آداب غذا خوردن

آداب غذا خوردن

کنترل شهوت شکم

تمثیل: بدان که معده حوض تن است،و رگ ها که از وی رود به هفت اندام، چون جوی هاست، و منبع همه شهوت ها معده است. این غالب ترین شهوتی است بر آدمی؛ چه، آدم که از بهشت بیرون افتاد به سبب این شهوت بود. این شهوت، اصل همه شهوت های دیگر است؛ که چون شکم سیر شد، شهوت زناشویی جنبیدن گیرد. و به شهوت شکم وزنان، قیام نتوان کرد الّا به مال؛ پس حرص جاه پدیدار آید. و مال و جاه نگاه نتوان داشت الّا به خصومت با خلق؛ و از آن حسد و تعصب و عداوت و خودپسندی و ریا و کینه همه پدیدارآید …
پس معده را بر خود واگذاشتن اصل همه معصیت هاست، وتسلط داشتن بر شکم و به گرسنگی عادت کردن، اصل همه خیرهاست .(1)
جمله نغز برده ای که او را خریدو فروش می کنند، از شکم پرست آزادتر است.(2)
لطیفه: از کسی پرسیدند: کدام یک از یارانت را بیشتر دوست داری؟ گفت: دوستی غذا جایی برای دوستی شخص دیگری نگذاشته است! (3)

کم خوری یا پرخوری

حدیث: امام صادق علیه السلام فرمود: کم خوردن در هر حال و نزد همه اقوام پسندیده است؛ زیرا در آن مصلحت ظاهر و باطن وجود دارد».(4)
حکمت: سقراط را پرسیدند: به چه خصلت همی عیب کنی اهل زمانت را؟ گفت: همّت من به خوردن اندر، از بهر آن است تا من زندگی به سر برم، و همت ایشان به زندگانی از بهر ان است تا بخورند.(5)
توصیه: غذای دل، معرفت است، و هر چند بیش باشد بهتر. و غذای تن، طعام است، و اگر زیادت از حد خویش بود، سبب هلاک گردد. (6)
اولین بند در ره آدم
بُود نای گلو و طبل شکم
مهمترین بند هست نای گلو
کُنَدت طبلِ بطن شش پهلو(7)
طبل و نای است اصل فتن و شر
هردو بگذار خوار(8) و خود بگذر
هر کِش (9) امروز قبله مطبخ شد
دان که فرداش جای، دوزخ شد
کادمی را درین کهن برزخ
هم زمطبخ دری ست در دوزخ (10)
بهر کم خوردن است و بی آبی
ذهن هندو و نطق اعرابی (11)
چون خوری بیش، پیل باشی تو
کم خوری جبرئیل باشی تو
خورِ اندک، فزون کند حلمت (12)
خوربسیار، کم کند علمت
هر که را علم و حلم نبود یار
مَر و را در جهان بِمَرد مدار(13)
روی بسیار خوار بی نور است
کز گلو بنده (14) خواجگی دور است (15)

آفات پرخوری

نکته و حدیث: هیچ چیز برقلب مؤمن زیان بارتر از بسیار خوردن نیست؛ که پُر خوردن دو چیز را به ارث می گذارد:سنگدلی و هیجان شهوت.
گرسنگی، خورش مؤمنین، غذای روح، طعام قلب و سلامتی بدن است
رسول اکرم (ص) فرمود:«فرزند آدم هیچ چیز را پُر نکرده است ضرربارتر از شکمش» .(16)
لطیفه: از پرخوری مشهور در هرات پرسیدند: به کدام یک از شاعران بزرگ علاقه داری و شعر کدامیک را بیشتر از حفظ هستی؟ گفت: من از شعر هیچ کدام به جز مولانا جلال الدّین خوشم نمی آید و شصت سال است که غیر از مثنوی و غزلیات مولانا چیز دیگری نخوانده ام. پرسیدند: چند بیت از او به خاطر داری؟ گفت: از همه دیوان مولانا یک بیت و از تمامِ مثنوی نیز یک بیت! پرسیدند: کدام بیت؟ گفت: از دیوانِ غزلیات، این بیت:
(17)
کوه بُوَد نواله ام، (18) بحر(19) بود پیاله ام
هر دو جهان چو لقمه ای، هست در این دهانِ من
و از مثنوی این بیت:
چون که لقمه می شود در تو گُهَر
دم مزن چندان که بتوانی بخور!

نیم سیر خوردن

حکایت: مردی نزد عابدی رفت و گفت: مرا عبادت کردن بیاموز: عابد گفت تو طعام چگونه می خوری؟ سیر و یا نیم سیر؟ گفت :سیر. عابد گفت: سیر خوردن رسم چارپایان بارکش است. اول برو طعام خوردن بیاموز، بعد بیا تو را عبادت کردن بیاموزم. (20)

حرص نزدن

نکته: ظریفی گوید: نشانه حرص و طمع در غذا خوردن این است که یک لقمه در دهان بگذاری و بجَوی و لقمه دیگر را آماده سازی و دو چشمت در لقمه دیگر باشد!(21)
لطیفه: مردی با حرصِ تمام با پنج انگشت غذا را به دهان خود می گذاشت. به او گفتند: چرا با پنج انگشت غذا می خوری؟ گفت: برای آن که شش انگشت ندارم! (22)

زمان و مقدار خوردن

لطیفه: از حکیمی پرسیدند که آدمیزاد کِی به خوردن می شتابد؟ گفت: توانگر هر گاه گرسنه شود و تنگدست هر گاه که بیابد.
بخور چندان که ننهد خانه تن
ز بیشی و کمی، رو در خرابی
اگر دارنده ای هر گاه خواهی
و گر نادار، هر گاهی که یاب (23)
لطیفه: از حکیمی پرسیدند: کدام طعام است که از همه غذاها پاک تر و لذیذتر است؟ گفت: گرسنگی، که وقتی بر انسان فشار آورد، هر غذایی که بخورد، خوشبوتر و لذیذتر است!(24)
نکته و توصیه بدان، که عادت مردم بازاری این است که بیشتر در شب غذا می خوردند و آن بسیار زیانبار است، پیوسته دچار سوء هاضمه می شوند. عادت سپاهیان این است که در غذا خوردن به وقت و بی وقت نگاه نمی کنند و هر وقت که چیزی بیابند می خوردند و این عادت چهارپایان است که هر گاه علفی یافتند بخورند. مردمان خاص و بزرگان، در هر شبانه روزی یک بار غذا می خورند، این کار پسندیده ای است، ولی انسان ضعیف و ناتوان می شود.
بهتر آن است که آدمی چون چون بزرگان هنگام بامداد در خلوت به اندازه کافی غذا بخورد و آن گاه از خانه بیرون بیاید و به کار مشغول شود تا هنگامی که نماز ظهر را بخواند. آن وقت که غذای او آماده می شود، دستور دهد تا کسانی که با او غذا می خورند بیایند و با او نهار بخورند (25)

منظم خوردن

توصیه: بزرگمهر حکیم گفت: چهار چیز تن را سالم نگاه دارد: طعام خوردن به وقت، و اندازه طعام نگاه داشتن، و شام خوردن به وقت، و کار سخت ناکردن. اما چهار چیز دل را زنده کند: خرد شایسته، و استاد دانا، و شریک امین و دوست سازگار.(26)

اعتدال در غذا خوردن

کسی برّه ای بریان بر سفره نهاده و می خواست به خوردن مشغول شود. در این هنگام مردی عرب به او رسید. او را دعوت کرد تا با او به خوردن بپردازد. عرب با حرص شدید مشغول خوردن شد. گفت:چه خبر است! چنان این برّه را از هم می دری که گویی پدرش تو را شاخ زده است، عرب گفت: تو نیز چنان آرام نشسته ای و به برّه بریان نگاه می کنی که انگار مادرش تو را شیرداده و بزرگ کرده است! (27)
حکمت: حکیمی به خود گفت: باید هر بامداد از خانه بیرون نروی مگر طعامی خورده باشی؛ زیرا که سیری موجب حلم و بردباری است و گرسنگی، مایه خشک مغزی و سبک سری
خوی خود را ز روزه تیره مکن
کز همه، حلم و بردباری به (28)
چون شود روزه مایه آزار
روزه خواری ز روزه داری به (29)
لطیفه: از شخصی پرسیدند: نهایت خوشحالی تو چه وقتی است؟ گفت: وقتی که ببینم دیگِ غذای جوانمردان می جوشد و درِ خانه هایشان بسته نیست و از دیدنِ مهمانان و همراهانِ آنها دلتنگ نشده اند!(30)

پرهیز از تشریفات

توصیه: از لقمه پراکنده و رنگارنگ پرهیز کن که خوردن برای توست نه تو برای خوردن.
سگ بر آن آدمی شرف دارد
که چو خر دیده بر علف دارد (31)

آهسته خوردن

توصیه نباید تند و با شتاب غذا خورد. سر سفره با مردم گفت و گومکن، چنان که رسم اسلام است، امّا سر خود را پایین بینداز و به لقمه دیگران نگاه مکن (32)
حکایت گویند روزی انوشیروان عادل به شکار رفته بود و از لشکر جدا مانده، به بلندی ای برآمد، سخت تشنه شده بود. دهی دید، بدان ده شد و به درِ خانه ای رفت و آب خواست. دخترکی بیرون آمد و او را بدید، به خانه باز آمد و نیشکری بکوفت و در آب آمیخت و کاسه ای پُر کرد و بیاورد و به دست او داد. انوشیروان نگاه کرد، خاشاکی چند خُرد در آن کاسه دید. آب را آهسته سر کشید و تمام بخورد. دخترک را گفت: آفرین! خوش آبی آوردی، اگر این خاشاک در این کاسه نبودی. دخترک گفت: ای سرهنگ، آن خاشاک به عمد اندر آن قدح افکندم. انوشیروان گفت: چرا؟ گفت:از آن که تو را تشنه دیدم و جگر گرم، اگر آن خاشاک نبودی تو آن آب آهسته نخوردی و تو را زیان داشتی. انوشیروان را عَجَب آمد از زیرکی دختر.(33)

گوشت به اندازه خوردن

توصیه: بر گوشت خوردن مداومت نکن، که علی (ع) گوید: هر که چهل روز مدام گوشت خورد دل وی سخت شود.(34)

بعد از غذا نخوابیدن

توصیه: و مستجب آن است که شکم سیر نخسبد، که این خود دو غفلت باشد: یکی پرخوری و دیگر خواب (35)

آداب کلی غذا خوردن

توصیه: بدان که در خوردن سنت هاست:بعضی پیش از خوردن، و بعضی پس از آن، و بعضی در میان آن .

آداب پیش از طعام خوردن

اول آن است که دست و دهان بشوید؛ که چون طعام خوردن بر نیت توشه آخرت بود، عبادت بود- این چون وضویی باشد پیش از اذان- و نیز دست و دهان پاک شود. کسی که پیش از طعام دست بشوید، در احادیث است که از درویشی ایمن شود.
دوم آن که طعام بر سفره نهد نه بر خوان – که رسول (ص) چنین کرده است – که سفره، سفر را یاد آورد، و سفر دنیا، سفرآخرت را یاد آورد ، ونیز به تواضع نزدیک تر بود. البته اگر بر خوان خورد، روا بود – که این نهی نشده است – اما عادت پیشینیان سفره بود؛ رسول (ص) بر سفره طعام می خورد.
سوم آن که نیکو بنشیند: زانوی راست برارد، و بر ساق چپ نشیند، و تکیه زده نخورد، که رسول (ص) گفت:«من تکیه زده طعام نخورم، که من بنده ام، بنده وار نشینم و بنده وار خورم».
چهارم آن که نیت کند که طعام برای قوّت عبادت خورد نه برای شهوت. ابراهیم شیبان گوید: «هشتاد سال است تا هیچ چیزی به شهوت نخورده ام.» نشان درستی این نیست آن بود که عزم کند بر اندک خوردن، که بسیار خوردن از عبادت بازدارد، که رسول (ص) می فرماید: «چند لقمه کوچک که پشت آدمی راست دارد، بسنده بود.» اگر بدین قناعت نکند: یک سوم شکم برای طعام، و یک سوم برای نوشیدنی، و یک سوم برای نَفَس.
پنجم آن که تا گرسنه نشود دست به طعام نبرد؛ که پیش از گرسنگی، خوردن مذموم و مکروه است. و هر که دست به طعام برد و هنوز گرسنه بود که دست باز دارد، هرگز به طبیب محتاج نگردد.
ششم آن که به آنچه حاضر است قناعت کند و برای طعام های خوش، خود را به رنج ندارد، که مقصود مؤمن نگاه داشتن قوّت عبادت بود نه خوش گذرانی . سنت است نان را گرامی داشتن- که قوّت آدمی به آن است – وبزرگ ترین اکرام نان آن است که اندر انتظار نانخورش ندارندش، و حتی اندر انتظار نماز ندارندش: که چون نان به حاضر آمد، پیش تر نان خورند آن گاه نماز کنند.
هفتم ان که دست به طعام نبرد تا آن گاه که کسی حاضر آید که با وی طعام خورَد -که تنها خوردن نیکو نیست – که هر چه دست بر طعام بیشتر بود، برکت بیش تر بود. انس گوید: پیغامبر (ص) هرگز طعام تنها نخوردی.

آداب وقت خوردن

اما آداب وقت خوردن آن است که اول بسم الله بگوید و به آخر الحمدلله. به دست راست خورد، و ابتدا به نمک کند، و ختم به نمک کند تا حرص را در ابتدا بشکند بدانکه به خلاف شهوت یک لقمه برگیرد. و لقمه خرد گیرد، و نیک بجود، و تا فرو نبرد دست به دیگر لقمه دراز نکند.
و هیچ طعام را عیب نکند، که رسول (ص)هرگز طعام را عیب نکردی. اگر خو ش بودی بخوردی، و اگر نه دست بداشتی. باید که طعام از پیش خود خورَد، و از میان کاسه نخورد و از جوانب خورد. و از میان نان نخورد، بلکه از کنار آن آغاز کند. نان به کارد پاره نکند. و کاسه و چیزی که خوردنی نباشد بر نان ننهد. و دست به نان پاک نکند.
در طعامِ گرم نَدَمد، بلکه صبر کند تا سرد شود.
و چون خرما خورد یا زردآلو یا چیزی که شمردنی باشد، طاق خورد هفت یا یازده یا بیست و یک…ودانه خرما 36 با خرما در یک ظرف جمع نکند، و در دست نگیرد. و در میان طعام آب بسیار نخورد

آداب آب خوردن

اما آدب آب خوردن آن است که کوزه به دست راست گیرد و بگوید: بسم الله. و بر پای ایستاده نخورد، و خفته نخورد…و اگر بیش از یک بار خواهد خورد، به سه بار خورد و هر باری بسم الله بگوید و به آخر الحمدلله. و زیر کوزه نگاه دارد تا آب بر جایی نچکاند.

آداب پس از طعام

اما آداب پس از طعام آن است که پیش از سیری دست باز دارد، و انگشت پاک کند، و نان ریزه ها برچیند؛ که در خبر است که هر که چنان کند عیش بروی فراخ شود و فرزند وی به سلامت بود و بی عیب، و آن مَهر حورالعین گردد.
آن گاه خلال کند و کاسه پاک کند. و در خبر است که هر که کاسه پاک کند، کاسه گوید: یا رب، تو او را از آتش آزاد کن چنان که او مرا از دست شیاطین آزاد کرد.
و چون طعام حلال یافته باشد، شکر کند؛ و چون شبهه ناک بود بگرید و اندوه آن خورد – و کسی که می خورد و می گرید و نه چون کسی بود که می خورد و به غفلت می خندد(37)

آداب سفره

توصیه: پیش از طعام خوردن دست بشوید و بر پای چپ نشیند و کاسه بر روی نان ننهد. به اولِ طعام خوردن «بسم الله» بگوید و به آخر «الحمد لله» بگوید. و به نمک آغاز کند. پس به کاسه طعام چندان کند که بخواهد خوردن و در کاسه خود چیزی نگذارد. و لقمه کوچک بر گیرد و آرام آرام بجود و تا یک لقمه فرو نبرده است، دیگری برنگیرد. در طعام گرم ندمد. و در میان طعام خلال نکند و پیش از آن که از طعام خوردن فارغ شود دست به خوان پاک نکند. به کارد نان پاره نکند و تا تواند در میان طعام آب نخورد، دو سبب را: یکی آن که از روی طبّ زیانکار باشد و یکی از روی ادب که چون دهن چرب بر کوزه نهد، دیگران را کراهیت باشد. سر در پیش
دارد و در لقمه دیگران ننگرد و از پیش خویش خورد. و بر سر سفره سخن نگوید. تا جماعت فارغ نشوند دست از طعام باز نگیرد، که خود را به اندک خوردن منسوب کرده باشد و دیگران را به بسیار خوردن. و چون با جماعتی به طعام خودن مشغول شود اگر روزه مستحبی را بشکند که برای رعایت حال جماعت، اولی تر. و خود را زاهند ننماید به خلق، تا از ریا دور باشد. چون فارغ شود غذا به نمک ختم کند و بعد از آن خلال کند. چون دست شوید بر سر هر دو پای نشیند و مشک به دست چپ بگیرد و به دست راست آب بر وی زند، و اول در دهن و لب آرد آنگه به دست راست دست چپ را بشوید، و انگشتان کف دست، چندان که آلوده باشد بشوید. وچون دست بدین ترتیب شست، آنگه دهن بشوید. نیکوتر آن است که پیش از آن که دست شوید از خلال فارغ شده باشد تا چون دهن پاک بشوید، اثر طعام از دهن و میان دندان زائل شده باشد. (38)

پی نوشت ها :

1ـ همان، ج2، ص37
2ـ پند پدر(بازنویسی قابوس نامه)، ص 51
3ـ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، ص126
4ـ چراغ راه دینداری (بازنویسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ص99
5ـ خردنامه، ص85
6ـ کیمای سعادت، ج1، ص73
7ـ طبل شش پهلو: طبل بزرگ.
8ـ هر دو را ذلیل و خوار رها کن
9ـ هر کِش: هر که او را
10ـ برای آدمی از آشپزخانه دری به دوزخ باز می شود.
11ـ هندو و عرب به داشتن ذهن خوب و سخن خوش معروف اند و این اثر کم خوردن و کم آشامیدن است.
12ـ حلم: بردباری
13ـ مرد به حساب میاور.
14ـ گلو بنده: پرخور
15ـ خلاصه حدیقه (برگزیده حدیقهالحقیقه)، صص150و151
16ـ چراغ راه دینداری (بازنویسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ص99
17ـ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، صص126و127
18ـ نواله: لقمه
19ـ بحر: دریا.
20ـ سِلک سلوک، ص74
21ـ گنجینه لطایف ( بازنویسی لطایف الطوایف)، ص125
22ـ همان، ص126
23ـ بازنویسی بهارستان جامی، ص54
24ـ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، ص83
24ـ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، صص61و62
25ـ خرد نامه، صص50و51
26ـ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، صص64و65
27ـ حلم و بردباری از هر چیزی بهتر است.
28ـ بازنویسی بهارستان جامی، ص54.
29ـ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، ص126
30ـ حُسن دل، ص45.
31ـ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص62.
32ـ نصیحه الملوک، صص140و141
33ـ کیمیای سعادت، ج2،ص52
34ـ همان، ص52
35ـ دانه خرما: هسته خرما
36ـ کیمیای سعادت، ج1، صص283-287
37ـ آداب الصّوفیه، صص33و34

منبع:گنجینه ش 81

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید