ستایش های سنایی از پیامبر (ص)

ستایش های سنایی از پیامبر (ص)

نویسنده:*محمود مهدوی دامغانی

چکیده

توجه ارزنده تنی چند از استادان ادب فارسی به کتاب پرارزش حدیقه حکیم سنایی چند گزینه از آن برای ادب دوستان به ارمغان آورده است و کوشش همگی درخور سپاس و ستایش است، و چون این توجه نسبت به دیوان و مثنوی های او کمتر بوده است، در این باره کوششی اندک انجام گرفت و با در نظرگرفتن این موضوع که بیش از دویست بیت در دیوان و مثنوی هایی در ستایش حضرت ختمی مرتبت سروده شده است، تأثیر قرآن و حدیث و قصه های تاریخی تا آن جا که فهمیده ام در این مقاله به خوانندگان گرامی عرضه شده است.

استادان ناموری که گزینه هایی از کتاب حدیقه سنایی فراهم آورده و به آن شرح مرقوم فرموده اند درباره ستایش ها و مدایح آن شاعر گران مایه از رسول خدا(ص) کم و بیش توضیح داده اند و خداوند پهنه ادب را به دوام عمر و عزت ایشان آراسته بدارد، و چون درباره ستایش های محمدی در دیوان سترگ سنایی و مثنوی های آن حکیم خوش فرجام و بزرگوار کمتر کار شده است و دشواری های آن برای دانشجویان آن چنان که شاید و باید توضیح داده نشده است، در این نوشتار کوتاه کوششی اندک در آن باره انجام داده ام و امیدوارم برای ادب دوستان سودمند باشد، ملا ک توضیح و گزینش همان چاپ های روان شاد استاد سیدمحمدتقی مدرس رضوی است که خدایش آرامش جاودانه ارزانی فرماید و به راستی درباره سنایی و آثار ارزنده اش بدون مبالغه تقدم فضل و فضل تقدم راستین از استاد مدرس رضوی است:
الف در دیوان: هفت قصیده در دیوان در ستایش و بیان ویژگی های اخلاقی و بزرگی و گاه صفات بدنی پیامبر (ص) سروده شده است، بررسی همه این سروده ها و شرح آن فزون از گنجایش این نوشتار است و فقط به توضیح درباره مضمون هایی که به نظر این بنده متأثر از قرآن و حدیث و کتاب های تاریخ و قصص پیامبران و تفاسیر قرآن مجید است بسنده شده است، لازم است گفته شود که روان شاد احمد احمدی بیرجندی در کتاب «مدایح محمدی در شعر فارسی» بیست و پنج بیت از نخستین قصیده دیوان را در یک صفحه توضیح فرموده است و این بنده از آن هم بهره برده ام.
نخستین قصیده که در دیوان آمده است در مجلس سخنرانی و پند و اندرز دادن محمدبن منصور به صورت بدیهه سروده شده است و در واقع تفسیری لطیف از سوره والضحی است که نود و سومین سوره قرآن کریم است، سنایی در دیوان خود چند قصیده در ستایش محمدبن منصوری دارد و این مرد معروف به سیف الحق است و منصب سرپرستی قاضیان خراسان را داشته است (دیوان سنایی، 720/717)سنایی در ستایش او چنین سروده است:
شیخ الاسلام و جمال دین و مفتی المشرقین
سیف حق تاج خطیبان شمع شرع اقضی القضات
و در آن از قاضی خواسته است با عوام فریبی و ریاکاری و زهد فروشی به ستیز برخیزد، دردهایی که همواره جامعه را دردمند داشته و می دارد و خواهد داشت
قصیده مذکور با این مطلع آغاز می شود:
کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا
نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفی
و ضمن همین قصیده می گوید:
«نسخه جبر و قدر در شکل روی موی اوست
این ز والیلت شود معلوم آن از والضحی»
«گر قسیم کفر و ایمان نیستی آن زلف و رخ
کی قسم گفتی بدان زلف و بدان رخ پادشاه»
می بینید که از یک سو کفر و جبر را به سیاهی و پیچیدگی موی زلف پیامبر (ص)تشبیه کرده است و از سوی دیگر ایمان و صفای نهفته در آن را و اختیار را به روشنی و زیبایی رخسار محمدی تشبیه کرده است و نتیجه گرفته است که زلف و رخسار رسول خدا تقسیم کننده کفر و ایمان است و به همین جهت پروردگار بزرگ به آن دو سوگند خورده است.
در تفسیرهای فارسی و عربی قرآن مجید که پیش از سنایی فراهم آمده است این تشبیه و کنایه دیده نمی شود برای نمونه مراجعه فرمایید به ترجمه تفسیر طبری (7/2027)، در تفسیر قصص قرآن مجید برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی درباره سوره والضحی هیچ چیز نیامده است و حال آن که سوره بعد به تفصیل آمده است، (قصص قرآن مجید 447) و نیز در تفسیر فرات کوفی که در نیمه دوم سده سوم یا دهه های نخستین سده چهارم فراهم آمده است و در تفسیر این سوره از این موضوع سختن گفته نشده است (تفسیر فرات 569)، در غریب القرآن منسوب به زیدبن علی بن حسین(ع) هم اشاراتی به این مورد نیست(غریب القرآن487)، در آثار مهم صوفیان هم که پیش از عمر سنایی بوده اند همچون طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و ابوعبدالرحمان سلمی و رساله قشیریه و امثال این ها نیز اشاراتی به این لطافت و تشبیه بدیع نشده است و مراجعه به فهرست های این کتاب ها نشان دهنده این مسأله است.
در تفسیر کشف الاسرار میبدی(10/531)چنین آمده است:
و گفته اند والضحی اشارت است به روشنایی روی با جمال مصطفی واللیل اذا سجی اشارات است به سیاهی موی با کمال مصطفی، رب العالمین تشریف وی را بر روی و موی او سوگند یاد می کند»
باید توجه داشت که به تصریح میبدی در سه مورد از تفسیر کشف الاسرار (1/195-3/139-9/14 به نقل از فهرست تفسیر، فراهم آورده دکتر محمدجواد شریعت) تألیف تفسیر پس از سال پانصد و اند قمری بوده است و چون به تحقیق روان شاد محمد قزوینی تاریخ درست درگذشت سنایی پس از نماز روز یکشنبه یازدهم شعبان پانصدوبیست و پنج قمری بوده است (مدرس رضوی، مقدمه دیوان سنایی صفحه چهل و شش ) می توان گفت سنایی در گفته ی خود از میبدی بهره نبرده است و این مؤلف کشف الاسرار است که از سنایی بهره برده است که به هنگام تألیف تفسیر کشف الاسرار سنایی شاعر بلند آوازه و شعر و نام او فراگیر بوده است، با توجه به این شیوه که مؤلفان به منابع خود تصریح نمی کرده اند ممکن است سنایی از کتاب ارزنده لطائف الاشارا ت قشیری بهره برده باشد.
این تشبیه ها و کنایه ها که در این قصیده به کار برده شده است در سده های پس از سنایی در سروده های شاعران نامور تأثیر داشته است برای نمونه بر این چند بیت توجه فرمایید که بسیار روشن است.
فریدالدین عطّار که اگر او را روح دانسته اند سنایی را دو چشم او پنداشته اند و بر فرض درستی نسبت این سخن مولوی که گفته است «عطار روح بود و سنایی دو چشم او» (رضازاده شفق، تاریخ ادبیات 232)
در ستایش های خود از حضرت ختمی مرتبت (ص) از سنایی تأثیر پذیرفته و چنین در سفته است:
«مایه بخش هر دو عالم نور اوست
بر جهان و جان مقدم نور اوست»
«چیست والشمس آفتاب روی او
چیست و اللیل آیت گیسوی او»
(مصیبت نامه، 19)
خواجوی کرمانی شاعر توانای نیمه نخست سده هشتم در وصف و ستایش پیامبر بزرگوار چنین سروده است که دنباله روی او سنایی آشکارا دیده می شود:
ای صبح صادقان رخ زیبای مصطفی
وای سرو راستان قد رعنای مصطفی
«معراج انبیاء و شب قدر اصفیا
گیسوی روز پوش قمرسای مصطفی»
(دیوان خواجوی کرمانی به نقل از ص70 مدایح محمدی)
عبدالرحمن جامی شاعر دانشمند سده نهم در ترجیع بند، بسیار شیوای خود در ستایش پیامبر (ص) چنین سروده است:
صبح هُدی تافت از جبین محمد
عرصه دنیا گرفت دین محمد
مطلع صبح صفاست روی محمد
منبع احسان و لطف خوی محمد
(دیوان جامی ص95)
بررسی دیگر دیوان ها سخن را به درازا می کشاند و بیرون از مقصود و اطناب مُمِلّ خواهد بود، فقط اشاره می کنم که در تفسیرهای عرفانی سده های پس از سنایی هم این تشبیه راه یافته است برای نمونه مراجعه فرمایید به تفسیر روح البیان اسماعیل بروسوی درگذشته به سال 1137قمری که چنین نوشته است:
یا اشارت است به روشنی و روی حضرت مصطفی(ص) و کنایت است از سیاهی موی وی:
والضحی رمزی ز روی همچوماه مصطفی
معنی والیل گیسوی سیاه مصطفی
(ص453ج دهم ذیل تفسیر سوره نودو سوم)
به راستی و بدون گزاف هر یک از قصیده های هشتگانه سنایی که در ستایش پیامبر(ص) سروده است نیاز به شرح مفصل دارد و در این باره کمتر کار شده است.
با اجازه خوانندگان گرامی درباره یک بیت دیگر این قصیده توضیحی مختصر داده می شود و آن این بیت است:
گر ترا طعنی کنند ایشان مگیر از بهر آنک
مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا
موضوع طعنه زدن کافران و منافقان به آیین محمدی (ص) در دو آیه قرآن آمده است نخست در آیه چهل و ششم از سوره چهارم و دو دیگر در آیه دوازدهم سوره نهم و آشکار است که سنایی به یکی از این دو آیه نظر داشته است، اعتنا نکردن و به دل نگرفتن یاوه گویی ها هم مکرر در قرآن آمده است و به عنوان مثال به آیه های پایانی از نود و سوم تا نود و هفتم سوره پانزدهم مراجعه فرمایید. درباره ترکیب «هرزه لای» که به معنی یاوه گو است به صفحه دو هزار و سیصد و بیست و یک برهان قاطع چاپ روان شاد محمدمعین و پابرگ ها مراجعه کنید، و موضوع طعنه زدن ام جمیل همسر ابولهب درباره قطع شدن وحی در بسیاری از تفسیرها آمده است برای نمونه مراجعه شود به (طبرسی، 10/504-زمخشری 4/263)
که در هر دو تفسیر این موضوع آمده است و توجه خواهید فرمود که این دو مفسر معاصر سنایی بوده اند، مرگ زمخشری به سال 538ق و مرگ طبرسی به سال 548ق بوده است(ابن تغری 5/274-کحّاله 8/66)
در همه بیت های این قصیده هشتادوپنج بیتی به روشنی تأثیر بسیار قرآن و حدیث دیده می شود و نشانی از گستره آگاهی این شاعر توانا از دانش های متداول اسلامی است و تصدیق می فرمایید که در این مقاله شرح همه دشواری های نهفته در دیوان نیست و مشت نمونه خروار است.
قصیده دوم کوتاه تر از قصیده نخست و سی و دو بیت است و فزون بر آرایه های قرآنی که در چند بیت آن آمده است آراسته به مطالب تاریخی و بیان معجزه هایی است که نیاز به شرح دارد و نشان از احاطه ی شاعر به سیره و سنت نبوی است و اینک در کمال اختصار به روشن کردن چند مورد بسنده می شود:
با، لعمرک، انبیا را فکرت رجحان کیست
با، عفا الله اولیا را زهره ی یک دم بود
در مصراع نخست که به نظر می رسد نسخه بدل تصحیح تر است، با توجه به سوگندی که خداوند به جان یا عمر حضرت ختمی مرتبت خورده و بنده خود را سرفراز دو جهان فرموده است و برگرفته از آیه هفتادودوم سوره پانزدهم «حجر» است ظاهراً معنی این چنین است که چگونه ممکن است پیامبران فکر ترجیح دادن کسی از پیامبران را بر آن حضرت داشته باشند در همین حال با توجه به عنایت خداوند بر رسول خدا که برگرفته از آیه چهل و سوم سوره نهم«توبه» است به نظر می رسد که معنی این است که اولیای خدا وند زهره یک لحظه تخطّی از فرمان های خداوند متعال ندارند و باید توجه داشت که مفسران بزرگ شیعه این آیه را از عنایات حق تعالی شمرده اند و آن را عتاب ندانسته اند.(تبیان5/226-ابوالفتوح 6/41)
خو ش سخن شاهی کز اقبال کفش در پیش او
کُشته بریان زبان یابد که در وی سم بود
در مصراع نخست وصف پیامبر(ص) به خوش سخن بودن برگرفته از حدیثی است که رسول خدا فرموده است. من فصیح تر کسی هستم که به زبان عرب سخن می گویم و فزون بر آن از قریش هستم، (ابن اثیر، نهایه 1/171-مجلسی بحار 17/158)
و توجه دارید که نظامی هم مکرر فصاحت حضرت ختمی مرتبت را بازگو کرده است و برای نمونه نگاه فرمایید به صفحه دوازدهم مخزن الاسرار نظامی که در ستایش از پیامبر مکرم که درودهای فزون از شمار بر او ارزانی باد سروده است:
اُمّی گویا به زبان فصیح
از الف آدم و میم مسیح
در مصراع دوم اشاره است به موضوع سخن گفتن شانه بریان بزغاله یا گوسپندی که زنی یهودی آن را زهرآگین کرده بود تا پیامبر را بکشد و این موضوع به تفصیل در متون کهن آمده است (بحار 396-395-17/393)به نقل از کافی کلینی و امالی صدوق و مناقب ابن شهر آشوب.
در شبی کو عذر اخطانا همی خواهد زحق
جبرئیل آن جا چو طفل اَلکَن و اَبکَم بود
مصراع اول درباره شب معراج و دعاهای پیامبر (ص)است که در آیه های پایانی سوره بقره آمده است و چون جبرئیل(ع) به آن مقام نرسیده و چنان شرفی به او ارزانی نشده است در مصراع دو او را چون کودکی دانسته است که یارای سخن گفتن و توان آن را نداشته است و این موضوع در کتاب های تفسیر به صورت مفصل و به نقل از منابع کهن آمده است برای نمونه نگاه کنید به (بحرانی 1/266) که دوازده حدیث از دوازده منبع کهن و میانی نقل کرده است.
در قصیده یی که در سی بیت و با قافیه میم سروده و به اصطلاح میمیمه است مطالبی آورده است که بدون آشنایی با قرآن و حدیث و شرح زندگی پیامبر (ص) فهم آن و رسیدن به معنای آن سخت دشوار است و باز هم برای آگاهی خوانندگان گرامی به نوشتن چند مورد بسنده می شود، در این قصیده از صفت های گوناگون ادبی هم بهره گرفته است.
بر سریر چرخ گردان جاه او بینی نشان
بر نهاد عرش یزدان نام او بینی رقم
در مصراع دوم اشاره به حدیثی است که در منابع کهن شیعی که در سده چهارم هجری تألیف شده است آمده است که کلماتی که خداوند برای پذیرش توبه آدم علیه السلا م به او القا فرمود سوگند دادن به نام های فرخنده محمد و اهل بیت صلوات الله علیهم بود و برای آگاهی بیشتر به تفسیر آیه سی و هفتم سوره دوم (بقره) مراجعه فرمایید که کم و بیش در این باره سخن گفته اند، برای نمونه (حقی بر وسوی 1/113-میبدی 1/155-صدوق، معانی 42 عیون 170، به نقل از بحار مجلسی 11/165)
رایت نصر من الله چون بر آمد از عرب
آتش اندر زد به جان شهریاران عجم
خاک پای بوذرش از یک جهان نوذر بهست
در ز نعلین بلال او به از صد روستم
همچو لاشد سرنگون آن کس که او را گفت لا
وزسعادت با نِعَم شد آن که گفت او را نَعَم
ملاحظه می فرمایید که فزون بر استفاده از آیه سیزدهم سوره شست و یکم (صف) از صفت های گوناگون که در آن زمان معمول بوده بهره برده است برای نمونه تقابل عرب و عجم، جناس خطی بوذر صحابی بزرگوار پیامبر (ص) و نوذر پهلوان نامور ایران، نِعَم جمع کلمه نعمت و نَعَم به معنی پاسخ و پذیرا شدن پیشنهاد، و می بینید که درک و فهم درست سروده های سنایی چندان آسان نیست و احاطه نسبی به قرآن و حدیث و فنون بلاغت را لازم دارد و باید مورد توجه قرار بگیرد
منابع ومآخذ:
1ـ ابن اثیر، مبارک، النهایه، به کوشش احمد زاوی و طناحی افست قم1364خ
2ـ ابن تعزّی، یوسف، النجوم الزهرا، افست از چاپ دارالکتب مصر، بی جا بی تا
3ـ ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم 1363خ
4ـ ابوالفتوح رازی، تفسیر، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه 1384ق
5ـ احمدی بیرجندی، احمد، مدایح محمدی، بنیاد پژوهش های آستان قدس مشهد 1372خ
6ـ بحرانی، سید هاشم، تفسیر برهان به کوشش محمود موسوی زرندی تهران بی تا
7ـ تبریزی، محمدحسین، برهان قاطع، به کوشش محمد معین تهران امیر کبیر، 1362خ
8ـ حقی بر وسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، افست از عثمانیه، 1330ق، تهران جعفری تبریزی بی تا
9ـ رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، شیراز، 1352خ
10ـ زمخشری، محمود تفسیر کشاف، افست تهران، بی جا بی تا
11ـ زیدبن علی بن حسین (ع)-غریب القران به کوشش محمد جواد حسینی جلالی تهران 1372خ
12ـ سُلَمی، ابوعبدالرحمان، مجموعه آثار گردآوری نصر الله پورجوادی، مرکز نشر ودانشگاهی 1369خ
13ـ سنایی غزنوی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران سنایی تاریخ مقدمه 1354خ
14ـ سنایی غزنوی، مثنوی ها، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی تهران سنایی تاریخ مقدمه 1348خ
15ـ سورآبادی، ابوبکر عتیق، قصص برگرفته قرآن به کوشش یحیی مهدوی انتشارات دانشگاه تهران 1347خ
16ـ طبرسی، فضل، تفسیر مجمع البیان، به کوشش سیدهاشم رسولی محلاتی، صیدا 1339خ
17ـ طبری، تفسیر(ترجمه)به کوشش حبیب یغمایی، تهران، انتشارات توس 1367خ
18ـ طوسی، محمد، تفسیر تبیان به کوشش احمد حبیب قصیر نجف 1385ق
19ـ عطّار، فریدالدین محمد، مصیبت نامه، به کوشش نورانی وصال تهران، زوار 1388خ
20ـ کحّاله، عمر رضا، معجم المولفین، بیروت بی تا
21ـ کوفی، فرات، تفسیر فرات الکوفی به کوشش محمد کاظم تهران 1410ق
22ـ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفرس قاهره 1364ق
23ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، به کوشش سیدجواد علوی و همکاران تهران دارالکتب الاسلامیه 1363خ
24- میبدی، ابوالفضل، تفسیر کشف الاسرار به کوشش علی اصغر حکمت
25ـ نسفی، عمر، تفسیر نسفی به کوشش عزیزالله جوینی بنیاد فرهنگ 1354خ
26ـ نظامی، الیاس مخزن الاسرار به کوشش عبدالکریم علی اوغلی فرهنگستان شوری، بی تا
(استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد)*
منبع:پایگاه نور- ش 13

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید