نقد و بررسی کتاب صیانه القرآن من التحریف (1)

نقد و بررسی کتاب صیانه القرآن من التحریف (1)

نویسنده: علی نصیری (1)

نوشته ی آیت الله محمدهادی معرفت (ره)

چکیده
یکی از شبهاتی که قداست و سلامت قرآن را در معرض تهدید قرار می دهد شبهه راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی در قرآن است که از سوی برخی از عالمان اهل سنت و شیعه، طرفداران محدودی دارد. پیدا است که برخی از خاورشناسان مغرض از این رخنه برای مخدوش ساختن قداست معجزه جاوید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سوء استفاده کرده اند. از سوی دیگر به رغم وجود روایاتی دال بر تحریف در منافع اهل سنت، بیشتر از هر کس دیگر، شیعه در کانون اتهام ادعای تحریف قرار دارد. بدین جهت اندیش وران شیعه از آغاز تاکنون تلاش کرده اند با تأکید بر سلامت کامل قرآن موجود، دامن تشیع را از این دست از تهمت ها مبرا سازند. رهاورد یکی از این تلاش های قابل تحسین، فراهم آمدن کتاب صیانه القرآن من التحریف به خامه مرحوم استاد آیت الله معرفت است که بحمدالله پس از انتشار مورد توجه محافل علمی در جهان اسلام قرار گرفته و در زدودن شبهه تحریف از حریم قرآن و پیراستن دامن تشیع از تهمت تحریف بسیار اثرگذار بوده است. نگارنده که توفیق ترجمه این اثر را با حمایت معنوی حضرت استاد در زمان حیاتش داشته، در این مقاله، این مقاله پس از ارائه مباحث مقدماتی درباره مفهوم و اقسام تحریف و علل گرایش به نظریه تحریف، به معرفی کتاب صیانه القرآن من التحریف و تبیین ویژگی ها و امتیازات آن پرداخته و در پایان برخی از ملاحظات و نقدها را به آن افزوده است.

مقدمه
برای آنکه با کتاب صیانه القرآن من التحریف و مباحث مرحوم استاد معرفت در این کتاب بهتر آشنا شویم، نخست مناسب است مفهوم و اقسام تحریف و پیشینه تاریخی گرایش به این تفکر ناصواب را در میان فریقین مورد بررسی قرار دهیم.

مفهوم تحریف
تحریف از ریشه ی « حرف » به معنای گوشه، کنار و طرف است. جوهری در تبیین معنای لغوی « حرف » چنین گفته است:
« حرف کل شیء طرفه و شفیره و حدّه و منه حرف الجبل و هو أعلاه المحدد… و قوله تعالی: « وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللهَ عَلَی حَرْفٍ » قالوا علی وجه واحد و هو أن یعبده علی السَّرّاء دون الضَّرّا. (2)
حرف هر چیز، کناره، لبه و مرز آن است و از این ریشه است حدّ الجبل که به معنای لبه ی تیز آن است… و مقصود از حرف در آیه ی شریفه ی وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللهَ عَلَی حَرْفٍ چنان که گفته اند، عبادت یک سویه ی خداوند است؛ یعنی تنها در نعمت و شادی بپرستد؛ نه در حال دشواری. »
ابن منظور نیز گفته است:
” « حرف » کشتی و کوه، گوشه آن ها… و حرف شیء ناحیه و کناره آن است و فلان علَی حرف من أمره به این معنا است که او بر کناره آن است؛ گویا در حالت انتظار و تردید است که اگر کار را بر وفق مراد خود دید، بدان روی کند وگرنه به جانب دیگر روی آورد. » ” (3)
گفتار زبیدی نیز شبیه سخن ابن منظور است. (4) راغب اصفهانی نیز « حرفِ » هر چیز را گوشه ی آن دانسته است. (5)
در فرهنگ لغات فارسی نیز با توجه به کاربرد حرف، مشابه همان مفاهیم لغت نامه های عربی آمده است؛ در فرهنگ فارسی معین، تحریف به معنای کار کردن، تبدیل، تغییر کلام از وضع، طرز و حالت اصلی آمده است. (6)
بنابراین، غالب لغویان، حرف را به معنای گوشه و کناره دانسته اند. بر این اساس، مفهوم تحریف به سبب معنادهی باب تفعیل، به کناره بردن و به گوشه کشاندن خواهد بود؛ از این رو تحریف گفتار به این معنا است که با تغییر و جا به جا کردن کلمات و جملات یا تفسیر نادرست، مفهوم مورد نظر متکلم را از بستر صحیح و مطلوب خارج ساخته، به مفهومی کناره بکشاند که در حاشیه ی معنای اصلی جای داشته است. تحریف در آیه ی شریفه ی یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ (7) به همین معنا است؛ زیرا وقتی خداوند می فرماید: گفتارها را از جایگاه های خود تحریف می کنند، بدین معنا است که گفتار الهی دارای جایگاه و بستر خاصی است و تحریف کنندگان آن را از آن جایگاه مخصوص تغییر می دهند.
با توجه به کارکرد این واژه در آیات و روایات، می توان آن را اصطلاحاً چنین تعریف کرد:
تحریف گفتار عبارت است از: تغییر و جا به جا کردن کلمات و جملات یا تفسیر نادرست به گونه ای که مفهوم مورد نظر متکلم از بستر صحیح و مطلوب خارج شده و در مفهومی کناره که در حاشیه معنای اصلی است به کار برده شود.

اقسام تحریف
تحریف دو قسم اساسی دارد: تحریف معنوی و تحریف لفظی. در تحریف معنوی، تحریف کننده بدون کمترین دخل و تصرف در ساختار الفاظ و عبارت های قرآن، آن ها را براساس پیش فرض های باطل خود و به منظور تقویت آن ها تفسیر می کند و در حقیقت، نگرش خود را بر قرآن تحمیل می کند؛ و معنایی مخالف مراد جدّی خداوند به دست می دهد. از آنجا که تحریف کننده، معنای آیه را از بستر صحیح و شایسته ی آن خارج ساخته، آن را در مفهومی فراتر از متن و حاشیه ای تفسیر می کند، به کارش تحریف اطلاق شده است. تحریف معنوی را اصطلاحاً تفسیر به رأی گویند.
اما تحریف لفظی به معنای دخل و تصرف در ساختار الفاظ و عبارت های قرآن است که سه گونه برای آن قابل تصور است:

1. تحریف لفظی به فزونی؛
یعنی آیه یا سوره ای را از پیش خود ساخته، بر قرآن افزوده باشد و این فزونی ها، بی آنکه قابل تشخیص باشد، در قرآن کنونی راه یافته باشد.

2. تحریف لفظی به کاستی؛
یعنی بخشی از کلمات، آیات یا سوره های قرآن را بی آنکه قابل تشخیص باشد، از آن حذف کرده باشد؛ بنابراین تحریف سه قسم دارد: تحریف معنوی، تحریف لفظی به فزونی و تحریف لفظی به کاستی.

3. تحریف لفظی از نوع جا به جایی؛
تحریف به جا به جایی به معنای دگرگون کردن نگارش قرآن از لحاظ ترتیب و تقدیم و تأخیر است؛ نه از جهت افزایش و کاهش الفاظ.
درباره ی تحریف لفظی با همه اقسام سه گانه، به اجمال باید دانست که تدوین قطعی مجموع مصحف شریف در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از یک سو و عنایت، حمایت و هدایت اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و پیروان راستین آنان از سوی دیگر و اهتمام صحابه و سایر مسلمانان به صیانت قرآن از گزند هرگونه تغییر و تحویل و تبدیل صوری و مادی از سوی سوم، مانع دستیابی بیگانه به حریم قرآن کریم شد.

راهیافت تحریف لفظی در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
تحریف لفظی به معنای جعل و وضع حدیث در سنت پیامبر راه یافت. این امر به خاطر آن بود که سنت نبوی فاقد عنصر اعجاز بوده و دیگران می توانستند گفتاری شبیه آن ارائه کنند. به گواهی تاریخ، کار جعل و وضع حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حدی رسید که به عنوان نمونه، هنگامی که ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری تصمیم به جمع آوری حدیث گرفت، خود را با انبوهی از روایات معجول مواجه دید. خود او می گوید که روایات کتاب صحیح خود را که با حذف مکررات حدود چهار هزار روایت است، از میان ششصد هزار روایت برگزید. (8) با وجود این، برخی از دانشوران اهل سنت بر ضعیف و سست بودن شماری از روایات صحیح بخاری گواهی داده اند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مقابله با تحریف لفظی سنت، دو راه پیش روی امت اسلامی نهاد:
1. مراجعه به قرآن به عنوان معیار بازشناختن احادیث سره از ناسره؛
2. مراجعه به اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان حاملان اصلی سنت و قرآن.

راهیافت تحریف معنوی در قرآن
درباره وقوع تحریف معنوی در قرآن یعنی تفسیر به رأی آیات کتاب آسمانی هیچ گونه تردیدی نیست؛ شواهد آن بدین شرح است:
1. هشدار مکرر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره خطر تفسیر به رأی، نشان از احتمال رهیافت تحریف معنوی در قرآن دارد. آنجا که آن حضرت فرمود:
من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّأ مقعده من النار؛ (9)
هر کس قرآن را به رأی خود تفسیر کند، می بایست خود را برای آتش مهیا سازد.
2. وجود شمار فراوانی از مدعیان تفسیر که قرآن را براساس خواسته های نفسانی خود تفسیر می کردند (10) که گاه همچون قَتاده (11) و ابوحنیفه به خاطر تحمیل آرای خود بر قرآن یا فقدان دانش لازم در برخورد با آیات از سوی ائمه (علیهم السلام) ملامت شدند.
3. اختلاف مسلمانان به هفتاد و سه فرقه که بیشتر آنان بنیاد عقاید خود را برخاسته از آیات قرآن می دانند.
4. سفارش امیرمؤمنان (علیه السلام) به عبدالله بن عباس که برای گفت و گو با خوارج به جای قرآن استناد به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را توصیه کرد:
« لا تخاصمهم بالقرآن؛ فان القرآن حمّال ذو وجوه؛ تقول و یقولون ولکن حاجهم بالسنه؛ فانّهم لن یجدوا عنها محیصاً.
(12)
با آنان با قرآن جدال مکن؛ زیرا قرآن وجوهی را برمی تابد؛ تو می گویی و آنان در پاسخ چیزی دیگر می گویند [ و نمی توانی نتیجه بگیری ]، لکن با آنان با سنت احتیاج کن که دیگر از سنت [ در اثر شفاف و صریح بودن ] دیگر نخواهند داشت. »
5. در روایتی که از امام باقر (علیه السلام) درباره تحریف قرآن رسیده، بر تحریف معنوی آن تصریح شده است. آنجا که می فرماید:
« و من کان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه و حرَّفوا حدوده… (13)
اینان بدین گونه قرآن را به دو افکندند که حروف ( الفاظ ) آن را پاس داشتند، اما حدود آن را تحریف نمودند. »

دیدگاه ها درباره راهیافت تحریف لفظی در قرآن
همان گونه که اشاره شد، تحریف لفظی دارای سه قسم است. خوشبختانه احتمال تحریف لفظی در قرآن از نوع فزونی، به اتفاق همه مسلمانان و اندیشه وران فریقین مردود شمرده شده است. (14) چه، پذیرش آن به معنای امکان و تحقق همآوردی با قرآن و ارائه گفتاری همسان با آن است که ضرورتاً اعجاز و اعتبار این کتاب را بی اساس می سازد. در این صورت بنیاد اسلام فروخواهد ریخت؛ بنابراین محل نزاع، تحریف لفظی از نوع کاستی در قرآن است.

نقد شبهه تحریف به کاستی در قرآن
مدعیان تحریف لفظی از نوع کاستی در قرآن می گویند شماری از آیات یا سور قرآن در زمینه ولایت و امامت یا مسائلی دیگر در حوزه فقه یا سایر گزاره ها از لا به لای آن حذف شده است. متأسفانه روایاتی دال بر وقوع تحریف به کاستی در جوامع حدیثی فریقین انعکاس یافته و همین دست از احادیث مورد استناد مدعیان تحریف قرار گرفته است.
از سویی دیگر، برخی از مدعیان تحریف و نیز اندیشه ورانی که به بررسی این مسأله پرداخته اند، مدعی شده اند که اعتقاد به راهیافت تحریف به کاستی به اعتبار قرآن زیان نمی رساند؛ زیرا این ادعا منحصر به حوزه ای خاص از آیات نظیر مبحث امامت است (15) و نیز از آن جهت که اعتبار قرآنیت مصحف کنونی و کفایت آن برای هدایت گری انسان ها در روایات مورد تأکید قرار گرفته است، بنابراین ادعای تحریف به قرآنیت مصحف صدمه نمی زند. (16)
در حالی که این ادعا مردود است؛ زیرا اگر راهیافت این نوع از تحریف در قرآن را بپذیریم، از دو جهت، اعتبار آن صدمه خواهد خورد:
1. حجت بودن قرآن به معنای انعکاس کامل اوامر و نواهی خداوند و ترسیم گری دین کامل زیر سؤال خواهد رفت. زیرا آن چه که ادعا شده از قرآن حذف شده است، از دو حال خارج نیست: یا در تکمیل حجیت قرآن نقش داشته یا فاقد نقش بوده اند. در صورت نخست، حذف آن ها به معنای نقصان حجت قرآنی است. پس راه برای عذرآوری مردم در قیامت مبنی بر عدم ابلاغ حجت کامل بر آن ها باز خواهد بود. این با آموزه های خود قرآن که بر کامل بودن حجت الاهی و مسدد بودن عذرآوری مردم تأکید دارد، مخالف است. (17)
صورت دوم که گفته شود آیات و سور حذف شده در کامل شدن حجت قرآن هیچ نقشی ندارد، مستلزم لغو بودن این دسته از آیات است. زیرا وقتی وجود و عدم آن ها در به کمال رساندن حجت هیچ نقشی ندارد، نزول آن ها چه حکمتی داشته است؟
2. از سوی دیگر، تمام بودن همآوردطلبی قرآن که مبنای اثبات اعجاز آن است، منوط به تحقق بالفعل تمام آیات و سور قرآن است. زیرا با پذیرش راهیافت تحریف به کاستی، معارضان قرآن می توانند ادعا کنند که شما همه قرآن را به ما عرضه نکرده اید تا عدم توان ما در ارائه گفتاری همسان با آن اثبات شود. به عبارت روشن تر، آنان می توانند ادعا کنند که با ارائه آیات و سور حذف شده، امکان ارائه گفتاری همسان با آن برای آنان ممکن است.
بنابراین بسیار ساده اندیشی است که کسی از کنار ادعای تحریف به کاستی گذشته و آن را برای اعتبار قرآن زیان آور نداند. از این رو، می بایست قاطعانه چنین اعتقادی را مردود دانست.
خوشبختانه در قرآن آیاتی نظیر آیه حفظ، (18) آیه نفی باطل، (19) آیه رصد الاهی (20) و نیز در روایات نظیر روایات ثقلین، روایات تأکید کننده بر ضرورت عرضه احادیث بر قرآن و… دلایل کافی بر پیراستگی قرآن از هرگونه تحریف ارائه شده است. چنان که اکثریت قریب به اتفاق عالمان شیعه و اهل سنت بر مصونیت قرآن از هرگونه تحریف پای فشرده و مدعیان تحریف را از میان خود رانده اند.
گذشته از دلایل سلامت قرآن از هرگونه دخل و تصرف، دلایلی که از سوی مدعیان تحریف ارائه شده، نظیر روایات، دخالت دست های سیاسی در جمع آوری قرآن، وجود مصحف حضرت امیر (علیه السلام)، مشابهت رخدادهای امت اسلامی با رخ دادهای امت های پیشین و… هیچ گونه دلالتی بر تحقق تحریف به کاستی در قرآن ندارند. (21)

عوامل پیدایش دیدگاه تحریف
به نظر می رسد سه عامل بنیادی در گرایش به نظریه تحریف از سوی برخی نویسندگان نقش آفرین بوده است:
1. وجود روایات تحریف؛ 2. ابهام در تاریخ گردآوری قرآن؛ 3. کمرنگی طرح مسأله امامت در قرآن.

1. وجود روایات تحریف؛
باید اذعان کرد که شمار روایاتی که از آن ها وقوع کاستی در قرآن استفاده می شود، در جوامع روایی فریقین قابل توجه است؛ اما با این حال، نظیر بسیاری دیگر از مباحث عرصه ی دین شناسی، وجود روایات نباید معیار گرایش به یک نظرگاه باشد؛ زیرا هر باریک اندیشی پس از بررسی سندی و محتوایی این روایات، به زودی به این نتیجه رهنمون می شود که این دست از روایات افزون بر ضعف و سستی سند، تعارض با یکدیگر و عدم دلالت بسیاری از آن ها بر مدعا، با آیات روشن قرآن مبنی بر مصونیت آن از هر گونه دخل و تصرف و کاستی نیز ناسازگاراند و به حکم اصل « عرضه ی روایات به قرآن و مردود بودن آن ها در صورت مخالفت با قرآن »، باید کنار گذاشته شوند. به همین جهت است که جز مدعیانی اندک و انگشت شمار، عموم دانشوران مسلمان هرگز فریفته ی این دست از روایات نشده اند.

2. ابهام در تاریخ گردآوری قرآن؛
به دلیل وجود روایات متعارض و گفتارهای گوناگون که از صحابه و تابعان در چگونگی ضبط و نگارش قرآن بر جای مانده، دو نکته ی اساسی درباره جمع و تدوین قرآن در هاله ای از ابهام قرار دارد:
الف. با توجه به محدویت شمار باسوادان در عصر نزول قرآن و نیز ابتدایی بودن و محدودیت ابزار نگارش، آیا همه ی قرآن – هر چند در قالب ابزار پراکنده – در عصر پیامبر نگاشته شد یا آنکه تنها به حفظ قرآن در سینه ها اکتفا شد؟
ب. آیا قرآن به شکل امروزین و اصطلاحاً بین الدفتین و با ترتیب کنونی، در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردآوری شده یا آنکه پس از رحلت ایشان و طبق برخی روایات، طی چند مرحله با کوشش و نظارت صحابه چنین سرانجامی یافته است؟
در پاسخ به این دو پرسش مهم، تلاش های قابل تقدیری از سوی صاحب نظران علوم قرآنی تاکنون انجام یافته و نظرگاه های مختلفی ارائه شده است؛ ولی به نظر می رسد که رهیافت به پاسخ قطعی، به کند و کاوهای همه جانبه به ویژه در تاریخ صدر اسلام نیاز دارد. پیدا است که وجود چنین ابهاماتی در تاریخ نگارش و گردآوری قرآن برای برخی ساده دلان، زمینه را برای گرایش به شبهه تحریف فراهم می سازد؛ در حالی که با وجود چنین ابهامی، سه نکته ذیل از مسلمات تاریخ است:
الف. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حفظ و ضبط قرآن و تشویق و ترغیب پیوسته ی اصحاب به فراگیری و بازخوانی متن آن، اهتمام ویژه ای داشته است؛ چنان که روایات رسیده درباره ی حفظ قرآن از سوی حضرت امیر (علیه السلام)، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، اُبی بن کعب و… گواه این مدعا است.
ب. کتابت آیات قرآن به محض فرود آمدن توسط کاتبان وحی، افزون بر حفظ آن در سینه ها، از مسلمات تاریخ است. وجود شمار قابل توجهی از کاتبان وحی و نگارش قرآن بر روی کاغذ، پوست حیوانات، سنگ صاف، چوب و… حکایت از این امر دارد. محدودیت و سادگی ابزار کتابت، نمی تواند مانع قابل قبولی برای آن باشد. باری ~ ممکن است به علت پراکندگی متون نگارش شده، جمع آوری آن در یک جا دشوار بوده باشد. چنان که وجود مصاحف متعدد از بزرگان صحابه که تمام آیات قرآن – مطابق با مصحف موجود و بدون هیچ کم و کاست – در آن ها انعکاس یافته، این مدعا را تأیید می کند.
ج. صحابه در حفظ و نگارش قرآن که از عشق و شیفتگی غیرقابل وصف ایشان نسبت به آیات دلکش و روح افزای قرآن حکایت دارد، اهتمام قابل تحسینی داشته اند. به گونه ای که به گواهی تاریخ، صدها نفر در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همزمان با رحلت ایشان، قرآن را از بر داشتند. شهادت شماری از ایشان در جنگ یمامه گواه این امر است. (22)
به نظر می رسد با وجود این نکات روشن و مسلم درباره تاریخ نگارش و ضبط قرآن، شبهه ای برای رهیافت تحریف از نوع کاستی در آن باقی نمی ماند.

3. کمرنگی طرح مسأله امامت در قرآن؛
برخی با توجه به این نکته که امامت رکن بنیادین اسلام است، عقیده دارند که این مسأله می بایست با صراحت و پیدایی بیشتری در قرآن منعکس می شد. به عنوان مثال، می بایست نام حضرت امیر (علیه السلام) یا سایر ائمه (علیهم السلام) به صراحت بازگو می شد تا شبهه ای برای کسی باقی نماند. اینان چون در مراجعه به قرآن انتظارشان برآورده نشده و احساس کرده اند مسأله امامت با صبغه ی کمی در قرآن منعکس شده است، ناخواسته به وقوع کاستی در قرآن گرایش پیدا کرده اند. در حالی که به عکس پندار ایشان، قرآن کریم در طرح مسأله امامت با تبیین کبری و صغرای آن، چیزی را فروگزار نکرده است. آیاتی نظیر:
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ (23)
درباره طالوت و:
اجْعَلْنِی عَلَى‏ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ (24)
درباره حضرت یوسف (علیه السلام) و:
إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ (25)
درباره حضرت موسی (علیه السلام) و آیه:
أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمْ مَن لاَ یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهْدَى‏ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (26)
با تأکید بر ضرورت برخورداری زمامدار و پیشوا از لیاقت ها و شایستگی های برتر که در سه محور: علم، تعهد و توانمندی، خلاصه می شود، ملاک های گزینش رهبر را – به صورت کبرای قیاس – بیان کرده است.
چنان که با آیاتی نظیر:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (27)
و:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (28)
که به گواهی تاریخ و صدها دانشور منصف مسلمان درباره ابلاغ امامت حضرت امیر (علیه السلام) است، با تأکید بر صغرای قیاس، بر شایستگی منحصر به فرد حضرت امیر (علیه السلام) برای احراز مقام امامت تأکید کرده است. با این حال باید دانست که قرآن با توجه به اصل تمحیص و ارائه برهان تا حدّ بازشناخت بیماردلان از پاک دلان، از صراحت بیشتر اجتناب می کند؛ این امر غیر از ده ها آیه ای است که به اذعان همه ی دانشوران مسلمان در شأن و تمجید از حضرت امیر (علیه السلام) فرود آمده است.

انگیزه ی تألیف کتاب صیانه القرآن
مسأله ی احتمال تحریف به کاستی از دیرباز میان اندیشه وران و قرآن پژوهان مطرح بوده است. زیرا از سویی جایگاه بلند و منبع قرآن می طلبد تا در کنار اثبات اعجاز و فرازمینی بودن، سلامت و پیراستگی آن از هرگونه دخل و تصرف نیز به قطعیت ثابت شود. و این امر بالطبع می بایست به عنوان نخستین بنیادهای قرآن شناسی مورد توجه قرار گیرد. چه، اگر کسی به احتمال هرگونه دخل و تصرف اعم از تحریف به کاستی یا فزونی در قرآن تن دهد، خواسته یا ناخواسته اعتبار این کتاب به عنوان سند زنده ی آخرین دین آسمانی و معجزه ی جاویدان اسلام را از هر جهت مخدوش کرده است. از این رو هرگونه گفت و گو درباره ی علوم، آموزه ها و معارف قرآن به اثبات سلامت و نزاهت کامل آن منوط است. از سوی دیگر، در جوامع روایی فریقین روایاتی به صورت پراکنده و به مناسبت های مخالف انعکاس یافته که به صورت صریح و آشکار – که البته شمار این دست از روایات بسیار محدود است – یا به صورت اشاره به تحریف به کاستی ناظر بوده و گروه ها یا افرادی در میان اهل سنت یا شیعه تحت تأثیر این روایات یا به خاطر عواملی دیگر در ورطه ی باورمندی به راهیافت تحریف به کاستی در قرآن لغزیده و در لا به لای آثار خود و گاه با تدوین نگاشته های مستقل که این امر نیز بسیار محدود است نظیر کتاب الفرقان از محمد عبداللطیف (29) در میان اندیشه وران معاصر اهل سنت و کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربّ الارباب از محدث نوری – در میان شیعه – به این تفکر گراییده اند.
در این بین برخی از خاورشناسان همچون گلدزیهر (30) – که دشمنی با اسلام و قرآن از عموم نگاشته های او هویدا است – فرصت را غنیمت شمرده با استفاده از رخنه تفکر تحریف در میان شماری اندک از اندیشه وران فریقین، به قرآن تاخته و – به گمان خود بی اعتباری – این کتاب آسمانی را به کرسی نشاندند، چنان که در برابر، شماری از عالمان متعصب اهل سنت همچون ابن تیمیه که عناد و دشمنی آنان با اهل بیت (علیهم السلام) و پیروانشان در سرتاسر آثارشان هویدا است و نیز وهابیان عصر ما که همان راه نواصب پیشین را دنبال می کنند، بی آن که به خطر کارشان بیاندیشند، شیعه و عالمان شیعه را یک سره به اعتقاد به تحریف به کاستی در قرآن و ادعای کنار گذاشتن آیات و سور در زمینه ولایت اهل بیت (علیهم السلام) از سوی خلفا متهم می سازند و گاه گستاخانه و بی پروا از کیفر و عقوبت الهی، شیعه را به کفر و مهدورالدم بودن محکوم می کنند! بی آن که دریابند که این سخن هم صدایی با دشمنان دیرینه قرآن بوده و ضمن دامن زدن به تفرقه و جدایی میان مسلمانان، معتبرترین کتاب آسمانی در کرانه گیتی یعنی قرآن را سست و بی اعتبار می سازند.
پیدا است در چنین حال و هوایی، هر اندیشمند قرآنی به ویژه عالمان متعهد شیعه بر خود فرض می دانند که ضمن دفاع از حریم قرآن و نزاهت کامل آن، دامن شیعه و عالمان شیعی را از انتساب تهمت های ناروا پیراسته سازند. راز آنکه در مقدمه تفاسیر کهن و نوینی همچون مجمع البیان، صافی، آلاء الرحمان و البیان یا لا به لای برخی دیگر از تفاسیر همچون المیزان و نمونه از این مسأله به اجمال یا گاه به تفصیل گفت و گو شده، و در عموم آثار علوم قرآنی و گاه در تک نگاری ها مورد توجه قرار گرفته، همین است.
در همین راستا استاد فرزانه، آیت الله معرفت با الهام از فصلی از کتاب البیان فی تفسیر القرآن استادشان آیت الله خوئی ( رحمه الله علیه ) با عنوان صیانه القرآن من التحریف کتابی گرانسنگ با همین عنوان به رشته ی تحریر درآوردند. (31)

چاپ ها و ترجمه های کتاب
این کتاب تاکنون سه بار منتشر شده است؛ چاپ نخست از سوی مؤسسه دارالقرآن الکریم، چاپ دوم توسط مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، و چاپ سوم – همراه با اصلاحات و اضافات – توسط مرکز انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه. دو ترجمه از این کتاب نیز به جامعه فرهنگی عرضه شده است:
1. ترجمه ی آقای محمد شهرابی (32) با عنوان مصونیت قرآن از تحریف که ترجمه ی بخش هایی از متن عربی کتاب بوده و در سال 1376 توسط دفتر تبلیغات اسلامی قم منتشر شده است.
2. ترجمه نگارنده این مقاله با عنوان تحریف ناپذیری قرآن از تحریف که ترجمه کامل از کتاب بوده و در سال 1379 به صورت مشترک توسط مؤسسه ی انتشاراتی التمهید و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم اسلامی دانشگاه ها ( سمت ) انتشار یافته است. چنان که در مقدمه ی سازمان مزبور آمده، متن ترجمه شده به عنوان متن درسی مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث در نظر گرفته شده است. (33) استاد بزرگوار در مقدمه ی خود، نگارنده را مورد مهر قرار داده و از ترجمه ی کتاب دفاع کرده اند.
نگارنده در مقدمه مترجم، ضمن طرح مباحثی پیرامون مفهوم – و انگیزه های گرایش به تحریف – معرفی برخی از آثار در زمینه اثبات نزاهت قرآن از تحریف، انگیزه خود از ترجمه و جایگاه کتاب را به صورت مختصر ارائه داده است. نقل آرا و گفتار مؤلف محترم و ارجاعات در این مقاله بر اساس این ترجمه ارائه شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار دانشگاه علم و صنعت ایران.
2. الصحاح، ج 3، ص 1342.
3. لسان العرب، ج 9، ص 43.
4. تاج العروس، ج 6، ص 68.
5. المفردات فی غریب القرآن، ص 114.
6. فرهنگ معین، ج 1، ص 1037.
7. نساء، آیه 146؛ مائده، آیه 13.
8. آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، ص 244.
9. تفسیر صافی، ج 1، ص 35؛ عوالی اللئالی، ج 4، ص 104.
10. علل الشرائع، ج 1، ص 90؛ وسائل الشیعه، ج 27، ص 47.
11. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 311.
12. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 245؛ ج 33، ص 376.
13. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 8، ص 53.
14. برای تفصیل بیشتر ر.ک: مجمع البیان، ج 1، ص 43؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 54؛ صیانه القرآن من التحریف، صص 19-18؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ص 25.
15. ر.ک: فرائد الاصول، ج 1، ص 158؛ کفایه الاصول، ج 2، ص 63.
16. تفسیر صافی، ج 1، صص 52-51 ( مقدمه ی ششم ).
17. آیاتی نظیر قل فلله الحجه البالغه و نیز آیه 173 سوره ی اعراف ناظر به این مدعا است.
18. حجر، آیه 9.
19. فصلت، آیه 42.
20. جن، آیه 27.
21. برای آگاهی بیشتر از دلایل مصونیت قرآن از تحریف و نقد شبهات مخالفان ر.ک: محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، و ترجمه آن از نگارنده با عنوان تحریف ناپذیری قرآن؛ سید جعفر مرتضی عاملی، حقائق هامه حول القرآن الکریم؛ جوادی آملی، نزاهت قرآن از تحریف، تحقیق و تنظیم از نگارنده؛ علوم القرآن عند المفسرین، ج 1، صص 559-483؛ البیان فی تفسیر القرآن، صص 235-197.
22. برای تفصیل بیشتر در این باره ر.ک: تاریخ قرآن، صص 296-211؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، صص 304-271؛ محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صص 234-201.
23. بقره، آیه 247.
24. یوسف، آیه 55.
25. قصص، آیه 26.
26. یونس، آیه 35.
27. مائده، آیه 55.
28. مائده، آیه 67.
29. برای تفصیل بیشتر ر.ک: محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، صص 197-193.
30. برای آگاهی از زندگی و شخصیت گلدزیهر ر.ک: فرهنگ خاورشناسان، صص 336-328.
31. ر.ک: محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ص 78.
32. بنا به فرموده استاد، ایشان یکی از جانبازان فداکار جنگ تحمیلی بوده است که مدتی پس از ترجمه کتاب، در اثر جراحات ناشی از جنگ به لقای الهی نایل آمد. برای روح آن عزیز، رحمت و مغرفت خداوند و علوّ درجات را آرزومندیم.
33. تحریف ناپذیری قرآن، ص 4.
منبع مقاله :
نصیری، علی؛ (1387)، معرفت قرآنی ( یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید