دولت پیامبر اعظم (9)

دولت پیامبر اعظم (9)

نویسنده : علی رضا محمدی

سوم. تشکیلات اداری دولت نبوی
پس از فراهم شدن زمینه های لازم، حضرت محمد(ص) توانست با سیاست های حکیمانه و مدبرانه خویش، به سرعت مدینه را به شکل یک پایگاه اجتماعی، نظامی و مذهبی استواری در آورده و تشکیلات اداری لازم را جهت تحقق اهداف و سیاست های داخلی و خارجی دولت خویش فراهم سازد. در ادامه به بخش هایی از این تشکیلات اشاره می شود:

1. بخش فرهنگ
1-1. آموزش همگانى :
این موضوع در اولویت سیاست ها و امور پیامبر (ص) قرار داشت. و علاوه بر آموزش معارف دینی به سواد آموزی و آموزش خواندن و نوشتن به صحابه اُمّى در مدینه توجه ویژه داشتند. چنانکه عده ای از مسلمانان را استخدام کرد تا به کودکان انصار خواندن و نوشتن یاد دهند. شرط آزادى هر یک از اسیران بدر را که خواندن و نوشتن مى ‌دانستند، تعلیم ده تن از صحابه و فرزندان آنان قرار داد. و به زید بن ثابت دستور داد زبان عبری و سریانى را بیاموزد. پیامبر(ص) راجع به تعلیم حرفه و فن نیز، که در نزد یهودیان و کفار بود، اهتمام مى ‌ورزید.[1] 2-1. تبلیغ معارف دینی :
پیامبر گرامی اسلام (ص) ضمن اعلام تعلیم و تعلّم مسائل مذهبى به عنوان یک وظیفه‌ عمومى، بعضى از اصحاب را براى آموزش قرآن در شهر مدینه به کمک مى ‌گرفت. و در مدینه خانه مخرمه بن نوفل را به عنوان «دارالقرّا» (خانه قاریان) و مرکز اعزام مبلّغ به دیگر شهرها قرار داد.[2] 3-1. گروه نویسندگان :
کاتبان پیامبر را در انجام کارها آمارنویسی، گزارش‌ نویسی، بایگانی، کتابت وحی و…یارى مى ‌دادند. از این افراد چهار تن اختصاص به نوشتن وحى داشتند؛ (على ابن ‌ابى ‌طالب، عثمان بن عفان، ابىّ بن کعب، زید بن ثابت). دو تن، در امور زندگى به آن حضرت مدد مى ‌رساندند؛ (خالد بن سعید بن العاص، معاویه بن ابى سفیان). دو تن، آن چه را میان ‌مردم پیش مى ‌آمد مى ‌نوشتند؛ (مغیره بن شعبه، حصین بن‌نمیر) و دو تن مطالب مربوط به قبایل و مسائل مربوط به آنها را براى مردم مى ‌نگاشتند؛ (عبداللّه بن‌ارقم بن یغوث، علاء بن‌عقبه). همچنین زید بن ثابت نامه‌ هایى را که به عنوان پادشاهان بود مى‌ نوشت.[3] چنین تشکیلاتی کارکرد دبیرخانه را داشت و متشکل از بایگانی و مجموعه ‌ای از دیوان، کتابت وغیره بود.[4]

2. بخش اقتصاد
1-2. جمع آوری منابع مالی :
رسول‌ خدا(ص) افرادی را معیّن کرده بود تا صدقات، زکات و مالیات را جمع ‌آوری کنند. به چنین افرادی «مصدّق» گفته می شد؛ به عنوان نمونه علاء بن‌ حضرمی را به بحرین، ابی ‌امیه بن‌ المغیره را به صنعا و… فرستاد. در مجموع 28 نفر به عنوان عاملان و مصدقان زکات بودند که مالیات و جزیه و زکات و غیره را جمع می‌کردند و رسماً منصوب و مسؤول از طرف رسول‌ خدا(ص) بودند.[5] پس از اینکه مصدقان و عمّال صدقات، زکات و مالیات را جمع ‌آوری می کردند؛ تحویل «مستوفی» می شد. این فرد توسط رسول ‌خدا(ص) انتخاب می ‌شد تا مالیات را از مصدقان و عمّال جمع ‌آوری کند و به رسول‌ خدا(ص) برساند. چنان که در سال آخر حیات نبی(ص)، علی بن ‌ابی‌طالب(ع) مستوفی رسول ‌خدا(ص) بود که صدقات و جزیه‌ ها را جمع می‌ کرد. و به کسی که وظیفه ثبت و ضبط آمار و ارقام و بایگانی را به عهده داشت، «کاتب صدقات» گفته می شد. زبیر بن ‌عوام کاتب صدقات بود و در غیاب یا مریضی او جهم بن ‌صلت و حذیفه بن‌ یمان این کار را می ‌کردند.
2-2. مصرف و توزیع صدقات :
«مُوزّع»، شخصی که پولی را از طرف رسول ‌خدا(ص) بین مردم توزیع و تقسیم می ‌نمود. چنانکه علی بن ‌ابی‌طالب(ع)، زید بن ‌مالک انصاری و ابی ‌سفیان از طرف رسول ‌خدا(ص) مأمور بودند که به قبیله بنی ‌حذیمه، بنی ‌قریظه و مکه بروند و اموالی را بین مردم تقسیم کنند. این اموال بابت دیه یا مقداری کمک و یا برای خرید سلاح و اسب بود. و «خارص» کسی که کارشناس است و تخصص دارد متاعی را ببیند و قیمت آن را تشخیص دهد و تخمین بزند.[6] 3-2. نظارت اقتصادی :
امور اقتصادى در عهد پیامبر خدا(ص)، مبتنى بر احترام مالکیت خصوصى مشروع، بازار آزاد، آزادى تولید، آزادى عقد قرار داد، التزام به تعهدات و قراردادها و عقود و حرمت کار بدون اجر و بیکارى مقرر بود. مالکیت ملى زمین، آب، چراگاه، جنگل، معدن، دریا و…در اختیار سلطه عالیه مرکزى و شخص پیامبر بود. با این همه فعالیت‌ هاى اقتصادى و بازار زیر نظر کنترل و مراقبت دولت بوده است تا مبادا در معاملات از التزام به حدود شرع تخلف شود و در بعضى حالات متخلفین را تنبیه مى‌ کرد. اقدامی که در زمان‌ هاى بعد پایه و اساس سازمان حسبه بود. اقدام دیگر در زمینه نظارت اقتصادی، پیش گیری از احتکار بود؛ هر محتکرى که از عرضه کالاهاى خود و فروش آن با قیمت مناسب و سودآور که متناسب با قدرت خرید مصرف کننده باشد، امتناع مى ‌ورزید، به دستور پیامبر تحت پیگرد قرار مى ‌گرفت.[7] 4-2. واگذاریِ منابع طبیعى :
از دیدگاه اسلام، ثروت هاى خام طبیعى، مثل اراضى موات و معادن، از آنِ پیامبر خدا است، و هیچ کس بدون اجازه آن حضرت و به صورت خودسرانه، حق تصرف، بهره برداری و تملّک آن ها را ندارد. پیامبراکرم(ص) این اراضى را در اختیار مردم قرار مى دادند تا با استخراج آب و بهره بردارى از معادن، باعث آبادیِ زمین و رونق اقتصادیِ جامعه گردند. بخشى از اسنادى که از سوى پیامبر اسلام صادر و مهر شده، و هم اینک نیز در متون تاریخى وجود دارد، مربوط به واگذاریِ این گونه اراضى و معادن است. در این اسناد، نام این اشخاص، همراه با نام منطقه واگذارى دیده مى شود.[8] 5-2. قراردادهاى اقتصادى :
در دولت رسول خدا(ص) قراردادهاى اقتصادى با اقوام و ملل مختلف، توسط آن حضرت انجام مى گرفت، نظیر قرارداد پیامبر(ص) با یهودیان خیبر.[9]

پی نوشت ها :

[1] – سازمان ادارى و مالى در زمان رسول خدا(ص)، پیشین.
[2] – الوزراء و الکتاب، جهشایرى، ص‌42 – 40.
[3] – تاریخ سیاسى اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ششم، صص‌100 و 101.
[4] – تراتیب الاداریه، ج 1، صص 220-225.
[5] – ر. ک: دولهالرسول، محسن الموسوی، ص 282؛ بحارالانوار، ج 21، ص 373؛ اسدالغابه، ج 2، ص 247؛ سیره ابن‌ هشام، ج 4، ص 248؛ تراتیب الاداریه، ج 1، ص 392.
[6] – ر.ک: ساختار حکومت پیامبر(ص)، پیشین.
[7] – ر.ک: سازمان ادارى و مالى در زمان رسول خدا(ص)، پیشین.
[8] – ر. ک: مکاتیب الرسول، صص 447-498.
[9] – ر. ک: سیره ابن هشام، ج 3، ص 352.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید