بن مایه های غیبت امام عصر (عج) در روایات (2)

بن مایه های غیبت امام عصر (عج) در روایات (2)

نویسنده: مهدی غلامعلی*

مرحله ی دوم. دوره ی تصریح (نیمه ی اول قرن دوم هجری)

1.غیبت در کلام امام باقر(ع)

شمار روایاتی که امام باقر(ع) درباره ی غیبت فرموده اند، بیشتر از روایات امامان پیشین ایشان است.اگر چه تعداد این روایت ها قابل توجه است، اما با دقت دراسناد روایات متوجه می شویم که نفراتی که بی واسطه از امام باقر روایت کرده اند، انگشت شمارند واین تعدّدها مرهون تعدد راویان طبقات بعدی است. اسامی راویان بی واسطه از امام باقر، به ترتیب الفبا، عبارت اند از:
إبراهیم ابن عمر الیمانی،(1) أبوبصیر (هفت روایت)،(2) أبوجارود (دو روایت)، (3) ام هانی (سه روایت)، (4) جابر،(5) زراره (سه روایت)، (6) عبدالمک بن أعین(7) ومحمد بن مسلم الثقفی(8) ومعروف بن خربوذ.(9)
غیر از ام هانی – که ناشناخته است – بقیه افراد از بزرگان ومعتمدان امام باقر وشیعه هستند. چهار نفر از ایشان درشمار گروه اول از اصحاب اجماع هستند. البته زیاد بن منذر ابوالجارود نیز درامامی بودن وزیدی بودنش تردید است، ولی می توان وثاقت وملازمتش با امام باقر را پذیرفت.هر چند ام هانی وبعضی از اسامی سند روایتش ناشناخته اند، اما به نظر می رسد که کلینی وصدوق روایت او را به عنوان دلیل نیاورده اند، بلکه به دید مؤید به آن نگریسته اند؛ چه این که روایات دیگری را در ابواب مربوط با اسناد معتبر گزارش کرده اند.
گذشته از روایات ام هانی، دیگر گزارش های متعدد فوق اطمینان به صدور را همراه دارد، اما قراین مختلف، بیانگر آن است که از جهت کمی، این گونه روایات درمحافل فوق العاده خاص وبرای خواص بیان شده است. ودلیل متقنی از بیان عمومی مباحث غیبت در دست نیست.

بررسی محتوایی

1. دربیشتر این روایات- چنان که شیوه ی اهل بیت بوده – از حجت غایب با عنوان «قائم» یاد شده است. روایات این دوران بیانگر آن است که اعتقاد به قائم دربین شیعه ریشه دوانیده است، اما این که قائم کیست وقیامش درچه زمانی است، مورد سؤال بوده است؛ حتی درمواردی گمان راویان این است که چه بسا قائم خودِ امام باقر است واز ایشان دراین باره پرسش می کنند.
گاهی نیز امام پنجم با عنوان «غلام: جوان»، (10) «صاحب هذا الامر»(11) ویا «مهدی» (12) از ایشان یاد می کنند.
2. مفاد روایات گویای حقایقی از غیبت است واین نخستین باری است که اهل بیت به زوایای گوناگونی از غیبت می پردازند؛ مثلاً در روایت امام باقر وجود وحتمیت غیبت وهمراهی آن با سرگردانی وحیرت شیعیان بیان شده است(13) وگفته شده که قیام به یقین، پس از غیبت خواهد بود، (14) وقائم دوغیبت پیش رو دارد.(15) وحتی به سال غیبت نیز اشاره شده است. (16) همچنین، از چرایی غیبت نیز امام سخن گفته اند.(17)
3.به نظر می رسد که درمیان این روایات ظهوروقیام نزدیک جلوه داده شده است، به گونه ای که امام به مخاطبان خود می گوید: «إن أدرکت زمانه قرت عینک».(18) «إذا سمعتم به فأتوه ولو حبوا علی الثلج»، (19) «یا طوبی لک إن أدرکتیه، ویا طوبی لمن أدرکه».(20) هر چند می توان احتمال داد که شیوه سخن گفتن، چنین اقتضایی داشته است وضرورتاً تلازمی با زمان قیام ندارد.
4. دریکی از روایات امام باقر آمده است که «صاحب هذا الامر» دارای سننی از پیامبران است؛ سنت به ارث برده او از یوسف «السجن والغیبه»(21)است.آوردن عبارت «سجن»، با تمام روایات مشابه، حتی از امام باقر، سازگار نیست . دواحتمال قابل تأمل است؛ اول آن که در سند این روایت، نام دوتن از واقفیان دیده می شود: «حسن به علی بن أبی حمزه از رؤسا وبزرگان واقفی» و«عبد الله بن جبله». بعید نیست آنان برای اثبات قائم بودن امام کاظم از مسأله ی زندان ایشان سوء استفاده کرده باشند و روایات را این گونه تحریف کرده باشند.احتمال دوم، آن است که تصحیف رخ داده است وعبارت «الحیره» تبدیل به «السجن» شده باشد. مؤید این نکته، روایات مشابه است، بویژه آن که بعضی از آنها را همین راوی (ابو بصیر) از امام باقر (ع) روایت کرده است:
و روی أبوبصیر، عن أبی جعفر(ع) قال: فی القائم شبه من یوسف، قلت: وما هو؟ قال: الحیره والغیبه.(22)
اکنون متن کامل یکی از روایات امام باقر (ع) را می خوانیم:
زراره گوید از امام باقر شنیدم که می فرمود: برای قائم غیبتی است، پیش از آن که ظهور کند. پرسیدم که دلیل غیبتش چیست؟ فرمود: می هراسد -وبه شکمش اشاره کرد -زراره گفت: مقصود، کشتن است.(23)
بنابرآنچه گذشت، تردیدی نیست که بحث غیبت درعصر امام باقر مطرح شده است، ولی باید توجه داشت که این آغازین بیانات امامان دراین باره باخواص جامعه شیعی است.دانشمندان شیعه نیز هنوز تصوری درست از غیبت نداشتند واین بسیار طبیعی است؛ چرا که تا عصر امام باقر هیچ زمانی نبوده که شیعیان از ارتباط با امام به طور کامل محروم باشند. از این رو، لذا اگر کسانی همچون زراره نیز از هضم مسأله ی غیبت در آغاز آگاهی از آن، متعجب می شوند، ایرادی برآنها نیست.(24)

2. غیبت در کلام صادق آل محمد(ع)

مسأله ی غیبت درعصر امام صادق(ع)، بیش از دوران های پیش مطرح گردید . فزونی روایات، تعدد راویان وگوناگونی روایات، بیانگر آن است که مطالب مربوط به غیبت برای بیشتر خواص، تقریباً روشن شده بود ودرمیان راویان گفتگوهایی درباره ی این مسأله دیده می شود.
بی تردید، شرایط سیاسی این دوران تأثیر مستقیمی درگسترش این مباحث داشته است؛ چه این که نازعات موجود بین عباسیان وامویان سبب شده بود شیعیان درناملایمات پیش آمده انتظار قیام قائم را در میان آل محمد داشته باشند.ودرمواردی هم از امام صادق درخواست قیام می کنند.گذشته از مردم کوفه- که دراین دوران ، بسیاری از شیعیان آن، در ارادت به اهل بیت زبانزد هستند، حتی شیعیان خراسان نیز – که در دوردست ترین مکان های بلاد اسلامی به سر می برند- بی صبرانه درانتظار قیام قائم هستند.(25)
درچنین فضایی باید امام، شیعیان را از غیبت پیش از قیام آگاه کند وبه آنان بگوید که غیبت قائم حتمی است وعلائمی دیگر از قائم را هویدا سازد. درروایاتی با عبارت «لابد» از وقوع غیبت یاد شده که به نظر می رسد به همین منظور است.(26)

بررسی سندی

تعداد راویان روایات غیبت از امام صادق(ع) چشمگیر است.اسامی این افراد ، به ترتیب الفبا، چنین است:
أبوبصیر، (27) إسحاق بن عمار، (28) حازم بن حبیب،(29) حماد بن عبدالکریم الجلاب، (30) حمیری، (31) زراره بن أعین ، (32) زید الشحام، (33) سدیر الصیرفی، (34) صفوان بن مهران، (35) عبدالاعلی مولی آل سام، (36) عبدالرحمن بن سیابه، (37) عبدالله بن أبی یعفور، (38) عبدالله بن الفضل الهاشمی، (39) عبدالله بن سنا، (40) عبید بن زراره، (41) علی بن عمر بن علی بن الحسین، (42) محمد بن مسلم الثقفی، (43) مسعده بن صدقه، (44) مفضل بن عمر، (45) هشام بن الحکم، (46) یحیی بن أبی القاسم، (47) ویمان التمار.(48)
درمیان این راویان، زراره بن أعین ومفضل بن عمر وپس از این دو، ابو بصیر بیشترین حدیث غیبت را از امام صادق نقل کرده اند.
سه راوی نیز به صورت مشترک، از صادقین(ع) روایات غیبت را گزارش کرده اند که عبارت اند از: أبوبصیر، زراره ومحمد بن مسلم ثقفی.شاید همین اشتراک ها سبب شده بعضی از روایات – که از جهت متنی یکی است- در نقلی به امام باقر ودر نقل دیگر به امام صادق نسبت داده شود؛ به عنوان نمونه به این متن توجه کنید:
…عن ابنی بُکیر، عَن زُرَارَهَ قالَ: سَمِعتُ أبا عَبدِاللهِ(ع) یقُولُ: إنَّ لِلقَائِمِ غَیبَهً قَبلَ أن یقُومَ إنَّهُ یخَافُ وَأومَاً بِیدِهِ إِلَی بَطنِهِ یعنِی القَتل؛ (49)
زراره گوید: شنیدم می فرمود: به راستی قائم(عج) پیش از آن که قیام کند، غیبتی دارد؛ زیرا برجان خود می ترسد وبا دستش اشاره به شکمش کرد، یعنی از کشتن.
متن حدیث فوق در حدود نُه بار از زراره با اسناد مختلف، درکتاب های گوناگون نقل شده است.(50) تعدد نقل یک متن واحد قابل بررسی است. مطلب آخر، این که در اسناد روایات امام صادق در مسأله ی غیبت، تعداد قابل توجهی از اسناد صحیح ویا موثق هستند؛ به گونه ای که یقین به صدور حاصل گردیده وافزون برآن، خواننده اطمینان می کند که بنای امام آن بوده که مباحث غیبت را پررنگ تر از گذشته بیان نماید.

140181 موضوعا ت روایات

تنوع مطالب موجود در روایات امام صادق گویای آن است که آن حضرت به زوایای مختلفی از غیبت اشاره کرده اند تا بدین روش مخاطبان را از چند و چون غیبت آگاه ساخته وزمینه ی آمادگی برای مدتی به دور از امام زیستن را فراهم آورند.
موضوعات اصلی در روایات آن امام را می توان در موضوعات زیر مشاهده کرد:
1. وقوع یقینی غیبت،(51)
2. اوصاف غیبت:( مانند طولانی بودن دوران غیبت ،(52) دوگانه بودن آن، (53) عدم دستیابی به امام، (54) حیرت وگرفتاری های شیعه د رعصر غیبت)،(55)
3. بن مایه های غیبت در ادیان پیشین، (56)
4. چرایی غیبت. (57)

درنگی در روایات امام ششم

– به نظر می رسد که مباحث غیبت در دوره ی طولانی امامت امام صادق به تدریج، بیان شده است. درابتدا، می گوید اصل غیبت را انکار نکنید:«إن بلغکم عن صاحب هذا الامر غیبه فلا تنکروها». نظیر این مطلب را امام هم به محمد بن مسلم (58) وهم به ابوبصیر(59) فرموده است، اما در دوره های بعدی، امام به حتمیت آن تصریح وقاطعانه می فرمودند:«إن لصاحب هذا الامر غیبته لابد منها یرتاب فیها کل مبطل».(60) ودرنهایت، به بیان زوایای گوناگون این رخداد عظیم اشاره می کنند.
– روایات مربوط به غیبت از اجداد امام صادق در دست، حداقل، خواص بوده است؛ چه این که حمیری به امام می گوید: «فقلت له: یا ابن رسول الله! قد روی لنا أخبار عن آبائک فی الغیبه وصحه کونها، فأخبرنی بمن تقع».(61)
بنابراین، حمیری رخداد غیبت را مسلّم دانسته و تنها می پرسد که: (فأخبرنی بمن تقع؟)
– به نظر می رسد که از مهم ترین مأموریت های امام، آماده سازی شیعه برای غیبت بوده است؛ چه این که امام برای نیل به این هدف بزرگ، از فرصت ها به خوبی بهره برداری کرده اند؛ مثلاً امام نظرش به کوه رضوی می افتد، به یارِ همراه خودعبدالاعلی مولی آل سام می فرماید:
تری هذا الجبل هذا جبل یدعی رضوی من جبال فارس أحبنا فنقله الله إلینا،أما إن فیه کل شجره مطعم،ونعم أمان للخائف مرتین.أما إنّ لصاحب هذا الامر فیه غیبتین، واحده قصیره، والاخری طویله.(62)
– بیان غیبت در جلسات عمومی واقع درمنزل امام- که ظاهراً باید فقط شیعیان ویژه ای بوده باشند- از نکات ویژه در روایات امام صادق است که پیش تر سابقه نداشته است.گزارشی را مفضل نقل می کند که درابتدای آن آمده است: « کنت عند أبی عبدالله (ص) وعنده فی البیت أناس»(63) وتمام ضمایر روایت نیز به صورت جمع آمده است.(64)
– درعصر امام صادق همچنان به غیبت در ردیف اسرار باقی مانده است، اما گستره آگاهان از اسرار بیشتر شده است؛ چه این که امام به مفضل گوید: «لاتحدث به السفل فیذیعونه».(65) بنابراین، بسیاری از خواص شیعیان از اصل مسأله ی غیبت آگاه بودند.

مرحله ی سوم. دوره ی تثبیت (نیمه ی دوم قرن دوم هجری)

1. غیبت در کلام امام کاظم(ع)

تنها پنج نفر از یارانِ امام کاظم(ع) مطالبی را درباره ی غیبت از ایشان روایت کرده اند. این پنج نفر عبارت اند از «علی بن جعفر، (66) أبوأحمد محمد بن زیاد الازدی(= محمد بن ابی عمیر)، (67) یونس بن عبد الرحمن، (68) عباس بن عامر (69) وداود بن کثیر رقی (71)». غیر از داود بن کثیر، چهار نفر دیگر از بزرگ ترین راویان شیعه هستند.(71)، (72)

نکاتی درباره ی روایات امام کاظم(ع)

1. بیشتر این روایات صحیح هستند؛ مانند یکی از دو روایت علی بن جعفر درکمال الدین، (73) روایت ابن ابی عمیر، (74) روایت یونس بن عبدالرحمان(75) و روایت عباس بن عامر.(76)
2. دراین روایات، بیشتر به «چرایی غیبت» و«لوازم آن» پرداخته شده است ونشان می دهد که اصل غیبت برای خواص به خوبی جا افتاده است.
3. استفاده از عبارت دقیق «الخامس من ولد السابع»، برای معرفی صاحب الامر وپیشگیری از استفاده های سود جویانه جریان واقفیان است.
4. حالت آماده سازی برای غیبت- که پیش از این توسط صادقین (ع) آغاز شده بود- همچنان ادامه دارد.این آماده سازی ها به همان شیوه های پیشین، مانند استفاده از فرصت ها ویا سؤال به صورت مطلق پی گرفته می شود:«إذا فقدتم إمامکم فلم تروه فماذا تصنعون».(77)
5.از فضای روایات می توان دریافت که در این برهه،نه تنها خواص،بلکه جمعی ازعموم شیعه نیزبا مسأله ی غیبت آشنا شده اند.

غیبت در کلام امام رضا(ع)

انتظار قیام قائم از خاندان پیامبر خدا در دوران امام رضا بیشتر قوت گرفت؛ چه این که پس از شهادت امام کاظم وادعای گروه واقفیان تا مدتی شک وتردید در بدنه جامعه شیعی گسترش پیدا کرد. هر چند در گذر زمان بیشتر شیعیان به امامت امام رضا شهادت دادند و وقتی که امام ولایت عهدی را پذیرفت، آرامشی در دل های شیعیان نشست که قیام قائم با این پذیرش امام سرعت می یابد وچه بسا قائم خود اوست. این برداشت با روایات قبلی- که انجام قیام را پس از شک وتردیدها در دوران غیبت پیش بینی کرده بود – سازگاری داشت؛ چه این که شیعه از آن حالت تردیدهای پس از شهادت امام هفتم خارج شده بود ودر نزدیکی حکومت عباسی به امام وپذیرش ولایت عهدی را زمینه ساز قیام و حکومت قائم ارزیابی می کرد.این مطلب را از فضای حاکم برروایت غیبت از امام هشتم می توان برداشت کرد؛ چنان که «ایوب بن نوح»(78) و «ریان بن صلت»(79) امیدوار بود که صاحب الامر امام رضا (ع) باشد.
اشعار دعبل خزاعی (شعر معروف به «مدارس آیات») نزد امام رضا(ع) گویای آن است که شیعیان، بی تردید، منتظر خروج نزدیک امام عدل گستر بوده اند که البته امام در همان مجلس نیز سخن از حتمیت غیبت برزبان می راند.(80)
به هر روی ، درعصر امام رضا(ع) بسیاری از مطالب مربوط به امام قائم درمیان شیعه گسترش یافته بود وتقریباً جامعه خواص شیعه با راهنمایی های امام هشتم با بسیاری از زوایای ناپیدای مسأله قیام آشنا شدند.

بررسی سندی

روایت های مربوط به غیبت را این افراد از امام رضا روایت کرده اند:
أحمد بن زکریا،(81) أیوب بن نوح،(82) حسن بن علی بن فضال، (83) حسن بن محبوب، (84) حسین بن خالد، (85) دعبل بن علی الخزاعی، (86) ریان بن الصلت، (87) محمد بن أبی یعقوب البلخی.(88)
بیشتر اسناد روایات رضوی دراین موضوع قابل اعتماد بوده واز جهت رجالی صحیح یا موثق شمرده می شوند وبرای ارزیاب اطمینان به صدور حاصل می گردد.

نکاتی درباره ی روایات امام رضا(ع)

1. تصریح وتعیین فرد قائم دربعضی از روایات رضوی مشهود است.عباراتی همچون «الرابع من ولدی(89)» و «الامام بعدی محمد ابنی، وبعد محمد ابنه علی، وبعد علی ابنه الحسن ، وبعد الحسن ابنه الحجه القائم المنتظر فی غیبته».(90)
2. دربیشتر این روایات نگرانی شدید امام از سختی های شیعه در دوران غیبت به وضوع روشن است.
3. به نظر می رسد که مسأله قائم برای شیعه از حالت کاملاً سرّی پیشین خارج شده وزمان آن رسیده که جامعه شیعه با او و حوادث پیرامونی آن آشنا شود، ولی همچنان نباید مخالفان از این جریانات آگاه گردند؛ چه این که امام در طلیعه سخنانش درباره ی قائم(عج) با حسین بن خالد به مسأله «ضروت تقیه تا زمان قیام» اشاره می کنند.(91)
4. امام، جامعه ی شیعه را برای پیروی از امام کوچک، خردسال وعدم انکار امام آماده می سازد.(92)
5. پاره ای از روایات مربوط به غیبت از امام کاظم(ع) وامامان پیشین توسط واقفیان پس از شهادت امام هفتم در این دوره در میان عموم شایع شد.آنچه مهم است این است که پاره ای از روایات آنان ساختگی ویا تحریف شده است؛ به گونه ای که بیشتر آنها آشکارا غایب وقائم را امام کاظم معرفی کرده است.(93)

مرحله ی چهارم .دوره ی آماده سازی (نیمه ی اول قرن سوم هجری)

غیبت در کلام ائمه ی متأخر(ع)

از امامان متأخر (یعنی امام جواد، امام هادی وامام حسن عسکری(ع)) روایات ویژه ای درباره غیبت گزارش شده است. با مطالعه این روایات به این نکته رهنمون می شویم که لسان وفضای صدور آنها به کلی با روایات پیشین متفاوت است وهر چقدر به زمان غیبت نزدیک می شویم، عبارت ها متفاوت تر وتصریح ها آشکارتر است.همچنان برخی از شیعیان، مانند گذشته، امیدوارند که امام عصرشان، یعنی امام جواد، قائم آل محمد(ص) باشد، حتی شخصیتی چون عبدالعظیم نیز از این سرّ آگاه نیست.(94)
اما در دوران امام هادی (ع) وامام عسکری(ع) کسی انتظار ندارد که این دو بزرگوار قائم آل محمد باشند؛ چرا که:
1. آنان کاملاً تحت مراقبت حکومت بوده وشیعه قیام آنان را تصور نمی کرد؛
2. امام هادی (ع) بارها از امامت فرزندش امام حسن (ع) سخن گفته بود وشیعه درزمان حیات ایشان می دانستند امام بعدی کیست. درجریان وفات فرزند بزرگ امام – که امید امامت به او بود – امام د رحضور عموم اعلام می دارند که امام بعدی امام حسن است واین گونه معرفی در دوره های پیشین امامت سابقه نداشته است؛
3. بیانات متعدد امام هادی مبین آن است که غیبتی در راه است وآن پس از امامت امام بعدی است؛
4. امام هادی از فرصت ها استفاده نموده ودر برهه های مختلف از غیبت جانشینِ جانشینش سخن می گفت.
دوران امام هادی را باید نقطه عطفی درتبیین مسأله ی غیبت دانست .گویا طلایی ترین فرصت برای آماده سازی مردم با قائم وحوادث بعدی، این دوران است.
به عنوان نمونه ، سه روایت ازچهار روایت امام جواد(ع) درباره غیبت را جناب عبدالعظیم حسنی روایت کرده است.درهیچ کدام از آنها امام جواد برای ایشان، به صورت معین، امام قائم رامعرفی نکرده اند وتنها به توصیفات ومسأله ی غیبت پرداخته اند؛ حال آن که وقتی عبدالعظیم در اواخر عمر به خدمت امام هادی (ع) رسیده ودینش را عرضه می دارد ویکایک امامان را تا امام هادی برمی شمرد، گویا از امامان بعدی ناآگاه است.امام دراین روایت، او را این گونه راهنمایی می کند: «ومن بعدی الحسن ابنی، فکیف للناس بالخلف من بعده». وعبدالعظیم – که نمی داند چه حوادثی پس از جانشینِ جانشین امام در راه است – می پرسد: «کیف ذاک یا مولای؟» وپاسخ می شنود که : «لانه لایری شخصه ولایحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملاً الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً».(95)
سؤالی که امام هادی بارها، پس از معرفی فرزندشان به عنوان جانشین امامت،(96) از شیعیان می پرسند، این است: «فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟… لانکم لا ترون شخصه و لا یحل لکم ذکره باسمه».(97) این عبارات را می توان بارزترین معرفی و آماده سازی برای غیبت فرض کرد. امام، این گونه مطالب و سؤالات را از عوام وخواص شیعه حتی درنامه نگاری ها مطرح می کردند.متن چند نامه در دست است که درتمام آنها امام به کسانی همچون علی بن مهزیار (98)، علی بن محمد بن زیاد (99) وحتی در پاسخ به جماعت شیعه، مسائل مربوط به غیبت قریب الوقوع حجت آل محمد(ص) را گوشزد می کردند.روایت زیر را صدوق گزارش کرده است:
علی بن عبدالغفار گوید چون ابوجعفر دوم درگذشت، شیعه به ابوالحسن صاحب العسکر(ع) نوشتند واز او از امر امامت پرسیدند. فرمود: تا زنده ام با من است وچون تقدیر خدای – عز وجل – به من نازل شود، جانشین من برای شما آید وچگونه خواهید بود با خلف بعد از این خلف.(100)
در دوران امام هادی بخش قابل توجهی از جامعه شیعه به خوبی با مسأله ی غیبت آشنا شده بودند. وچه بسا سختگیری های حکومتی برامام حسن عسکری(ع) ، ناشی از همان هراس حاکمان از تولد قائم آل محمد بوده است.در دوران امام حسن عسکری، اگر پرسشی را کسانی نظیر احمد بن اسحاق ویا محمد بن عثمان درباره جانشینی امام حسن مطرح می سازند، بدین جهت است که فرزندی را که پیش تر نوید ولادتش داده شده بود نمی دیدند. از این رو، امام، فرزند برومندشان را به این دو بزرگوار نشان می دهند، ولی آنان باید بدانند که: «هذا أمر من أمر الله، و سر من سر الله، وغیب من غیب الله»(101) است وبدین ترتیب، احمد – که به دنبال علامتی برامامت وغیبت فرزند امام عسکری است- قلبش مطمئن می گردد.(102)
در دوران امام عسکری شیعیان فهیم خود به این نتیجه رسیده بودند که امام نباید درمرآی ومنظر عموم باشد؛ چه این که ائمه ی متأخر همگی درسنین جوانی به شهادت رسیده اندو از سوی دیگر، شیعه آموخته که می تواند بدون حضور ظاهری امام آموزه های دینی اش را از وکیلان و عالمان دینی بیاموزد. پس اگر مدتی امام در نقطه ای دیگر حضور داشته باشد، به گونه ای که دست اجانب بدو نرسد، مایه ی خرسندی شیعه خواهد شد.
در روایات امام عسکری به دونکته اشاره شده است:
نکته ی اول. حیرت وتردیدها درمیان شیعه:«إن له غیبه یحار فیها الجاهلون، ویهلک فیها المبطلون ، و یکذب فیها الوقاتون»(103) و «إن لولدی غیبه یرتاب فیها الناس إلا من عصمه الله عز وجل».(104)
نکته ی دوم. اشاره به طولانی بودن غیبت :«طول الغیبه»، (105) «إن ابنی هو القائم من بعدی وهو الذی یجری فیه سنن الانبیاء(ع) بالتعمیر والغیبه حتی تقسو القلوب لطول الامد».(106)

راویان غیبت در دوره امامان متأخر

راویان روایات غیبت از امام جواد(ع) عبارت اند از: «عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، (107) صقر ابن أبی دلف(108)» واز امام هادی (ع) «ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، (109) بنان بن حمدویه،(110) داود بن قاسم، (111) عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، (112) علی بن عبدالغفار، (113) علی بن محمد بن زیاد(114) وعلی بن مهزیار(115)» ونیز راویان از امام عسکری (ع) «أحمد ابن إسحاق بن سعد اشعری، (116) حسن بن محمد بن صالح بزاز، (117) محمد بن عثمان العمری(118) وموسی بن جعفر بن وهب البغدادی(119)» هستند.

نتایج روایات پیشگویی اهل بیت(ع)

پس از بررسی روایات اهل بیت درپیشگویی غیبت این نتایج به دست آمد:

الف: درسده ی اول هجری

بیان مسأله ی غیبت به صورت اجمالی، اشارات کلی وبسیار سری بوده است.اگر درمحفلی هم گفته شده، اعضای آن ازخواص ومعتمدان اهل بیت بوده اند.
طبیعی است که از بیانات رمز گونه واشاره ای ، تصوری درست ویا تصدیقی منطقی برای مخاطبان حاصل نمی شود .بیان اجمالی درسده ی اول، تنها به جهت آشنایی وایجاد خراش های ذهنی در اذهان بزرگان شیعه بوده است.

ب .در نیمه ی اول سده ی دوم

با توجه به حوادث سیاسی، ناآرامی ها و…، انتظار قیام قائم آل محمد درمیان شیعیان شکل گرفت. صادقین (ع) از فرصت پیش آمده برای معرفی قائم خوب استفاده کردند.در لابه لای معرفی مهدی، به پیش آمدهای قبل وبعد از قیام نیز پرداخته شد، که از آن جمله مسأله ی غیبت و زوایای ناپیدای آن است.
اگر چه روایات متعدد این دوامام نشان از شیوع مسأله غیبت دارد، اما همچنان به عنوان یک سر درون گروهی است که نباید فاش شود.
از شیوه ی تعامل راویان این دوره می توان دریافت که نگاه آنان از یک تصور اجمالی از غیبت فراتر رفته است، ولی هنوز تا در تفصیلی آن فاصله دارند.

ج. در نیمه ی دوم قرن سوم

با زندانی شدن امام کاظم و دور از دسترس بودن ایشان، می رفت که شیعه، به تدریج، با غیبت آشنا شود ونه تنها دانشمندان بزرگ عصر امام کاظم وامام رضا از مسأله ی غیبت آگاه بودند، بلکه بخش هایی از عموم شیعیان نیز با مسأله ی ضرورت غیبت قائم آشنا شده بودند.از گزارش ها چنین بر می آید که امام رضا حتی در جلسات عمومی در خراسان – که حتماً جاسوسان حکومتی هم حاضر بوده اند- از مهدی، قیام و غیبت ایشان سخن به میان آورده اند.
با توجه به ادعای باطل واقفیان، دراین دوران، غیبت امام کاظم، زمینه ی خوبی برای نشر روایات صحیح غیبت توسط اندیشمندان امامیه پیش آمد.

د. در دوران ائمه متأخر (ع) (نیمه ی اول سده ی سوم هجری)

بخش قابل توجهی از جامعه شیعه به خوبی با مسأله ی غیبت آشنا شده بودند. روایات این دوران شیعه را برای غیبت آماده می کند و«غیبت » را بسیار «قریب الوقوع» معرفی می کند.
بیانات متعدد امام هادی کاملاً مبین آن است که غیبتی در راه است وآن پس از امامت امام بعدی است، و آن حضرت دربرهه های مختلف از غیبت جانشینِ جانشینش سخن می گفت.
در دوران امام عسکری شعیان فهیم خود به این نتیجه رسیده بودند که امام نباید در مرآ ومنظر عموم باشد؛ چه این که ائمه ی متأخر، همگی، در سنین جوانی به شهادت رسیده اند واز سوی دیگر، شیعه آموخته که می تواند بدون حضور ظاهری امام آموزه های دینی اش را از وکیلان وعالمان دینی بیاموزد.
بنابراین، با توجه به آماده سازی ائمه، پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) و وقوع غیبت، جامعه شیعه، بدون هیچ تزلزل جدی وانشعابات متعدد ، به خوبی غیبت را پذیرفت.
چند انشعاب پیش آمده در این دوران، طرفدارانی اندک به خود دیده وعمری کوتاه داشته اند.اکثریت جامعه شیعی مسأله ی غیبت را پذیرفتند ودر انتظار پایان دوره ی غیبت وظهور منجی گردیدند.به امید روزی که آن وجود نازنین از پس پرده رخ بنمایاند.

پی‌نوشت‌ها:

* مدرس دانشکده ی علوم حدیث.
1- الغیبه(نعمانی)، ص 171، ح3.
2- همان، ص 164، ح 5 و ص 172 و ح 7؛ دلائل الامامه، ص 535 ، ح 520؛ کمال الدین ، ص 325 ، ح 3 وص ص 329، ح 11؛ الغیبه (طوسی)، ص 158، ح 115و ص 162، ح 121 و ص 163، ح 125و ص 424، ح 408؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 195.
3- کمال الدین، ص 326، ح 5؛ الغیبه (نعمانی)ف ص 154، ح 12؛ دلائل الامامه، ص 455، ح 435.
4- الکافی، ج1، ص 341، ح 22 و ح 23 وص 324، ح 1 و ص 330 ، ح 14؛ الغیبه (طوسی)، ص 159، ح 116؛ الغیبه(نعمانی)، ص 149، ح 6، و ص 150 ، ح 7.
5- کمال الدین ، ص 330، ح 15.
6- الغیبه(نعمانی)، ص 176، ح 18و ح 19 و ص 177، ح 20؛ کمال الدین، ص 481، ح 8 وح 9.
7- الغیبه (نعمانی)، ص 176، ح 19.
8- کمال الدین ، ص 327، ص 7؛ الغیبه(نعمانی)، ص 173، ح 8؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج3، ص 329.
9- الکافی، ج1، ص 338، ح 8.
10- الغیبه (نعمانی)، ص 177، ح 20.
11- الغیبه (نعمانی)، ص 171، ح 3؛ الغیبه (طوسی)، ص 162، ح 121.
12- کمال الدین ، ص 330، ح 14.
13- «تکون له حیره وغیبه یضل فیها أقوام، و یهتدی فیها أقوام».(همان، ص 330، ح 14).
14- «إن اللغلام غیبه قبل أن یقوم». (الغیبه (نعمانی)، ص 177، ح 20).
15- «إن للقائم غیبتین یقال له فی إحدیهما: هلک ولا یدری فی أی واد سلک».(الغیبه (نعمانی)، ص 173، ح 8).
16-«إمام یخنس سنه ستین ومائتین، ثم یظهر کالشهاب یتوقد فی الیله الظلماء».(الکافی، ج1، ص 341، ح 22 وح 23) علامه مجلسی می نوسد دراین سال امام عسکری وفات یافت وامامت قائم وغیبت آغاز شد.گفتنی است اسناد این دو روایت الکافی درمیان روایات دیگر امام باقر ضعیف ترین اسناد است. گذشته از این، بیان سال غیبت با روایات مشابه سازگار نیست.
17- «قلت: ولم قال: یخاف- وأوما بیده إلی بطنه – قال زراره: یعنی القتل.(کمال الدین، ص 481، ح 9)
18- الکافی، ج1، ص 341، ح 22.
19- کمال الدین، ص 326، ح 5.
20- همان، ص 330، ح 14.
21- الغیبه (نعمانی)، ص 164، ح 5.
22- الغیبه (طوسی)، ص 163 ، ح 125.
23- کمال الدین، ص 481، ح 9.
24- ر.ک :اختیار معرفه الرجال ، ج1، ص 375، ش 260.
25- ر.ک :الکافی، ج1، ص 231، ح 3.
26- مانند: لابد للغلام من غیبه.الکافی، ج1، ص 342، ح 29ویا: لابد لصاحب هذا الامر من غیبه ولابد له فی غیبته من عزله. (همان، ج1، ص 340، ح 16)
27- همان، ج1، ص 340، ح 16؛ الغیبه (طوسی)، ص 160، ح 118؛ کمال الدین وتمام النعمه، ص 345، ح 31 و ص 358، ح 55.
28- الکافی، ج1، ص 340، ح 19.
29- الغیبه (نعمانی)، ص 172، ح 6؛ الغیبه (طوسی)، ص 423، ح 407.
30- الغیبه (نعمانی)، ص 155، ح 14؛ الغیبه( طوسی)، ص 423، ح 406.
31- کمال الدین ، ص 33 و ص 342 ، ح 23.
32- الکافی، ج1، ص 338، ح 9 و ص 339، ح 12و ص 340، ح 18 و ص 342،ح 29 ؛ کمال الدین ، ص 342، ح 24 و ص 346، ح 33و ص 440، ح 7 و ص 351، ح 49.
33- کمال الدین، ص 136، ح 6.
34- همان، ص 480، ح 6؛ الغیبه (طوسی)، ص 167 ، ح 129.
35- کمال الدین، ص 333، ح 1و ص 341، ح 22 و ص 411 ، ح 5.
36- الغیبه (طوسی)، ص 163 ، ح 123.
37- کمال الدین، ص 347، ح 36.
38- همان، ص 338، ص 12 و ص 410، ح 4.
39- همان، ص 481، ح 11؛ الصراط المستقیم، ج2، ص 237.
40- کمال الدین ، ص 340، ح 18و ص 152، ح 14؛ الغیبه (نعمانی)، ص 159 ، ح 4.
41- الکافی، ج1، ص 337، ح 6 و ص 339، ح 12؛ کمال الدین، ص 346، ح 33 و ص 440، ح 7 و ص 351 ، ح 49.
42- الغیبه (نعمانی)، ص 189، ح 44.
43- الکافی، ج1، ص 338، ح 10؛ الغیبه (نعمانی)، ص 158، ح 1.
44- إثبات الوصیه، ص 225.
45- الکافی، ج1، ص 333، ح 1 و ص 338، ح 11 و ص 340 ، ح 20؛ الغیبه (نعمانی)، ص 171، ح 5؛ الغیبه (طوسی)، ص 61، ح 60 و ص 161 ، ح 120؛ کمال الدین، ص 337، ح 10 و ص 339 ، ح 16.
46- دلائل الامامه، ص 535، ح 519.
47- کمال الدین، ص 340، ح 20 وص 17.
48- الکافی، ج1، ص 335، ح 1؛ الغیبه (نعمانی)، ص 169 ، ح 11.
49- الکافی ، ج1، ص 340، ح 18.
50- دربعضی از موارد زراره شنیده خود را به امام باقر(ع) نسبت می دهد (الغیبه (نعمانی)، ص 176، ح 19و ص 177، ح 20؛ کمال الدین، ص 481 ، ح 9) ودربعضی موارد به امام صادق(ع) (الکافی ، ج1، ص 337، ح 5 و ص 338 ، ح 9؛ کمال الدین ، ص 342، ح 24).
51- ر.ک :الکافی، ج1، ص 336، ح 3 و ص 338، ح 11 وص 340، ح 16؛ الغیبه (نعمانی)، ص 151، ح 9 و ص 188 ، ح 41؛ کمال الدین ، ص 347، ح 35و ص 342، ح 23 و ص 481 ، ح 11؛ الغیبه (طوسی)، ص 337، ح 285؛ بحار الأنوار، ج42، ص 79، ح 8و ج51، ص 145.
52- الغیبه (طوسی)، ص 161، ح120.
53- الکافی، ج1، ص 339، ح 12 وص 340، ح 19 وح 20.
54- همان، ج 1، ص 333، ح 1 و ص 337،ح 6.
55- کمال الدین، ص 345، ح 31، و ص 347، ح 36.
56- ر.ک :همان، ص 136، ح 6 و ص 152، ح 14 و ص 340، ح 18 و ص 352، ح 50 و ص 480 ، ح 6؛ الغیبه (طوسی)، ص 167، ح 129.
57- الکافی، ج1، ص 336،ح 2 و ص 359، ح 1؛ الغیبه (نعمانی)، ص 154، ح 11؛ کمال الدین ، ص 315، ح 2 و ص 287، ح 7؛ الغیبه (طوسی)، ص 166، ح 128.
58- الکافی، ج1، ص 338، ح 10.
59- الغیبه (طوسی)، ص 160، ح 118.
60- کمال الدین، ص 481، ح 11.
61- همان، ص 33 وص 342، ح 23.
62- الغیبه (طوسی)، ص 163، ح 123. نمونه هایی دیگر: الغیبه(نعمانی)، ص 159، ح 4و ص 172، ح 6؛ کمال الدین، ص 347، ح 36.
63- الکافی، ج1، ص 338، ح 11.
64- مسعده بن صدقه نیز روایتی از امام صادق نقل می کند که گویا درخطابه ای جمعی امام سخن گفته اند چه این که می گوید: «قال فی خطبه له».(اثبات الوصیه، ص 225).
65- الغیبه (طوسی)، ص 164، ح 126.
66- کمال الدین، ص 359، ح 1 و ص 360، ح 3؛ الغیبه (طوسی)، 160، ح 117 و ص 166، ح 128و ص 337، ح 284؛ دلائل الامامه، ص 534، ح 516.
67- کمال الدین ، ص 368، ح 6.
68- همان، ص 361، ح 5.
69- همان، ص 360، ح 2.
70- همان، ص 361، ح 4.
71- سه نفر نخست را همگی به جلالت و بزرگی می شناسند. نفر چهارم جناب عباس بن عامر هم بسیار موثق و محترم بوده است. و نجاشی اورا شیخ صدوق، ثقه وکثیر الحدیث خوانده است. (رجال النجاشی ، ص 281، ش 744).
72- داود بن کثیب نیز گرچه توسط نجاشی وابن غضایری تضعیف شده است، ولی ابن فضالف کشی، ابن قوویه، شیخ مفید وشیخ طوسی او را ستوده اند.
73- کمال الدین، ص 360، ح 3.
74- همان، ص 368، ح 6.
75- همان، ص 361، ح 5.
76- همان، ص 360، ح 2.
77- همان، ص 360، ح 3؛ الغیبه (طوسی)، ص 160، ح 117.
78- ایوب بن نوح گوید: به امام رضا عرض کردم: امیدوارم صاحب الامر توباشی وخدا آن را بی شمشیر به تو برگرداند، با شما بیعت شده است وبه نام شما سکه زده اند . (کمال الدین، ص 370، ح 1).
79- همان، ص 376، ح 7.
80- همان، ص 372، ح 6.
81- همان، ص 371، ح4.
82- همان، ص 370، ح 1.
83- همان، ص 480، ح 4.
84- عیون أخبار الرضا(ع) ج1، ص 9، ح 14.
85- کمال الدین، ص 371، ح 5.
86- همان، ص 372، ح 6.
87- همان، ص 376، ح 7 و ص 648، ح 2 و ص 370، ح 2.
88- الغیبه (نعمانی)، ص 180، ح 27.
89- کمال الدین، ص 376، ح 7 و ص 371، ح 5.
90- همان، ص 372، ح 6.
91- همان، ص 371، ح 5.
92- الغیبه(نعمانی)، ص 180، ح 27.
93- هفتاد روایت از واقفه را شیخ طوسی در الغیبه آورده است. (الغیبه ، ص 43).
94- کمال الدین، ص 377، ح 2.
95- کمال الدین ، ص 379، ح 1؛ التوحید، ص 81، ح 37.
96- با عبارتی نظیر: الخلف من بعدی ابنی الحسن.
97- کمال الدین، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4.
98- همان، ص 380، ح 2.
99- همان، ص380، ح 3.
100- همان، ص 382، ح 8.
101-همان، ص 384، ح 1
102- یا أحمد بن إسحاق! مثله فی هذه الامه مثل الخضر (ع) ومثله مثل ذی القرنین، والله لیغیبن غیبه لا ینجو فیها من الهلکه إلا من ثبته الله – عز وجل- علی القول بإمامته وفقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه. فقال أحمد بن إسحاق: فقلت له: یا مولای! فهل من علامه یطمئن إلیها قلبی فنطق الغلام (ع) بلسان عربی فصیح ؟ فقال: أنا بقیه الله فی أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثراً بعد عین ، یا أحمد بن إسحاق. فقال أحمد بن إسحاق: فخرجت مسروراً فرحاً.
103- همان، ص 409، ح 9.
104- همان، ص 409، ح 8
105- همان، ص 384، ح 1.
106- همان، ص 524، ح 4.
107- همان، ص 377، ح 1 وح 2؛ الغیبه (نعمانی)، 186، ح 37.
108- کمال الدین، ص 378، ح 3.
109- همان، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4.
110- الغیبه (طوسی)، ص 162، ح 122.
111- الکافی ، ج1، ص 328، ح 13 و ص 332،ح 1.
112- التوحید، ص 81، ح 37.
113- کمال الدین، ص 382، ح 8.
114- همان، ص 380، ح3
115- همان،ص380، ح2.
116- همان، ص384،ح1و ص408، ح7.
117- همان، ص 524،ح4.
118- همان، ص409، ح9.
119-همان، ص409،ح8.

کتابنامه
– إثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، علی بن حسین مسعودی، قم: مؤسسه ی انصاریان، 1417ق.
– إختیار معرفه الرجال، محمد بن عمرکشی، تحقیق: حسن المصطفوی، مشهد: دانشکده الهیات ومعارف اسلامی، 1348ش.
– الإختصاص ، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، 1416ق.
– الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، محمد بن محمد بن نعمان ، بیروت: دار المفید، مؤسسه آل البیت، 1414ق.
– الأمالی، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق: حسین الاستاد ولی، قم: جماعه المدرسین، 1412ق.
– التوحید، محمد بن علی ابن بابویه، تهران: مکتبه الصدوق، 1398ق.
– الخصال، محمدبن علی ابن بابویه، تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، 1414ق.
– الرجال، احمدبن حسین بن غضائری، تحقیق: محمد رضا الحسینی الجلالی، قم: دار الحدیث، 1422ق.
– الرجال ، حسن بن علی ابن داود حلی، تحقیق: محمد صادق آل بحرالعلوم، قم: منشورات الرضی.
– الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، علی بن محمد نباطی، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، تهران: المکتبه المرتضویه، 1384ق.
– الغیبه ، محمد بن ابراهیم النعمانی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: مکتبه الصدوق، بی تا.
– الغیبه، محمد بن حسن طوسی، قم: مکتبه بصیری، 1385ق.
– الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، پنجم، 1363ش.
– بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، محمد باقر مجلسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
– بصائر الدرجات (الکبری)، محمد بن حسن صفار، تحقیق: محسن کوچه باغی.
– تحف العقول عن آل الرسول(ص)، حسن بن علی ابن شعبه، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1354ش.
– خصائص الأئمه(ع)، محمدبن حسین شریف رضی، تحقیق: محمد هادی الامینی، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه، 1406ق.
– دانشنامه امیرالمؤمنین(ع) ، محمّد محمدی ری شهری، تحقیق: عبدالهادی مسعودی و… قم: دار الحدیث، 1381ش.
– «درآمدی برغیبت نگاری»، مهدی غلامعلی، دو فصلنامه ی علمی- تخصصی حدیث اندیشه، شماره ی 3، سال دوم، بهار وتابستان 86.
– دلائل الإمامه، محمد بن جریر طبری آملی، بیروت: مؤسسه ی الاعلمی، 1408ق.
– رجال النجاشی ، احمد بن علی نجاشی، تحقیق: محمد جواد النائینی، بیروت: دار الاضواء، 1408ق.
– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار، نعمان بن محمد ابن حیون، تحقیق: محمد الحسینی الجلالی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی ، 1409ق.
– عیون أخبار الرضا(ع) ، محمد بن علی ابن بابویه، تهران: منشورات الاعلمی.
– فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)، محمد بن احمد ابن شاذان، تحقیق: عبدالرحمن حویلد، بیروت: دار البلاغه ، 1407ق.
– کشف الغمه فی معرفه الأئمه، علی بن عیسی اربلی، تحقیق: هاشم الرسولی المحلاتی، بیروت: دار الکتاب الاسلامی، 1401ق.
– کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الأثنی عشر، علی بن محمد خزاز، تحقیق: عبداللطیف الحسینی الکوه کمری، قم: بیدار، 1401ق.
– کمال الدین وتمام النعمه، محمد بن علی ابن بابویه، تحقیق: علی اکبر الغفاری ، قم: مؤسسه النشر الاسلامی ، 1390ق.
-مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلی، قم: الرسول المصطفی(ص).
-معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خویی، قم: مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، 1413ق.
منبع:فصلنامه علوم حدیث شماره 53

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید