نویسنده: حجت الاسلام خدامراد سلیمیان
درباره چگونگی غیبت حضرت مهدی عجل الله فرجه دیدگاههای گوناگونی ذکرشده است. در این باره توضیح دهید! یکی از معناهای لغوی «غیبت», پنهان شدن است. در اصطلاح، درباره کسی به کار میرود که مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن در آن محل حاضر نمیشود. در اصطلاح مهدویّت، به پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام گفته میشود. اگرچه سخن روشنی درباره چگونگی این نوع زندگی نمیتوان به دست آورد، با استفاده از روایات معصومین علیهم السلام و سخنان اندیشوران بزرگ, سه دیدگاه کلّی و قابل توّجه می توان ارائه کرد:1. آن حضرت اگرچه در درون جوامع بشری زندگی میکند، مردم جسم ایشان را نمیبینند. 2. حضرت مهدی عجل الله فرجه در میان همین جامعه و همین انسانها است، اما به قدرت خدا، از دید معرفتی مردم پنهان است؛ با وجود این که مردم ایشان را میبینند, اما نمیشناسند. 3. حضرت در بین مردم زندگی میکند و مردم نیز ایشان را میبینند و نمیشناسند، اما در زمانهایی که آن حضرت لازم بداند از برابر چشمها ناپدید میگردد و دیدگان مردم ـ با این که آن حضرت و حاضر است ـ او را نمیبینند.
بررسی دیدگاههای بالا:
دیده نشدن جسم حضرت مهدی عجل الله فرجه در دوران غیبت، به دو گونه قابل تفسیر است:
الف) آن حضرت مانند فرشتگان، ارواح و جنّ، جسمی نامرئی دارد؛ با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارند، دیده نمیشوند. ب)ایشان جسمی مرئی دارد، اما به قدرت الهی در دیدگان مردم و تصرف می کنند تا ایشان را نبینند.این کار از اولیای الهی ـ که از سوی خدا دارای چنین قدرتی در جهان آفرینش هستند ـ بعید نیست. در آیات قرآن کریم نیز به امکان پنهان شدانسان از برابر دیدگان ـ چه به صورت کوتاه مدت یا درازمدت ـ اشاره شده است.[1] به نظر میرسد تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش باشد، چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با این ویژگی باشد، بلکه برعکس، آن حضرت مانند تمامی انسانها دارای جسمی مادی میباشد. با این بیان تفسیر دوم مورد پذیرش است. در یک بررسی جامع در سخنان معصومین علیهم السلام برخی روایات با روشنی بیشتری این موضوع را بیان کردهاند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مردم امام خویش را گم میکنند، پس آن امام در موسم حج حضور مییابد و مردم را میبیند، ولی مردم او را نمیبینند».[2] عبدالعظیم حسنی هنگامی که عقاید خود را بر امام هادی علیه السلام عرضه کرد، آن گاه که به اعتقاد به ائمه علیهم السلام رسید تا امام هادی علیه السلام را شمرده و اقرار به امامت ایشان کرد. آنگاه امام هادی ادامه داد: و پس از من، پسرم حسن است. پس مردم چگونه خواهند بود با جانشین او؟ عرض کردم: چگونه خواهند بود. فرمودند: «لِأَنَّهُ لَا یُرَی شَخْصُهُ»؛[3] به دلیل آن که شخص او دیده نمیشود …. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «هرکس به تمامی ائمه علیهم السلام اقرار کند و مهدی عجل الله فرجه را انکار کند همانند کسی است که به تمامی پیامبران علیهم السلام اعتراف کرده، اما واپسین فرستاده خداوند، رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم را انکار کرده است.» آن گاه از آن حضرت پرسیده شد: ای فرزند رسول خدا، مهدی از کدامین فرزندان شماست؟ آن حضرت فرمودند: «از فرزندان هفتم است. شخص او از شما پنهان میشود…».[4] داودبن قاسم میگوید از امام هادی علیه السلام شنیدم که فرمودند: «جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟» عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند! برای چه؟ فرمودند: «همانا شما شخص او را نمیبینید».[5] از امام رضا علیه السلام وقتی در باره امام مهدی عجل الله فرجه پرسش شد فرمودند: « لَا یُرَی جِسْمُهُ…»؛[6] جسمش دیده نمیشود. عبیدالله بن زراره از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند: «برای قائم دو غیبت است که در یکی از آن دو در موسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند ولی مردم او را نمیبینند».[7]و نیز در فرازی از دعای ندبه چنین میخوانیم: «…عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی…».[8] روشن است که همه روایات بالا و احادیثی مانند آن، بر دیده نشدن آن حضرت دارد و قابل تأویل بر شناخته نشدن نخواهد بود، چرا که صراحت در معنای دیده نشدن دارد.نکته قابل توجه این که این دسته روایات به خلاف دسته بعد تنوع و کثرت بیشتری دارد. بنابراین به روشنی از این روایات استفاده میشود که آن حضرت با وجود این که زنده است و در بین مردم زندگی میکند و مردم را میبیند، خداوند پردهای بین آن حضرت و مردم قرار داده آن حضرت مردم را میبینند ولی مردم آن حضرت را نمیبینند. دیدگاه دوم: همان گونه که اشاره شد، در این دیدگاه بیان شده است که آن حضرت افزون بر این که در جوامع انسانی عمر شریف خود را سپری مینماید و مردم را میبیند، مردم نیز ایشان را میبینند اما ایشان را نمیشناسند. به تعبیر دیگر فقط از نگاه معرفتی مردم غائب است نه از دید ظاهری. برای این دیدگاه نیز روایاتی مورد استناد قرار گرفته است: شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه و نیز در علل الشرایع با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمودند: «در قائم سنّتی از یوسف است… چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر فرشهای آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد، همانگونه که به یوسف اذن داد…».[9] سخن دیگری نیز در تأیید این دیدگاه نقل شده است که البته سخن معصوم نیست بلکه از نائب خاصّ حضرت مهدی علیه السلام محمّد بن عثمان نقل شده است. ایشان در این باره میگویند:«به خدا سوگند، همانا صاحب این امر هر سال در موسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند ولی نمیشناسند».[10] از آنجایی که این سخن شبیه روایتی است که در نفی دیده شدن آوردیم، ممکن است همان روایت باشد که تصحیف شده است. و نیز این امکان وجود دارد که مقصود نائب خاص از این مضمون، دوران غیبت صغرا باشد. افزون بر این که، احادیث این دیدگاه کم شمار است, با معنای لغوی غیبت نیز مخالف است، زیرا به کسی که دیده می شود ولی شناخته نمی شود، ناشناس میگویند، نه غایب.دیدگاه سوم: اگر چه علم به چگونگی غیبت حضرت، فقط نزد پرودگار متعال است، از جمع بین روایات میتوان استفاده کرد، حضرت دارای هر دو نوع پنهان زیستی باشد. حضرت در مواردی که صلاح بداند از چشمان مردم پنهان است؛ البته با تصرفی که ـ به قدرت الهی ـ در دیدگان افراد میکنند. نه نامرئی کردن جسم خویش. و در مواردی که آن حضرت مصلحت بداند، به صورت آشکار در جامعه حرکت می کند و مردم ایشان را میبینند ولی نمیشناسند.
پی نوشت :
[1] . خداوند در سوره یس(36)، آیه 9 میفرماید: g وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ f ؛ و در سوره اسراء (17) آیه 45 میفرماید: gوَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجاباً مَسْتُوراًf.[2] . «یَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ یَشْهَدُ المَوسِمَ فَیَراهُمْ وَلا یَرَوْنَهُ»؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبه، ص 161، ح 119؛ شیخ کلینی, کافی، ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی, الغیبه، ص 175 ح 14؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 33، ص346، ح33.
[3] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص379.
[4] . «مَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَئِمَّهِ علیهم السلام وَ جَحَدَ الْمَهْدِیَّ کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَحَدَ محمّداً نُبُوَّتَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّنِ الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ …»؛ پیشین، ص333، ح1.
[5] . «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِیَ الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ…»؛ شیخ کلینی, کافی، ج1، ص328؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبه، ص202؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص381.
[6] . شیخ کلینی, کافی، ج1، ص333؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص370.
[7] . «لِلْقَائِمِ غَیْبَتَانِ یَشْهَدُ فِی إِحْدَاهُمَا الْمَوَاسِمَ یَرَى النَّاسَ وَ لَا یَرَوْنَهُ»؛ شیخ کلینی, کافی، ج1، ص339؛ نعمانی, الغیبه، ص175.
[8] . سیّد بن طاووس، اقبال الاعمال، ص298.
[9] . «إِنَّ فِی الْقَائِمِ سُنَّهً مِنْ یُوسُفَ … فما تنکر هذه الامه ان یکون الله عز و جل یَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَکُونَ یَسِیرُ فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ…»؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص144، باب 5، ح3.
[10] . «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَهٍ یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ»؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.