سعد ربیع، از یاران باوفای پیامبر (ص) بود، کانونی لبریز از ایمان و اخلاص داشت. موقعی که با دوازده زخم از جنگ احد بر روی زمین افتاده بود، مردی از کنار وی گذشت و به او گفت: می گویند محمد (ص) کشته شده است. سعد به وی گفت: اگر محمد(ص) کشته شده ولی خدای محمد زنده است و ما در راه نشر آئین خدا جهاد می کنیم و از حریم توحید دفاع می نماییم. هنگامی که نائره جنگ خاموش گردید، پیامبر به یاد سعد ربیع افتاد و گفت: چه کسی می تواند خبری از سعد بیاورد؟ زید بن ثابت داوطلب شد، که مرگ و حیات سعد و خبر صحیحی برای پیامبر بیاورد. او سعد را در میان کشتگان یافت. گفت: پیامبر مرا مأمور کرده از حال شما تحقیق کنم و خبر صحیحی از شما به او ببرم. سعد گفت: سلام مرا به پیامبر برسان و بگو: چند لحظه بیشتر از زندگی سعد باقی نمانده است و خداوند به تو ای پیامبر خدا، بهترین پاداش که سزاوار یک پیامبر است را بدهد و نیز افزود و گفت: به انصار و یاران پیامبر سلام برسان و بگو، هرگاه به پیامبر آسیبی برسد و شما زنده باشید، هرگز در پیشگاه خداوند معذور نخواهید بود. هنوز فرستاده پیامبر از کنار سعد دور نشده بود که روحش به سوی جهان دیگر پرواز نمود.
علاقه انسان به خود و اصطلاح دانشمندان حب الذات آنچنان اصیل و قدرتمند و ریشه دار است که هیچگاه انسان خود را فراموش نمی کند و همه چیز خود را در راه آن فدا می نماید ولی قدرت ایمان و عشق به هدف و علاقه به معنویات از آن شگفت انگیزتر است. زیرا به تصریح متون تاریخ این افسر با شهامت در سخت ترین لحظه ها که فاصله چندانی با مرگ نداشت، خود را فراموش کرده و به یاد وجود نازنین پیامبر (ص) که حفظ او را عالیترین تجلی برای بقای هدف خود می دانست، افتاده بود و تنها پیامی که به وسیله (زید بن ثابت) فرستاده این بود که: یاران لحظه ای از حفظ و حراست پیامبر غفلت نکنند.