در کتاب بحار از کتاب اختصاص نقل کرده که وى به سند خود از معلى بن محمد، و او با اسقاط نام راویان از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: خداى عز و جل ملائکه را از نور آفریده … « بحار الانوار، ج 59، ص 191، ح 48». و در تفسیر قمى گفته امام صادق (ع) فرمود: خداوند ملائکه را مختلف خلق کرد، مثلا وقتى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، ششصد بال داشت، و بر ساق پایش درى بود چون قطره شبنمى که روى گیاهان مىافتد. آن قدر بزرگ بود که بین آسمان و زمین را پر مىکرد. و نیز فرمود: هر گاه خداى عز و جل به میکائیل دستور دهد به زمین هبوط کند، یک پایش روى زمین هفتم، و پاى دیگرش روى آسمان هفتم قرار خواهد گرفت، و نیز خداى تعالى فرشتگانى دارد که نیمى از آنها از یخ، و نیم دیگرشان از آتش است، و ذکرشان این است که:” اى خدایى که بین یخ و آتش الفت افکندى، دلهاى ما را بر طاعتت ثبات بده” « تفسیر قمى، ج 2، ص 206».
و نیز فرمود: خدا را فرشتهاى است که بین نرمه گوشش تا دیدگانش مسافتى است که فرضا اگر پرندهاى بخواهد آن را طى کند، باید پانصد سال بال بزند.و نیز فرمود: ملائکه آب و طعام نمىخورند، و ازدواج ندارند، و تنها با نسیم عرش، زندهاند، و براى خداى عز و جل فرشتگانى است که تا روز قیامت یکسره در رکوعاند، و براى او فرشتگانى دیگر است که تا روز قیامت یکسره در سجدهاند.آن گاه امام صادق (ع) فرمود رسول خدا (ص) فرموده:هیچ موجودى از مخلوقات خدا نیست که عددش بیشتر از ملائکه باشد، و در هر روز و یا هر شب هفتاد هزار فرشته به زمین نازل مىشوند، و پیرامون کعبه طواف مىکنند، و آن گاه نزد من و سپس نزد امیر المؤمنین (ع) رفته، سلام مىکنند، و آن گاه نزد حسین (ع) مىروند و شب را نزد او مىمانند، تا سحر شود، پس معراجى براى آنان نصب مىکنند، تا به آسمان عروج کنند، و دیگر تا ابد به زمین نمىآیند « تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 34، ح 20».
امام ابو جعفر (ع) فرموده: خداى عز و جل اسرافیل و جبرئیل و میکائیل را از یک تسبیح آفرید، و برایشان گوش و چشم و تیزى عقل و سرعت فهم قرار داد « تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 350، ح 21».امیرالمؤمنین (ع) در باره خلقت ملائکه فرموده: خدایا ملائکه را بیافریدى، و در آسمانت جاى دادى، ملائکهاى که نه در آنان سستى هست و نه غفلت، و نه در ایشان معصیتى مفهوم دارد. آرى آنها داناترین خلق تو به تو هستند و ترسندهترین خلق تو از تواند، و مقربترین خلق تو به تواند و عاملترین خلق تو به فرمان تواند، نه خواب بر دیدگان ایشان مسلط مىشود، و نه سهو عقول، و نه خستگى بدنها، ایشان نه در پشت پدران جاى مىگیرند، و نه در رحم مادران، و نه خلقتشان از ماء مهین است، بلکه تو اى خدا ایشان را به نوعى دیگر ایجاد کردهاى، و در آسمانهایت منزل دادى، و با جاى دادنت در جوار خود اکرامشان کردهاى، و بر وحى خود امین ساختى، و آفات را از ایشان دور کردى، و از بلاها محافظتشان فرمودى، و از گناهان پاکشان ساختى، اگر قوت تو نبود خود قوى نمىشدند، و اگر تثبیت تو نبود خودشان ثابت قدم نمىگشتند، و اگر رحمت تو نبود اطاعت تو نمىکردند، و اگر تو نبودى آنها هم نبودند.
لیکن اگر آنها که این همه نزد تو مقام دارند، و تو را اطاعت مىکنند و نزدت داراى منزلتند، و غفلتشان از امر تو اندک است، آنچه را که از تو بر ایشان پوشیده مانده مشاهده مىکردند، و آن عظمت را که تا کنون از تو پى نبردهاند پى مىبردند، قطعا عبادت و عمل خود را کوچک مىشمردند، و نفس خود را به ملامت مىگرفتند، و مىدانستند که تو را آن طور که باید عبادت نکردند. منزهى تو که خالقى و معبودى، چقدر رفتارت با مخلوقاتت نیکو است « تفسیر قمى، ج 2، ص 207».و در بحار از الدر المنثور از ابى العلاء بن سعد روایت آورده، که گفت روزى رسول خدا (ص) به همنشینان خود فرمود:” آسمان به تنگ آمد، و حق دارد که چنین باشد، براى اینکه جاى یک قدم در آن نیست، مگر آنکه همانجا را فرشتهاى اشغال کرده، که یا در رکوع است، و یا در سجده، آن گاه این آیه را تلاوت فرمود:” وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ- به درستى ماییم که همواره در صفیم، و ماییم که همواره در تسبیح هستیم” « بحار الانوار، ج 59، ص 201، ح 79، ط بیروت».
و از خصال روایت شده که وى به سند خود از محمد بن طلحه حدیث کرده، و او بدون ذکر بقیه سند از رسول خدا (ص) روایت کرده، که فرموده: ملائکه بر سه دستهاند، دستهاى داراى دو بال و دستهاى داراى سه بال و دسته دیگر داراى چهار بالند « خصال، ج 1، ص 153، ح 191».نظیر این حدیث را کافى هم به سند خود از عبد اللَّه بن طلحه روایت کرده « روضه کافى، ج 8، ص 272، ح 403، ط بیروت». و شاید مراد از آن، توصیف اغلب ملائکه باشد، نه همه آنها، و گر نه با سیاق آیه که مىفرمود: در خلقت هر چه بخواهد اضافه مىکند” و با روایات دیگر که مىفرمود:” جبرئیل ششصد بال داشت” معارض خواهد بود. و از کتاب توحید حکایت شده، که وى به سند خود از ابى حیان تیمى، از پدرش از امیر المؤمنین (ع) روایت کرده، که فرمود: احدى از مردم نیست مگر آنکه با او چند فرشته است، که وى را از اینکه در چاهى سقوط کند، و یا دیوارى به رویش فرو ریزد، و یا ناملایمى به او برسد، حفظ مىکنند، و این مراقبت را در طول عمر او ادامه مىدهند تا اجلش فرا رسد، آن گاه او را تنها مىگذارند، تا هر بلایى که مقدر است، بر سرش بیاید … « توحید صدوق، ص 367، ح 5».و از کتاب بصائر، از سیارى، از عبد اللَّه بن ابى عبد اللَّه فارسى، و غیر او روایتى آورده که نامبردگان بدون ذکر سند، از امام صادق (ع) نقل کردهاند، که فرمود: کروبیان طایفهاى از شیعیان ما هستند که از خلق اولند، که خداى تعالى آنان را در پشت عرش قرار داده، آن قدر نورانى هستند که اگر نور یکى از ایشان بر تمامى اهل زمین تقسیم شود، ایشان را کفایت کند. آن گاه فرمود: موسى (ع) بعد از آنکه از خدا درخواست دیدن کرد، خداوند به یکى از کروبیان فرمود تا براى کوه تجلى کند، و او هم براى کوه جلوهاى کرد، و با جلوه خود، آن را پاره پاره ساخت « بصائر الدرجات، ص 69، ح 2» .
و از صحیفه سجادیه حکایت شده که امام سجاد (ع) در یکى از دعاهایش- که در باره حاملان عرش خدا، و هر فرشته مقرب اوست- چنین گفته: بار الها! بر حاملان عرشت درود فرست، که هرگز از تسبیح تو خسته نمىشوند، و از تقدیست به تنگ نمىآیند، و از عبادت تو به ستوه نمىآیند، هرگز کوتاهى کردن در انجام وظیفه را بر جدیت بر امر تو ترجیح نمىدهند، و از وله و عشق ورزیدن به تو غافل نمىشوند، و به اسرافیل که صاحب صور شاخص است، آن که همواره در انتظار فرمان توست، تا با دمیدن در آن، خفتگان در قبور و گروگانهاى گور را بیدار کند، و به میکائیل، آن فرشته آبرومند در درگاهت که از اطاعتت مکانى رفیع یافته، و جبرئیل که امین بر وحى توست، و فرمانش در آسمانهایت نافذ است، و نزد تو مکانى دارد، و مقرب درگاه توست، و به روح، که مسلط بر ملائکه حجابهاست، و آن بار الها! هم بر ایشان درود بفرست، و هم بر ملائکه پایینتر از آنان، آنها که ساکنان آسمانهایت، و اهل امانت بر رسالتت هستند، آنهایى که دایم در عبادت بودن خستهشان نمىکند، و از غلبه خواب و خستگى سست نمىشوند، شهوتها از تسبیح تو بازشان نمىدارد، و سهو غفلتها از تعظیم تو غافلشان نمىکند، آنها که از عظمت تو دیدگانى افتاده و خاشع دارند و هرگز جرأت سربلند کردن و به تو نگریستن نمىکنند، آنها که چانههایشان (از شدت خضوع) پایین افتاده، و رغبتشان در آنچه نزد تو سراغ دارند طولانى، و یادشان از نعمتهاى تو دائمى است، در برابر عظمت تو و جلال کبریائیت متواضعند، و آنهایى که چون جهنم را مىبینند، که بر اهل معصیت، زبانه مىکشد، مىگویند:” خدایا تو منزهى، و ما آن طور که باید عبادتت نکردیم.
پروردگارا! پس درود بفرست بر ایشان، و بر روحانیان از فرشتگان، و مقربین درگاهت، و حاملان غیب به سوى رسولانت، و آنها که بر وحیت امین تو شدند، و دستههاى مختلف از فرشتگانت، که تو آنان را به خودت اختصاص دادى، و با تقدیست، از طعام و نوشیدنیها بىنیازشان کردى، و در باطن طبقات آسمانهایت جاى دادى، و آنها که در اطراف آسمانهایت قرار دارند، تا روزى که فرمانت صادر شود، بساط خلقتت را برچینند.و آنها که خزانهدار باران و رانندگان ابرند، و آن فرشتهاى که به خاطر صداى زجر او صداى ناله رعدها شنیده مىشود، و آنان که برف و تگرگ را مشایعت نموده با دانههاى باران در هنگام نزول فرود مىآیند، و آنها که قوام خزینههاى باد به وجود ایشان است، و آنها که موکل بر کوهها هستند، تا فرو نریزند، و آنها که تو، وزن آبها وکیل آبى که بارانهاى مفید و مضر مشتمل بر آنند، به ایشان شناساندى، و آن فرشتگان که رسولان تو به سوى اهل زمین هستند که یا بلایى مکروه مىآورند، و یا رخایى محبوب.
و سفیران کرام بر ره، و حافظان کرام نویسنده، و ملک الموت و کارکنانش، و منکر و نکیر و مبشر و بشیر، و رؤمان که بازپرس قبور است، و طواف کنندگان بیت معمور، و مالک دوزخ، و خازنان آن، و رضوان بهشت و پردهداران آن، و آن فرشتگانى که آنچه تو دستور مىدهى بدون عصیان فرمان مىبرند، و آنهایى که به اهل بهشت مىگویند:” سلام علیکم، این بهشت به خاطر صبرى است که کردید، و چه نیک است پایان خوب این سرا”، و زبانیه که وقتى دستور مىرسد” کفار را بگیرید و ببندید و به سوى دوزخ بکشید” به سرعت مىشتابند، و مهلتشان نمىدهند، خدایا به همه اینها که به ذکر نامشان ملهم شدیم، درود فرست، هر چند که ما به مکان و منزلت یک یک آنها در درگاه تو آشنا نیستیم، و نمىدانیم به چه کارى موکلند، و به ساکنان هوا و زمین و آب و هر کس از ایشان که موکل بر خلقند.بار الها! بر همهشان درود بفرست، در آن روز که هر کسى وقتى مىآید یک سائق با او هست و یک گواه، بر همهشان درودى بفرست که کرامتى بر کرامتشان و طهارتى بر طهارتشان بیفزاید … « صحیفه سجادیه، ص 23، دعاى 3».
و در بحار، از الدر المنثور از ابن شهاب روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص) از جبرئیل خواست تا خود را با صورت واقعىاش به وى نشان دهد، جبرئیل گفت: تو طاقت دیدن صورت واقعى مرا ندارى، فرمود: با این حال دوست دارم تو را به آن صورت ببینم، پس رسول خدا (ص) در شبى مهتابى به نمازگاه خود بیرون رفت، که ناگهان جبرئیل با صورت واقعىاش نزدش آمد، آن جناب از دیدن وى بیهوش شد، و چون به هوش آمد دید تکیه بر جبرئیل دارد، و جبرئیل یکى از دو دست خود را بر سینه او و دست دیگر را بین دو شانه او نهاده، فرمود: من هرگز باور نمىکردم که چیزى از مخلوقات به این شکل باشد، جبرئیل گفت: پس چطور مىتوانى اسرافیل را ببینى؟ او دوازده بال دارد که یک بالش در مشرق و بال دیگرش در مغرب است، و عرش بر شانه او قرار دارد و گویا در برابر عظمت پروردگار آن قدر کوچک مىشود که به صورت مرغى کوچکتر از گنجشک در مىآید و در هر حال عرش خدا را عظمت خدایى حمل مىکند « بحار الانوار، ج 59، ص 259، ح 30، ط بیروت».
و در صافى از توحید نقل کرده، که بسند خود از امیر المؤمنین (ع) روایت کرده که در حدیثى فرمود: منظور از آیه« ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى لَقَدْ رَأى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى، نجم ، 17» چشم منحرف نشد، و عوضى هم ندید، او از آیات بزرگ پروردگارش را دید” این است که آن جناب جبرئیل را دو بار به صورت واقعىاش دید، یکى این بار بود، و یکى هم بارى دیگر، و از این جهت جبرئیل را از آیات بزرگ خدا خواند، که جبرئیل خلقتى عظیم دارد، و او از روحانیین است، که خلقت و صفتشان را غیر از خدا کسى درک نمىکند « تفسیر صافى، ج 2، ص 624». و از خصال حکایت شده که به سند خود از محمد بن روان، از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: وقتى جبرئیل نزد من آمد، گفت من و هیچ یک از ملائکه به خانهاى که در آن سگ و یا مجسمه و یا ظرفى باشد که در آن بول کنند داخل نمىشویم « خصال صدوق، ص 138، ح 155)
در این باب در باره صفت ملائکه روایاتى بیرون از حد شمار وارد شده، که یا مربوط به معاد است، و یا مربوط به معراج رسول خدا (ص)، و یا در ابواب متفرقه دیگر.و در عیون در باب روایات جامعى که از حضرت رضا (ع) نقل شده، به سند خود از آن جناب (ع) نقل کرده، که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: قرآن را با صوت خوش بخوانید، که صوت خوش به زیبایى قرآن مىافزاید، آن گاه این جمله را قرائت کردند:« یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69، ح 322، ط قم». و در توحید به سند خود از زراره ، از عبد اللَّه بن سلیمان، از امام صادق (ع) روایت کرده که گفت: شنیدم آن جناب مىفرمود: قضا و قدر دو تا از مخلوقات خدایند، و خدا هر چه بخواهد در خلق مىافزاید « توحید صدوق، باب 60، القضا و القدر، ص 364، ح 1، ط انتشارات اسلامى».و در مجمع البیان در ذیل جمله” یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ” گفته: از ابو هریره از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: زیادى در خلقت، روى زیبا و صوت خوب و شعر خوب است « مجمع البیان، ج 8، ص 400». در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم:«ان الملائکه لا یاکلون و لا یشربون و لا ینکحون و انما یعیشون بنسیم العرش»:ترجمه: فرشتگان غذا نمىخورند و آب نمىنوشند و ازدواج نمىکنند بلکه با نسیم عرش الهى زندهاند!” « بحار الانوار” جلد 59 صفحه 174 (حدیث 4)».