که آفریدگار توست در برابرشان فروتنی نما و بگو تا سپاهیان و یاران و نگهبانان به یک سو شوند، تا سخنگویشان بی هراس و بی لکنت زبان سخن خویش بگوید. من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بارها شنیدم که می گفت:(11) پاک و آراسته نخواهد شد امتی که در آن امت، زیر دست نتواند بدون لکنت زبان حق را از قوی دست بستاند.(12)
10- اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روی برمتاب که خشنودی خدای در آن نهفته است، صلح سبب آسودگی سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج برهاند و کشورت را امنیت بخشد.(13)
11. در برابر پیمانی که بسته ای و امانی که داده ای خود را سپرساز، زیرا هیچ یک از واجبات الهی که مردم با وجود اختلاف در آراء و عقاید، در آن هم داستان و همرأی هستند، بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست… پس در آنچه برعهده گرفته ای خیانت مکن و پیمانت را مشکن و خصمت را به پیمان فریب مده. زیرا تنها نادانان شقی در برابر خدای تعالی، دلیری کنند. خداوند پیمان و زینهار خود را به سبب رحمت و محبتی که بر بندگان خود دارد، امان قرار داده و آن را چون حریمی ساخته که (مردم)در سایه آن استوار زندگی کنند و به جوار آن پناه آورند. پس نه خیانت را جائی برای خودنمایی است و نه فریب را و نه حیله گری را.(14)
12. (ای مالک) بپرهیز از خونریزی بناحق، زیرا هیچ چیز بیش از خونریزی بناحق، موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشاند و رشته ی عمر را نبرد. خداوند سبحانه چون در روز حساب به داوری در میان مردم پردازد، نخستین داوری او درباره ی خونهائی است که مردم از یکدیگر ریخته اند. پس مبادا حکومت خود را با ریختن خون حرام تقویت کنی. زیرا ریختن چنان خونی نه تنها حکومت را ناتوان و سست می گرداند بلکه آن را از میان برمی دارد یا به دیگران می سپارد.(15)
13- (ای مالک) از خودپسندی و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نیز از دلبستگی به ستایش و چرب زبانیهای دیگران پرهیز کن، زیرا یکی از بهترین فرصتهای شیطان است برای تاختن، تا کردارهای نیکوی نیکوکاران را نابود سازد. زنهار از اینکه به احسان خود بر مردم منت گذاری، یا آنچه برای آنها کرده ای بزرگش شماری، یا وعده دهی و خلاف آن عمل کنی. زیرا منت نهادن احسان را باطل می کند و بزرگ شمردن کار، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده سبب برانگیختن خشم خدا و مردم می شود. خدای تعالی می فرماید:
«خداوند سخت به خشم می آید که چیزی بگوئید و به جای نیاورید».(16)
14- (ای مالک) بپرهیز از اینکه به خود اختصاص دهی چیزی را که همگان را در آن حقی است یا خود را به نادانی زنی در آنچه توجه تو به آن ضروری است و همه از آن آگاهند. زیرا بزودی آنرا از تو می ستانند و به دیگران می دهند. زود باشد که حجاب از برابر دیدگانت برداشته خواهد شد و بینی که داد مظلومان را از تو می ستانند. به هنگام خشم خویشتندار باش و از شدت تندی و تیزی خود بکاه و دست به روی کس برمدار و سخن زشت بر زبان میاور و از این همه خود را در امان دار.(17)
15- اگر مردم بر تو به ستمگری گمان برند، عذر خود را آشکارا با آنان در میان نه و با این کار از بدگمانیشان بکاه، که چون چنین کنی، خود را به عدالت پرورده ای و با مردم مدارا نموده ای.(18)
16- (ای مالک) خدا را خدا را (در نظر داشته باش و بترس)در باب طبقه ی محروم و فرودین؛ کسانیکه از بیچارگان مساکین و نیازمندان و بینوایان و زمین گیران. در این طبقه مردمی هستند سائل و مردمی هستند که در عین نیاز روی سؤال ندارند. خداوند حقی برای ایشان مقرر داشته و از تو خواسته است که آن را رعایت کنی… سرمستی و غرور تو را از ایشان غافل نسازد. زیرا این بهانه که کارهای خرد را به سبب پرداختن به کارهای مهم و بزرگ فرو گذار کردن از تو پذیرفته نخواهد شد. اینان مردمی هستند که در نظر دیگران بی مقدارند و مورد تحقیر بزرگان، کسانی از افراد امین خود را که خدای ترس و فروتن باشند، برای نگریستن در کارهایشان برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند.(19)
17- با مردم چنان باش که در روز حساب که خدا را دیدار می کنی، عذرت پذیرفته باشد که گروه ناتوانان و بینوایان به عدالت تو نیازمندتر از دیگران اند و چنان باش که برای یک یک آنان در پیشگاه خداوندی، در ادای حق ایشان عذری توانی داشت. تیماردار یتیمان باش و غمخوار پیران از کار افتاده که بیچاره اند و دست سؤال پیش کس دراز نکنند و این کار بر والیان دشوار و گران است.(20)
از مجموع آیات قرآن و روایات و احادیث و خصوصاً سیره پیامبر و امام علی(علیه السلام)در دوران تصدی زعامت مسلمانان و همچنین گفته ها و توصیه های مهم امام علی(علیه السلام)در نامه به مالک اشتر نخعی، آمیختگی اخلاق و سیاست در حوزه ی قدرت سیاسی بخوبی قابل اثبات است. در اسلام حوزه اخلاق عمومی از حوزه ی اخلاق سیاسی جدا نیست. سیاست اخلاقی بر تمام زوایای زندگی انسانهای مؤمن در تمام موقعیت های زندگی از جمله زمان احراز قدرت سیاسی حاکم است. در دوران احراز قدرت نه تنها استثنائی و رخصتی برای رفتار غیراخلاقی وجود ندارد بلکه با تحکم بیشتری از ضرورت رعایت اصول اخلاقی سخن به میان آمده است و از بازخواست شدیدتر اربابان قدرت و ثروت در سرای آخرت و به تناسب مسؤولیت سخن رفته است. مفاد نامه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام)منشور آمیختگی اخلاق و سیاست در آموزه های اسلامی است. کاتب این مرقوم، وصی و جانشین بلافصل پیامبر و پیشوای نخست مسلمانان و شیعیان است. کسی است که در راه تثبیت دین اسلام و دفاع از آن هیچ کس با او هم طراز نیست و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)درباره ی او و جایگاه او فرمودند: «انت منی بمنزله ی هارون من موسی الاّ انّه لا نبی بعدی. جایگاه و منزلت تو نزد من مثل هارون نزد موسی (علیه السلام) است. با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود.
پی نوشت ها :
1. امام علی (ع)، نهج البلاغه، گردآوری از سیدرضی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج2، ص323.
2. …واشعِر قلبک الرحمه للرعیه، والمحبه لهم، واللطف لهم، ولاتکونَنَّ علیهم سبعا ضاریاً تغتنم اکلهم، فانّهم صنفان، اما أخ لک فی الدین او نظیرٌ لک فی الخلق…
3. همان.
4. همان، ص323، ولیس شئ ادعی إلی تغییر نمعه ی الله و تعجیل نقمته من اقامه علی ظلم، فان الله یسمع دعوه المضطهرین و هو للضالمین بالمرصاد.
5. همان، 324، ولیکن احب الامورالیک اوسطها فی الحق واعمهافی العدل واجمعهالرضی الرعیه.
6. همان، 324.
7. همان، 325.
8. همان منبع، ص325، ولاتنقض سنه صالحه عمل بهاصدورهذه الامه، واجتمعت بها الالفه و صلحت علیها الرعیه ولاتحدتن سنه تضربشیءمن مامضی تلک السنن… .
9. همان، 328.
10. همان، 329.
11. … فانی سمعت رسول الله علیه وآله، یقول فی غیرموطن: «لن تقدس امه لایوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیرمتتعتع.
12. همان منبع، 332.
13. ولاتدفعن صلحا دعاک الیه عدوک لله فیه رضی، فان للصلح دعه لجنودک و راحه لهمومک، أمناً لبلادک، همان، 334.
14. همان، 334.
15. ایاک والدماء و سفکها بغیر حلها، فانه لیس شیء ادعی لنقمه ولااعظم لتبعه ولا ارحری بزوال نعمه وانقطاع مده من سفک الدماء بغیر حقها، والله سبحانه مبتدی بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماءیوم القیامه، فلا تقوین سلطانک بسفک دم حرام، فان ذلک مما یضعفه ویوهنه بل یزیله وینقله.(همان، 5-334).
16. سوره 61، آیه ی 3، «کبرمقتا عندالله ان تقولوا مالاتفعلون». همان، 335.
17. همان، منبع، 335.
18. همان، 333.
19. همان، 331.
20. همان، منبع، 331.
منبع: احمدی طباطبایی، محمدرضا؛ (1387) اخلاق و سیاست: رویکردی اسلامی و تطبیقی، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ دوم