نویسنده: علیرضا صدر
با توجه به فساد اداری و عدم وجود ضوابط در ساختار حکومتی، اولین قدمی که امام (علیه السلام) در این راستا برداشتند اعمال اصلاحات متوازن و همگرا در ساختار حکومت بود و در این راه نیز اولین اقدام ایشان برکناری کارگزاران جور و نصب کارگزاران صالح بود. در این میان آنچه مورد کنکاش و پژوهش است معیارها و رهنمودهای امیرمؤمنان (علیه السلام) برای گزینش و عملکرد کارگزاران می باشد که بی گمان می تواند آئین نامه ای برای حاکمان اسلامی برای تمام اعصار باشد. فرمایشات امام (علیه السلام) و ارائه ساختارها و راهکارهای حکومتی گویا ظرف زمان و مکان را درنوردیده و پیشرفت های بشر در زمینه فنآوری و فرآیندهای اقتصادی و ارتباطی نیز نتوانسته از ارزشهای والای آن بکاهد. آنچه که در سیرۀ عملی و کلامی امام (علیه السلام) وجود دارد همچون ستاره ای در آسمان عدالت می درخشد و آزادگان جهان را دل می رباید و اجرای آن جهان را به سوی عدالت و برابری رهنمون می سازد.
2- بعد تربیتی و اصلاحات ساختاری امیرمؤمنان (علیه السلام)
معیارهای امام (علیه السلام) در انتخاب و نصب کارگزاران
امام (علیه السلام) روحیات و فضائل ذیل را برای کارگزاران برشمرده و ایشان را به رعایت آنها سفارش می نمایند.
– رعایت تقوای الهی و پرواپیشگی
«او را به مراعات و حفظ تقوای الهی فرمان ده.» (42)
– مطیع فرمان پروردگار خود بودن
«خداوند واجباتی بر شما مقرر فرموده است آنان را ضایع نکنید و مرزهائی برایتان قرار داده از آنها تجاوز ننمایید.» (43)
و در نامۀ 53 خطاب به مالک می فرمایند:
«به او فرمان دهد که از خدا پروا کند و طاعت او را بر همه چیز مقدم شمرد و هرچه در کتاب خداست به کار بندد…» (44)
– عنان نفس را در اختیار گیرد
«ای مالک، مالک نفس خویش باش.» (45)
– خود را از مردم انگارد و در نوع زندگی و حق و حقوق شهروندی خود را برتر از آنان ننگرد.
کارگزار دولت اسلامی باید ساده زیستی را در پیش گیرد و این به دو منظور است اول آنکه رفاه طلبی و تجمل گرائی از یکسو باعث جدائی کارگزار از طبقۀ کارمندان شده و آن دو را از هم جدا می سازد و کارمند، کارگزار را همچون تافته ای جدا بافته می انگارد. از سوئی دیگر، راحت طلبی همچون آفتی است که مقاومت فرد را در برابر سختیها کاسته و زایل می نماید. بنابراین، در منظر امیرمؤمنان (علیه السلام) کارگزار باید زندگی خود را هم سطح محروم ترین افراد تحت مدیریت خود بسازد. امام (علیه السلام) خطاب به کارگزار خود عثمان بن حنیف می فرمایند:
«آگاه باش که هر رهروی را رهبری است که بدو اقتدا کند و از دانش او نور گیرد و راه یابد. بدان که پیشوای شما از دنیا به دو جامۀ کهنه بسنده کرده است و از غذاها به دو قرص نان، بدانید که شما هرگز توان آنرا ندارید ولی با پارسائی، تلاش و پاکدامنی مرا یاری کنید…
آری اگر می خواستم راهش را می دانستم که چگونه به عسل ناب، مغز گندم و بافته های ابریشمین دست یابم. امّا چه دور است از علی که هوای نفس بر او چیره شود و شکمبارگی او را بر سر سفره های رنگین نشانده در حالیکه شاید در حجاز یا یمامه کسی باشد که خواب قرص نانی را هم نبیند و سیری اصلاً نشناسد.» (46)
و در رابطۀ برابری والی و رعیت به مالک می فرمایند:
«از اینکه برای خود حقی، در آنچه همه در آن برابرند، بیش از دیگران خواهی، بپرهیز.» (47)
– باد غرور در سر نپروراند و از خلق کناره گیری ننموده و در میان آنان با صدق و مهر رفتار نماید.
«والی نباید در برابر مال و مقامی که به آن رسیده است مردم را از یاد ببرد و تعهد خدمت را نادیده انگارد بلکه باید نسبت به بندگان خدا بیشتر نزدیک شود و به برادرانش بیشتر مهربانی کند.» (48)
– پرهیز از متملقان و چاپلوسان و رد آنها از خود
«زنهار… از دوست داشتن تملق که باید از آن بپرهیزی، زیرا این احوال، خود از بهترین فرصت های شیطان برای تباه کردن است.» (49)
– امام (علیه السلام) استبداد و خودکامگی را برنمی تابد و کارگزار خود را از آن نهی می نماید.
«پس هر آینه تو بالاتر از آنهائی و ولی امر تو بالاتر از تو و خدا بالاتر از کسی است که تو را به فرماندهی برگزیده است.» (50)
– کارگزار باید در فرمانداری خویش خدای را در نظر داشته باشد و از معنای مأمور معذور پرهیز نماید.
«اگر اطاعت آفریدگان، موجب معصیت آفریدگار گردد، روا نیست.» (51)
– کارگزار باید روحیۀ ایثار و ایثارگری را در خود تقویت نماید و در راه انجام مسئولیت های الهی خویش از هیچ چیز فرو گذار ننماید:
«… در راه انجام وظایف الهی از جان خویش مایه بگذارد.» (52)
– معیار در تصمیم گیری عادلانه را در نظر گرفتن سه عامل می داند:
«باید محبوبترین کارها در نزد تو سازگارترین آنها با حق و گسترده ترین آنها در عدالت و فراگیرترین آنها در جلب رضایت مردم باشد.» (53)
– در هنگام دستور و اقدام سه نکته را مورد توجه قرار می دهد: دستور نسنجیده، عمل بموقع و قاطعیت در اجراء
«بپرهیز از کاری که زمانش فرا نرسیده و سهل انگاری در آن چون انجامش ممکن گردیده یا پافشاری در امری که راه صحیح آن را ندانی یا سستی در زمانیکه درستی کار آشکار باشد پس هر کاری را در جای بایسته به جای آر.» (54)
در زمینه استخدام، امام (علیه السلام) مواردی را برمی شمرند که مطابق با آنها می توان کارمندان را گزینش نمود و بعد متذکر می شوند که گزینش کارمندان براساس ضابطه و نه رابطه صورت پذیرد و جایگزینی رابطه را به جای ضابطه از عوامل شیوع خیانت و ستم برمی شمرند. (55)
نکتۀ دیگری که مورد تذکار امام (علیه السلام) می باشد، آزمودن افراد، قبل و بعد از بکار گماری است تا بدینوسیله توانایی آنان نیز در بوتۀ آزمایش قرار گرفته و سنجیده شود.
«… آنگاه در کار آنان بنگر و آنها را با آزمایش به کار بپذیر.» (56)
بدین ترتیب، امیرمؤمنان (علیه السلام) با دقت، در گزینش کارگزاران خود اقدام نموده و به همراه هر یک مجموعه ای از بایسته های حکومتی و زمامداری را ارائه دادند و در این امر از هیچ مسئله ای فروگذار نکردند تا ساختار ارادی – سازمانی اصلاح و سالم گردد. اهتمام امام به این امر را می توان مهم ترین علت در نظر ایشان – در اصلاحات حکومتی دانست یعنی تا ساختار اداری – سازمانی سالم به وجود نیاید و افراد صالح در رأس امور نباشند اصلاحات قابل اجرا نیست. با نگاهی به عهدنامۀ مالک اشتر می توان به وجود آمدن یک ساختار اداری مدوّن در سیستم حکومت را شاهد بود، ساختاری که صدر، ذیل و جایگاه اشخاص در آن مشخص است و سیستم ها در آن تدوین گشته و وظایف در آن مشخص می گردد. (57)
و اینها همه پایان راه نبود بلکه چشمان تیزبین امام (علیه السلام) در جای جای بلاد اسلامی بدنبال کارگزارانش بود و ایشان به دقت به اعمال و رفتار آنان رسیدگی می کرد و به محض ارتکاب خطا آنان را مورد مؤاخذه، استیضاح و یا عزل قرار می داد که شرح آن خواهد آمد.
3- اصلاحات اقتصادی
امام (علیه السلام) همگام با اصلاحات ساختاری به فرهنگ سازی در زمینه های گوناگون پرداختند که در این میان به برخی از اقدامات و فرهنگ سازیهای ایشان در بعد اقتصادی و حکومتی اشاراتی می نمائیم:
اول: عدالت در حکومت امیرمؤمنان
«الا ای تاریخ سوگند به شکافندۀ بذر و آفرینندۀ جان، اگر نبود حضور فشردۀ مردم برای بیعت، و عهدی که خدای از عالمان گرفته است که بر شکمبارگی ستمگر و محرومیت ستمدیده «صحّه» نگذارند، حتماً افسار خلافت را رها می کردم… و می دیدید این دنیایی که بدان می نازید و دین می بازید، در دیدگاه من از آب بینی ماده بزی بی ارزش تر است.» (58)
گویاترین سخن امام (علیه السلام) در مورد پذیرش حکومت همین عبارت است که ریشه در اصلاح مسائل اقتصادی دارد؛ گرفتن حق ستمدیده از ستمگر، از بین بردن محرومیت در جامعه، از بین بردن طبقات اقتصادی و…
امیرمؤمنان (علیه السلام) در اجرای عدالت بسیار سختگیر و بی ملاحظه بود و در این امر از هیچ اقدامی فروگذار نمی کرد و بر سر آن اهل معاملت با هیچکس نبود.
«به خدا اگر ببینم [اموال عمومی] به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد آن را بازستانم که در عدالت گشایش است و آنکه عدالت را برنتابد، ستم را سخت تر یابد.» (59)
این سخنان مربوط به اولین روزهای خلافت امام (علیه السلام) است و ایشان در همان اوان خلافت به بازگرداندن اموال نامشروع به بیت المال همت گماشتند. استاد محمد مهدی جعفری در کتاب «پرتوی از نهج البلاغه» معتقدند: این پافشاری امام (علیه السلام) در پاکسازی بیت المال بیشتر از قتل عثمان، بنی امیه را به ستوه آورد و امام (علیه السلام) – با علم به شورش و نفاق بنی امیه – از آن روی برنتافته و سیاست خود را در بازستانی حقوق مظلومان، حتی به تعویق هم نیانداختند.
«بدانید من با دو کس می ستیزم، آنکه چیزی را خواهد که حق آن را ندارد و آنکه حقی را که بر گردن اوست نگزارد.» (60)
و در فرازهای پایانی فرمان مالک اشتر خطاب به او می فرمایند:
«بر تو واجب است، به خاطر داشتن آنچه بر والیان پیش از تو رفته است از حکومت عدلی که کرده اند و سنت نیکوئی که نهاده اند.»
عدالت در بکارگیری بیت المال
در این بین امام بیشترین توجه خود را متوجه بیت المال و حفظ و حراست از آن به خرج می دادند و در تقسیم آن به عدالت هیچ ملاحظه و استثنایی را روا نمی دانستند.
بعد از جنگ نهروان در پاسخ به یکی از یاران که پیشنهاد می دهد به اصحاب بیشتر توجه کن و به آنها که از گرویدنشان به سپاه کفر بیمناکی امتیازات بیشتری بده، فرمودند:
«آیا فرمانم می دهید که یاری را با ستم راندن بر مردمم طلب کنم؟ به خدا سوگند تا شب و روز برپاست و تا آنگاه که بر آسمان ستاره ای برجاست. هرگز چنین نکنم و اگر اموال، مال خودم هم بود یکسان می بخشیدم تا چه رسد به آنکه مال، مال خداست.» (61)
«بدان حق مسلمانی که نزد تو یا ما هستند در تقسیم این غنائم یکسان است، چون چشمه سارانی که همگان بدون امتیاز در آن آیند و از آن بازگردند.» (62)
«در اموال بیت المال که در نزدت گرد آمده سخت دقت و مراقبت کن و آن را به عائله مندان و گرسنگان که نامشان در دیوان نیازمندان است بپرداز تا فقر و نیاز در جامعه ریشه کن شود و مازاد آن را برای ما بفرست تا بین نیازمندان تقسیم کنیم.» (63)
مواجهۀ امام (علیه السلام) با برادرش عقیل درسی بزرگ برای حاکمان و والیان اسلامی
«به خدا سوگند، برادرم عقیل را در نهایت فقر و تهیدستی دیدم که می خواست پیمانه ای از گندم شما را بدو بخشم، و فرزندان خردسالش را که از تنگدستی و درویشی، ژولیده موی و نیلگون روی بودند. دوباره آمد و اصرار کرد و سه باره سخنش را تکرار نمود، و من به سخن او گوش دادم، پس گمان کرد که دینم را بدو فروشم و برخلاف روشم از او جانبداری کنم. آنگاه آهنی را برای او گداختم و به جسم او نزدیک کردم تا عبرت آموزد. از سوزش آن چون بیماران ناله ای سخن برآورد و نزدیک بود که از داغش بسوزد. پس بدو گفتم: ای عقیل، سوگواران به سوگت نشینند! چگونه از آهنی که انسانی به بازیچه آن را گداخته است به فریاد آیی و ناله سردهی ولی مرا به آتشی کشانی که خدای جبار از غضبش برافروخته است؟ آیا تو از آزاری به فریاد آیی ولی من از آتش دوزخ به فریاد نیایم؟!»
پرهیز از رشوه
و از این شگفت تر آنکه شباهنگام کوبنده ای در خانه ام را کوبید و در ظرفی سربسته حلوایی آورده بود که آن را ناخوش می داشتم، گویی با آب دهان مار یا برگردان معدۀ او آمیخته بود. پس بدو گفتم: آیا این به خاطر پیوند خویشاوندی است یا زکات و یا صدقه؟ که این دو بر ما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حرام است. گفت: هیچ کدام، اما هدیه است. آنگاه گفتم: گریه کنندگان بر تو بگریند! آیا آمده ای تا از دین خدا مرا بفریبی؟ یا نظام فکری خود را از دست داده ای؟ یا جن زده شده ای؟ یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم زمین را با آنچه در آسمانهاست به من بخشند تا پوست جُوی را به گناه از موری گیرم، هرگز چنین نکنم. (64)
امام (علیه السلام) در حفظ بیت المال بسیار کوشید و چشمان ایشان در ولایات مختلف با حساسیت این مسئله را پیگیری می کردند و امام (علیه السلام) از خیانت در آن به هیچ عنوان نمی گذشتند و خیانتکار را به سزایش می رساندند.
به والی بصره می نویسد:
«به خدا سوگند، سوگندی راست، اگر خبر رسد که در بیت المال مسلمین خیانت ورزیدی، چه کم یا زیاد، بر تو به نهایت سخت گیرم آنچنانکه تهی دست، گرانبار و حقیرمانی.» (65)
– نکتۀ مهم اینکه در خیانت کمیت مهم نیست و هر اندازه مستحق جزا است
«اما بعد، به من از تو خبر رسیده است که اگر راست باشد خدای را به خشم آورده ای و امامت را نافرمانی کرده ای و در امانت خیانت نموده ای. گزارش رسیده است که بیت المال را جاروب کرده ای و هرچه بود و نبود برگرفته ای و هرچه بدستت رسیده بر جیب ریخته و یا خورده ای. اینکه حسابت را بفرست و بدانکه حسابرسی الهی از محاسبۀ بندگان سختتر است.» (66)
– نکتۀ قابل بحث در این جا حسابرسی امام (علیه السلام) از کارگزارانش می باشد که بدون در نظر گرفتن هیچ گونه حق خاصی بر ایشان یا روابط و خویشی، اِعمال عدالت می نماید و از این نمونه ها در کتاب شریف نهج البلاغه و سیرۀ حضرتش بسیار است.
پی نوشت ها :
42- همان، ن 53.
43- همان، ق 102.
44- همان، ن 53.
45- همان.
46- همان، ن 45.
47- همان، ن 53.
48- همان، ن 50.
49- همان، ن 53.
50- همان.
51- همان، ق 156.
52- همان، ق 165.
53- همان، ن 53.
54- همان، ن 53.
55- در این مورد به نامۀ 53 مراجعه شود.
56- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، ن 53.
57- با نگاهی به فرمان امام (علیه السلام) به مالک اشتر و سیرۀ امام (علیه السلام) درخواهیم یافت که ایشان کارگزاران را به شش دسته تقسیم می کنند: 1- وزیران و مشاوران 2- ارتشیان که شامل صنف های دربانان، پاسداران، کارکنان و نیروهای انتظامی است. 3. کارگزاران شهرها شامل استانداران، فرمانداران، خراج گزاران، بازرسان، ناظران بازار 4- دبیران 5- قاضیان 6- گزارشگران ویژه.
58- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 3.
59- همان، خ 45.
60- همان، خ 172.
61- همان، خ 126.
62- همان، ن 43.
63- همان، ن 67.
64- همان، خ 215.
65- همان، ن 20.
66- همان، ن 40.
منبع: سالنمای النهج 18 – 17 / پاییز / 1385