زندگی نامه امام جواد (ع)

زندگی نامه امام جواد (ع)

حضرت جواد (علیه السّلام) امام نهم شیعیان است، پدر گرامی شان امام علی بن موسی الرضا (علیهما السّلام) و مادرشان به نام سبیکه نوبیه بود. در ماه مبارک رمضان سال 195ق متولد شدند و در آخر ذى قعده سال 220 در سن بیست و پنج سالگی  به شهادت رسید و در بغداد، قبرستان قریش کنار قبر جد بزرگوارشان حضرت موسى بن جعفر (علیهما السّلام) دفن شدند.[1]

ولادت امام جواد (علیه السّلام)

امام جواد (علیه السّلام) شب جمعه نوزدهم ماه مبارک رمضان یا نیمه ماه مبارک رمضان سال 195 هجرى در مدینه متولد شدند.[2]در آخر ذى قعده نیز گفته‏ شده است.[3]

نام، کنیه و القاب امام جواد (علیه السلام)

نام مبارک امام نهم محمّد، کنیه ‏ایشان ابو جعفر و کنیۀ مخصوص شان ابو علی است، القاب مبارک شان، مختار، متوکل، متقى، زکى و تقى، منتجب و مرتضى و قانع و جواد و عالم می باشد.[9]

طبق روایتی امام رضا (علیه السّلام) ایشان را، صادق، صابر، فاضل، نور دیدۀ مؤمنان و مایۀ غیظ و خشم ملحدان لقب دادند.[10]

دوران کودکی امام جواد (علیه السلام)

برخى‏ روایات‏، حکایت‏ از آن‏ دارند که‏ امام‏ جواد در جریان‏ طواف‏ پدرشان‏ به‏ گرد کعبه‏ در همان‏ سالى‏ که‏ قصد خراسان‏ داشتند، خطر را بر ایشان‏، احساس‏ کردند، در این‏ رابطه‏ در اعیان‏ الشیعه به‏ عنوان‏ دلیلى‏ بر این‏ امر به‏ نقل‏ از امیه بن‏ على‏ آمده‏ است‏ که‏ گفته‏:

در آن‏ سالى‏ که‏ امام‏ رضا (علیه السلام) قصد سفر به‏ خراسان‏ داشتند و حج‏ وداع‏ به جاى‏ آوردند بنده‏ در خدمتشان‏ بودم‏، فرزند ایشان‏ ابو جعفر الجواد (علیه السلام) نیز همراهشان‏ بودند، حضرت‏ وداع‏ از خانه‏ خدا را به جاى‏ آوردند و در آنجا نماز گزاردند. امام‏ جواد (علیه السلام) به‏ گردن‏ یکى‏ از غلامان‏ آن‏ حضرت‏ آویخته‏ بودند و غلام‏ ایشان‏ را مى‏گرداند، در این‏ هنگام‏ امام‏ جواد (علیه السلام) پایین‏ آمدند و در حجر ابراهیم‏ نشستند‏ و نشستن‏ ایشان‏ به درازا کشید، موفق‏ (غلام‏) به‏ ایشان‏ گفت‏: فدایتان‏ شوم‏ برخیزید. امام‏ جواد (علیه السلام) برنخاستند‏ و فرمودند: از این‏ جایم‏ تکان‏ نمى‏خورم‏ مگر آن که‏ خداوند خواسته‏ باشد و غم‏ چهره‏ ایشان‏ را فرا گرفت‏. موفق‏ خدمت کار پیش‏ امام‏ رضا (علیه السلام) آمده‏ و جریان‏ فرزندشان‏ امام‏ جواد (علیه السلام) را با ایشان‏ در میان‏ گذارد، امام‏ رضا (علیه السلام) خود نزد وى‏ آمدند و‏ به‏ ایشان‏ گفتند: فرزندم‏ برخیز، خوددارى‏ ورزید و گفت‏: من از جایم تکان نمى‏خورم در حالى که شما با این خانه (خانه خدا) وداعى گفتى که دیگر بدان باز نخواهى گشت و سرانجام همراه پدر برخاستند و به آنجا که پدر مى‏خواست همراه پدرشان رفتند.

از این روایت چنین برمى‏آید که آن حضرت طى زیارت پدرشان از خانه خدا و وداع ایشان، خطراتى که انتظارشان را مى‏کشید درک کرده بودند و درک چنین امرى البته از چنان سنى برنمى‏آید. اگر آنچه را که در رابطه با به ازدواج درآمدن دختر مأمون (ام الفضل) با ایشان اندک زمانى پس از فوت پدرشان را که در پى گفت وگوى میان مأمون و عباس از یک سو و امام جواد (علیه السلام) و قاضى القضات یحیى بن اکثم از سوى دیگر انجام شد، در نظر بگیریم مى‏توان ادعا کرد که آن حضرت به هنگام فوت پدرشان بیش از ده سال و احتمالا در حدود چهارده سال سن داشته‏اند حال آن که روایاتى که این نظر را تأیید کنند، در دست نداریم.[11]

والدین امام جواد (علیه السلام)

پدر امام جواد (علیه السّلام) امام هشتم شیعیان، امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) ، و مادرشان ام ولد بوده و نام او سبیکه از اهل نوبه (از شهرهاى افریقا)، از خاندان ماریه قبطیه‏، همسر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) ، بوده است.[12] امام رضا (علیه السّلام) او را خیزران نامید.[13] از نظر فضائل اخلاقى در درجه والایى قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، به طورى که امام رضا (علیه السّلام) از او به عنوان بانویى منزه و پاک دامن و با فضیلت یاد مى‏کردند.[14]

ازدواج امام جواد (علیه السلام)

مامون خلیفۀ عباسی چون در میان یک سلسله تنگناها و شرائط دشوار سیاسى قرار گرفته بود، براى رهایى از این تنگناها، تصمیم ‏گرفت ‏خود را به خاندان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نزدیک سازد، بر همین اساس با تحمیل ولیعهدى بر امام هشتم (علیه السلام) مى‏خواست ‏سیاست چند بعدى خود را به مورد اجرا بگذارد. و نیز با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت‏ به امام جواد (علیه السلام) تصمیم گرفت دختر خود را به حضرت تزویج کند تا استفاده‏اى را که از تحمیل ولیعهدى بر امام رضا (علیه السلام) در نظر داشت از این وصلت نیز به دست آورد. بر اساس همین طرح بود که امام جواد (علیه السلام) را در سال 204 هـ ق یعنى یک سال پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) از مدینه به بغداد آورد و به دنبال مذاکراتى که در جلسه مناظره امام جواد (علیه السلام) با یحیى بن اکثم گذشت[15]، دختر خود «ام الفضل‏» را به همسرى حضرت درآورد.[16]

همسران امام جواد (علیه السلام)

از مطالعۀ کتب تاریخی و روایی فهمیده می شود که امام جواد (علیه السلام) دارای دو همسر بودند به نام های سمانه مغربیه مادر امام هادی (علیه السلام) ، و ام الفضل (دخترمامون خلیفۀ عباسی) که امام از او صاحب فرزند نشدند.[17]

فرزندان امام جواد (علیه السلام)

دربارۀ فرزندان امام جواد (علیه السلام) بین منابع و کتب انساب  اختلاف وجود دارد. شیخ طبرسی می گوید: امام‏ جواد (علیه السلام) دو پسر و سه دختر از خود به جاى گذاردند که یکى از آنان حضرت هادى (علیه السلام) است و دومى هم به نام موسى می باشد و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته‏اند، و بعضى هم گفته‏اند: که ایشان دو دختر بنام فاطمه و امامه از خود باقى گذاشته اند.[18] در برخی منابع دیگر نیز تا پنج پسر نیز به ایشان نسبت داده شده است، اما آنچه همۀ منابع درباره‌اش اتفاق نظر دارند، این است که فرزندان ذکور ایشان دو نفر بوده‌اند: امام علی الهادی (علیه السلام) و موسی مبرقع. به این دو فرزند ایشان در همه منابع اشاره شده است.[19]

با این حال در منابع قدیمی تنها “ابن عنبه” در کتاب “عمده الطالب” چهار پسر برای ایشان بیان کرده است: امام هادی(علیه السلام) ، موسی مبرقع، حسن و محمد.[20]

در برخی کتاب‌های انساب که در دورۀ اخیر نوشته شده است، می‌توان به نام پنج فرزند پسر برای امام جواد رسید: امام هادی (علیه السلام)، موسی مبرقع، محمد، علی و یحیی.[21]

به نظر می‌رسد علت این اختلافات تفاوت گزارشاتی است که در منابع اولیه وجود داشته است و یا شاید علت آن این باشد که از برخی از این افراد نسلی باقی نمانده و از برخی از آنها نسلی وجود دارد.

آنچه مسلم است، این که از امام هادی (علیه السلام) و موسی مبرقع نسلی به جا مانده است. نسل موسی مبرقع که خودش در قم مدفون است، اکنون در قم و شهرری حضور دارند.[22] هر چند امروزه خاندانی در عراق خود را به یحیی فرزند امام جواد (علیه السلام) منتسب می دانند[23]، اما این در منابع تاریخی نیامده است.

شهادت امام جواد (علیه السلام)

آن حضرت در شهر بغداد در ماه ذى قعده سال دویست و بیست هجرى به شهادت رسیدند و آن هنگام بیست و پنج سال از عمر شریف شان گذشته بود.[24] ایشان روز شنبه ششم ذى حجه سال دویست و بیست در بغداد در حالى که مسموم شده بودند، شهید شدند و در آن هنگام بیست و پنج ساله بود.[25] این مسئله را امام رضا (علیه السلام) پیش گویی کردند: پس از تولد امام جواد (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) فرمودند: فرزندم به ناحق به شهادت می‌رسد. اهل آسمان برای او می گریند و خداوند متعال بر دشمن او و کسی که بر او ستم روا داشته است، خشم می گیرد و طولی نمی کشد که او را به عذاب دردناکی مبتلا می‌کند.[26]

کیفیت شهادت امام جواد (علیه السلام)

در بارۀ این که امام جواد (علیه السلام) به چه نحوی به شهادت رسیدند، اقوال مختلفی وجود دارد که در این جا به دو قول مشهور اشاره می شود:

الف: معتصم خلیفۀ ستم گر عباسی برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون، پیوسته نقشه هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (علیه السلام) اجرا می کرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست شده بود که امام جواد (علیه السلام) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می دانست که ام فضل از آن حضرت منحرف شده است و به شدت علیه امام (علیه السلام) موضع گرفته است. بر این اساس ام فضل نیز در خواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمیّ را در انگور جا سازی کرد و در پیش روی آن حضرت نهاد و همین که امام جواد (علیه السلام) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد حضرت فرمودند: گریه ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد. بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[27]

ب: ابن ابی دؤاد، یکی از قاضیان معروف زمان معتصم، می‌گوید:

امام جواد (علیه السلام) در مجلسی با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) برای معتصم ثابت کرد که حد دزدی، قطع انگشتان دست است. سپس انگشتان شخصی که اعتراف به دزدی کرده بود، طبق حکم امام جواد (علیه السلام) و به فرمان معتصم قطع شد.

سه روز پس از این ماجرا نزد معتصم رفتم و گفتم: « خیر خواهی برای امیر المؤمنین امری واجب است.» بعد به او گفتم در مجلسی که همه فقها و دانشمندان، وزیران، نویسندگان و فرماندهان جمع شده اند و اخبار آن به گوش مردم می رسد، صلاح نیست خلیفه همه نظرها را رد کند و نظر فردی را که فقط عده‌ای از مردم معتقد به امامتش هستند، بپذیرد. معتصم از شنیدن این حرف رنگ به رنگ شد و تازه فهمید چه اشتباهی کرده. فردای آن روز به یکی از وزیرانش دستور داد امام جواد (علیه السلام) را به منزل خودش دعوت کند و به او غذای زهرآلود بدهد. امام جواد (علیه السلام) به او فرمودند: « می‌دانید که من در مجالس شما حاضر نمی‌شوم».

وزیر گفت: «من فقط شما را دعوت کرده‌ام. دوست دارم پا روی چشم من بگذارید و داخل خانه من بشوید. این را مایه برکت خانه‌ام می دانم». امام جواد (علیه السلام) با اصرار صاحب خانه و بدون تمایل قلبی، دعوتش را پذیرفتند.

امام وقتی وارد منزل او شدند و قدری از غذایش را تناول فرمودند، احساس مسمومیت کردند. مرکب سواری خود را طلب کردند و در پاسخ صاحب خانه که گفت « تشریف داشته باشید»، فرمودند:« از خانه‌ات خارج شوم، برای خودت بهتر است.»

پس از آن شب، امام جواد (علیه السلام) پیوسته در حال بیماری و تهوع به سر می‌بردند تا از دنیا رحلت فرمودند.[28]

مرقد امام جواد (علیه السلام)

حضرت امام جواد (علیه السّلام)در قبرستان قریش در بغداد (کاظمین) در کنار قبر جدشان، حضرت موسى بن جعفر (علیهما السّلام) به خاک سپرده شدند.[29]

امامت امام جواد (علیه السلام)

امام پس از شهادت حضرت على بن موسى الرضا (علیهما السّلام)، فرزندشان حضرت محمد بن على (علیهما السّلام) است. اثبات امامت ایشان به واسطۀ نص صریح و اشاره‏اى است که از پدر بزرگوارشان در بارۀ امامت آن حضرت رسیده، و همچنین به واسطۀ کمال و فضل ایشان که در روایات بسیاری آمده است. مدت امامت و جانشینى آن حضرت از پدرشان هفده سال بود.[30]

دلایل امامت امام جواد (علیه السلام)

در کتاب های روایی دلائلی برای امامت امام جواد (علیه السلام) ذکر شده که در این جا به پاره ای از آن دلائل اشاره می شود:

1. احادیثی که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده و در آن اسامی امامان (علیهم السلام) آورده شده است، مانند حدیث لوح.[31]

2. افراد بسیاری نص صریح از حضرت رضا (علیه السّلام) دربارۀ امامت فرزندش امام جواد (علیه السّلام)،را روایت کردند، مانند، على بن جعفر بن محمد الصادق (علیهما السّلام)، صفوان بن یحیى، معمر بن خلاد، حسین بن بشار، ابن ابى نصر بزنطى، ابن قیاما واسطى، و … .[32]در ذیل بعضی از روایات ذکر می شوند:

الف- از حسن بن جهم روایت شده که گفت: من در حضور حضرت امام رضا (علیه السلام) بودم، حضرت جواد (علیه السلام) هم که در سن کودکى بودند، در محضر آن بزرگوار بودند. پس از گفت و گوى طولانى حضرت رضا (علیه السلام) به من فرمودند:

“اى حسن! اگر من به تو بگویم این بچه، امام تو خواهد بود چه خواهى گفت؟” گفتم: فدایت شوم، شما هر چه بفرمایید من نیز همان را مى‏گویم. امام (علیه السلام) فرمودند: “درست مى‏گویى”. آن گاه حضرت رضا (علیه السلام) کتف حضرت جواد (علیه السلام) را باز کرد و رمزى را که نظیر دو انگشت بود، به من نشان دادند و فرمودند: “نظیر همین رمز، در همین موضع از بدن حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام) بود.[33]

ب- ابن قولویه (به سند خود) از زکریا بن یحیى صیرفى حدیث کند که گفت:

شنیدم على بن جعفر براى حسن بن حسین بن على بن حسین حدیث می گفت و در ضمن سخنانش چنین گفت: خداوند حضرت رضا (علیه السّلام) را یارى کرد آن گاه که برادران و عموهایش به او ستم کردند! و حدیثى طولانى نقل کند: تا می رسد بدین جا که على بن جعفر می گوید:  پس من برخاستم و دست حضرت ابى جعفر محمد بن على (امام جواد علیه السلام) را گرفته گفتم: گواهى می دهم در نزد خداى عز و جل که تو امام من هستى، پس حضرت رضا (علیه السّلام) گریستند، آن گاه فرمودند: عموجان مگر نشنیدى که پدرم می فرمودند: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: پدرم به فداى پسر بهترین کنیزان پسر کنیز نوبیه (اهل نوبه) پاکیزه، از فرزندان او است آن غایب آواره و خون خواه پدر و جدش، آن کس که از دیده‏ها پنهان شود، پس مردم بگویند: مرد، یا این که هلاک شد، یا به کدام دره افتاده و رفته است؟ من عرض کردم: راست گفتى قربانت شوم.[34]

کرامات امام جواد (علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) مانند سایر امامان (علیهم السلام) دارای کرامات زیادی بودند که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف-  یحیى بن ابى عمران گفت: گروهى از اهالى رى خدمت حضرت جواد (علیه السلام) رسیدند میان آنها مردى زیدى مذهب بود. آنها مسائلى سؤال کردند حضرت به غلام خود فرمودند: دست این مرد را بگیر و خارج کن مرد زیدى گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمّدا رسول اللَّه و انک حجه اللَّه».

ب- عمران بن محمّد گفت: برادرم زرهی داد که به حضرت جواد (علیه السلام) بدهم با مقدارى اسباب آنها را آوردم ولى زره را فراموش کردم. همین که خواستم از خدمتشان مرخص شوم فرمودند: زره را هم بیاور.

همچنین مادرم تقاضا کرده بود که پیراهنى از آن جناب بگیرم براى او فرمودند: احتیاجى ندارد خبر رسید که او بیست روز قبل فوت شده است.

ج- محمّد بن اورمه گفت: معتصم گروهى از وزیران خود را خواست به آنها دستور داد به دروغ گواهى دهند که محمّد بن على بن موسى (علیهم السلام) تصمیم خروج و قیام دارد بعد حضرت را خواست گفت تصمیم دارى در دولت من قیام کنى. فرمودند: به خدا قسم چنین تصمیمى ندارم.

معتصم گفت: فلان کس و فلانى بر کار تو شهادت می دهند آنها را حاضر کردند. گفتند: صحیح است ما این نامه‏ها را از بعضى غلامان تو به دست آورده‏ایم.

حضرت جواد (علیه السلام) در اطاق جلو بودند دست‏هاى خود را بلند کردند و گفتند: خدایا اگر دروغ می گویند اینها را بگیر. یک مرتبه دیدم اطاق جلو چنان به حرکت در آمد می رود و مى‏آید هر کدام از ایشان تصمیم حرکت کردن میگیرد، به زمین مى‏افتد. معتصم صدا زد یا ابن رسول اللَّه من از حرف خود توبه می کنم از خدا بخواه که اطاق از حرکت بایستد. گفت خدایا اطاق را آرام فرما تو می دانى ایشان دشمن تو و من اند، اطاق آرام گرفت.[35]

شبهات و پاسخ ها پیرامون امامت امام جواد (علیه السلام)

به طور طبیعی گردن نهادن بزرگان و علما و پیران و جوانان و…، به ولایت شخصى کم سن و سال، سنگین مى‏نمایاند و پذیرش این ولایت، به راحتى پذیرش اولیا دیگر که از حیث سن و سال دورانى را گذرانده‏اند، براى مردم یکسان نخواهد بود. برخی از معاصران امام جواد (علیه السلام) دربارۀ آن حضرت که در کودکی به امامت رسید،شبهه ای به نظرشان آمد که از امام رضا (علیه السلام) سؤال نموده و توضیح مى‏خواستند که آن حضرت پاسخ فرمودند؛ به عنوان نمونه در ذیل به حدیثی اشاره می کنیم.

از محمودى روایت شده که گفت: من در طوس در حضور حضرت امام رضا (علیه السلام) بودم. یکى از یاران آن بزرگوار گفت: اگر حادثه‏اى براى حضرت رخ دهد، امام بعد از آن برگزیده خدا که خواهد بود؟!

حضرت امام رضا (علیه السلام) به وى توجهى کردند و فرمودند: “بعد از من باید براى امر امامت به پسرم حضرت جواد (علیه السلام) رجوع شود”. وى گفت: سن امام جواد (علیه السلام) کم است؟! حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: “خدا حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام) را براى مقام پیامبرى برانگیخت، در صورتى که سن آن حضرت (علیه السلام)، از امام محمد تقى (علیه السلام) کمتر بود”.[36]

شخصیت علمی امام جواد (علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) مانند امامان دیگر با بهره‌مندی از علوم توحیدی و دریافت حقایق از عوالم ملکوتی، قطره‌هایی از دریای علم و حکمت را در صحنه‌های مختلف زندگی‌شان به نمایش گذاشته است، که مهم ترین آنها مناظرات علمی و تربیت شاگردان برجسته است، که علوم و دانش های خود را توسط آنان در جامعه منتشر می کردند، دورۀ امام جواد (علیه السلام) تا امام عسکری (علیه السلام) به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود.[37]

امام جواد (علیه السلام) و تربیت شاگردان

مى‏دانیم که یکى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه  اطهار (علیهم السلام)، بعد فرهنگى آن است. این پیشوایان بزرگ هر کدام در عصر خود فعالیت های فرهنگى داشته و در مکتب خویش شاگردانى تربیت مى‏کردند و علوم و دانش هاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مى‏کردند، اما شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یکسان نبوده است؛ مثلا در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شرائط اجتماعى، مساعد بود و به همین جهت تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق (علیه السلام) بالغ بر چهار هزار نفر مى‏شد، ولى از دوره امام جواد (علیه السلام) تا امام عسکرى (علیه السلام) به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این ‏نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق (علیه السلام) کاهش بسیار چشم گیرى را نشان مى‏دهد؛ بنابر این اگر مى‏بینیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد (علیه السلام) قریب صد و ده نفر بوده‏اند و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده، نباید تعجب کنیم؛ زیرا از یک سو، آن حضرت شدیداً تحت مراقبت و کنترل سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسیدند و به اتفاق دانشمندان بیش از بیست و پنج ‏سال عمر نکردند!

در عین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره‏هاى درخشان و شخصیت هاى برجسته‏اى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، و… بودند که هر کدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مى‏رفتند، و برخى داراى تألیفات متعدد بودند.

از طرف دیگر، روایان احادیث امام جواد (علیه السلام) تنها در محدثان شیعه خلاصه نمى‏شوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏اند؛ به عنوان نمونه «خطیب بغدادى‏» احادیثى با سند خود از آن حضرت نقل کرده است. همچنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى‏» در کتاب «معالم العتره الطاهره‏» و مؤلفانى نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابو اسحاق ثعلبى، و محمد بن منده بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل کرده‏اند.[38]

شاگردان امام جواد (علیه السلام)

با توجّه به این که امام جواد (علیه السلام) در سنّ جوانی به شهادت رسیدند، آن حضرت در عمر کوتاه و با برکت خود علاوه بر انجام وظایف سنگین رهبری امّت، به تربیت شاگردانی که بتوانند پیام آسمانی خاندان نبوّت و امامت را به نسل های بعد منتقل سازند، توجّه خاص داشتند.

دانشمندان علم رجال و تراجم، تعداد یاران و شاگردان امام جواد (علیه السلام) را 110 نفر ذکر کرده اند که[39] در این جا به اسامی برخی از آن چهره های تابناک، اشاره می کنیم.

«حسین بن سعید اهوازی، حسن بن سعید اهوازی، محمد بن اسماعیل بن بزیع، احمد بن أبی عبداللّه برقی، علی بن مهزیار، صفوان بن یحیی، عبداللّه بن صلت، علی بن اسباط، ابراهیم بن أبی محمود خراسانی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی کوفی، احمد بن معافی، جعفر بن محمد بن یونس احول، حسین بن بشار مداینی، حکم بن علیاء اسدی، حمزه بن یعلی اشعری قمی، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب، صالح بن محمد همدانی، عبدالجبّار بن مبارک نهاوندی، زکریّا بن آدم، عبدالعظیم بن عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب، عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، علی بن بلال بغدادی، فضل بن شاذان بن خلیل ابومحمّد ازدی نیشابوری، محمد بن عبدالجبّار، ابوعلی محمد بن عیسی بن عبداللّه بن سعد بن مالک اشعری، نوح بن شعیب بغدادی، یعقوب بن اسحاق سکیت (ابویوسف)، ابویوسف الکاتب یعقوب بن یزید بن حمّاد انباری، ابوالحصین بن الحضین الحضینی».[40]

مناظرات علمی امام جواد (علیه السلام)

بارزترین نوع تبلیغ امام جواد (علیه السلام) مناظراتی است که آن حضرت انجام می دادند. مناظره های آن حضرت – که از نخستین روزهای امامت شان آغاز شد – ایشان را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حق جویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد.[41] آن حضرت به دو جهت در عرصۀ مناظره های علمی گام نهادند:

نخست، نیاز شیعیان که با توجه به سن اندک آن حضرت در پی کشف جایگاه معنوی ایشان بودند و دوم خواست مأمون و معتصم که اندیشۀ خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی های ایشان را در سر می پروراندند.

خلفا می کوشیدند با برپا ساختن مجالس مناظره، امامان شیعه (علیهم السلام) را رو در روی برخی از دانشمندان به نام زمان قرار دهند تا شاید از پاسخ پرسشی باز مانند و جایگاه معنوی شان مورد تردید واقع شود.[42]

علم به غیب امام جواد(علیه السلام)

در این رابطه دو حدیث از حضرت امام جواد (علیه السلام) نقل شده، که عبارتند از:

اول: ابراهیم بن سعید می گوید: نزد حضرت محمد بن علی (علیهما السلام) نشسته بودیم که مادیانی از جلوی ما عبور کرد، حضرت فرمودند: این اسب در این شب کره ای خواهد زائید پیشانی سفید که بر روی او خال سفیدی است، من از آن حضرت اجازه بازگشت و مرخصی گرفته نزد صاحب آن مادیان آمدم و تا شب با او به گفت وگو و سخن پرداختم، شب هنگام آن مادیان زائید و کره او همان اوصافی که حضرتش بیان فرموده بودند، همراه داشت. مرتبه دیگر به دیدار ایشان شتافتم، حضرت فرمودند: ای پسر سعید گویا در آنچه به تو گفتم شک داشتی، اما بدان، زنی که در خانه داری به زودی فرزندی یک چشم خواهد زائید، در آن هنگام کنیز من (سعید) آبستن بود، به خدا سوگند همین محمد (بن سعید) را زائید که دارای یک چشم است.[43]

دوم) صالح بن عطیه می گوید: حج بیت الله گزاردم و از تنهایی و بی همسری به حضرت جواد (علیه السلام) شکایت بردم، حضرت فرمودند: از حرم خدا خارج نخواهی شد جز این که کنیزی خواهی خرید و از او پسری مرزوق خواهی گشت. گفتم: فدایت گردم آیا مرا در این امر راهنمائی خواهید فرمود؟ فرمودند: بلی. شما به نمایشگاه کنیزان و بردگان برو و هرکدام را پسندیدی به من خبر ده، من سخن او را پذیرفتم و به بازار رفتم یکی از کنیزان را پسندیده و زیر نظر گرفتم آن گاه به آن حضرت خبر دادم، فرمودند: در بازار باش تا تو را ملاقات کنم من در مغازه برده فروشی منتظر ماندم که ایشان تشریف آورد نگاهی به آن کنیز افکند و از او گذشت، سپس رو به من کردند و فرمودند: اگر او را پسند کردی بخر، اما بدان که عمر او کوتاه است. گفتم فدایت شوم او را می خواهم چه کنم؟ ! فرمودند: همین است که به تو گفتم.

فردای آن روز باز به سراغ آن کنیز رفتم، صاحب او گفت: آن کنیز تب دار شده و امیدی به ماندن او نیست، روز بعد باز مراجعه کردم و از حال او جویا شدم گفت: امروز او را دفن کردم، دوباره خدمت امام جواد (علیه السلام) رسیده جریان را به ایشان گزارش دادم، حضرت فرمودند: دوباره کنیز دیگری را زیر نظر بگیر، من همین کار را کرده به ایشان خبر دادم، فرمودند: آن جا منتظر باش تا بیایم، سپس سوار شدند و آهنگ دکان برده فروش کردند و پس از ملاحظه کنیزی که زیرنظر داشتم، فرمودند: او را خریداری کن، من او را خریده و پس از طهارتش با او ازدواج کردم و فرزندم محمد را به دنیا آورد.[44]

گفتنی است دانش احکام نجوم قطره ای از دریای علم بی کرانه پیشوایان دین است، چنان که امام جواد (علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوارشان به مسجد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می آیند و درحالی که به ظاهر طفل بوده اند به پله اول منبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) قرار می گیرند و می فرمایند: من محمد بن علی الرضا هستم، من جوادم من به نژاد مردم آگاهم درحالی که در پشت پدران شان قرار دارند، من اسرار باطن و ظاهر شما مردم را می دانم، این دانشی است که حق تعالی به ما بخشیده است پیش از آن که مخلوقات آفریده شوند و پس از آن که آسمان و زمین از بین بروند، اگر تظاهرات باطل گرایان و دولت گمراهان و شک شکاکان نبود، سخنانی می گفتم که خلق اول و آخر از آنها به تعجب و شگفتی می آمدند، سپس دست شریف بر دهان مبارک سان گذاشتند و فرمودند: ای محمد لب فرو بند چنان که پدرانت پیش از این ساکت ماندند.[45]

بخشش و سخاوت امام جواد (علیه السلام)

ائمه اطهار (علیهم السلام) در انفاق و بخشش همواره گوی سبقت را ربوده اند، روایات فراوانی در این باره وجود دارد که به عنوان نمونه به دو روایت اشاره می کنیم:

1. احمد بن‏ حدید گفت:‏ با قافله‏ به عنوان‏ برگزارى‏ حج‏ خارج‏ شدم‏، دزدها سر راهمان را گرفتند و اموالمان را به غارت بردند. وارد مدینه که شدم امام جواد (علیه السلام) را در بین راه دیدم در خدمت آن جناب به منزل شان رفتم. جریان را عرض کردم، حضرت دستور دادند مقدارى لباس برایم بیاورند و پولى نیز دادند، سپس فرمودند: بین دوستان خود تقسیم کن به نسبت مقدارى که دزد از آنها برده من تقسیم کردم دیدم آن پول کاملا مساوى با همان مقدارى بود که از آنها دزدیده بودند.[46]

2. اسماعیل بن عباس هاشمى گفت روز عید خدمت حضرت جواد (علیه السلام) رسیدم و از دست تنگ دستى شکایت کردم، جانماز را کنار زدند و از روى زمین مقداری طلا برداشتند به من دادند. آن را به بازار بردم 16 مثقال طلا بود.[47]

خلفای عباسی معاصر امام جواد (علیه السلام)

پیشوای نهم در مجموع دوران امامت شان با دو خلیفۀ عباسی، یعنی مأمون (193-218) و معتصم (218-227) معاصر بودند و هر دو نفر، حضرت  جواد (علیه السلام) را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوۀ سیاسی ای که مأمون در مورد امام رضا (علیه السلام) به کار برده بود، آن حضرت را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.[48]

امام جواد (علیه السلام) از نگاه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)

امام جواد (علیه السلام) آن قدر نزد معصومان (علیهم السلام) مقام و منزلت داشتند که سال ها قبل از تولد ایشان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) با القابی زیبا و دارای معانی والایی خبر از تولد ایشان داده اند:

… رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فقال: … و إنّ اللّه عزّ و جلّ رکّب فی صلبه [أی فی صلب أبی الحسن الرضا (علیه السّلام)‏] نطفه مبارکه، طیّبه، زکیّه، رضیّه، مرضیّه. و سمّاها محمد بن علی، فهو شفیع شیعته، و وارث علم جدّه، له علامه بیّنه و حجّه ظاهره … .[49]

علاقۀ شدید امام رضا (علیه السلام) به امام جواد (علیه السلام)

از همان ابتدای تولد امام جواد (علیه السلام) ابراز علاقۀ امام رضا (علیه السلام) به آن حضرت همه را متعجب کرده بود که در این رابطه  به برخی از روایات اشاره می شود:

1-موقعى که امام محمّد تقى (علیه السلام) متولد شدند، امام رضا (علیه السّلام) به یاران خود فرمودند: امشب پسرى شبیه حضرت موسى بن عمران که دریاها را شکافت براى من متولّد شده‏ است از بانویی پاک؛ زیرا که او طاهره و مطهّره خلق شده. آن گاه فرمودند: پدر و مادرم فداى آن شهیدى که اهل آسمان براى او گریه می کنند (منظور امام جواد علیه السلام است)… .[50]

2- از کلثم بن عمران روایت شده که گفت: به امام رضا (علیه السّلام) گفتم: شما که بچه دوست دارىد پس دعا کنید تا خدا پسرى به شما مرحمت فرماید؟ فرمودند: به من فقط یک پسر نصیب می شود که وارث من خواهد بود.

وقتى امام جواد (علیه السّلام) متولد شدند، امام رضا (علیه السّلام) در تمام شب بالاى گهواره ایشان با آن حضرت گفت وگو می کردند، ایشان را نوازش می فرمودند، چون چند شب متوالى این عمل را انجام می داند من عرض کردم: فدایتان شوم قبل از این هم براى مردم فرزندانى متولد شده آیا همه مردم بچه‏ها را این طور عادت می دادند؟! حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: واى بر تو این عمل عادت دادن نیست بلکه من فرزندم را وادار به علم و دانش می نمایم.[51]

3-یحیی صنعانى گفت در مکه خدمت حضرت رضا (علیه السّلام) رسیدم مشغول پوست کندن موز بودند که به حضرت جواد (علیه السّلام) می دادند، گفتم فدایتان شوم همین است آن مولود مبارک؟

حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: آرى یحیى! این همان مولودى است که در اسلام با برکت‏تر از او براى شیعیان ما متولد نشده است.[52]

امام جواد (علیه السلام) از نگاه اندیشمندان اهل سنّت

سیمای پرفروغ و عالم تاب امام جواد (علیه السلام) نه تنها شیعیان را شیدای جمال و جلال خویش ساخته، که دانشمندان اهل سنّت را نیز از سکوت و خاموشی رهانیده است. آنان در منابع تاریخی و حدیثی خویش، به قدر ایمان و معرفت خود، زبان به حقیقت گشوده اند و شخصیت آسمانی پیشوای نهم شیعیان را با جملاتی مانند: هرچند سن کمی دارد، اما قدر و منزلتی بزرگ دارد، نام او بر سر زبان ها است و … به تصویر کشیده اند.[53]

———————————————–

پی نوشتها:

[1]. کلینی،الکافی، ج 1، ص 492، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362ش.

[2]. شیخ مفید، الإرشاد، ج‏2، ص273، ناشر کنگرۀ شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413ق؛ نیشابوری، فتال، روضه الواعظین، ج1، ص243، انتشارات رضی، چاپ اول، قم، بی تا

[3]. روضه الواعظین، ج1، ص243.

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 320، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362ش؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 209، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.

[5]. کافی، ج1، ص 286 .

[6]. کافی، ج1، 321؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 22، مؤسسه الوفاء، بی چا، بیروت، 1404ق.

[7]. نوبه بلاد بزرگی است در سودان که بلال حبشى هم از آن¬جا بوده است.

[8]. کافی، ج 1، ص 323.

[9]. بحار الأنوار، ج‏50، ص16.

[10]. …وَ کَانَ یَقُولُ لَهُ الرِّضَا (علیه السلام) الصَّادِقَ وَ الصَّابِرَ وَ الْفَاضِلَ وَ قُرَّهَ أَعْیُنِ الْمُؤْمِنِینَ وَ غَیْظَ الْمُلْحِدِینَ، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج ‏2،ص 250.

[11].  ، زندگانى دوازده امام (علیهم السلام)، ج ‏2، 446- 445.

[12]. شیخ مفید، الإرشاد، ج ‏2، ص 273، ناشر کنگرۀ شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413ق.

[13]. قمى، شیخ عباس، منتهى الآمال،  ج ‏3، ص 1083، انتشارات فراروی، چاپ دوم، 1381ش.

[14]. کلینى، همان کتاب، ص 315 و 492؛ ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 379، قم، المطبعه العلمیه.

[15]. الإرشاد، ج 2، ص 5-282.

[16]. پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 556 ، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (علیه السلام)، چاپ سوم، قم، 1375ش.

[17]. قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، ج‏3،ص1810؛ آیت الله خزعلى، موسوعه الإمام الجواد علیه السلام‏، ‏ج1، ص39-40، مؤسسه ولى العصر، چاپ اوّل،‏ قم، ‏1419 ق‏.

[18]. شیخ طبرسى‏، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 355، اسلامیه.

[19]. برای مثال شیخ مفید در کتاب ارشاد و ابن عنبه در عمده الطالب و ابن صباغ در الفصول المهمه و تستری در تواریخ النبی و الآل و لواسانی در کتاب الدروس البهیه به این دو فرزند ایشان اشاره کرده اند. به جز ابن عنبه در کتاب عمده الطالب بقیه منابع بر آن هستند که ایشان تنها همین دو فرزند پسر را داشته اند. ر. ک. به: انساب العتره الطاهره، لبیب بیضون، ص 107، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.

[20] . همان.

[21]. رجایی، سید مهدی، المعقبون من آل ابی طالب، ج 2، ص 30، مؤسسه عاشورا، قم.

[22]. همان؛ همچنین ر ک. به: منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 618، انتشارات هجرت، چاپ دوم.

[23]. سلطان، فتحی عبدالقادر، تاریخ و بیوتات آل البیت فی بلاد الرافدین، ص 382، دار المحجه البیضاء، بیروت، 1423هـ.

[24]. الإرشاد، ج‏2، ص273.

[25]. نیشابوری، فتال، روضه الواعظین، ج1، ص243، انتشارات رضی، چاپ اول، قم، بی تا.

[26]. بحارالانوار، ج 50، ص 15.

[27]. بحارالانوار، ج 50، ص 16.

[28]. بحار الانوار، ج 50، ص 6.

[29]. اصول کافی، ج1، ص 492؛ شیخ مفید، الارشاد، ص 316؛ طبرسى، أعلام الوری، ص 344.

[30]. الإرشاد، ج ‏2، ص 273.

[31]. کافی، ج 1، ص 527-528. در این حدیث آمده که اسامی دوازده امام در لوحی نوشته شده، و در دست حضرت زهرا (علیها السلام) بود.

[32]. الإرشاد، ج ‏2، ص 5-274.

[33].نجفى، محمد جواد، ستارگان درخشان، ج 11، ص 25 – 24.[منبع تکمیل شود] [34]. الإرشاد، ج ‏2، ص 275.

[35]. خسروى، موسى، ‏زندگانى حضرت جواد و عسکریین (علیهم السلام)، (ترجمه بحار الأنوار)، ص33، ناشر، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1364 ش‏.

[36]. نجفى، محمد جواد، ستارگان درخشان، ج 11(سرگذشت حضرت امام محمد تقى (علیه السلام))، ص 24 – 25، کتابفروشى اسلامیه، چاپ پنجم، تهران،1362ش.

[37].  پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص561.

[38]. شیخ طوسى، رجال، ، ص 397-409، چاپ اول، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1381 هـ ق؛ مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد را 121 نفر مى‏داند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا (علیه السلام)، 1410 هـ ق) و قزوینى آنها را جمعا 257 نفر مى‏داند (قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعه الاولى، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1408 ه. ق.

[39].  رجال شیخ طوسی، ص 397 ـ 409.

[40]. اعلام الهدایه، ج 11، ص 198 ـ 209؛ ر. ک: رجال کشّی، ص 275، 502، 503، 548، 550، 551 و 552، طبع مشهد؛ رجال نجاشی، ص 149، 190 و 253؛ حیاه الامام محمد الجواد(علیه السلام)، ص 139، 141، 156، 159 و 164؛ رجال شیخ طوسی، ص 405؛ فهرست شیخ طوسی، ص 58؛ جامع الرّواه، ج 1، ص 554.

[41]. الإرشاد، ج2، ص5-282.

[42]. حاج اسماعیلی، محمد، مجلۀ مبلغان، ص 36، ش 2، سال 1378.

[43]. ) فرج المهموم، ص 221، 232، نشر رضی، قم؛ بحار، ج 50، ص 58.

[44].  فرج المهموم، ص 233؛ قطب راوندی،  الخرایج و الجرائح، ج 2، ص 666، نشر مؤسسه امام مهدی، قم، 1409ه؛ ابن حمزه، الثاقب فی المناقب،ص 524، تحقیق نبیل رضا علوان، نشر انصاریان، قم، 1411ه بحار، ج 50، ص 43، 58.

[45]. بحار، ج 50، ص 108.

[46].  زندگانى حضرت جواد و عسکریین (علیهم السلام)، ص 27.

[47]. قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 383، انتشارات امام مهدی، چاپ اول، قم، 1409ق.

[48]. پیشوائی، مهدی ،سیرۀ پیشوایان،ص530.

[49]. عیون أخبار الرضا علیه السّلام، ج 1، ص 59.

[50]. ترجمه إثبات الوصیه، ص 406.کتاب نامه تکمیل شود

[51]. ترجمه إثبات الوصیه، ص 406.

[52]. الکافی، ج 6، ص361.

[53]. ابن طلحه شافعی،  مطالب السّؤول، ص 239؛ الفصول المهمّه، ص 252-251.[نیاز به تکمیل]

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید