فقر و غنا در روایات‏

فقر و غنا در روایات‏

وَقالَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ: اللّهُمَّ اغْنِنِى عَنْ خَلْقِکَ فَقَالَ علیه السلام: لَیْسَ هکذا: إنّما النّاسُ بِالنّاسِ وَلکِنْ قُلْ: اللّهُمَّ اغْنِنِى عَنْ شِرارِ خَلْقِک.

مردى در حضور امام سجاد علیه السلام گفت: خدایا مرا از آفریدگانت بى‏نیاز کن.

امام علیه السلام فرمود: چنین نیست؛ زیرا مردم به یکدیگر وابسته‏اند ولى بگو پروردگارا! مرا از آفریده شرورت بى‏نیاز دار.

البته روشن است که در درجه‏هاى توسّل به دیگران یا خواهش از مردم در صورتى که رنگ خدایى داشته باشد؛ اشکالى نیست. ولى اگر در هر موردى، دگر بینى در نظر باشد این نوعى شرک است. ولى نیکوتر این که انسان به نتیجه کار بیاندیشد که چه باید بکند.

حضرت جواد علیه السلام فرمود:

الْحَوائِجُ تَطْلُبُ بِالرَّجاءِ وَهِى تَنْزِلُ بِالقَضَاء وَالعافِیَهُ احْسَنُ عَطاء. «1»

نیازها به خواهش خواسته مى‏شود و با قسمت الهى فرو فرستاده شود ولى عافیت بهترین هدیه است.

مولا على علیه السلام خطاب به کمیل مى‏فرماید:

یا کُمَیْل! لاتَرَ النّاسَ اقْتارَک وَاصْبِرْ عَلَیه احْتِساباً بِعِزٍّ وَتَسَتُّرٍ. «2»

اى کمیل! نیازمندى‏ات را به مردم نشان مده و با سرافرازى و پنهان نمودن آن بر آن شکیبا باش.

و در سفارشى به فرزندش محمد حنفیه مى‏فرماید:

یا بُنَىَّ! إنّى اخافُ عَلَیکَ الفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ فَإِنَّ الفَقْرَ مَنْقَصَهٌ لِلدِّینِ؛ مَدْهَشَهٌ لِلْعَقْلِ؛ داعِیَهٌ لِلْمَقْتِ. «3»

به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: پسرم! از تهیدستى بر تو مى‏ترسم، از آن به خداوند پناه ببر، چرا که تهیدستى دین را ناقص و عقل را سرگردان مى‏کند و پدید آورنده دشمنى است.

نیازهاى مادّى، افراد جامعه را ترسو و چاپلوس بار مى‏آورد و بزه‏کارى و فساد اخلاقى را در اجتماع رواج مى‏دهد. اخلاق را سست و درهاى سیه روزى را به روى انسان باز مى‏کند و این جامعه دچار عذاب و بلا مى‏شود. و هرگاه تهیدستى در جامعه عادى شود؛ مرگ بدتر اتفاق مى‏افتد.

امام على علیه السلام مى‏فرماید:

الفَقْرُ الْمُوتُ الاکْبَرُ. «4»

تهیدستى، مرگ بزرگتر است.

فقر و فخر پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله‏

و اما معناى دیگر فقر این است که فقر، فقر اجتماعى و مادّى نیست، بلکه فنا شدن در مبدأ هستى و بستگى مطلق و دریافت فیض نور از غنى مطلق است.

و این فقرى بود که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر آن مى‏بالید و مى‏فرمود:

الْفَقْرُ فَخْرِى وَبِهِ افْتَخِرُ عَلى‏ سائر الأنبیاء. «5»

فقر افتخار من است و من به آن بر همه پیامبران مى‏بالم.

و این همان فقرى است که خداوند در قرآن مى‏فرماید:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهَ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» «6»

اى مردم! شمایید نیازمندان به خدا و فقط خدا بى‏نیاز و ستوده است.

هر چند معناى ظاهرى فقر عبارت از ندارى است. ولى در این جا به جهت رابطه آدمیان و خداوند که در ریشه اصلى آن مانند یکدیگرند و هر چیزى که تصوّر شود از این دو حالت خارج نیست، پس آدمى فقر محض و خداوند غنى مطلق است.

پی نوشت ها

(1) بحار الأنوار: 75/ 365، باب 27؛ أعلام الدین: 309.

(2) تحف العقول: 173

(3) نهج البلاغه حکمت 319

(4)- نهج البلاغه: حکمت 319.

(5)- نهج البلاغه: حکمت 163.

(6)- بحار الأنوار: 69/ 33، باب 94؛ مستدرک الوسائل: 11/ 173، باب 4، حدیث 1267؛ عوالى اللآلى: 1/ 39، فصل 4، حدیث 38.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید