در عصر امامت امام زین العابدین علیه السلام (61- 95 ه) جامعه اسلامى در یک بحران فکرى و عقیدتى وحشتزا فرو رفته بود.
امام سجاد علیه السلام در راستاى هدف بزرگ الهى خود که هدایت و رهبرى جامعه اسلامى مىباشد، در مقابل این انحرافات سکوت اختیار نکرد و با توجه به شرایط و اوضاع حاکم بر جامعه به مبارزه علیه این انحرافات پرداخت. مهمترین فعالیتهاى امام علیه السلام در این زمینه به این شرح مىباشد:
اول: هشدار نسبت به عقاید غالیان
امام علیه السلام هم بر جریان هاى فکرى انحرافى درون جامعه شیعه نظارت داشت و هم بر جریانهاى انحرافى دیگران، وقتى دید که بعضى از شیعیان گرفتار «عقیده غلو» شدهاند و ممکن است امامان علیهم السلام را از شان بندگى بالا برده و به الوهیت آنها معتقد شوند، هشدار داد و فرمود: «ان قوما من شیعتنا سیحبونا حتى یقولوا فینا ما قالت الیهود فى عزیر و ما قالت النصارى فى عیسى بن مریم فلا هم منا و لا نحن منهم»
«جمعى از شیعیان ما در حدى ما را دوستخواهند داشت که درباره ما چیزى که یهود نسبتبه عزیر و نصارى نسبتبه عیسى بن مریم گفتند، خواهند گفت (و ما را فرزند خدا و شریک در الوهیت مىشمارند.) نه آنان از مایند و نه ما از آنانیم.»
بنابر نقل دیگر، گروهى بر امام علیه السلام وارد شدند و ایشان را بیش از حد ستایش کردند. امام علیه السلام فرمود: «شما چه دروغ مىگویید و بر خدا جرئت مىورزید! ما از صالحان قوم خود هستیم و همین که صالحان قوم شمرده شویم و باشیم، برایمان کافى است.»
و به گروهى از شیعیان عراق فرمود: «احبونا حب الاسلام و لاترفعونا فوق حدنا»
«آن طور که اسلام را دوست دارید، ما را نیز دوست داشته باشید و ما را از حد خودمان بالاتر نبرید.»
امام فرمودند: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند.» سپس فرمود: «آگاه باشید که ظالمترین مردم کسى است که ظلم ظالم را عدل تلقى کند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند.»حضرت با این پاسخ، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را، باطل دانست
دوم: مبارزه با جبرگرایى
از جریانهاى خطرناک در زمان امام سجاد علیه السلام، رواج اعتقاد به «جبر» از طرف دستگاه حاکم بود. بنا بر نقل مورخان، معاویه طلایهدار ترویج اعتقاد به جبر بود، از این رو وقتى عایشه از او پرسید: چرا یزید را به جانشینى خویش برگزیدى؟ گفت:
«ان امر یزید قد کان قضاء من القضاء و لیس للعباد من الخیره من امرهم»
«خلافتیزید قضاء و حکم الهى است و بندگان خدا حق دخالت در آن را ندارند.»
امام سجاد علیه السلام با صراحت و قاطعیت این عقیده را رد کرد.
چنان که در مجلس ابن زیاد در کوفه، وقتى عبیدالله خطاب به امام علیه السلام گفت: مگر خدا على بن الحسین را نکشت؟
حضرت در جواب او فرمود: «برادرى داشتم به نام «على» که مردم او را کشتند.»
همچنین وقتى یزید کشته شدن امام حسین علیه السلام را مشیت و کار خدا معرفى کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا).»
به روایت زهرى، مردى از امام علیه السلام سؤال کرد: «آیا مصیبتها تقدیر استیا پیامد اعمال؟»
امام فرمودند: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند.» سپس فرمود: «آگاه باشید که ظالمترین مردم کسى است که ظلم ظالم را عدل تلقى کند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند.»حضرت با این پاسخ، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را، باطل دانست.
سوم: مبارزه با مشبهه
در عصر امامت امام سجاد علیه السلام، توحید خالص، یعنى منزه دانستن خداوند از تشبیه به مخلوقات، به دست فراموشى سپرده شد. و با بهرهگیرى از عالمان دین فروش دنیا طلب، عقیده به تجسیم و تشبیه رواج یافت.
امام سجاد علیه السلام در مقابل این اعتقاد انحرافى نیز قاطعانه به مقابله پرداخت. چنان که وقتى شنید گروهى ذات مقدس حق تعالى را به مخلوقات تشبیه کرده و قائل به جسمیت خدا شدهاند، ناراحتشده و نزد قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت و دستبه دعا برداشت و در آن، بطلان این عقیده را نیز اعلام فرمود:
«خدایا! قدرت تو آشکار شده ولى سیمایت آشکار نشده و تو را نشناختند و تشبیه کنندگان تو را به غیر آنچه سزاوارى، ارزیابى کردند. اى خداى من! از کسانى که با تشبیه در پى جستن تو برآمدند، بیزارم. خدایا! هیچ چیز مثل تو نیست و آنان (عظمت) تو را درک نکردهاند… اى خدا! تو از آنچه که تشبیه کنندگان به وسیله آن، تو را وصف مىکنند برتر هستى.»
منبع:تأملی بر جریان های زمان امام سجاد (ع) – شیرازی، سید رضی