دیدگاه کلینی، مفید و …درباره روز میلاد پیامبر اکرم(ص) 1

دیدگاه کلینی، مفید و …درباره روز میلاد پیامبر اکرم(ص) 1

نویسنده: رسول جعفریان*

دوازدهم یا هفدهم ربیع الاول(1)
به همراه رساله مولودیه آقای رضی قزوینی (م1096ق)

چکیده

ثبت تاریخ های ولادت و وفات ائمه(ع) یکی از قدیمی ترین کارهایی است که مورخان اسلامی بدان پرداخته اند و کتاب هایی نیز در این موضوع به رشته تحریر درآورده اند، اما با وجود توجه فراوان به این تاریخ ها، اختلافات بسیاری در ثبت و ضبط آنها به چشم می خورد. یکی از این اختلاف ها مربوط به واقعه ولادت پیامبر(ص) است. نوشته حاضر با هدف بررسی این موضوع و کاوش در دیدگاه ثقه الاسلام کلینی و شیخ مفید سامان یافته و نقل های مختلف را درباره تاریخ ولادت آن حضرت، یادآور شده است.
کلید واژه ها: موالید معصومان، تاریخ تولید پیامبر، کلینی، مفید.

درآمد

ادیان توحیدی ابراهیمی، ادیانی تقویمی هستند و در این میان، شیعه به طور جدی تر یک مذهب تقویمی است. این نکته ای است که از آداب و اخلاق مذهبی آن، بویژه بزرگداشت روزها و ایام به هر مناسبت، آشکار می شود. این توجه، بسیار قدیمی است و شاهد آن رساله های فروانی است که در قرن سوم و بعد از آن، تحت عناوین مختلف در این باره نوشته شده است. آثار یاد شده یا شکل انسابی و تاریخی و یا شکل دعایی و زیارتی دارند. عناوینی چون: تاریخ اهل البیت، موالید الائمه، مسارالشیعه، یا مختصر تواریخ شرعیه(1) و نظایر آنها، عناوینی هستند که در این باره، مورد استفاده قرارگرفته اند.(2) عنوان تاریخ در این موارد، اختصاص به ارائه تاریخ تولد و وفات و برخی از جزئیات شخصی است.
فهرست بلندی از این قبیل آثار را در مدخل «موالید» از کتاب شریف الذریعه می توان ملاحظه کرد. استاد حسینی جلالی نیز در مقدمه کتاب تاریخ اهل البیت(ع) (3) فهرستی از مولفاتی که در موضوع تاریخ اهل بیت (ع)، به همین معنای بیان تاریخ ولادت و وفات و برخی جزئیات دیگر نوشه شده به دست داده است.(4)
این، جز آن مواردی است که در آثار دعایی شیعه، مانند: مصباح المتهجد، نزهه الزاهد، اقبال الاعمال و آثار دیگر همین تقویم های درج شده و آداب و آثار آن، شرح داده شده است. ابن طاووس(م664ق) کتابی با نام التعریف بالمولد الشریف (در تواریخ پیامبر و اهل بیت (ع)) داشته است که متاسفانه برجای نمانده است؛ اما در اقبال از آن یاد و نقل کرده است.(5)
در این زمینه، برخی از آثار تقویمی کهنی نیز برجای مانده است که نمونه آن زیج مفرد، از محمدبن ایوب طبری شیعه از قرن پنجم است.
در این آثار، بجز اعیاد رسمی و برجسته تواریخ مربوط به ولادت و وفات امامان، و برخی از شخصیت های محبوب شیعه مانند: حمزه، جعفر بن ابی طالب، ابوطالب، خدیجه و دیگران آمده است. در برابر، برای اظهار شادمانی، تواریخ برخی از افرا د نامحبوب هم درجه شده که از آن جمله، تاریخ سقوط امویان و یا کشته شدن یزید و …
این نوشته ها راباید از آنچه درباره پیامبر (ص) نوشته شده و بخصوص اهل سنت از قرن هفتم به بعد در این باره تالیف کردند، جدا کرد؛ گرچه در این نوشته، اختلاف نظرها درباره تاریخ ولادت پیامبر خدا(ص) آمده است.(6)
درباره برخی از این تواریخ باید گفت که به شدت اختلافی است و این اختلاف، از همان آغاز وجود داشته و امری عادی و طبیعی بوده است. این درحالی است که علم تاریخ به معنای اصیل آن، یعنی دانستن تاریخ ولادت ووفات، جزء علوم عربی و سنت تاریخ نگاری اسلامی از آغاز شکل گیری این علم در دنیای اسلام است.
علم اختلاف تواریخ، خود دانشی است که راه های خاصی برای تعیین تاریخ درست دارد؛ هرچند به صورت منظم و روشمند تا کنون در این باره چیزی نوشته نشده است. این مساله، درباره راویان دنبال شده و به دلیل فواید عملی آن، روی آن، حساسیت وجود داشته است؛ اما آنچه که در شیعه وجود دارد، اعتبار دادن به این روزها به عنوان روز عید یا سوگ، نکته ای است که اهل سنت برای آن اهمیتی قایل نبودند؛ برای مثال دیده نشده که در قرون نخستین اسلامی، اهمیتی برای ولادت پیامبر(ص) قایل باشند. این درحالی است که درمیان شیعیان از کهن ترین ایام، آثاری در این زمینه وجود داشته است.
با این حال، اختلاف نظر میان شیعیان نیز وجود داشته است و راه حل برای عالمان این رشته، بخصوص برای آسان کردن کار مردم آن بوده است که یک تاریخ را براساس روش هایی که داشته اند و بیش تر براساس شهرتی که محصول بررسی علمی و مسائل دیگر بوده است، یک روز را معین می کرده اند؛ اما در بسیاری از موارد، در یک موضوع، تاریخ های مختلف ارائه می شده، بدون آن که یکی از آنها دقیقا درست دانسته شود.

اختلاف نظر در تواریخ شرعی

اختلف نظر در تعیین تاریخ برای هر رویدادی وجود دارد و نمونه های آن در تاریخ اسلامی و درباره رویدادهای مختلف نیز فراوان است؛ اما به طور معمول، سه نوع نگاه درتعیین تاریخ های شرعی مطرح است.
نخست، نگاه روایی براساس نقل هایی که رسیده و محدثان و اخبارها آن را روایت می کنند. این افراد، به طور معمول، به یک قول از یک معصوم یا یک شخصیت برجسته مذهبی اعتماد می کنند.
دوم، نگاه مورخان که شکل سندی به نقل خود نمی دهند و علاوه بر آن، منابع خاص خود را دارند.
سوم، نگاه منجمان؛ مانند: سلامی، بتانی، حمزه اصفهانی، بیرونی یا محمدبن ایوب طبری که آنان نیز به جز استفاده از نقل های مورخان و احیانا محدثان، جستجوهای نجومی برای یافتن طالع دارند و این که مثلاً در فلان تاریخ، آیا طالعی برای ظهور شخصیتی که در حد پیامبر خدا(ص) باشد، وجود دارد یا نه؟ درباره بخش اخیر می توان به آثار الباقیه بیرونی مراجعه کرد.(7) هرچه هست، دامنه اختلاف در این باره، زیاد است.
در نگاه اول، اختلاف نقل ها در باب ولادت پیامبر خدا(ص) قدری شگفت می نماید و این شگفتی، وقتی بیش تر می شود که به اختلاف درباره تاریخ مبعث، هجرت، و وفات آن حضرت برسیم.
اربلی در اواخر قرن هفتم، درباره ولادت پیامبر خدا(ص) و با توجه به اختلاف نظر موجود در آن، به سایر اختلافات هم اشاره کرده می نویسد:
ان اختلافهم فی یوم ولادته سهل؛ اذلم یکونوا عارفین به، و بما یکون منه، و کانوا امیین لا یعرفون ضبط موالید ابنائهم. فاما اختلافهم فی موته فعجیب. والا عجب من هذا مع اختلافهم فی الاذان و الاقامه، بل اختلافهم فی موته اعجب؛ فان الاذان ربما ادعی کل قوم انهم رووا فیه روایه، فاما موته فیجب ان یکون معینا معلوما.(8)
بیرونی درباره اختلاف نظر درباره ولادت پیامبرخدا(ص) با استناد به ماخذ پیشین، جدی تر سخن گفته است، وی می نویسد:
و لیس یعرف من مولده، الا انه ولد لیله الاثنین فی ربیع الاول، فاما الیوم من الشهر، فمختلف فیه، کما اختلف فی مبعثه.(9)
سپس از قول منجم معروف «ماشاءالله» می نویسد که حضرت روز دوشنبه، روز خور از ماه دی سال 41 سلطنت انوشیروان، ابتدای ساعت هفتم و در حالی که خورشید در وسط آسمان بوده، به دنیا آمد. بیرونی سخن اخیر ماشاء الله را چنین نقد می کند که همه اتفاق دارند که حضرت، شب به دنیا آمده است. بیرونی، سپس از محمدبن جابر بتانی در کتاب کسوفات نقل کرده است که حضرت، روز دوشنبه، بیست نیسان سال 882 اسکندری، به دنیا آمد. سلامی هم در کتاب التاریخ، معتقد است که آن حضرت، شب دوشنبه، دوازدهم رمضان عام الفیل، هنگام طلوع فجر به دنیا آمد. سپس بیرونی می نویسد:
فاما اختلافات فی مولده فمحتمله، لعدم من کان یضبط امثال ذلک و یحفظه.(10)

رسمی شدن یک تاریخ

در گذر تاریخ، شهرت یک مورخ و تسلط او بر دیگران، سبب می شد که یک تاریخ، میان عامه پذیرفته شود؛ چنان که گاه دستگاه حکومت، با به رسمیت شناختن یک تاریخ، این کار را انجام می داد؛ برای مثال، درباره سیزدهم رجب و تعیین رسمی آن به عنوان روز ولادت امام علی(ع)، شاه سلطان حسین اقدام کرد:
پادشاه فرمود که ایشک آقاسی باشی همه علمای اعلام و مدرسین و متوسطین را اجتماع فرمودند و درخانه میرزا باقر صدرخاصه و بعد از منازعات، آقا جمال و میرمحمد باقر- سلمهما الله – و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت، سیزدهم رجب است و شیخ الاسلام و پسرش محمد حسین (تبریزی) و دامادش ملا عبدالکریم، هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند و هرکس اعتقاد خود را نوشته، محصل امر مزبور، به نظر اشرف رسانید و این مجمع در شنبه، یازدهم شهر رجب، منعقد شد و پادشاه والاجاه، ترجیح مجمع علیه داده، سیزدهم را عید قرارداد و شب تا صبح به طریق سایر اعیاد، نوبه را فروگوفتند و آن روز را مجلس ساختند، و قول هفتم را – که از قدما و متاخرین قایلی نداشت و مستند آن، به غیر حدیثی نبود- اعتبار ننمودند؛ چنان که قول به این که ولادت با سعادت، در هفتم ذی حجه است یا در چهاردهم رمضان است، نیز به غیر حدیثی دیگر، سندی نداشت و کسی اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در یک مرتبه است، لهذا ترجیح قول اول دادند و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان است – نفعه الله به فی الدارین. (11)
سپس نام حاضران از علما را آورده است.
جالب است بدانیم که درباره ولادت رسول خدا(ص) در روز هفدهم و شیوع آن، آقا رضی قزوینی هم همین عقیده را دارد. وی پس از اشاره به عقیده کلینی، با اشاره به این که شیخ مفید در المقنعه، روز هفدهم را پذیرفته است، می نویسد:
‌شیخ طوسی به دلیل آن که در این قبیل امور از استادش مفید پیروی می کرد، همان را مطرح کرد و این تاریخ مورد قبول جامعه شیعه قرارگرفته و شیوع یافت؛ به طوری که در بیشتر بلاد عجم نیز در انجام نوافل و ادعیه از همان پیروی می کنند؛ اما آنچه که در مکه و مدینه به طور مستمر از قدیم تا کنون بوده، تاریخ اول بوده است.(12)

داستان اختلاف نظرها درباره تاریخ ولادت رسول الله(ص)

ماجرای تعیین تاریخ ولادت رسول خدا(ص) خود حکایتی است که مروری کوتاه بر آن خواهیم داشت. شروع آن از مرحوم کلینی در الکافی است که ولادت رسول خدا(ص) را در دوازدهم ربیع الاول دانسته، در حالی که از شیخ مفید به بعد، تاریخ ولادت هفدهم ربیع عنوان و میان علما پذیرفته شده است. بحث یاد شده ضمن بحث های تقویمی- که در زمان صفویه درباره نوروز نوشته شد- بار دیگر طرح گردید.
یکی از نخستین مسائل، بر اساس گفته کلینی، فاصله میان زمان حمل و ولادت رسول خدا(ص) بود. کلینی گفته است که حمل در ایام تشریق( روزهای 11،13 ذی حجه) بوده و ولادت در دوازدهم ربیع الاول. این یعنی سه ماه. شهید ثانی در شرح لمعه این مساله را مورد اشکال قرارداده و با جوابی در این حد که شاید این از ویژگیهای رسول خدا(ص) بوده، به آن پاسخ داده است؛ اما افزوده که در منابع، تا کنون چنین ویژگی درباره حضرت جایی ندیده است.(13) این اشکال و جواب مورد توجه قاضی بن کاشف الدین یزدی(م 1075ق، در اردبیل) از شاگردان شیخ بهائی(م 1030ق) صاحب آثار متنوع از جمله جام جهانمای عباسی درباره ویژگی های شراب، قرارگرفته و تلاش کرده است تا با طرح مساله نسیء، آن را پاسخ دهد. وی رساله کوچکی با عنوان رساله فی مولد النبی(ص) ویژه همین موضوع در چهار صفحه نگاشته است.(14)
اما در اصل بحث مولد النبی(ص) و این که روز دوازدهم بوده است یا هفدهم، مفصل ترین بحث از آن آقا رضی قزوینی (م1906ق) است. نوشته های آقا رضی مورد توجه مرحوم مجلسی قرارگرفته و وی که با آنها موافق نبوده، بدون نام بردن از او، تنها با گفتن «بعض المحققین» به نقد مطالب وی پرداخته است. قزوینی در یکی از مدخل های لسان الخواص- که ویژه بحث از تقویم است – بحثی را درباره مولد النبی، نوروز و تاریخ آن مطرح کرده است. این مدخل ارثماطیقی است که به معنای علم الاعداد است. وی در آنجا بحث هایی نیز درباره سال شمسی و قمری و کبیسه و …آن دارد.
آقارضی، ضمن بحث از نظریه کلینی و مفید، دلیل غلبه نظریه شیخ مفید را پیروی شیخ طوسی از او می داند که سبب شده این تاریخ در میان شیعه رواج یافته و بخصوص در بلاد عجم انتشار یابد. وی براین باور است که مبنای عمل مستمر در مکه و مدینه براساس همان دوازدهم ربیع است. وی سپس می افزایدکه من رساله ای به فارسی در این باره نوشته ام: موضوعی که پیش از من کسی چنین به آن نپرداخته است. من در آنجا دلایل کافی برای اثبات این که عقیده کلینی درست است، اقامه کرده ام. سپس خلاصه آن دلایل را آورده است. (15) نسخه ای از این رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولودیه موجود است.
این رساله در اختیار ثقه الاسلام تبریزی نیز بوده و از آن در ایضاح الانباء نقل کرده است. آغاز آن چنین است:
بر ضمیر منیر اذکیاء انصاف پیشه و راست طبعان درست اندیشه عرض می کند که مولد… .
وی دربیستم جمادی الثانی 1092ق، از تالیف آن فراغت یافته است.(16) نسخه ای از این رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولودیه موجود است.
این بحث در اوایل قرن چهاردهم هجری، بار دیگر توسط مرحوم میرزا حسین نوری مطرح شده و او رساله میزان السماء را در این باره نوشت. مرحوم ثقه الاسلام نیز با توجه به نوشته های او دیگران، و بر اساس نقدها و مطالبی که در این باره داشته، البته در تایید روز هفدهم ربیع، مصمم شده است تا دراین باره رساله ای بنویسد که همین رساله حاضر است.
همین زمان سید ابراهیم مدرس حسینی اصفهانی نیز رساله ای در مولد النبی(ص) نوشت که آقا بزرگ نسخه ای از آن را در کتابخانه شیخ الشریعه اصفهانی دیده است. وی می افزاید که میرزا محمد مهدی، پسر شیخ الشریعه در رساله ای که دراین باره نوشته- بنگرید به ادامه بحث- از آن نقل کرده است.(17)
در این زمینه میرزا محمدمهدی فرزند شیخ الشریعه اصفهانی نیز در حالی که جوان بود، رساله ای با عنوان اعلام الاعلام بمولد سید الانام در تعیین تاریخ تولد پیامبر(ص) نوشته است. این رساله تقریر عقیده پدر او یعنی شیخ الشریعه است که با گفته های میرزای نوری در میزان السماء موافق نبوده است. آقا بزرگ -که با وی محشور بوده است- با اشاره به این نسخه ای از لسان الخواص قزوینی در اختیار شیخ الشریعه بوده،(18) می گوید که به همین دلیل، مرحوم شیخ الشریعه در انجام اعمال مستحبی روز ولادت، احتیاط کرده هم در دوازدهم و هم در هفدهم آن اعمال رابه جای می آورد.(19) در میان متاخرین، مرحوم شوشتری در رساله تواریخ النبی و والال تمایل به دوازدهم ربیع الاول داشت، اما به طور عموم در میان شیعیان، ولادت همان روز هفدهم پذیرفته شده است. این درحالی است که از زمان طرح بحث وحدت شیعه و سنی در ایران پس از انقلاب، هفته ای که دوازدهم و هفدهم در آن است به عنوان هفته وحدت اعلام شده است. اکنون به بحث اصلی خود بازگردیم.

تواریخ شرعی در «الکافی»

بدون تردید، کتاب الکافی با توجه به تاریخ نگارش آن، یکی از کهن ترین آثاری است که تواریخ شرعی مربوط به معصومان(ع) را ثبت کرده است. این، افزون بر مطالبی است که با سند در تاریخ معصومان(ع) دارد و حجم قابل ملاحظه ای از صفحات را به خود اختصاص داده است. مقصود ما دراین جا ،اطلاعاتی در حد چهار- پنج صفحه درباره تاریخ تولد و وفات معصومان(ع) به علاوه برخی از جزئیات است. حجم این اطلاعات، زیاد نیست؛ اما آنچه جالب است این که در روال طبیعی اسنادی مانند آنچه در طبیعت کتاب الکافی آمده نیست. به همین دلیل است که مورد انتقاد میرزا حسین نوری قرار گرفته است. وی می نویسد:
شیخ کلینی، اگرچه ثقه الاسلام و فخر شیعه است و کتابش در اعتبار، بی نظیر، اما بر ناقد بصیر، پوشیده نیست که ایشان، در مقام ذکر تاریخ موالید ووفات، معتنا به تحقیق و تمیز صحیح از سقیم نبودند. لهذا با آن اعتنا به ذکر سند در هر خبری در این جا قناعت کردند. به عبارت بعضی از مورخان که در نزد ایشان حاضر بود، چه ثمری در معارف حقه و اخلاق حسنه واعمال جوارحیه – که مرتب بر معرفت آنها باشد – نبود و وضع کتاب برای آن سه فایده جلیله که –بحمدالله -متکفل و مغنی و چون نامش شافی و کافی است و اخبار موجوده در آن معادل، بلکه زیاده از موجود در تمام صحاح سته اهل سنت، و موید این مطلب، آن که در روز هم به ایشان موافقت کردند که دوشنبه بود.(20)
میرزا حسین نوری، با ارائه نقل های فراوانی، که نخستین آنها از شیخ مفید است – به نقد نظر کلینی پرداخته و قرن به قرن از این عالمان، ازجمله کراجکی، شیخ طوسی، شیخ رضی الدین علی حلی(در العدد القویه) ابن طاووس و عده ای دیگر، نظر هفدهم را نقل کرده است.(21)
وی پس از نقل اقوالی که به نظر وی، حاوی احادیثی در این باره است، می نویسد:
مدعی تشیع و متابعت ائمه شیعه(ع) با ورد این اخبار معتبره و تصریح اساطین دین، چگونه جرئت بر مخالفت کند و ترجیح قول دیگر دهد؟!(22)
از سوی دیگر، با توجه به حدیثی بودن او و دقت وی در اسناد، انتظار آن می رود که گرچه سند این قبیل عبارات را نیاورده است، اما آنها را براساس اسناد اختصاصی خود و همین طور با توجه به آنچه در میان شیعیان شهرت داشته، تنظیم کرده باشد.
اطلاعات کلینی درباره تاریخ معصومان(ع) بیش از همه درباره پیامبر(ص) است که جزئیاتی را ارائه کرده است. متن آن چنین است:
ولد النبی(ص) لاثنتی عشره لیله مضت من شهر ربیع الاول فی عام الفیل یوم الجمعه مع الزوال، و روی ایضا عند طلوع الفجر قبل ان یبعث باربعین سنه، و حملت به امه فی ایام التشریق عند الجمره الوسطی و کانت فی منزل عبدالله بن عبدالمطلب و ولدته فی شعب ابی طالب فی دار محمد بن یوسف فی الزاویه القصوی عن یسارک وانت داخل الدار و قد اخرجت الخیزران ذلک البیت فصیرته مسجدا یصلی الناس فیه و بقی بمکه بعد مبعثه ثلاث عشره سنه ثم هاجر الی المدینه و مکث بها عشر سنین ثم قبض (ع) لاثنتی عشره لیله مضت من ربیع الاول یوم الاء ثنین و هو ابن ثلاث وستین سنه و توفی ابوه عبدالله بن عبدالمطلب بالمدینه عند اخواله و هو ابن شهربن و ماتت امه آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب بن مره بن کعب بن لوی بن غالب و هو(ع) ابن اربع سنین و مات عبدالمطلب ولنبی (ع) نحو ثمان سنین و تزوج خدیجه و هو ابن بضع و عشرین سته، فولد له منها قبل مبعثه(ع) القاسم و رقیه و زینب وا م کلثوم و ولد له بعد المبعث الطیب و الطاهر و فاطمه (ع) وروی ایضا انه لم یولد بعد المبعث الا فاطمه(ع) و ان الطیب والطاهر ولد قبل مبعثه و ماتت خدیجه(ع) حین خرج رسول الله(ص) من الشعب و کان ذلک قبل الهجره بسنه و مات ابوطالب بعت موت خدیجه بسنه فلما فقدهما رسول الله(ص) شنا المقام بمکه و دخله حزن شدید و شکا ذلک الی جبرئیل(ع) فاوحی الله تعالی الیه اخرج من القریه الظالم اهلها فلیس لک بمکه ناصر بعد ابی طالب و امره بالهجره.(23)
این عقیده کلینی، با آنچه که شیعیان در تاریخ به روز ولادت پیامبر خدا(ص) پذیرفته اند، متفاوت است. یک پرسش مهم این است که شیخ کلینی این متن را از کجا گرفته است؟آیا اصل آن حدیث معصوم بوده یا آن که از روی یک متن تاریخی برداشته است. آنچه در این جا می توان گفت، شباهت اندکی است که میان آن و عبارتی برگرفته از زبیر بن بکار درباره مولد النبی(ص) است که در البدایه و النهایه ابن کثیر و امتاع الاسماع مقریزی آمده است. ماجرا حمل آمنه به پیامبر در ایام تشریق، بخصوص در آن متن قید شده و محل تولد نیز آمده است.(24) نقل ابن کثیر از زبیر بن بکار شیبه تر از عبارت مقریزی به نقل الکافی است. ابن کثیر می نویسد:
قال الزبیر بن بکار: حملت به امه فی ایام التشریق فی شعب ابی طالب عند الجمره الوسطی. ولد بمکه بالدار المعروفه بمحمد بن یوسف اخی الحجاج بن یوسف لثنتی عشره لیله خلت من شهر رمضان.(25)
با این عبارت، تقریبا می توان اطمینان یافت که شباهتی در حد آن که اظهار کنیم منبع کلینی عبارت زبیر بن بکار یا منبع مشترکی برای هر دو بوده، وجود دارد.
از آنچه شیخ مفید در مسار الشیعه اظهار کرده تا زمان ابن طاووس، براساس آنچه در اقبال آورده،(26) سیره پذیرفته شده میان شیعه، تعظیم و بزرگداشت روز هفدهم ربیع الاول بوده است. با این حال، بررسی این مساله، براساس روایات و نقل ها، خالی از فایده نخواهد بود.

دیدگاه های موجود درباره تاریخ ولادت پیامبر خدا(ص)

درباره تاریخ ولادت پیامبر (ص)، دو دیدگاه اصلی و چند دیدگاه فرعی وجود دارد که بر هر یک، مرور کرده وشواهد موجود در منابع و معتقدان به هر نظر را مرور می کنیم:

الف. دوازدهم ربیع الاول

این نظریه مشهور میان اهل سنت است که شاید کهن ترین نص آن، مربوط به ابن اسحاق است که آرای او در بسیاری از اخبار سیره، رسمیت یافته اند. عبارت ابن اسحاق، این است:
قال ابن اسحاق: ولد رسول الله(ص) یوم الاثنین، لاثنتی عشره لیله خلت من شهر ربیع الاول، عام الفیل.(27)
در میان شیعیان، ثقه الاسلام کلینی(م329ق) به این نقل باوردارد و اخبار دیگری هم دال برآن در میان برخی از کتاب های شیعی وجود دارد. در اثبات الوصیه هم – که منتسب به مسعودی است – روز ولادت پیامبر(ص) را ابتدا دوم ربیع الاول و پس از آن، روز جمعه دوازدهم ربیع الاول دانسته و آن را اصح می داند.(28) در زیج مفرد، اثر ابوجعفر محمد بن ایوب طبری شیعی (زنده در ربع اخیر سده پنجم)، ولادت پیامبر(ص) در روز دوازده ربیع الاول، درج شده است.(29)
بنابراین، سخن علامه مجلسی، دایر بر این که عقیده به روز دوازدهم، در میان شیعیان، فقط از کلینی است،(30) قابل قبول نیست؛ زیرا روایاتی در برخی از منابع شیعه در تایید این نظریه آمده است.
ابان بن عثمان احمر(محدود 170ق) روایتی درباره داستان ولادت پیامبر خدا(ص) نقل کرده و ضمن آن روز دوازدهم ربیع الاول را روز ولادت ایشان دانسته است:(31)
عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابی ابی عمیر، عن ابان بن عثمان رفعه باسناده، قال: لما بلغ عبدالله بن عبدالمطلب (الی ان قال) فولد رسول الله(ص) عام الفیل لاثنتی عشره لیله مضت من ربیع الاول یوم الاثنین….(32)
در بحار الانوار، به نقل از موالید الائمه (که درجایی ، آن را از جهضمی دانسته)، پس از آن که تولد را درهفدهم ربیع الاول نقل کرده، قول دوم را دوازده ربیع الاول یاد کرده است. این نشان می دهد که در روایات شیعی قرن دوم یا سوم، روایت دوازدهم ربیع الاول هم بود است. (33)
ابن طاووس هم می نویسد:
قد روینا فی کتاب التعریف للمولد الشریف عده مقالات ان الیوم الثانی عشر من ربیع الاول کانت ولاده رسول الله(ص) فصومه احتیاطا للعباده بما یبلغ الجهد الیه.(34)
نکته دیگر، آن است که ابن طاوس معتقد است که ما در کتب برخی از اصحاب خود از عجم، یافتیم که مستحب است در روز دوازدهم، دو رکعت نماز با حمد و سه بار سوره کافرون و رکعت دوم، حمد با سه بار قل هو الله، خوانده شود.(35) این هم می تواند شاهدی برآن باشد که شیعیان عجم، ولادت را دوازدهم ربیع الاول می دانسته اند.

ب. هفدهم ربیع الاول

این نظریه، در میان شیعیان شهرت یافته و قدیمی ترین مورخ رسمی تواریخ شرعی – که کتابش برجای مانده – یعنی شیخ مفید، در رساله مسار الشیعه و برخی از آثار دیگر خود، هفدهم ربیع الاول را روز ولادت دانسته است. علامه شوشتری می نویسد:
ما پیش از شیخ مفید، به هیچ عبارتی دست نیافتیم که روز هفدهم را روز ولادت بداند.(36)
ضمن اشاره به این که در تاریخ اهل بیت- که کهن ترین متن درباره تواریخ شرعی اهل بیت (ع) است – یادی از روز تولد پیامبر (ص) نشده است.(37)
با این توجه باید گفت که عبارت شیخ مفید، هسته اصلی باور شیعیان به تعیین روز هفدهم برای ولادت پیامبرخد(ص) است:
و فی السابع عشر منه مولد سیدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من یوم الجمعه فی عام الفیل و هو یوم شریف عظیم البرکه و لم یزل الصالحون من آل محمد(ص) عی قدیم الاوقات یعظمونه و یعرفون حقه و یرعون حرمته و یتطوعون بصیامه. و روی عن ائمه الهدی(ع) انهم قالوا من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الاول و هو مولد سیدنا رسول الله(ص) کتب الله سبحانه له صیام سنه، و یستحب فیه الصدقه و الالمام بزیاره المشاهد و التطوع.(38)
ابن طاووس، از حدائق الریاض و زهره المرتاض و نورالمسترشد شیخ مفید، این نقل را آورده است:
السابع عشر منه مولد سیدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من یوم الجمعه عام الفیل و هو یوم شریف عظیم البرکه و لم تزل الشیعه علی قدیم الاوقات تعظمه و تعریف حقه و ترعی حرمته و تتطوع بصیامه و قد روی عن ائمه الهدی من ال محمد(ص) انهم قالوا من صام یوم السابع عشر من ربیع الاول و هو یوم مولد سیدنا رسول الله(ص) کتب الله له صیام سنه و یستحب فیه الصدقه و الالمام بمشاهد الائمه (ع) و التطوع بالخیرات و ادخال السرور عی اهل الایمان.(39)
کراجکی هم در کنز الفوائد نوشته است:
ولد النبی(ص) یوم الجمعه عند طلوع الفجر فی الیوم السابع عشر من شهر ربیع الاول روی ان من صامه کتب له صیام سنه.(40)
شیخ طوسی (م 460ق) نیز در مصباح المتهجد، همین راه را رفته و براساس عبارت شیخ مفید، نوشته است:
و فی الیوم السابع عشر منه کان مولد سیدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من یوم الجمعه عام الفیل و هو یوم شریف عظیم البرکه و فی صومه فضل کثیر و ثواب جزیل و هو احد الایام الاربعه، فروی عنهم (ع) انهم قالوا من صام یوم السابع عشر من شهر ربیع الاول کتب الله له صیام سنه و یستحب الصدقه و زیاره المشاهد.(41)
شیخ طوسی در التهذیب نیز تولد را در روز هفدهم ربیع الاول دانسته است؛ همین طور در النهایه و المبسوط.(42)
علی بن محمد تمیمی (زنده در 533ق) ذیل ماه ربیع الاول نوشته است:
روز هفدهم این ماه مولد پیغمبر(ص) بوده است. روز آدینه نزدیک برآمدن صبح، در آن لحظه که فیل آوردند تا کعبه را خراب کنند. روز بزرگواری است و در روزه داشتن این روز، ثواب جزیل است و فضل بسیار. و این روز، یکی است از آن چهار روز که در سال روزه بباید داشت. روایت کرده اند از ائمه(ع) که گفته: هرکه روز هفدهم ماه ربیع الاول روزه دارد خدای تعالی بنویسد وی را ثواب یکساله روزه و سنت بود صدقه دادن در این روز و زیارت مشاهد ائمه (ع) کردن.(43)
نویسنده نزهه الزاهد هم در سال 598 ق، نوشته است:
هفدهم این ماه بود مولد پیغمبر(ص) روایت کرده اند از ائمه (ع) که هر که این روز روزه دارد، خدای تعالی وی را روزه یکساله بنویسد و مستحب بود در آن، صدقه دادن و زیارت مشهدها کردن.(44)
در یک روایت داستانی هم که در بحارالانوار آمده است، به نقل از واقدی، ولادت پیامبر(ص)، شب جمعه، قبل از طلوع فجر روز هفدهم ربیع الاول ذکر شده است.(45)
پس از وی، طبرسی نیز در اعلام الوری، همین نظریه را پذیرفته و آن را عقیده شیعه دانسته و برابر آن را نظریه اهل سنت می داند که روز تولد را دوشنبه دوم ربیع الاول یا دهم آن می دانند. (46)
شهرت روز هفدهم، به حدی است که بعدها مجلسی نوشت:
اتفاق امامیه روی همین تاریخ است؛ گرچه بیشتر مخالفان روز دوازدهم را معین کرده اند، تنها کلینی، روز دوازدهم را گفته است که می تواند اختیار آزادانه او یا از روی تقیه باشد. (47)
به هر روی، روز هفدهم، به عنوان روز ولادت تقریبا میان شیعه شهرت داشته و اجماعی تلقی شده است. (48)
مرحوم مجلسی که از کتاب موالید الائمه (ع) نقل کرده است که ولادت پیامبر(ص) در هفدهم ربیع الاول عام الفیل، روز جمعه در وقت زوال بوده و گفته اند که وقت طلوع فجر، چهل سال پیش از بعثت، و مادرش در ایام تشریق در نزدیکی جمره وسطی در منزل عبدالله بن عبدالمطلب، حامله شد و در شعب ابی طالب، خانه محمدبن یوسف در زاویه انتهایی. (49) البته در همین کتاب موالید الائمه آمده است:
گفته اند که تولد، روز دوشنبه آخر روز دوازدهم ربیع الاول سال 908 اسکندری در شعب ابی طالب، در وقت پادشاهی انوشیروان بوده است.(50)
راوندی هم در قصص الانبیاء ، روز هفدهم را روز ولادت پیامبر(ص) دانسته است.(51) ابن طاووس هم درباره رسمیت عقیده به هفدهم در اقبال می نویسد:
ان الذین ادرکناهم من العلماء کان عملهم (/علمهم) علی ان ولادته المقدسه(ص) و علی الحافظین لامره اشرقت انوارها یوم الجمعه السابع عشر من شهر ربیع الاول فی عام الفیل عند طلوع فجره.(52)
در العدد القویه نیز اقوال مختلف، از جمله سخن کلینی، به عنوان نقل از «کتاب الحجه» آمده است؛ اما بیشتر نقل ها همان روز هفدهم است.(53)
قال ابوالحسن النسابه: رواه لنا ابواحمد عنه ولد (ع) یوم الاثنین السابع عشر من ذی ماه، و هو الیوم العاشر من نیسان، و قد مضت من ملک انوشروان اربع ثلاثون سنه و ثمانیه اشهر.(54)
همان گونه که اشاره شد، رسمیت این روز از مسار الشیعه شیخ مفید و همین طور، عبارتی است که سید از کتاب الحدائق او نقل کرده است. از این عبارت، دو استدلال برای تعیین روز هفدهم به دست می آید:
یک. سیره صالحان از «قدیم الزمان» که این روز را گرامی داشته به عنوان «یوم شریف» و «عظیم البرکه» تلقی می کرده اند.
دو. روایتی از ائمه هدی (ع) که روزه روز هفدهم ربیع الاول را توصیه کرده اند. مضمون روایت – که در مسار الشیعه آمده – چنین است:
من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الاول، و هو مولد سیدنا رسول ا لله (ص) کتب الله سبحانه له صیام سنه.
همین دو استدلال(یعنی احادیث نقل شده – که بیش تر تکرار مطالب منابع قبلی است – و سیره صالحان)، استدلال هایی هستند که میرزا حسین نوری هم در میزان السماء نقل می کند. وی پس از نقل احادیث و روایات نقل شده در مسار الشیعه، مصباح، اقبال، العدد القویه، قصص الانبیاء، و …می نویسد:
قطع نظر از اخبار و آثار ائمه اطهار(ع) و اتفاق علمای اخیار و سستی مستند اغیار از سیره عملیه قطعیه طایفه امامیه – نصرهم الله تعالی، این مدعا را می توان به منصه ثبوت رساند؛ چه، هر سال جم غفیر و جمع کثیری از دور و نزدیک و ترک و تاجیک، از طوایف مختلفه و اهالی بلاد متباعده، محض درک زیارت امیرالمومنین(ع) در روز هفدهم و امتثال فرمان حضرت صادق(ع) که در آن روز، به جهت شرافت ولادت، آن جناب را زیارت کنند، در آن بقعه مطهره حاضر می شوند.(55)
متن این روایت، در تهذیب الاحکام آمده است که ضمن آن، امام هادی(ع) از روزهایی که روزه آنها مستحب است، روز هفدهم ربیع الاول را یاد کرده اند.(56) ظاهرا همین روایت است که شیخ در مصباح المتهجد آورده(57) و از آن جا در آثار بعدی، مانند جامع الاخبار، با این عبارت «روی عنهم انهم قالوا من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الاول کتب الله له صیام…» آمده است.(58)
در این روایت، امام، خطاب به ابواسحاق بن عبدالله علوی عریضی، با اشاره به سوال او درباره ایامی که روزه آنها مستحب است می فرماید:
و یوم مولده(ص) و هو السابع عشر من شهر ربیع الاول.
شوشتری با اشاره به این سخن شیخ حر عاملی که گفته است:« هفت حدیث درباره روزه روز هفدهم که مولد است، وارد شده»(59) و این که صاحب مستدرک، دو خبر برآن افزوده،(60) می گوید:
ما پیش از شیخ مفید، هیچ نصی از قدما درباره روز هفدهم نداریم؛ اما روایات نه گانه نیز در واقع دو روایت است که دومی آنها، دلالتی براین که تولد، روز هفدهم باشد ندارد.(61)
اگر چنین باشد، در آن صورت، روایت موجود در مسارالشیعه، صراحتی در اخبار به این که روز هفدهم، روز ولادت است ندارد؛ بلکه اهمیت این روز می تواند به مساله دیگری باشد که از آن جمله، احتمال تحقق معراج در این روز است علامه شوشتری،(62) بلافاصله، بااشاره به آنچه که ابن طاووس به نقل از کتاب شفاء الصدور از ابوبکر نقاش آورده است – که معراج در شب هفدهم ربیع الاول رخ داده و برآن اساس، لزوم تعظیم آن روز را توصیه کرده- این احتمال را مطرح کرده است که اهمیت روزه آن روز به این جهت باشد.(63)
البته روایت موجود در التهذیب، صراحت در این امر دارد و تعبیر به تعیین روز هفدهم، گویا از متن روایت است.
درباره سیره صالحان باید گفت که نظر کلینی و صدوق، اگر به عنوان دو رجل علم و حدیث در شیعه شناخته می شوند، خلاف این سیره است. به علاوه نمی دانیم این سیره، قبل از قرن چهارم هم بوده است یا نه!

پی نوشت ها:

* استادیار دانشگاه تهران
1. این اثر، به عنوان یک اثر رسمی از یک عالم بزرگ شیعه، باید کهن ترین کتاب در این زمینه باشد. از قضا نسخه ای از آن که در سال 391ق، کتابت شده دو سال بعد از تالیف و 22 سال پیش از درگذشت شیخ مفید موجود و به صورت عکسی (به کوشش سید محمد حسینی جلالی) چاپ شده است.
2. شماری از این رسائل را مرحوم آیه الله مرعشی نجفی، تحت عنوان مجموعه نفیسه(قم: بصیرتی 1396ق) چاپ کرد که عبارت است: از تاریخ الائمه، مسار الشیعه(شیخ مفید)، تاج الموالید، القاب الرسول و عترته،(از بعضی از قدماء) توضیح المقاصد از شیخ بهایی(بعدها در باره این آثار، مطالب بیش تری منتشر و برخی هم به صورت انتقادی چاپ شدند).
3. این اثر به چندین نفر ازجمله: نصربن عی جهضمی، امام رضا(ع) احمدبن محمدفاریایی، ابن ابی الثلج بغدادی و ابن خشاب، منسوب شده است و آقای جلالی در مقدمه از این انتساب ها سخن گفته و اصل آن را از جهضمی همراه افزوده هایی از دیگران می داند.
4. البته در این فهرست که شامل 93 کتاب است -آثار جدید نیز در کنار آثار کهن آمده است؛ گرچه حق آن بود که آثار کهن- که براساس همان رویه قدیمی و با هدف تبیین تاریخ تولد و وفات و برخی از جزئیات دیگر ازجمله یاد از اولاد امامان (ع) بود- مستقل فهرست می شدند.
5. کتاب خانه ابن طاووس، ص103.
6. نمونه آن الفضل المنیف فی المولد الشریف، از صلاح الدین صفدی است که نسخه ای از آن در اختیار میرزا حسین نوری بوده و در میزان اسماء، در تعیین ولادت خانم انبیاء چاپ شده در میراث حدیث شیعه، دفتر ششم، ص387،443 از آن نقل کرده است.
7. آثار الباقیه، ص 423-424.
8. کشف الغمه، ج1، ص14.
9. آثار الباقیه، ص423.
10. همان، ص 424.
11. وقایع السنین و الاعوام، (سید عبدالحسین خاتون آبادی، تهران: اسلامیه، 1352ش) ص562
12. لسان الخواص، نسخه خطی شماره 3733 برگ 214.
13. الروضه البهیه، ج3، ص313.
14. نسخه ای از آن به شماره 7498/2 در کتابخانه مرعشی موجود است. دوستم آقای فاضلی این رساله را درمقدمه ای که برای حاشیه قاضی بر صحیفه سجادیه نوشته تصحیح کرده است. از ایشان به خاطر لطفی که به بنده کرده و متن آن را در اختیار قراردادند سپاسگزارم.
15. لسان الخواص، نسخه خطی شماره 3733 مجلس، برگ 214- 215.
16. الذریعه، ج23، ص276.
17. همان، ج 23، ص276.
18. همان، ج 18، ص304.
19. همان، ج 2، ص238.
20. میزان السماء، ص427،428.
21. همان، ص 431 ، 432
22. همان، ص436.
23. الکافی، ج1، ص440.
24. امتاع الاسماع، ج 1، ص6.
25. البدایه والنهایه، ج2، ص261.
26. اقبال الاعمال، ص601.
27. السیره النبویه، ج1، ص 158.
28. اثبات الوصیه، ص114ق: انصاریان، 1417ق
29. زیج مفرد، تهران: میراث مکتوب، 1386ش، ص63.
30. بحارالانوار، ج15، ص248.
31. کتاب المبعث و المغازی(به کوشش: رسول جعفریان، قم، 1375ش)، ص36(به نقل از: کمال الدین، ص96؛ تفسیرالقمی، ج1، ص373).
32. کمال الدین ، ص196.
33. بحارالانوار، ج15، ص250.
34. الاقبال، ص599.
35. همان.
36. تواریخ النبی والال، ص20.
37. قس: تاریخ اهل البیت (ع)، ص83.
38. مسارالشیعه، ص51.
39. الاقبال، ص603.
40. مستدرک الوسائل، ص521.
41. مصباح الامتهجد، ص791.
42. التهذیب، ج6، ص2؛ النهایه، ص169؛ المبسوط ، ج1، ص282.
43. ذخیره الاخره(به کوشش: رسول جعفریان، قم: انصاریان)، 1375ش، ص106.
44. نزهه الزاهد(به کوشش: رسول جعفریان، تهران: میراث مکتوب، 1376ش)، ص353.
45. ر.ک: بحارالانوار، ج15، ص287.
46. ر.ک: اعلام الوری، ج 1، ص42، نظریه دوم یا دهم، روایاتی است که در طبقات ابن سعد ج1، ص100،101 آمده است.
47. بحارالانوار، ج15، ص248.
48. میزان السماء، ص427.
49. بحارالانوار، ج15، ص250.
50. همان.
51. قصص الانبیاء، ص316.
52. الاقبال، ص603.
53. العدد القویه، ص110-111.
54. الاوائل، ص35.
55. میزان السماء، ص437.
56. تهذیب الاحکام، ج4، ص305.
57. مصباح الامتهجد، ص791.
58. جامع الاخبار، ص82.
59. فهرس الوسائل، ج7، ص21.
60. مستدرک الوسائل، ج7، ص521.
61. تواریخ النبی والال، ص20.
62.همان، ص 19.
63. الاقبال، ص601.

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 52

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید