تدبر در سوره مبارکه واقعه (2)

تدبر در سوره مبارکه واقعه (2)

مجری طرح: علی صبوحی طسوجی

1-2-1- کلام نخست. آیات 57 تا 74
نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ (57) أَفَرَأَیْتُم مَّا تُمْنُونَ (58) أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ (60) عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ (61) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذکَّرُونَ (62) أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ (63) أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64) لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ (65) إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (66) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (67) أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ (68) أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ (69) لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْکُرُونَ (70) أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ (71) أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ (72) نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَهً وَمَتَاعًا لِّلْمُقْوِینَ (73) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ (74)

پیوستگی آیات کلام 1:
آیه 57 در صدر این کلام و آیه 74 در ذیل آن قرار دارد و چهار مجموعه 58 تا 62؛ 63 تا 67؛ 68 تا 70؛ و 71 تا 73 معطوف به آیه 57 و معطوف علیه آیه 74 هستند. اتصال درونی آیات هر یک از این مجموعه ها روشن است و ارتباط آنها با یکدیگر از طریق اشتراک در عطف به آیه 57، اشتراک در معطوف علیه بودن برای آیه 74 و وحدت اسلوبی « أفرأیتم … ءأنتم … » برقرار است.

غرض کلام 1:
با توجه به آنچه در پیوستگی آیات این کلام گفته شد، انسجام محتوایی این کلام را می توان با لحاظ رابطه چهار مجموعه مذکور با آیات 57 و 74 به دست آورد. هر یک از مجموعه های این کلام، استشهادی برای تامین مقصود آیه 57، یعنی تصدیق است. با توجه به مجموعه نخست استشهادهای چهارگانه، متعلق تصدیق در این کلام، معاد پس از مرگ است. از سوی دیگر تصدیق معاد، پیرو استشهادهای مذکور، مستلزم تسبیح ذات پاک ربوبی از هر عیب و نقص مقتضی نبود معاد است، بنابراین غرض این کلام ترغیب به تصدیق معاد است، اما برای این منظور دوری از تصدیق را ریشه یابی کرده و برای خشکاندن ریشه آن نسخه پیچیده است. ریشه تکذیب، غفلت از قدرت پروردگار بوده و آن نیز محصول غفلت از شکر نعمات محسوسی است که اندک توجهی به آنها جای هر شک و شبهه ای نسبت به قدرت خدای سبحان را از بین می برد، بنابراین این کلام در مقام احتجاج با مکذبان معاد، به نمونه های عینی قدرت خدا استشهاد کرده است. عنوان متناسب با پیام جاودانه این کلام عبارت است از:
« ترغیب مکذبان معاد به تصدیق، از طریق استشهاد به نمونه های عینی و محسوس قدرت پروردگار سبحان در نعماتی مانند خلق، زراعت، آب و آتش »

2-2-1- کلام دوم. آیات 75 تا 82

گسست کلام 2 از کلام 1:
تنها وجه قابل طرح برای اثبات پیوستگی آیه 75 با آیات کلام قبل، وجود فای عطف در ابتدای این آیه است، اما همانطور که قبلاً هم گفته شده است، ادات عطف مانند « فا » همواره دلیل پیوستگی نیستند و تشخیص این امر منوط به بررسی معطوف و معطوف علیه است. در محل مورد بحث ما معطوف و معطوف علیه « فا »، از استقلال ادبی، محتوایی و غرضی کامل برخوردار است، بنابراین آیه 75 ابتدای سیاق جدید است. اسلوب آغاز قسم نیز نشانه دیگری از جدایی سیاق در آیه 75 است.
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ (75) وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ (77) فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ (78) لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79) تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ (80) أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ (81) وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ (82)

پیوستگی آیات کلام 2:
تا انتهای آیه 80 در دایره قسم و جواب است. آیات 81 و 82 نیز افزون بر وضوح ارتباط محتوایی، به وسیله عطف با آیات قبل از خود ارتباط ادبی دارند.

غرض کلام 2:
تا آیه 80 تأکیدی است بر اینکه قرآن کریم ریشه در عالم غیب دارد و تنزیلی از جانب پروردگار جهانیان است، یعنی قرآن حقیقتی ملکوتی است که از جانب پروردگار جهانیان بر ایشان نازل شده است. آیات 81 و 82 با استفهامی توبیخ آمیز، سست انگاری و تکذیب چنین حقیقتی را زیر سؤال برده است، بنابراین محتوای منسجم این کلام مقابله با سست انگاری و تکذیب قرآن است و برای این منظور از مقدمه آیات 75 تا 80 بهره جسته است. با توجه به سیاق سوره می توان فهمید که تکذیب قرآن در این کلام عبارت دیگر تکذیب معاد است، یعنی این کلام می خواهد بفهماند که تکذیب معاد، تکذیب حقیقت ملکوتی قرآن است که از جانب خدای متعال نازل شده است، بنابراین در این کلام مراد از مکذبان قرآن، کسانی هستند که پیام قرآن، یعنی معاد پس از مرگ را تکذیب می کنند، غافل از اینکه این تکذیب یک حقیقت ملکوتی نازل شده از جانب خدای سبحان است. در نتیجه این کلام نیز همانند کلام سابق درصدد مقابله با تکذیب معاد است و این مهم را با تأکید بر این حقیقت پی می گیرد که قرآن کریم کتابی است که ریشه در عالم بالا دارد و از جانب پروردگار جهانیان نازل شده است و تکذیب معاد، تکذیب پیام یک چنین حقیقت غیبی ریشه داری است و این سزاوار نیست که سهم انسان از گنجینه آسمانی قرآن، تکذیب آن باشد. عنوان متناسب با پیام جاودانه این کلام، عبارت است از:
« بازداری مکذبان معاد از تکذیب؛ از طریق تأکید بر اینکه تکذیب معاد، تکذیب پیام قرآن، این حقیقت ملکوتی نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است »

3-2-1- کلام سوم. آیات 82 تا 96

گسست کلام 3 از کلام 2:
تبیین گسست کلام 3 از کلام 2 نیز مانند تبیین گسست کلام 2 از کلام 1 است.
فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَأَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ (84) وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَلَکِن لَّا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ (86) تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (87) فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ (88) فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّهُ نَعِیمٍ (89) وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ (90) فَسَلَامٌ لَّکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ (91) وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ (92) فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ (93) وَتَصْلِیَهُ جَحِیمٍ (94) إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ (95) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ (96)

پیوستگی آیات کلام 3:
« ترجعونها » در آیه 87، مفسر جواب شرط در آیه 86 و همچنین مفسر متعلق « إذا » در آیه 83 است. بنابراین ارتباط ادبی آیات 83 تا 87 روشن است، افزون بر اینکه ارتباط محتوایی این آیات نیز آشکار است. آیات 88 و 89؛ 90 و 91؛ و 92 تا 95؛ نیز، سه فراز هم اسلوب، در تفصیل عاقبت انسانها پس از مرگ است که به وسیله « فا » به آیات قبل عطف شده است. آیه 96 نیز به مجموعه آیات قبلی این کلام عطف شده است.

غرض کلام 3:
آیات این کلام یادآوری می کند که وقتی جان انسان به لب او رسید، دیگر راهی برای برگشت نیست و انسان ناگزیر از ورود به عالم جزاست. آری گریز از جزا، راهی جز نمردن ندارد، زیرا پس از مرگ، جزا حتمی است؛ جلوگیری از مرگ نیز در امکان بشر نیست، پس راهی جز تن دادن به جزا وجود ندارد. اگر انسان از مقربان باشد، با مرگ به رحمت الهی می پیوندد و اگر از اصحاب یمین باشد، با مرگ به جایگاهی بلند، البته پایین تر از مقربان منتقل می شود و اگر از اصحاب شمال باشد، مرگ دروازه سقوط او به درکات جهنم خواهد بود، بنابراین غرض این کلام، دعوت به پذیرش جزای پس از مرگ است، زیرا فرمود « لولا إن کنتم غیر مدینین … » یعنی اگر گمان می کنید حیات پس از مرگی به منظور جزا نخواهد بود، جلوی مرگ را بگیرید، ولی در توان شما نیست، پس بدانید که ما پس از مرگ انسان را در یکی از همان سه رتبه مذکور در ابتدای سوره مأوی خواهیم داد. عنوان متناسب با غرض این کلام عبارت است از:
« نهی از تکذیب جزای پس از مرگ با یادآوری این حقیقت که مرگ دروازه ورود به عالم بروز تفاوت اصناف سه گانه انسانها است و گریزی هم از آن نیست. »

4-2-1- هم بستگی ظاهری کلام های فصل 2
هم بستگی سه کلام فصل دوم سوره واقعه را می توان در محورهای زیر تبیین کرد:
1. وجود « فا » در ابتدای کلام دوم و سوم این فصل، یکی از عوامل هم بستگی هر کلام با کلام قبل از خود است.
2. وجود مسأله تکذیب معاد در هر سه کلام یکی دیگر از نشانه های هم بستگی این کلام هاست: « لولا تصدقون » در کلام اول؛ « أنکم تکذبون » در کلام دوم؛ « إن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ » در کلام سوم.

5-2-1- هماهنگی غرضی کلام های فصل 2
چنانکه گذشت هدف کلام نخست، ترغیب مکذبان معاد به تصدیق معاد است و این مهم را از طریق استشهاد به نمونه های عینی و محسوس قدرت پروردگار سبحان در نعماتی مانند خلق، زراعت، آب و آتش پی می گیرد؛ غرض کلام دوم نیز، بازداری مکذبان معاد از تکذیب است؛ و این هدف را با تأکید بر این حقیقت تأمین می کند که تکذیب معاد، تکذیب پیام قرآن، آن حقیقت ملکوتی نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است؛ غرض کلام سوم هم نهی از تکذیب جزای پس از مرگ است و این هدف را با یادآوری این حقیقت پیش می برد که مرگ دروازه ورود به عالم بروز تفاوت اصناف سه گانه انسانها است و گریزی هم از آن نیست. چنانکه مشخص است غرض هر سه کلام در راستای بازداری از تکذیب معاد و ترغیب به تصدیق آن است، بنابراین می توان گفت که غرض فصل دوم، فراهم سازی زمینه باور به جزای اخروی و بروز عاقبت اصناف سه گانه انسانها پس از مرگ است. فصل نخست، انگیزه لازم برای این مهم را فراهم آورد و فصل دوم، بینش لازم را تأمین می کند. از پیام جاودانه این فصل می توان با این عنوان یاد کرد:
« ایجاد باور به جزای پس از مرگ و بروز عاقبت اصناف سه گانه انسانها با عبور از دروازه مرگ »

3-1- تناسب دو فصل سوره مبارکه واقعه
تناسب دو فصل سوره واقعه را می توان در سه محور زیر بیان کرد:
1. واقعه قیامت: هر دو کلام فصل نخست به صورت صریح به واقعه قیامت مربوط است. کلام نخست فصل دوم، احتجاج برای قیامت است و در یک فراز ( آیات 60 تا 62 ) به این مسئله تصریح کرده است. کلام دوم فصل دوم، تصریحی به مسئله قیامت ندارد، اما با توجه به سیاق قبل و بعد، با مسئله معاد و قیامت مرتبط است. کلام سوم فصل دوم نیز به طور مستقیم مربوط به واقعه قیامت است.
2. رویکرد تقسیم اصناف سه گانه انسانها: هر دو کلام فصل نخست و کلام سوم فصل دوم، دارای همین رویکرد است.
3. رویکرد مسئله تکذیب و تصدیق ( معاد ): کلام دوم فصل اول، در آیات 47 تا انتها به تکذیب قیامت مربوط است. کلام نخست فصل دوم، با لحاظ تصدیر به عبارت « لولا تصدقون » به مسئله تصدیق و تکذیب قیامت مربوط است. کلام دوم این فصل نیز، با لحاظ سیاق قبل و بعد و توجه به عبارت « أنکم تکذبون » به مسئله تکذیب قیامت مربوط است و کلام سوم نیز با توجه به عبارت « فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ » به تکذیب روز جزا مربوط است.
*** توضیح تصویر
نمودار شماره 1- سوره مبارکه واقعه

2- هدایتی بودن سخن در سوره مبارکه واقعه
چنانکه گفته شد هر یک از سوره های قرآن کریم افزون بر انسجام سخن، هدایتی هم هست، یعنی کاملاً متناسب با نیاز و مؤثر در ابعاد بینشی، انگیزشی و روشی است. برای تقریب به ذهنِ تفاوت انسجام و هدایتی بودن، می توان به تفاوت فصاحت و بلاغت توجه کرد. فصاحت، حسن و کمال نفسی یک کلام و بلاغت، حسن و کمال نسبی آن است، یعنی در بررسی فصاحت، به نسبت کلام و مخاطب توجهی نمی شود، اما بررسی بلاغت، با توجه به نسبت کلام و مخاطب انجام می گیرد. انسجام سخن، قابل مقایسه با مبحث فصاحت و هدایتی بودن آن، قابل مقایسه با مبحث بلاغت است. متدبر در مطالعه هدایتی بودن سوره، اولاً به تناسب آن با فضا، یعنی شرایط انسانی و محیطی ( درونی وبیرونی ) مخاطب، اعم از فرد و جامعه توجه می کند و ثانیاً، تأثیر سوره در رشد آفرینی بینشی، انگیزشی یا روشی نسبت به فضای مورد نظر را می کاود.
هدایتی بودن در هر یک از سوره های قرآن کریم با توجه به دو محور زیر بررسی می شود:
1. فضای سخن: مراد از فضای سخن، شرایط انسانی و محیطی مخاطبان هر یک از سوره های قرآن کریم است. فضای سخن با دو مبنای صدق و به جا بودن سخن حکیمانه و با توجه به ظواهر هر سوره قابل استفاده است. توضیح: مفاهیم هر سوره ای از دو حال خارج نیست، یا اخباری است و یا انشایی؛ ما بر این باوریم که اخبار قرآن کریم، صادقانه و انشاء آن، به جاست:
صدق سخن: مطابقت سخن با واقعیت، یکی از شروط حکمت سخن است؛ و سخن حکیمانه آن است که افزون بر انسجام درونی، با واقعیات هستی نیز مطابق باشد. در این حیطه باید اقرار کنیم که هیچ سخنی، به اندازه سخن خدای عالم خبیر، با حقایق و واقعیات هستی مطابق نیست، زیرا او محیط بر ظاهر و باطن و اول و آخر هستی است ( : هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (1) ) و هیچ کس به اندازه او آگاه و خبیر نیست، پس سخن او نه تنها در درون منسجم و هماهنگ است، که در اوج مطابقت و هماهنگی با عالم واقع است: « وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً » (2)؛ از این رو به ما سفارش شده است که در پایان تلاوت قرآن کریم، صدق کلام خدای متعالی را با ذکر شریف به یاد آوریم: « صدق الله العلی العظیم ».
به جا بودن سخن: یکی دیگر از اوصاف کمال سخن، به جا بودن آن است. مراد از به جا بودن آن است که سخن، مطابق با نیاز مخاطب به حسب اقتضائات مختلف زمانی، مکانی، روانی و … باشد. به عنوان مثال اگر کسی در روز عاشورا برای خیل عزاداران پرشور و غمگین، یک سخنرانی منسجم درباره درختکاری و فواید آن ایراد کند، به حکم وجدان عقلا، کلامش به رغم انسجام، از چارچوب حکمت خارج است، زیرا به جا نبوده است؛ سخن خدای سبحان در قرآن، افزون بر انسجام و صدق، به جا و کاملاً مطابق با نیاز هدایتی مخاطبان قرآن است.
بر مبنای همین دو باور، می توان از ظاهر سخن به فضای سخن منتقل شد. به عنوان مثال اگر صدق و به جا بودن سخن قرآن را باور داشته باشیم، در جایی که از تأکید استفاده کند، می فهمیم که فضای ایراد این سخن نیازمند تاکید بوده است. حال به تناسب خود سخن و مخاطب آن می شود فهمید که دلیل نیاز به این تأکید چیست؟ گاهی، شک و دودلی است، گاهی اضطراب و نگرانی و زمانی… ؛
2. مؤثر بودن سخن: ویژگی دیگری که بر کمال کلام حکیمانه می افزاید، مؤثر بودن آن است. گاهی سخن، منسجم، صادقانه و به جاست، اما تأثیرگذار نیست. سخن خدای سبحان در قرآن حکیم، دارای تأثیر هدایتی همه جانبه است، یعنی بر مراتب آگاهی مخاطب می افزاید و افزون بر این در جهت دهی صحیح به گرایش ها و گریزهای وی مؤثر است و بالاتر این که روش عمل به تعالیم وحی را نیز به او تعلیم می دهد و در نهایت باعث رشد و تعالی مخاطب خود می شود. به دیگر بیان سخن خدای سبحان در قرآن کریم، دارای تأثیر هدایتی بینشی، انگیزشی و روشی است. یکی از شواهد فراوان این ادعا، این آیه شریفه است: « اِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ » (3)؛ این آیه نقل خدای سبحان از گفتار جنیان در مقام توصیف قرآن کریم است.
بر اساس همین باور پس از نیل به انسجام سخن و درک فضای سخن، به غرض سخن دست می یابیم. یعنی بررسی می کنیم که هدف هدایتی خدای سبحان از ایراد این سخن منسجم در این فضا چه بوده است. بدین ترتیب به پیام جاودانه سخن نیز نائل می شویم، زیرا وقتی غرض از ایراد یک سخن منسجم در یک فضا مشخص شد، به ضمیمه اعتقاد به جاودانگی قرآن کریم، می توان پیام همیشگی این سخن منسجم را برای فضاهای مشابه دریافت کرد.
یادآوری: در سوره های تک فصلی، غرض و پیام جاودانه سوره بیان می شود، اما در سوره های چند فصلی، به بیان سیر هدایتی سوره اکتفا می شود.

1-2- فضای سخن سوره مبارکه واقعه
در کلام نخست فصل اول، بر حتمیت وقوع واقعه قیامت تأکید شده است: « إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَهُ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَهٌ » که این تأکید، حاکی از وجود فضای ناباوری یا غفلت و بی اهمیتی نسبت به وقوع این واقعه عظیم است.
در کلام دوم این فصل، عاقبت مقربان با یک جمله کوتاه و اجمالی در آیه 24 تعلیل شده: « جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ » و عاقبت اصحاب یمین تعلیل نشده، اما علل و عوامل عاقبت اصحاب شمال، به طور مفصل در آیات 45 تا 48 ذکر شده است: « إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِیمِ وَکَانُوا یَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ »؛ اکتفا به تعلیل عاقبت اصحاب شمال و تفصیل در این باره، نشان می دهد که مهمترین مخاطبان این آیات، مترفینی هستند که پیوسته بر گناه بزرگ پافشاری کرده و معاد را از روی استبعاد نسبت به قدرت خدای سبحان، تکذیب می کنند و در صورت ادامه روند موجود، گرفتار عاقبت اصحاب شمال خواهند بود.
با توجه به آیات 49 تا 56 مشخص می شود که انکار و تکذیب معاد، مهمترین علت سقوط در درکه اصحاب شمال است، زیرا این آیات، با همین باور غلط مقابله کرده است: « قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ ثُمَّ إِنَّکُمْ … »؛ برجسته سازی تکذیب معاد از میان علل و عوامل سقوط در جرگه ایشان، نشان می دهد که فضای این آیات، آکنده از تکذیب معاد و قیامت بوده است.
مجموع مطالب فوق، حکایتگر فضایی سرشار از غفلت و بی اهمیتی نسبت به وقوع واقعه ای است که انسانها را با توجه به ارزش های حقیقیشان، در سه رتبه مقربان، اصحاب یمین و اصحاب شمال قرار می دهد. بالاترین سطح این غفلت و بی اهمیتی، ناشی از تکذیب حشر پس از مرگ است و این مربوط به مترفینی است که پیوسته بر گناه بزرگ پافشاری می کنند و به خاطر استبعاد نسبت به قدرت خدای متعالی، مستمراً قیامت را انکار می کنند. البته سطوح پایین تری از این بی اهمیتی مربوط به معتقدانی است که نسبت به وقوع این واقعه غافلند.
وجود سه عبارت « لولا تصدقون »، « لولا تذکرون » و « لولا تشکرون » در نخستین کلام فصل دوم، حاکی از فضای نیازمند به این تذکرات است، بنابراین مشخص می شود که اولاً، مخاطبان، اهل تصدیق معاد و قیامت نبوده اند؛ ثانیاً، این ویژگی انان ریشه در غفلت از ربوبیت الهی داشته؛ و ثالثاً، این غفلت، محصول دوری آنان از شکر نعمات پروردگار صاحب نعمت بوده است.
در این کلام به نعماتی مانند خلق، زراعت، آب و آتش استشهاد شده است: « نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ أَفَرَأَیْتُم مَّا تُمْنُونَ أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ … »، « أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ … »، « أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ … » و « أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ … »؛ این استشهادها برای ایجاد توجه به ربوبیت مملو از رحمت الهی و در راستای اثبات معاد است، بنابراین حکایت گر این واقعیت است که غفلت از این نعمات که مظاهر آشکار قدرت خداست، سبب انکار معاد بوده است.
امر « فسبح » در انتهای کلام نیز نشان می دهد که در فضای این آیات، خدای سبحان را از خلق دوباره عاجز می دیدند، چه اینکه استشهاد نخست نیز مؤید همین معناست، بنابراین فضای این آیات عبارت از آن است که دوری از شکر و غفلت از نعمات الهی، سبب غفلت از قدرت پروردگار سبحان برای خلق دوباره انسانها و در نتیجه باعث پرهیز از تصدیق معاد شده بود.
با توجه به آیات کلام دوم فصل دوم می توان فهمید که در فضای این آیات، اتصال قرآن با حقیقتی ملکوتی و نزول آن از جانب پروردگار جهانیان مورد غفلت بوده و همین امر مداهنه نسبت به پیام های جدی قرآن و تکذیب قرآن را در پی داشته است: « فَلَا أُقْسِمُ … إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ … تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِین َأَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ »، از سوی دیگر، در فضای این آیات مراد از مکذبان قرآن، کسانی هستند که پیام قرآن، یعنی معاد پس از مرگ را تکذیب می کنند، غافل از اینکه این تکذیب یک حقیقت ملکوتی نازل شده از جانب خدای سبحان است.
از کلام سوم فصل دوم نیز می توان فهمید که غفلت از مرگ و ناتوانی انسان برای جلوگیری از مرگ، جرأت انسان را بر تکذیب جزای پس از مرگ فزونی بخشیده است: « فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ و … فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ … »
مجموع مطالب بالا حکایتگر فضایی سرشار از غفلت است. غفلت زدگانی که به خاطر دوری از شکر و بی توجهی به نعمات الهی، قدرت خدای سبحان را برای خلق دوباره فراموش کرده و در نتیجه معاد را تکذیب کرده اند، بی توجه به آنکه تکذیب معاد، تکذیب پیام قرآن، این حقیقت ملکوتی نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است. اینان حتی متوجه ناتوانی خود در جلوگیری مرگ نوع بشر نیستند و نمی اندیشند که خدایی که مرگ در دست اوست و راه گریزی از آن نیست، از جزای حتمی پس از مرگ خبر داده است، پس چه راه گریزی از جزا هست؟

2-2-سیر هدایتی سوره مبارکه واقعه
این سوره مبارکه در فصل نخست با رویکرد انگیزشی و در فصل دوم با رویکرد بینشی در صدد ایجاد اهتمام عمومی نسبت به وقوع واقعه بزرگ قیامت است و این مهم را در فضایی آکنده از تکذیب یا بی توجهی نسبت به این واقعه مهم پی می گیرد.
سوره مبارکه، با توجه به فضای غفلت و بی اهمیتی نسبت به واقعه قیامت، در کلام فصل اول نخست، از وقوع حتمی واقعه ای خبر می دهد که ویژگی آن در هم ریختن نظام ارزش گذاری دنیاست و با اخبار از برخی وقایع آستانه این واقعه عظیم،ا نسانها را در قبال آن به سه گروه تقسیم می کند: اصحاب میمنه، اصحاب مشئمه و سابقون؛ بدین ترتیب می فهماند که انسانها در قبال این واقعه سهمگین سه گروه هستند، اما این سه گروه پس از واقعه قیامت چگونه خواهند بود؟ به دیگر بیان واقعه ای که قرار است بی اعتنا به نظام ارزش گذاری مادی، افراد انسان را بر اساس ارزش های حقیقیشان رتبه بندی کند با سه گروه مذکور چه خواهد کرد؟ این پرسشی است که کلام دوم فصل نخست به آن پاسخ می دهد. آری این واقعه بزرگ مقربان یا همان سابقون را در بالاترین درجات قرب الهی و بهشت پرنعمت خدا مأوی می دهد و در رتبه ای پایین تر اصحاب یمین را سکنی می دهد و اصحاب شمال را به پایین درکات جهنم ساقط می کند، زیرا ایشان در دنیا مترفینی بودند که بر گناه بزرگ ( شرک ) پای می فشردند و پیوسته به گمان ضعف خدای سبحان، معاد را انکار می کردند. اینان باید بدانند که معاد حتمی است و پس از وقوع این واقعه عظیم برای همیشه در جهنم معذب خواهند بود.
بدین ترتیب بیانات فصل نخست، مقتضی درهم شکستن فضای غفلت و بی اهمیتی نسبت به وقوع واقعه عظیم قیامت است و با استفاده از تبشیر و انذار، مبانی تکذیب معاد را به لرزه در آورده و انگیزه ای قوی برای توجه به این مسئله و اهمیت دادن به آن ایجاد می کند، اینجاست که فصل دوم سوره با رویکرد بینشی آغاز می شود و نیاز فضا را از جنبه ای دیگر تأمین می کند.
سوره مبارکه در کلام نخست فصل دوم، مظاهری از نعمات الهی را یادآوری می کند. نعماتی که هر روز می بینیم، اما بی توجه از کنار آن می گذریم. نعماتی که هر یک نشانه ای بی بدیل در قدرت خدای سبحان است و با وجود این قدرت، جایی برای استبعاد معاد به دست خدای سبحان نمی ماند. سپس کلام دوم فصل بیان می دارد که بدانید تکذیب معاد، تکذیب حقیقت غیبی قرآن است که از جانب خدای جهانیان نازل شده است، آیا سهم ما از این حقیقت انکارناپذیر، تکذیب آن است؟ آن گاه کلام سوم، آخرین قدم را بر می دارد و انسان را متوجه مرگ می کند و ضعف و عجز او را در جلوگیری از مرگ یادآور می شود و به انسان می گوید که تنها راه نجات از جزا، نمردن است، پس یا نمیرید و یا برای جزا آماده باشید؟ نمردن که در اختیار شما نیست، پس برای جزا آماده باشید و بدانید که مرگ دروازه ای برای ورود به عالم بروز تفاوت اصناف سه گانه انسان است. آن کس که می میرد، اگر از مقربان باشد، به رحمت خدا و بهشت پرنعمت او منتقل می شود و اگر از اصحاب یمین باشد، به جایگاهی رفیع می رسد و اگر از مکذبان گمراه معاد باشد، به جهنم فرو می افتد.
محصول توجه متدبرانه به بیانات این دو فصل، ایجاد حرکتی عمومی برای اهتمام به مسأله جزای پس از مرگ است و سوره این مهم را در درجه نخست، با تأثیرگذاری بر مکذبان مترف پیش می برد تا از اصحاب شمال نباشند و در درجه بعد درصدد هدایت اصحاب یمین است که بکوشند تا از مقربان باشند و در نهایت مقربان را به سبقت گرفتن از یکدیگر ترغیب می کند.
توجه به صدق کلام الهی در این سوره، مقتضی آن است که آن را جدی بگیریم و از دایره غافلان نسبت به این واقعه عظیم خارج شویم. باید بدانیم که خدای سبحان افسانه نمی گوید و بر اساس کلام نخست فصل نخست، این واقعه بزرگ رخ می دهد و غفلت و ناباوری ما، مانع از رخداد آن نخواهد بود. ما در هر سطحی که باشیم باید با قرائت این آیات، برای اهمیت دادن به واقعه عظیم قیامت انگیزه ای بیشتر پیدا کنیم و با توجه به کلام دوم فصل نخست، این انگیزه باید در تلاش برای صعود به درجات بالاتر نمایان شود. اگر خدای ناکرده از مترفین مکذب هستیم و یا خطر سقوط به درکه ایشان ما را تهدید می کند، باید به خود آییم و برای خروج از این درکه شوم مهیا شویم؛ اگر از اصحاب یمینیم باید شاکر باشیم اما قانع نباشیم و برای صعود به درجه مقربان مهیا شویم؛ و اگر از مقربانیم باید برای سبقت از یکدیگر در مسیر قرب إلی الله بکوشیم.
بر اساس کلام نخست فصل دوم باید متوجه قدرت پروردگار در نعماتی مانند خلق و زراعت و آب و آتش باشیم. توجهی که زمینه شکر هر چه بیشتر ما را فراهم آورد و مانع از غفلت ما نسبت به قدرت خدای سبحان در خلق دوباره انسانها پس از مرگ شود، تا از تمام مراتب تکذیب معاد دوری گزیده و به بالاترین مراتب تصدیق معاد رهنمون شویم. مقتضی کلام دوم این فصل، توجه هرچه بیشتر ما به این حقیقت است که خبر معاد و اوضاع پس از آن، خبری از عالم ملکوت است که فضل خدا، موجب رسیدن آن به ما بوده است، پس سزاوار نیست که آن را تکذیب کرده و یا نسبت به آن بی اهمیت باشیم و بر اساس کلام سوم این فصل، باید اهل تذکر مرگ گریزناپذیر و اعتقاد به جزای گریز ناپذیر پس از مرگ باشیم و ثمره این تذکر و این اعتقاد، تلاش برای این آرمان است که مرگ ما دروازه سعادت ابدی ما باشد و نه پرتگاه سقوط ما به دره سوزان شقاوت؛

3-2- ترجمه تدبری سوره مبارکه واقعه
به نام خداوند رحمتگر مهربان

ایجاد انگیزه عمومی برای اهتمام به وقوع واقعه ای عظیم که اصناف سه گانه انسانها را در جایگاه خود قرار می دهد.

توجه دادن به وقوع حتمی واقعه ای که اصناف سه گانه مقربان، اصحاب المیمنه و اصحاب المشئمه را در جایگاه حقیقی خود قرار می دهد:
آن واقعه چون وقوع یابد، (1) [ که ] در وقوعِ آن دروغی نیست: (2) پست کننده ( برخی ) [ و ] بالابرنده ( برخی دیگر ) است. (3) چون زمین با تکان [ سختی ] لرزاننده شود، (4) و کوه ها [ جمله ] ریزه ریزه شوند، (5) و غباری پراکنده گردند، (6) و شما سه دسته شوید: (7) یاران دست راست کدامند یاران دست راست؟ (8) و یاران چپ کدامند یاران چپ؟ (9) و سبقت گیرندگان مقدّمند (10)

هشداری به مترفین مکذب معاد، نسبت به سقوط در درکه اصحاب شمال و ترغیبی برای صعود به درجه مقربان و یا دست کم اصحاب یمین:
آنانند ( سابقون ) همان مقرّبانِ [ خدا ]، (11) در باغستانهای پرنعمت. (12) گروهی از پیشینیان، (13) و اندکی از متأخّران. (14) بر تختهایی جواهرنشان، (15) روبروی هم بر آنها تکیه داده اند. (16) بر گِردشان پسرانی جاودان [ به خدمت ] می گردند، (17) با جامها و آبریزها و پیاله [ ها ] یی از باده ناب روان. (18) [ که ] نه از آن دردسر گیرند و نه بی خرد گردند. (19) و میوه از هرچه اختیار کنند. (20) و از گوشت پرنده هرچه بخواهند. (21) و حوران چشم درشت، (22) مثل لؤلؤ نهانِ میانِ صدف! (23) [ اینها ] پاداشی است برای آنچه می کردند. (24) در آنجا نه بیهوده ای می شنوند و نه [ سخنی ] گناه آلود. (25) سخنی جز سلام و درود نیست. (26) و یاران راست یاران راست کدامند؟ (27) در [ زیر ] درختان کُنار بی خار، (28) و درختهای موز که میوه اش خوشه خوشه روی هم چیده است. (29) و سایه ای پایدار. (30) و آبی ریزان. (31) و میوه ای فراوان. (32) نه بریده و نه ممنوع. (33) و همخوابگانی بالابلند. (34) ما آنان را پدید آورده ایم پدیدآوردنی! (35) و ایشان را دوشیزه گردانیده ایم، (36) شوی دوستِ همسال، (37) برای یاران راست. (38) که گروهی از پیشینیانند، (39) و گروهی از متأخّران. (40) و یاران چپ کدامند یاران چپ؟ (41) در [ میان ] باد گرم و آب داغ. (42) و سایه ای از دود تار. (43) نه خنک و نه خوش. (44) اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند. (45) و بر گناه بزرگ پافشاری می کردند. (46) و می گفتند: « آیا چون مُردیم و خاک و استخوان شدیم، واقعاً [ باز ] زنده می گردیم؟ (47) یا پدران گذشته ما [ نیز ]؟ » (48) بگو: « در حقیقت، اوّلین و آخرین، (49) قطعاً همه در موعد روزی معلوم گردآورنده شوند. » (50) آن گاه شما ای گمراهان دروغپرداز، (51) قطعاً از درختی که از زقّوم است خواهید خورد. (52) و از آن شکمهایتان را خواهید آکند. (53) و روی آن از آب جوش می نوشید (54) [ مانند ] نوشیدن اشتران تشنه. (55) این است پذیرایی آنان در روز جزا. (56)

ایجاد باور به جزای پس از مرگ و بروز عاقبت اصناف سه گانه انسانها با عبور از دروازه مرگ

ترغیب مکذبان معاد به تصدیق، از طریق استشهاد به نمونه های عینی و محسوس قدرت پروردگار سبحان در نعماتی مانند خلق، زراعت، آب و آتش:
ماییم که شما را آفریده ایم، پس چرا تصدیق نمی کنید؟ (57) آیا آنچه را [ که به صورت نطفه ] فرو می ریزید دیده اید؟ (58) آیا شما آن را خلق می کنید ما آفریننده ایم؟ (59) ماییم که میان شما مرگ را مقدّر کرده ایم و بر ما سبقت نتوانید جست (60) [ و می توانیم ] امثال شما را به جای شما قرار دهیم و شما را [ به صورت ] آنچه نمی دانید پدیدار گردانیم. (61) و قطعاً پدیدارشدنِ نخستین خود را شناختید پس چرا سَرِ عبرت گرفتن ندارید؟ (62) آیا آنچه را کِشت می کنید، ملاحظه کرده اید؟ (63) آیا شما آن را [ بی یاری ما ] زراعت می کنید، یا ماییم که زراعت می کنیم؟ (64) اگر بخواهیم قطعاً خاشاکش می گردانیم، پس در افسوس [ و تعجّب ] می افتید. (65) [ و می گویید: ] « واقعاً ما زیان دیده ایم، (66) بلکه ما محروم شدگانیم. » (67) آیا آبی را که می نوشید دیده اید؟ (68) آیا شما آن را از [ دلِ ] ابرِ سپید فرود آورده اید، یا ما فرود آورنده ایم؟ (69) اگر بخواهیم آن را تلخ می گردانیم، پس چرا سپاس نمی دارید؟ (70) آیا آن آتشی را که برمی افروزید ملاحظه کرده اید؟ (71) آیا شما [ چوبِ ] درختِ آن را پدیدار کرده اید، یا ما پدیدآورنده ایم؟ (72) ما آن را [ مایه ] عبرت و [ وسیله ] استفاده برای بیابانگردان قرار داده ایم. (73) پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی. (74)

بازداری مکذبان معاد از تکذیب؛ از طریق تأکید بر اینکه تکذیب معاد، تکذیب پیام قرآن، این حقیقت ملکوتی نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است: نه [ چنین است که می پندارید ]، سوگند به جایگاه های [ ویژه و فواصل معیّن ] ستارگان. (75) اگر بدانید، آن سوگندی سخت بزرگ است! (76) که این [ پیام ] قطعاً قرآنی است ارجمند، (77) در کتابی نهفته، (78) که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند، (79) وحیی است از جانب پروردگار جهانیان. (80) آیا شما این سخن را سَبُک [ و سُست ] می گیرید؟ (81) و تنها نصیب خود را در تکذیب [ آن ] قرار می دهید؟ (82)

نهی از تکذیب جزای پس از مرگ با یادآوری این حقیقت که مرگ دروازه ورود به عالم بروز تفاوت اصناف سه گانه انسانها است و گریزی هم از آن نیست:
پس چرا آن گاه که [ جان شما ] به گلو می رسد، (83) و در آن هنگام خود نظاره گرید- (84) و ما به آن [ محتضر ] از شما نزدیکتریم ولی نمی بینید- (85) پس چرا، اگر شما بی جزا می مانید [ و حساب و کتابی در کار نیست]، (86) اگر راست می گویید، [ روح ] را برنمی گردانید؟ (87) و امّا اگر [ او ] از مقرّبان باشد، (88) [ در ] آسایش و راحت و بهشت پرنعمت [ خواهد بود ]. (89) و امّا اگر از یاران راست باشد، (90) از یاران راست بر تو سلام باد. (91) و امّا اگر از دروغزنان گمراه است، (92) پس با آبی جوشان پذیرایی خواهد شد، (93) و [ فرجامش ] در افتادن به جهنّم است. (94) این است همان حقیقت راست [ و ] یقین. (95) پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبیح گوی. (96)

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره حدید، آیه 3.
2. سوره نساء، آیه 122.
3. سوره جن، آیات 1 و 2.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید