درونی کردن ارزش های اخلاقی اسلام

درونی کردن ارزش های اخلاقی اسلام

روش های پرورش گرایش ها و عادت های مطلوب اخلاقی

ایجاد گرایش ها و عادت های مطلوب اخلاقی یکی از بخش های مهم تربیت اخلاقی است و به همین سبب، در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) افزون بر ایجاد زمینه ی مناسب برای تربیت اخلاقی و افزون بر رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی، پرورش گرایش ها و عادت های مطلوب اخلاقی نیز مورد توجه است. برخلاف برخی مکتب های تربیت اخلاقی که تنها به پرورش و رشد تفکر اخلاقی تأکید دارند و برخلاف برخی مکتب های تربیت اخلاقی که تنها به پرورش عادت های مطلوب اخلاقی توجه دارند، در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) هم به رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی و هم به پرورش و تقویت گرایش ها و عادت های اخلاقی توجه شده است؛ زیرا چنان که برخی متفکران به درستی بیان کرده اند، رشد آگاهی و تفکر اخلاقی لزوماً به رفتارهای مطلوب نمی انجامد. هیل می گوید: «دانستن اینکه چیزی یا رفتاری خوب است بدین معنا نیست که شخص حتماً آن را انجام خواهد داد، یا نسبت به آن نگرش مثبت پیدا خواهد کرد» (Hill, 2004, p.5).
در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) برای پرورش گرایش ها و عادت های مطلوب اخلاقی از روش های خاصی استفاده شده است که در ذیل آنها را به اختصار بیان می کنیم. پیش از پرداختن به این روش ها، ذکر این نکته ضروری است که روش های پرورش گرایش ها و عادت های مطلوب اخلاقی بر اصل چهارم، یعنی در هم تنیدگی آموزش اصول اخلاقی و پرورش فضائل اخلاقی و اصل دوم یعنی تهذیب ظاهر و باطن استوار است.

1. ترغیب و ترهیب

«ترغیب» از «رَغْبه» و «ترهیب» از «رَهبه» یا «رُهْب» مشتق شده است. «رَُغبه» به معنای میل و اشتیاق و «رهبه» به معنای خوف و ترس است؛ بنابراین، «ترغیب» ایجاد میل و رغبت کردن نسبت به چیزی در یک یا چند فرد؛ و «ترهیب» ایجاد خوف و ترس کردن از چیزی در یک یا چند نفر است (انیس ابراهیم و دیگران، 1367، ذیل ماده ی رغب و رهب).
ترغیب و ترهیب از روش هایی است که در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) برای ایجاد انگیزه و گرایش در مردم به کارهای نیک و نیز ایجاد نفرت و کراهت در مردم نسبت به کارهای زشت و به دنبال آن، بازداشتن مردم از کارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته است. سخنانی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خصوص صادر شده بسیار است به گونه ای که برخی دانشمندان مسلمان کتابی مستقل با نام الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف تألیف کرده اند (علی، 2002 م، ص 434). برای روشن تر شدن این مطلب چند نمونه از ترغیب ها و ترهیب ها در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) را در اینجا نقل می کنیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ترغیب به عفو و گذشت و فرو خوردن خشم می فرماید:
إذا عنت لکم غضبه فادرؤوها بالعفو، إنه ینادی مناد یوم القیامه: من کان له علی الله أجر فلیقم، فلا یقوم إلا العافون، إلم تسمعوا قوله تعالی: فمن عفا و أصلح فأجره علی الله (دیلمی، 1408، ص 337)؛ هرگاه خشم شما را تحت فشار قرار داد، با عفو و گذشت آن را رفع کنید. در روز قیامت منادی ندا می دهد: هر که پاداش او بر عهده ی خداوند است برخیزد و جز عفو کنندگان کسی برنخیزد. آیا سخن خداوند (در قرآن) را نشنیده اند: پس هر که در گذرد و نیکویی کند اجر او بر خداست.
امام صادق (علیه السلام) در ترغیب به اخلاق می فرماید:
ما ناصح الله عبد مسلم فی نفسه فأعطی الحق منها و أخذ الحق لها إلا أعطی خصلتین رزقاً من الله یقنع به و رضی عن الله ینجیه (مجلسی، 1404، ج 72، ص 25)؛ بنده ی مسلمانی نیست که در رفتار خود با خداوند خالصانه عمل کند و حق خداوند را از نفس خود بگیرد و حقی را که خداوند برای نفس او معین کرده ادا کند، جز اینکه خداوند به او دو ویژگی عنایت می کند: رزقی خدایی که او را کفاف باشد و به دیگران نیازمند نگردد،‌ و رضایتی الهی که او را نجات بخشد.
همچنین آن حضرت درباره ی رسیدگی به برادران ایمانی می فرماید:
من کان فی حاجه أخیه المسلم کان الله فی حاجته ما کان فی حاجه أخیه (مجلسی، 1404، ج 17، ص 286)؛ کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مؤمن خود است، خداوند نیز تا هنگامی که وی در این کار است، در پی تأمین نیازهای اوست.
نیز در روایتی دیگر به سدیر صیرفی درباره ی ثروت و پیامدهای آن می فرماید:
یا سدیر ما کثر مال رجل قط إلا عظمت الحجه لله علیه، فان قدرتم أن تدفعوها عن أنفسکم فافعلوا، فقال له: یا ابن رسول الله بماذا؟ قال: بقضاء حوائج إخوانکم من أموالکم (مجلسی، 1404، ج 17، ص 302)؛ دارایی کسی بسیار نمی شود مگر اینکه حجت (167) خداوند علیه او نیز بیشتر می شود. اگر توانایی رد حجت خدا علیه خود را دارید، آن را رد کنید. سدیر به امام (علیه السلام) گفت، ای زاده رسول خدا، با چه چیزی؟ امام (علیه السلام) فرمود: با برآوردن نیازهای برادرانتان با داراییتان.
چنان که گفتیم، بیان پیامدهای رفتارهای اخلاقی موجب می شود در متربی نسبت به رفتارهای پسندیده میل و اشتیاق و نسبت به رفتارهای ناپسند نفرت و کراهت به وجود آید. میل و اشتیاق منشأ انگیزه ی اقدام به رفتارهای شایسته و نفرت و کراهت منشأ انگیزه ی ترک رفتارهای ناپسند می شود؛ زیرا انسان طبیعتاً به آنچه به او سودی می رساند گرایش دارد و به دنبال آن است و از آنچه به او زیانی می رساند متنفر است و از آن پرهیز می کند.

2. تحریک انگیزه های ایمانی

یکی دیگر از روش هایی که معصومان (علیهم السلام) برای پرورش عادت های مطلوب اخلاقی به کار می بردند، روش تحریک ایمان است. در این روش معصومان (علیهم السلام) با توسل به ایمان و اعتقادات دینی متربیان و تحریک آن، آنان را به رفتارهای اخلاقی سوق می دهند.
دوری کردن از مجالس لهو و لعب و گوش فرا ندادن به غنا و موسیقی های مناسب مجالس لهو و لعب، یکی از ارزش های اخلاقی اسلامی است که در متون دینی بر آن بسیار تأکید شده است. با این حال، معصومان (علیهم السلام) برای ترغیب مردم به دوری کردن از این رفتار ضد اخلاقی از مایه های ایمانی آنان استفاده می کردند. به این سیره توجه فرمایید:
از ابی بصیر نقل شده که همسایه ای داشته که از عمال و کارگزاران حکومتی بود و از راه حرام، ثروتی به هم زده بود و شب ها مجالس بزمی برپا می کرد و خوانندگان زن در آن می خواندند و مجلسیان نیز مست می شدند و این باعث آزار و اذیت ابوبصیر می شد. از این رو ابوبصیر، مکرر از او می خواست که از این کار دست بردارد. همسایه ابوبصیر با مشاهده اصرار وی به او می گوید: ابابصیر‍! من فردی ام که به این امور دچار شده ام [و توان ترک آن را ندارم] اما تو سالمی و در راه راست؛ حالِ مرا برای امامت اباعبدالله توضیح بده؛ شاید خداوند مرا از این وضع خلاص کند.
ابوبصیر می گوید: من در مسافرت به مدینه، حال و وضع او را برای امام صادق (علیه السلام) بیان کردم. امام فرمود: زمانی که به کوفه برگشتی، همسایه ات به دیدن تو خواهد آمد؛ از قول من به او بگو: از آن کارها دست بکش؛ من قول می دهم و متعهد می شوم که خداوند تو را وارد بهشت کند. ابابصیر می گوید: بعد از بازگشت، وعده امام (علیه السلام) را به او گفتم. او از من پرسید: به راستی امام صادق (علیه السلام) چنین فرمود؟ گفتم: آری. بعد از چند روز کسی دنبالم فرستاد. وقتی وارد شدم، دیدم پشت در خانه اش برهنه ایستاده است. گفت: ای ابابصیر! همه آنچه داشتم به صاحبانش باز گرداندم و چیزی برایم نمانده است. من از چند تن از دوستان و برادرانم برای او ما یحتاج اولیه را تهیه کردم. بعد از چند روز پیام فرستاد که مریضم. به عیادت او رفتم و به معالجه او پرداختم؛ اما فایده ای نکرد. در هنگام احتضار بیهوش شد، پس از آنکه به هوش آمد گفت: ابابصیر! امام صادق (علیه السلام) به وعده اش وفا کرد. ابوبصیر می گوید: همسایه ام این را گفت و مرد (کلینی، 1365، ج 1، ص 395).
در این سیره، امام (علیه السلام) با تحریک ایمان و اعتقاد همسایه ی ابوبصیر به خدا و معاد و بهشت، او را از انجام رفتارهای ناشایست باز داشت و به انجام رفتارهای شایسته تشویق کرد.

3. ارائه الگو

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پای بندی به ارزش های اخلاقی چنان جدی بود که خداوند او را می ستاید و می فرماید:
و إنک لعلی خلق عظیم (قلم، 4)؛ و به راستی که اخلاق عظیم داری.
و آنگاه مردم را به تأسی به آن بزرگوار فراخوانده، می فرماید:
لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه (احزاب، 21)؛ بی تردید رسول خدا برای شما الگوی پسندیده ای است.
خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دیگران را به الگو گرفتن از خود فرا می خواند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
و لقد کنت أتبعه اتباع الفصیل أثر أمه یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علماً و یأمرنی بالاقتداء به (نهج البلاغه، ص 300)؛ من پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دنبال می کردم، چنان که بچه شتر مادرش را. هر روز خُلقی از اخلاقش را برای من بر افراشت و دستور می داد به او اقتدا کنم.
همچنین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) معاذ را به الگو گرفتن از خود دستور می دهد. معاذ می گوید:
قلت یا رسول الله ما أعمل؟ قال: اقتد بنبیک یا معاذ فی الیقین (محدث نوری، 1408، ج 11، ص 195)؛ گفتم: ای رسول خدا، چه کاری کنم؟ فرمود: ای معاذ، در یقین به پیامبرت اقتدا کن.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز مردم را با الگو قرار دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرا می خواند و می فرماید:
فتأس بنبیک الأطیب الأطهر فإن فیه أسوه لمن تأسی و عزاء لمن تعزی و أحب العباد إلی الله المتأسی بنبیه و المقتص لأثره… (نهج البلاغه، ص 227)؛ پیامبر پاکیزه و پاک را الگو قرار ده که برای کسی که در صدد الگو گرفتن است، الگوست و برای کسی که درصدد استناد کردن است، سند است و محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسانی اند که پیامبر او را الگو قرار دهند و از او پیروی کنند… .
ارائه الگو از این جهت اهمیت دارد که اولاً، متربی رفتار اخلاقی را در عمل و با همه جزئیات و ظرافت هایی که در اجرای آن وجود دارد، مشاهده می کند و به همین سبب، نه تنها با خود رفتار اخلاقی، بلکه با شرایط تحقق آن و تأثیراتی که بر دیگران بر جای می گذارد و با جایگاه آن در مقایسه با سایر رفتارها پی می برد؛ ثانیاً، مشاهده عمل اخلاقی صادر شده از الگو، امکان عملی شدن آن را به صورت عینی برای متربی اثبات می کند و این از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است در ابتدا انجام برخی رفتارهای اخلاقی محال به نظر آید. ثالثاً، مشاهده رفتارهای اخلاقی الگو و زیبایی های آن موجب می شود در متربی گرایش و انگیزه اقدام به رفتارهای اخلاقی ایجاد و تقویت شود. امروزه این روش طرفداران بسیاری دارد. برای نمونه، طرفداران رویکرد منش پروری معتقدند: «اخلاقی شدن دانش آموزان مستلزم آن است که مدارس، فضائل اخلاقی را در آنها پرورش دهند و پرورش فضائل نیازمند… الگوهای اخلاقی نیکوست و به همین جهت یکی از روش های اساسی تربیت اخلاقی در این رویکرد ارائه ی الگوهای اخلاقی است؛ بدین معنا که همه ی دست اندرکاران مدرسه باید از ویژگی های مطلوب اخلاقی برخوردار باشند» (Joseph and Efron, 2005, p.525).

4. توصیه به تحمیل رفتارهای پسندیده بر نفس

رفتارهای پسندیده معمولاً با محدودیت هایی همراه است و پذیرش محدودیت برای انسان مشقت دارد؛ چرا که انسان طبیعتاً میلی به محدودیت ندارد و دوست دارد هر آنچه را مایل است انجام دهد. به همین جهت اگر انسان به حال خود رها شود، هیچ گاه خود را به رفتارها و ارزش های اخلاقی پای بند نخواهد کرد. بنابراین، در تربیت اخلاقی چاره ای نیست جز اینکه متربی خود را به رفتارهای پسندیده وا دارد تا به تدریج با آنها خو بگیرد و لذت آنها را دریابد.
این امر یعنی وادار کردن متربی به انجام رفتارهای پسندیده، که مخالف میل ها و گرایش های نفسانی است، مصداقی از جهاد با هواهای نفسانی و لشکریان جهل است و به همین سبب، این روش نشأت گرفته از اصل ششم، یعنی مراقبت دائم و مخالفت با هواهای نفس و لشکریان جهل است.
به هر حال، هرگاه متربی خود را به رفتارهای اخلاقی وادار کند، به تدریج با آن خو گرفته و لذت آن را در می یابد و در این هنگام است که خود به خود و بدون نیاز به عامل بیرونی رفتارهای اخلاقی را انجام داده و از رفتارهای ضد اخلاقی دوری می کند. به همین جهت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
أکره نفسک علی الفضائل فإن الرذائل أنت مطبوع علیها (آمدی، 1376، ص 317)؛ خودت را بر فضائل وادار کن که نفست بر رذائل سرشته شده است.
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید:
إذا لم تکن حلیماً فتحلم
(کلینی، 1365، ج 2، ص 112)؛ اگر بردبار نیستی، خود را بردبار نشان ده.

5. امر به فضیلت ها و نهی از رذیلت ها

این روش ویژگی ای دارد که در سایر روش ها اصلاً وجود ندارد یا اگر وجود دارد، چندان بارز نیست و آن اینکه در امر و نهی، نوعی خواست قاطع و جدی از سوی آمر و ناهی وجود دارد. به سخن دیگر، در روش هایی مانند ترغیب و ترهیب و ارائه الگو، جنبه قناعی بسیار قوی است؛ در آن روش ها مربی می کوشد در فرد، انگیزه ای درونی برای اقدام به عمل ایجاد کند، تا فرد براساس آن انگیزه عمل کند؛ اما در امر و نهی جنبه اقناعی کم رنگ تر و جنبه فشار بیرونی برای واداشتن فرد به عمل بارزتر است. آمر و ناهی در صددند با فشار از بیرون، فرد را وادار به عمل کنند، خواه وی از صمیم قلب مایل به آن کار باشد یا نباشد.
امر به نیکی ها و نهی از بدی ها دو نقش عمده در تربیت اخلاقی دارند: درونی شدن ارزش های اخلاقی اسلام و حاکمیت بخشیدن به ارزش های اخلاقی اسلام در جامعه. در اینجا به اختصار هر یک از این دو را توضیح می دهیم.

درونی شدن ارزش های اخلاقی اسلام

کسی که در جامعه ای زندگی می کند که افرادش در مقابل ارزش های اخلاقی اسلام احساس مسئولیت می کنند و در برابر زیر پا گذاشته شدن آنها واکنش نشان می دهند، به تدریج با ارزش ها و ضد ارزش های اخلاقی آشنا می شود. به علاوه، با سلسله مراتب ارزش ها و ضد ارزش ها نیز آشنا می شود؛ زیرا مشاهده می کند که جامعه در برابر تخلف از برخی ارزش ها، واکنش شدید و در مقابل تخلف از برخی دیگر، واکنش ضعیف نشان می دهد. همچنین در می یابد کدام یک از آنها ثابت و کدام متغیرند؛ در کجا باید رعایت شوند و در کجا رعایت آنها لازم نیست. از سوی دیگر، رعایت ارزش ها با تأیید و واکنش مثبت دیگران و عدم رعایت آنها با واکنش منفی مواجه می شود. همین باعث می شود رعایت ارزش ها با تجربیات خوشایند و عدم رعایت آنها با تجربیات ناخوشایند، شرطی شده، نوعی احساس مثبت در مواجهه با رعایت ارزش ها، و احساسی منفی در مواجهه با عدم رعایت ارزش ها در او ایجاد شود. بدین ترتیب، فرد به تدریج با ارزش های اخلاقی اسلام آشنا می شود و آنها را درونی می کند و در نتیجه، نظام ارزشی مطلوب در فرد، شکل می گیرد و تقویت می شود.

حاکمیت بخشیدن به ارزش های اخلاقی اسلام در جامعه

علاوه بر آنچه گفته شد، برخورد با تخلفات موجب پیدایش فرهنگی یکپارچه در جامعه می شود. در چنین جامعه ای ارزش ها و ضد ارزش ها تا حد زیادی روشن و مشخص می شوند و هر فرد می داند که عکس العمل دیگران در برابر رعایت یا عدم رعایت آنها چه خواهد بود. بدین ترتیب، زمینه و بستری مناسب برای رعایت ارزش ها، و زمینه و بستری نامناسب برای تخلف از ارزش ها فراهم می شود و در نتیجه، کمتر کسی به خود جرئت می دهد ارزش ها را زیر پا بگذارد.
بدین ترتیب، باید گفت، در تربیت اخلاقی، نه می توان تنها به آموزش آموزه های اخلاقی اکتفا کرد، و نه می توان تنها به ترغیب و ترهیب و ارائه الگو بسنده نمود؛ بلکه علاوه بر اینها، باید بر حسب مورد، از امر و نهی نیز بهره برد. به سخن دیگر، در تربیت اخلاقی، هم باید از عوامل درونی استفاده کرد، یعنی عواملی که در فرد شور و شوق و انگیزه درونی و آگاهی ایجاد می کنند، و هم باید از عوامل بیرونی مدد گرفت، یعنی عواملی که از بیرون، فرد را به سوی رفتارهای اخلاقی سوق می دهند.
اینکه چرا در تربیت اخلاقی هم باید از عوامل بیرونی و هم از عوامل درونی کمک گرفت، ریشه در دو ویژگی انسان دارد: نخست آنکه در وجود انسان دو لشکر صف آراسته اند: لشکر جهل و لشکر عقل. وضعیت انسان در این دنیا به گونه ای است که گرایش ها، عواطف، احساسات نفسانی و رفتارهای برآمده از آنها، که از لشکریان جهل اند، زودتر از گرایش ها و عواطف معنوی که از لشکریان عقل اند، بروز و ظهور پیدا می کنند؛ زیرا انسان به طور معمول، به دسته اول توجه بیشتری دارد و همین موجب می شود زمینه برای رشد عواطف عالی، تنگ و محدود گردد و رشد و شکوفایی آنها مستلزم فعالیت بیشتری باشد. یکی از ابزارهای نیل به این هدف، امر و نهی است؛ امر و نهی، فرد را وادار می کند برخلاف میل باطنی اش به دسته دوم نیز توجه کند، تا به تدریج زمینه برای شکوفایی آنها نیز فراهم شود.
دوم آنکه افراد انسانی نیز در تأثیرپذیری از روش ها با یکدیگر تفاوت دارند؛ عده ای از روش های ترغیب و ترهیب و مانند آن و گروهی نیز از روش امر و نهی و مانند آن بیشتر تأثیر می پذیرند.
بدین ترتیب، امر به رفتارهای اخلاقی مطلوب و نهی از رفتارهای اخلاقی نامطلوب نقش مهمی در تربیت اخلاقی دارد. به همین سبب، در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) از این روش در تربیت اخلاقی استفاده شده است که ما در اینجا دو نمونه را نقل می کنیم. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
کان علی بن الحسین (علیه السلام) یقول لولده: اتقوا الکذب، الصغیر منه و الکبیر فی کل جد و هزل، فإن الرجل إذا کذب فی الصغیر اجتری علی الکبیر (کلینی، 1365، ج 2، ص 328)؛ امام زین العابدین (علیه السلام) به فرزندانش می فرمود: از دروغ بپرهیزید، بزرگ یا کوچک، جدی یا شوخی که اگر آدمی دروغ کوچک بر دروغ بزرگ هم جرئت پیدا می کند.
همچنین سماعه می گوید:
دخلت علی أبی عبدالله (علیه السلام) فقال لی مبتدئاً: یا سماعه ما هذا الذی کان بینک و بین جمالک؟ إیاک أن تکون فحاشاً أو صخاباً أو لعاناً. فقلت: و الله لقد کان ذلک أنه ظلمنی. فقال: إن کان ظلمک لقد أربیت علیه إن هذا لیس من فعالی و لا آمر به شیعتی استغفر ربک و لا تعد (کلینی، 1365، ج 2، ص 326)؛ نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم. امام (علیه السلام) بدون مقدمه به من فرمود: ای سماعه، این چه اتفاقی بود که میان تو و شتردارت واقع شد. بپرهیز از اینکه فحاش، یا فریاد کننده، یا لعن کننده باشی. عرض کردم، سبب این بود که او به من ستم روا داشت. امام (علیه السلام) فرمود: اگر او بر تو ستم کرده، تو هم بر او پیشی گرفتی [و بیش از حد او را دشنام دادی]. این از اعمال و رفتار [مورد قبول] من نیست و به شیعیانم چنین کاری را امر نمی کنم. از خدای خودت طلب آمرزش کن و دیگر چنین نکن.
سیره هایی از این دست فراوان است و همه ی آنها نشان می دهند که امر به رفتارهای پسندیده ی اخلاقی و نهی از کارهای ناپسند اخلاقی در سیره ی معصومان (علیهم السلام) جایگاه خاصی دارد.

6. نظارت و مراقبت

یکی دیگر از روش هایی که در ایجاد عادت های مطلوب اخلاقی تأثیری بسزا دارد نظارت و مراقبت بر رفتار متربی و تذکر دادن نکات لازم است. در سیره ی معصومان (علیهم السلام) موارد متعددی وجود دارد که نشان دهنده ی اهتمام آن بزرگواران به این روش است. برای نمونه در اینجا چند مورد از این سیره ها را بیان می کنیم:
أن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أردف أسامه بن زید فی مصعده إلی عرفات فلما أفاض أردف الفضل بن العباس و کان فتی حسن اللمه فاستقبل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أعرابی و عنده أخت له أجمل ما یکون من النساء فجعل الأعرابی یسأل النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و جعل الفضل ینظر إلی أخت الأعرابی و جعل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یده علی وجه الفضل یستره من النظر فإذا هو ستره من الجانب نظر من الجانب الآخر حتی إذا فرغ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من حاجه الأعرابی التفت إلیه و أخذ بمنکبه ثم قال أما علمت أنها الأیام المعدودات و المعلومات لا یکف رجل فیهن بصره و لا یکف لسانه و یده إلا کتب الله له مثل حج قابل (محدث نوری، 1408، ج 14، ص 269)؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که به عرفات می رفت اسامه را بر پشت مرکب خود سوار کرد و هنگام برگشتن فضل بن عباس را که جوانی بود با موهای زیبا. عربی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و خواهرش که زنی بسیار زیبا بود همراه او بود. مرد عرب سؤالاتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می پرسید و فضل به خواهر عرب نگاه می کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دستش صورت فضل را می پوشاند و مانع نگاهش می شد و فضل از جانب دیگر نگاه می کرد، تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از پاسخ دادن به عرب فارغ شد و رو به فضل کرد و کتف او را گرفت و فرمود: آیا نمی دانی که این روزها، روزهایی مشخص و معین هستند و هیچ مردی نیست که چشمش را از حرام نگاه دارد و زبان و دستش را حفظ کند مگر اینکه خداوند پاداشی مانند حج سال آینده برای او می نویسد.
در این سیره، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر رفتار فضل نظارت و مراقبت داشت و هنگامی که دید وی مرتکب رفتاری ناشایست می شود به او تذکر لازم را داد و او را از ارتکاب آن عمل بازداشت. عبدالله بن عمر سیره ی دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که
أتانا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی بیتنا و أنا صبی قال فذهبت أخرج لالعب فقالت أمی: یا عبدالله، تعال أعطک. فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): و ما أردت ان تعطیه؟ قالت: أعطیه تمراً. قال: فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): أما انک لو لم تفعلی کتبت علیک کذبه (احمد بن حنبل، ج 3، ص 447)؛ زمانی که کودک بودم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منزل ما آمد و من رفتم تا از منزل بیرون بروم و بازی کنم که مادرم گفت: عبدالله، بیا تا چیزی به تو بدهم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه چیزی می خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: یک خرما به او می دهم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر چنین نکنی، یک دروغ بر تو نوشته می شود.
در این سیره نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر رفتار مادر عبدالله نظارت کرده و او را از خلف وعده باز می دارد و این نشان می دهد که احتمالاً در آن زمان مادران با دادن وعده های دروغ کودکان را به انجام رفتارهای مطلوب خود وادار می کردند. به همین جهت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مادر عبدالله تذکر می دهد که مبادا خلف وعده کند که این کار زشت است و دروغی بر او نوشته می شود.
از مجموع این سیره ها می توان نتیجه گرفت که اولاً معصومان (علیهم السلام) رفتار فرزندان و پیروان خود را زیر نظر داشته و مراقبت می کردند تا از مسیر ارزش های اخلاقی منحرف نشوند و در صورتی که کوچک ترین انحرافی مشاهده می کردند، تذکر می دادند. ثانیاً از نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) انسان همیشه در معرض غفلت و فراموشی است و تداوم این غفلت و فراموشی، انسان را به ورطه هلاکت و نابودی می اندازد. دوای این درد چیزی جز نظارت و مراقبت و تذکر نیست.
اما نظارت و مراقبت در سیره ی معصومان (علیهم السلام) منحصر به مراقبت بیرونی نیست و افزون بر آن، هر فردی وظیفه دارد خود مراقب اعمال و رفتار خویش باشد به همین سبب، محاسبه و مراقبه در تربیت اخلاقی جایگاه ویژه ای یافته است.

محاسبه و مراقبه ی نفس

انسان ها در هر درجه ای از رشد اخلاقی باشند، در معرض خطا و استباه هستند و به همین جهت، اگر کسی مراقب اعمال و رفتار خود نباشد، به تدریج از مسیر درست منحرف شده، فضیلت های اخلاقی در او تضعیف و رذیلت های اخلاقی در او پدید می آیند و رشد می کنند و در نهایت به جایی می رسد که همگان از هدایت و نجات او نومید می شوند. بدین سبب، در سیره ی معصومان (علیهم السلام) بر روش مراقبه و محاسبه ی نفس تأکید شده است. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
من حاسب نفسه سعد (آمدی، 1366، ص 236)؛ کسی که به حساب خود رسیدگی کند، خوشبخت می شود.
و در روایتی دیگر می فرماید:
من أهمل نفسه أهلکها (همان جا)؛ کسی که نفس خود را رها کند (و به حساب آن رسیدگی نکند) هلاکش می کند.
مراقبه بدین معناست که متربی در طول روز مراقب باشد، رفتار ناشایست اخلاقی انجام ندهد و محاسبه ی نفس بدین معناست که در آخر روز اعمال و رفتار خود را حسابرسی نماید. اگر رفتارهای اخلاقی نیکو انجام داده، خداوند را بر آن شکر گوید و از خداوند توفیق تکرار آنها را بخواهد؛ ولی اگر مرتکب رفتارهای ناشایست شده، استغفار کند و از خدا بخواهد به او توفیق دهد تا در روزهای آینده آنها را تکرار نکند. امام موسی کاظم (علیه السلام) می فرماید:
لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فإن عمل حسناً استزاد الله و إن عمل سیئاً استغفرالله منه و تاب إلیه (کلینی، 1365، ج 2، ص 453)؛ از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را محاسبه نکند تا اگر عمل نیکی انجام داده از خداوند توفیق انجام بیشتر آن را بخواهد و اگر کارناشایستی مرتکب شده، استغفار و توبه کند.
به همین سبب، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان توصیه می کند:
حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا و زنوها قبل أن توزنوا و تجهزوا للعرض الأکبر (حر عاملی، 1409، ج 16، ص 99)؛ به حساب خودتان رسیدگی کنید، پیش از آنکه به حساب شما رسیدگی شود و خودتان را بسنجید، پیش از آنکه شما را بسنجند و برای روز محشر کبرا آماده شوید.

پی نوشت ها :

1. حجت در این روایت به معنای مدرک و دلیل است. چون خداوند در روز قیامت براساس مدرک و سند به حساب بندگان رسیدگی می کند و به آنها پاداش و کیفر می دهد.

منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید