آشنایی با اصطلاحات حدیثی

آشنایی با اصطلاحات حدیثی

پس از قرآن کریم یکی از منابع مهم دین مبین اسلام، سنت است که تبیین و تفسیر آیات قرآن را عهده‌دار است. تعابیر «حدیث»، «روایت»، «سنت»، «خبر» و «اثر» هرکدام نشانگر اقوال و آثار برجای مانده از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است. در این نوشتار برآنیم تا به بازشناسی این واژگان بپردازیم.

1. حدیث

حدیث برگرفته از «حدث» یا «حدوث» به معنای وقوع و ظهور است.[1] بر این اساس، کلمه حدیث مصادیق متعددی دارد که از آن جمله سخن و کلام است؛ زیرا سخن عبارت از پدیده‌ای است که اجزای آن یکی پس از دیگری حادث شده و به ظهور می‌رسد.[2] حدیث در آیاتی چون: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ»،[3] «وَمَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ»[4] و «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»[5] به این معناست.

این واژه در علم حدیث به نوع خاصی از کلام اطلاق می‌شود که حکایتگر قول یا فعل معصوم(ع) باشد؛ چنانکه شیخ بهایی می‌گوید: «حدیث عبارت از کلامی است که از قول یا فعل یا تقریر معصوم(ع) حکایت می‌کند و اطلاق آن نزد ما (امامیه) بر چیزی که از غیر معصوم رسیده باشد، مجاز است.» [6]

برخی از بزرگان بیان وصفی از اوصاف پیامبر اکرم(ص) را نیز در شمار حدیث دانسته‌اند،[7] اما گرچه این معانی در جای خود پذیرفتنی و صحیح است، لکن به نظر می‌رسد که واژه حدیث در درجه نخست بر کلام منقول از ناحیه پیامبر(ص) و امامان(ع) ارتباط پیدا می‌کند و در درجه بعد به فعل و تقریر آنان نیز قابل انطباق است. [8]

2. خبر

خبر در لغت به کلامی می‌گویند که حکایتگر واقعه‌ای خارجی بوده و در ذات خود محتمل صدق و کذب باشد. [9] اما در اصطلاح میان محدثان سه دیدگاه وجود دارد:

1. عموم محدثان خبر را مرادف حدیث دانسته‌اند.

2. برخی خبر را اعم از حدیث دانسته‌اند به این معنا که خبر گفتار هر انسانی را در بر می‌گیرد، اما حدیث تنها منحصر به گفتاری است که از پیامبر(ص)، اهل بیت(ع) و صحابه صادر شده است.

3. برخی نیز رابطه حدیث و خبر را متباین می‌دانند و می‌گویند: خبر به گزارش‌های تاریخی اعم از امت‌های پیشین یا امت اسلامی اطلاق می‌شود، اما حدیث مختص گفتاری است که از معصومان(ع)، صحابه، و تابعان نقل شده باشد.

اما آنچه صحیح به نظر می‌رسد همان دیدگاه نخست است؛ زیرا در اصطلاح محدثان و کارکرد رایج روایات، حدیث به جای خبر و به‌عکس استفاده می‌شود.[10] افزون بر این، کلمه حدیث در علم اصول و خصوصاً اصطلاحاتی نظیر خبر واحد و خبر متواتر مترادف با همان حدیث به کار رفته است. [11] نیز در قرون اخیر به کسانی که نسبت به اخبار و روایات معصومین تقیّد نشان می‌دهند، «اخباری» گفته شده است. [12]

3. سنت

سنت در اصل به معنای شیوه و روش است؛[13] چه نیکو و پسندیده باشد چه زشت و ناپسند. این واژه در شعب مختلف علوم اسلامی معانی متفاوتی دارد. به عنوان مثال در اصطلاح محدثان با حدیث مترادف بوده و بر همان قول، فعل و تقریر معصوم و نیز صفات وی قابل اطلاق است. [14]

در صورتی که سنت در اصطلاح فقها گاه در مقابل بدعت به کار می‌رود و بر اموری اطلاق می‌شود که ریشه در دین داشته باشد و گاه همین کلمه در مقابل فریضه و واجب به کار رفته و بر امور مستحبی اطلاق می‌شود. [15]

در تفاوت سنت و حدیث می‌توان گفت: حدیث ناظر به گفتار معصوم و سنت ناظر به شیوه، منش و رفتار معصوم است و از آنجا که منش، گفتار را نیز در بر می‌گیرد، می‌توان سنت را اعم و فراگیرتر از حدیث دانست. از این رو در شمردن ادله استنباط، در کنار قرآن از سنت نام می‌برند نه از حدیث. [16]

4. روایت

روایت مصدر «روی، یروی» در اصل به‌معنای حمل کردن و یا چیزی است که خود متعلق حمل واقع می‌شود؛ چنانکه عرب می‌گوید: «روی البعیر الماء» یعنی شتر آب را حمل کرد. از همین رو کلمه ترویه به معنای آبرسانی است؛ چنانکه عرب‌ها به روز هشتم ذی الحجه «یوم الترویه» می‌گفته‌اند؛ به این جهت که آب را از مکه به صحرای عرفات منتقل می‌کرده‌اند.[17] اما کلمه روایت در مفهوم ثانویه خود به سخن و کلام نیز اطلاق شده است؛ چرا که سخن و کلام می‌تواند از طریق نقل شدن به دیگران انتقال یابد و از این جهت به ناقل سخن نیز «راوی» گویند. به همین ترتیب کلمه روایت در علم الحدیث بر نوع خاصی از کلام ـ یعنی کلام معصوم ـ اطلاق گشته است.

روایت در علم الحدیث هرگاه به صورت مطلق به‌کار رود به‌معنای حدیث است و هرگاه به صورت مضاف ـ مثل روایه الحدیث ـ استعمال شود، مفهوم مصدری پیدا کرده و به‌معنای نقل کردن می‌باشد.

5. اثر

«اثر» و «اثاره» در لغت به معنای نشان، علامت و بازمانده از یک شیء است.[18] این کلمه در آیات قرآن نیز به همین معنا باز آمده است؛ به عنوان مثال قرآن می‌فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ» [19]

اما به گفته دانشمندان علم‌الحدیث، مفهوم اصطلاحی اثر با مفهوم لغوی آن تفاوت چندانی ندارد؛ زیرا همان‌طور که اثر به معنای بقیه و بازمانده شیء است، در علم الحدیث نیز این کلمه بر بقایای اقوال و افعال منقول از پیامبر(ص) و سلف صالح اطلاق می‌شود و از این جهت با معنای لغوی آن مغایرت ندارد.[20]

برخی از دانشمندان مانند شیخ بهایی کلمه اثر را با حدیث مترادف دانسته‌اند و برخی نیز این دو کلمه را مباین هم می‌دانند به این معنا که: حدیث آن است که از پیامبر(ص) رسیده است اما اثر آن است که از صحابی و دیگران رسیده باشد. لکن شهید ثانی معتقد است که بین اثر و حدیث رابطه عموم و خصوص برقرار است به این معنا که هر حدیث و روایتی قطعاً اثری از پیشینیان است لکن هر اثر به دست آمده ضرورتا منقول از پیامبر(ص) و یا صحابه نیست و علی الظاهر این قول مقرون به صواب است.[21]

ناگفته نماند نوعی از تفسیر قرآن را تفسیر اثری یا تفسیر به مأثور گفته‌اند و آن تفسیر با کمک نقل و اثر است، اما در مورد ماده تفسیر اثری بین شیعه و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد به این معنا که از نظر شیعه حدیث پیامبر و امامان معصوم(ع) در شمار مدارک تفسیر اثری می‌باشد، در حالی که اهل سنت آرای رسیده از سوی صحابه و در شرایطی بزرگان تابعین را نیز به عنوان مدارک تفسیر اثری قابل قبول دانسته‌اند.[22]

6. حدیث قدسی

به طوری که علمای حدیث گفته‌اند: حدیث قدسی به حدیثی اطلاق می‌گردد که در آن رسول خدا(ص) یا امامان معصوم(ع) مطلبی را از قول خدای تبارک و تعالی نقل و حکایت کنند و این نقل و حکایت می‌تواند با استفاده از الفاظ و عبارات خود معصوم(ع) صورت پذیرد. به عبارت دیگر در حدیث قدسی پیامبر(ص) و امام(ع) در حکم یک راوی به شمار رفته و مطلبی را با زبان خود از ناحیه خدای تعالی باز می‌گوید همانند این حدیث: «قال رسول الله قال الله تعالی: الصوم لی و أنا أجزی به؛ خداوند فرموده است که روزه متعلق به من است و من خود پاداش آن را می‌دهم.»[23]

حدیث قدسی با آنکه به خداوند انتساب پیدا می‌کند اما از نظر سبک و اسلوب و عنصر اعجاز هرگز موقعیت آیات قرآن را ندارد، از این جهت این رشته از احادیث فاقد خاصیت تحدی بوده و غالباً ماهیتی جز خبر واحد ندارد، در صورتی که آیات قرآن از جهت سبک و اسلوب از خاصیت اعجاز بهره‌مند بوده و از جهت کثرت نقل نیز از قید تواتر برخوردار است.[24]

منبع:اهل البیت

پی‌نوشت‌

[1]. المعجم الوسیط، ابراهیم انیس و دیگران، ج 1، ص 159.

[2]. قواعد التحدیث، محمد جمال الدین قاسمی، ص 86.

[3]. زمر/ 23.

[4]. قلم / 44.

[5]. طور / 34.

[6]. وجیزه، شیخ بهایی، ص 2؛ به نقل از علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، زین العابدین قربانی، ص 19.

[7]. قواعد التحدیث، ص 85..

[8]. تاریخ عمومی حدیث، مجید معارف، ص 25.

[9]. المعجم الوسیط، ج 1، ص 215.

[10]. آشنایی با علوم حدیث، علی نصیری، ص 27 و 28.

[11]. بنگرید به: اصول فقه، محمدرضا مظفر، ج 2، ص 2.

[12]. تلخیص مقباس الهدایه، علی اکبر غفاری، ص 12؛ به نقل از: تاریخ عمومی حدیث، همان.

[13]. القاموس المحیط، فیروزآبادی، ج 4، ص 336.

[14]. السنه قبل التدوین، محمدعجاج خطیب، ص 26.

[15]. همان، به نقل از: تاریخ عمومی حدیث، ص 27.

[16]. آشنایی با علوم حدیث، ص 24 و 25.

[17]. علم الحدیث و درایه الحدیث، کاظم مدیر شانه چی، ص 11.

[18]. المعجم الوسیط، ج 1، ص 5.

[19]. یس / 12.

[20]. علم الحدیث و درایه الحدیث، ص 12.

[21]. درایه، شهید ثانی، به نقل از: علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص 22.

[22]. مناهل العرفان، عبدالعظیم زرقانی، ج 1، ص 481.

[23]. وجیزه، شیخ بهایی، ص 3؛ به نقل از: تاریخ عمومی حدیث، ص 28.

[24]. جهت مطالعه بیشتر در باره تفاوت حدیث قدسی با آیات قرآن بنگرید به: علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 11؛ قواعد التحدیث، ص 90 و تلخیص مقباس الهدایه مامقانی، ص13

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید