با توجه به اینکه در آستانه مادرشدن هستم، خواهشمندم بنده را راهنمایی کنید تا بچهای صحیح و سالم از لحاظ فکری، جسمی و روحی نصیبم شود و درست تربیت کنیم.
پدر و مادر هر دو در تربیت فرزند و شکل گیری شخصیت وی نقش دارند، با این وجود نقش و تاثیر مادر بیشتر است، لذا باید مادر از همان دوران انعقاد نطفه یکسری مسائل را رعایت کند.
با اینکه انعقاد نطفه فرزند از پدر و مادر است، اخبار و احادیث ملاک سعادت و شقاوت را رحم مادر دانسته است، چون سهم مادر در ساختمان فرزند و تربیت فرزند به مراتب از پدر بیشتر است. چون بچه از مادر تغذیه میکند و تمام موادی که در پرورش و رشد خود لازم دارد از مادر میگیرد. لذا سلامت و مرض، پاکی و ناپاکی مادر در جنین اثر مستقیم دارد، امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود: خوشا بحال کسی که مادرش با عفت و پاکدامن است.[1] با توجه به اهمیت دوران بارداری و نقش مادر در سلامت جسمی و روانی فرزند، در روایات به چند موضوع اشاره شده است:
1. پرهیز از طعام حرام و تهیه غذای پاک و طیب:
یکی از عوامل اختلالات جسمی و روانی کودکان در ایام حمل مربوط به غذاهائی است که مادران در ایام بارداری از آنها استفاده میکنند. کودک در شکم مادر مانند یک عضو مادر است و کلیه عواملی که در جسم و جان مادر تأثیر میکند در فرزند نیز مؤثر است. امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند هیچ نوع خوردنی و آشامیدنی را حلال نکرده مگر آنکه نفع و صلاح انسان در آن بوده است و هیچ چیزی را حرام نکرده مگر آنکه مایه زیان و مرگ و فساد است.[2] خداوند در قرآن به تمام منافع و ضررهای جسمی و روانی خوردنیها و آشامیدنیها توجه نموده است. لذا در بعضی موارد با یادآوری جسمانی به ضررهای معنوی و روانی آن نیز تصریح شده است. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: مالی که از راه حرام بدست آمده باشد اثرش در فرزندان ظاهر می شود.[3]
2. تربیت صحیح با گفتار و عمل:
برای تأمین کمال لایق انسان،لازم است استعدادهای نهانی کودک را با مراقبتهای صحیح تدریجاً پرورش داد و از قوه به فعلیت آورد. دوران کودکی فرزندان انسان از تمام پستانداران طولانیتر است. بچه انسان 2 سال شیر میخوردو مادر در طول این مدت مراقبتهای لازم را در بهداشت، حوادث، سرما و گرما، سوختن، غرق شدن، افتادن و نظائر آنها مینماید. وقتی او را از شیر میگیرد، هنوز کودک است و نمیتواند مستقل زندگی کند و به پدر و مادر محتاج است. چند ماه باید بگذرد تا فرزندانشان بتوانند انگشتان خود را باز کنند و چیزی را به دست بگیرند. و بیش از یکسال وقت لازم است تا بتواند افتادن و خیزان راه برود،و بیش از 2 سال باید بگذرد تا کمکم زبانش به سخن گفتن باز شود.
آغوش مادران علاوه بر تغذیه جسم، مدرسه تربیت کودک است و دوران این مدرسه طولانی است. اولین اصلی که در راه تربیت صحیح با زبان ساده باید به کودک آموخت ایمان به خدا است. احساس خداپرستی در باطن هر انسانی به فطرت طبیعی وجود دارد، مربی لایق باید از این سرمایه فطری استفاده کندو به او بفهماند آن کسی که ما را آفریده، آنکه به ما روزی میدهد، آنکه گل و گیاه، پرنده و حیوان را خلق کرده، آنکه جهان را آفریده، و روز و شب را به وجود آورده، خدا است.او همیشه ناظر اعمال مااست؛ خوبیهای ما را پاداش میدهد، و در بدیها ما را مجازات میکند. ایمان به خداوند آثار و نتایج مهمی در زنده کردن سایر فطریات اخلاقی و سجایای انسانی داردو میتواند همه آنها را با بهترین وضعی از قوه به فعلیت درآورد.
ن : 1874 س
یکی از فطریات بشر غریزه حبّ ذات و عشق به کمال است. مربی لایق میتواند از این سرمایه استفاده کندوتربیت صحیح خود را بر این پایه استوار نماید. امام مجتبی ـ علیه السلام ـ روزی فرزندان خود را دعوت نمود و به آنان فرمود: همه شما کودکان اجتماع امروز هستید و امید است که بزرگان اجتماع فردا باشید. دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید و هر کدام که حافظه قوی ندارید و نمیتوانید در مجلس درس مطالب استاد را ضبط کنید آنها را بنویسید و نوشتهها را در منزل نگاهداری کنید تا در موقع لزوم مراجعه کنید.[4] در این حدیث امام ـ علیه السلام ـ از سرمایه فطری حب ذات و ترقیخواهی استفاده نموده و آنان را با دلگرمی و نشاط به کسب علم وادار میکند روشی که در این حدیث به کار رفته بهترین سبک در اساس تعلیم و تربیت است. هر خانواده بتواند فرزندان خودرا با این روش به تحصیل علم وادارد و آنان را به ترقی و تعالی وادار کند کودکان خود، با عشق و علاقه از پی دانش میروند و برای درسخواندن به تهدید و مجازات احتیاج ندارن. و نکته مهم این است که وصول به کمال حقیقی تنها در محیط آزاد و شرایط مساعد امکان دارد و در شرایط زورگویی و در محیط استبداد و در جایی که یأس به جای امید و خودسری به جای قانون و ترس به جای آرامش خاطر حاکم باشد قطعاً امید به تکامل حقیقی وجود ندارد. این طرز گفتار امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ شایسته خانواده هایی است که اساس آن بر پایه فضیلت و آزادگی استوار باشد برعکس بعضی از والدین به روش استبداد و خودسری متوسل میشوند در چنین خانواده هایی خوشبختی و سعادت نیست این قبیل پدران به بچهها ستم غیر قابل جبرانی میکنند و در مقابل زورگوییها مسئول بوده و مؤاخذه میشوند.
پی نوشت ها:
[1] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج23، ص79.
[2] . مستدرک، ج 3، ص 71.
[3] . وسائل الکتاب التجاره.
[4] . بحارالانوار، ج 1، ص 110.