نویسنده:مجتبی لطفعلی نیا
در طول تاریخ بشریت رخدادهای محدودی به چشم میخورد که گستره و شمولیت آن جهانی میشود. برخی از وقایع علاوه بر آنکه ماندگار میشوند، تاثیرات شگرفی بر افکار، باورها ورفتارهای بشریت میگذارند. در سال 61 هجری ماندگارترین حادثه عالم بشریت به وقوع پیوست. مردی از سلاله خاندان الهی، پا به میدان کارزار گذاشت و قیامی خونین رقم زد. قیامی که تا به امروز بیمانند است. این قیام در شرایطی رخ داد که ناسپاسیها و بدعهدیها، روی زمانه را سیاه کرده بود. در آن دوران چیزی به نام معرفت و بصیرت وجود نداشت و آمال دنیایی آنقدر رخنه در معیشت کرده بود که چشمها گویی از فرط تملق و دنیاپرستی نابینا شده بودند و کشتی نجات به تنهایی سفر کمال الهی را آغاز کرده بود. در مسیر این سیر الهی، اندک اندک پارسایان و زاهدان رخ نمایی کردند و به جایی رسید که اختر آسمان ولایت با 72 گوهر، رنگین و درخشان شد. اما براستی پیام این قیام چه بود و به چه خاطر سالک مسلک حق این هزارتوی مشقت را برگزید ؟
در پاسخ بدین سوال باید گفت در میدان نبرد دو گروه در برابر هم صف آرایی کرده بودند: گروه نخست، امویان و به بیان دیگر ناحقان بودند که برای حفظ میراث حکومت از هیچ اقدامی فروگذار ننمودند و کار را به جایی کشاندند که دردانه عالم خلقت را به شهادت رساندند. مشخصه بارز این گروه بدعت و نیرنگ و دروغ و تجمل پرستی بود. این گروه خود را پیرو حکومتی می دانستند که بطلان آن بر هیچ کس پوشیده نبود. اما در مقابل گروه دیگری قرار داشتند که پاکی و شجاعت و صلابت در ایمان و عمل مهمترین توشه میدان آنها بود. آنها به پشتوانه حقیقت آشکار عالم خلقت، برترین راه سعادت را بر برگزیدند و مسیر نیل به کمال الهی را کوتاه و کوتاه تر نمودند.
اما در راس این گروه ها فرماندهانی قرار داشتند که گویی از اصل و نسل راه آنها با یکدیگر تفاوت داشت. یزیدابن معاویه، فرمانده سپاه امویان و علمدار کفر و نفاق و جهل و زر و زور از یکسو و حسین ابن علی (ع) پرچمدار ایمان و صداقت و نورانیت و حقانیت از سوی دیگر قرار داشتند. یزید میخارهای بود که بدکارگی آن به گوش هر انسان حقیقت پرستی رسیده بود اما در مقابل امام حسین (ع) عابدی بود که کمتر پارسایی از اشتیاق تقرب الهی او بی خبر بود.
با اینکه در میدان نبرد، سپاه امویان چند صد برابر سپاه حسینیان بودند، اما در دل، چنان ترس و واهمه ای بر آن چیره گشته بود که گویی هیچگاه به نقشه شوم خود نخواهند رسید. اما سرانجام پس از رشادتهای بیشمار سپاه آسمانی امام حسین (ع) حادثه عاشورا به وقوع پیوست و ننگ این رخداد تا ابد بر پیشانی کوردلان و منحرفان اموی نقش بست.
در یک برآیند کلی اگر بخواهیم شاخصهای رسالت نهضت عاشورایی را بیان کنیم، نخست میتوان گفت پیروی از دین راستین اسلام، اولین هدف بزرگ این قیام بود. در آن دوران اسلام، آنقدر درگیر حواشی و انحرافها شده بود که انگار دین و طریقت جدیدی در آن سامان بدعت گذاشته شده بود. پس نخستین رسالتی که امام حسین (ع) بر خود واجب دید حفظ دین از اعوجاجها و انحراف بود.
در عصر کنونی نیز بدعت هایی در دین مبین اسلام وارد شده است که گویی ادامه دهنده مسیر منحرفان صدر اسلام است. امام خمینی (ره) در وصف اسلام آمریکایی که مشخصه بارز آن تفکر وهابیت است این چنین بیان می دارند: « مگر مسلمانان نمیبینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی تبدیل شدند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاّهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزههای علمی و دانشگاهی، اسلام نکبت و ذلت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنهها و در یک کلمه، اسلام آمریکایی را ترویج میکنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش، آمریکای جهانخوار میگذارند. » ( صحیفه امام، ج21، ص81 )
امر به معروف و نهی از منکر را می توان دومین رسالت قیام خونین عاشورادانست. از آنجا که حکومت علویان اصلیترین راه تثبیت قدرت را در اشاعه پلیدی و زشتیها میدانستند، لذا بایستی حرکتی نیروند در برابر این اقدامات منحرف قد علم میکرد ؛ این گونه بود که قیام عاشورا این وظیفه مهم و پایدار را برعهده گرفت.
پیامبر اکرم (ص) در باب اهمیت امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: « هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهى از منکر سرپیچى کنند و آن را به یکدیگر واگذار نمایند، گویا با خـداوند اعـلان جنگ داده اند.» (اصول کافی ج 5، ص 59، ح 13 )
سومین رسالت نهضت عاشورایی به نقل از فرمایشات امام حسین (ع) اصلاح امت پیامبر اعظم بود. امتی که بارها و بارها در طول تاریخ از خود لغزش نشان داد و اگر وجود راستین امامت نبود، شاید آنها خود مبدل به پایگاه ضد اسلام و ضد دین می شدند. خداوند متعال در سوره توبه آیه 12 می فرمایند : «با پیشوایان کفر، پیکار کنید؛ چرا که آنها پایبندی به پیمان ندارند».
بر اساس تعالیم آسمانی، آرمان والای انبیای الهی، برقراری جامعه ای سالم و عاری از مفاسد اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و در تعبیر قرآن، «حیات طیّبه» یا «زندگی پاک» است. امام حسین (ع) با بینش الهی و ژرف انگارانه خود نه تنها در جهت اصلاح امت عصر زمان خود قدم برداشت، بلکه با قیام عاشورا، این مهم را برای نسل های آینده نیز به ارمغان آورد.
دستاورد دیگر نهضت عاشورایی حق خواهی و سازش ناپذیری در برابر کفر و ظلم و نفاق می باشد. امام حسین (ع) فرمودند: « مرگ با عزت، زندگی جاوید است و زندگی با ذلّت و همراه با ظالمین چیزی جز مرگ نیست». (لهوف، ص ۱۳۸ ؛ مثیر الاحزان، ص ۴۴)
در دوران امام حسین (ع) مردم علاوه بر آنکه حق را نمیدانستند، حق را نمیخواستند و در نگاهشان حق دیگر عظمتی نداشت. امام حسین (ع) با خلق حماسه عاشورا این پیام را با خود به ارمغان آورد که مرگ در جستجوی حق وحقیقت بهتر از زندگی با انگاره ذلت و خفت است.
به بیان دیگر امام (ع) حیات ماندگار بشریت را توأمان با عزت می دانستند و اینگونه بود که این کلام نورانی را عرضه داشتند: « من از مرگ باکی ندارم؛ مرگ، راحتترین راه برای رسیدن به عزت است. مرگ در راه عزّت، زندگی جاودانه است و زندگی ذلتبار، مرگ بیحیات؛ مرا از مرگ میترسانی؟ چه گمان باطلی! همتم بالاتر از این است که از ترس مرگ، ظلم را تحمل کنم. جز این که مرا بکشید! مرحبا بر مرگ در راه خدا. ولی شما با کشتنم نمیتوانید شکوه و عزت و شرف مرا از بین ببرید، چه هراسی از مرگ »( توفیق أبوعلم در کتاب «أهل البیت» ص 448، مطبعه سعادت مصر، بنا بر نقل «ملحقات إحقاق الحقّ» ج 11، ص 601)
در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت، راز ماندگاری قیام عاشورا، عجین شدن حقایق با سرشت بشریت است. چرا که انسان همواره به دنبال یافتن حقیقت و واقعیت بوده و از آنجا که قیام خونین امام حسین (ع) سرشار از خیر و مصلحت جمعی و بشری بود، لذا این قیام تا ابد در تاریخ بشریت ماندگار شد. در عصر حاضر امام زمان (ع) با پرچمداری از راه و سیره امام حسین (ع) عدالت و حقیقت را جوهره اصلی جامعه بشریت دانسته و پس از ظهور اقدام به بسط و گسترش این مقوله خواهد نمود و بر تک تک شیعیان حقیقی آن امام واجب است از هر طریق ممکن بتوانند راه را بر اشاعه هر چه بیشتر عدالت و حقیقت هموار نموده و زمینه های ظهور صاحب عصر را مهیا نمایند.