وجدان یا ندای درونی

وجدان یا ندای درونی

نویسنده: حضرت آیت الله جعفر سبحانی

دانش های «روان شناسی و روان کاوی» به مسأله وجدان و تحلیل آن با اصول تجربی روی آورده، در قلمرو آن، مسائلی را مطرح کرده و به نتایجی دست یافته اند. در میان آن ها، یک مسأله از تمام مسایل مربوط به وجدان از اهمیت بیشتری برخوردار است و آن تحلیل و بیان ریشه وجودی آن، در نهاد انسان است. ما نیز از میان دیگر بحث های مربوط به آن، این بحث را جلو انداخته و به گونه ای فشرده پیرامون آن گفتگو می کنیم.

ریشه های وجدان در نهاد انسان

تجارب و آزمون های فراوان، گواهی می دهند که در درون انسان، درک و آگاهی خاصی که انسان را از خوبی ها و بدی ها آگاه می سازد، وجود دارد و این نوع درک و آگاهی را «وجدانیات» می نامند و در فلسفه ی اسلامی بخشی از عقل عملی به شمار می رود.
این نیروی ادارکی، در تشخیص خوبی ها و بدی ها، به چیزی جز بررسی ماهیت عمل، و در داوری به دادگاهی جز دادگاه خویش، و به داوری جز خود، نیازی ندارد و اگر می گویند: «وجدان، محکمه ای است که به قاضی نیاز ندارد» مقصود این است که به داور دیگری نیاز ندارد و وجدان در داوری، خود مستقل است.
تجربه ها ثابت کرده که وجدان، ریشه هایی در خلقت و آفرینش انسان دارد و از روزی که کودک گام به پهنه ی هستی می نهد، این نیرو بسان دیگر نیروها و مانند دیگر غرایز و درخواست های طبیعی، در نهاد او به صورت «قوه» و «زمینه» پدید می آید و با رشد و تکامل او پرورش می یابد.
بنابراین نداهای وجدان و ادراک های تحسین آمیز و یا سرزنش گر، آن چیزی نیست که از خارج به انسان القاء شده و به اصطلاح، آموزگاری آن را تعلیم داده باشد؛ بلکه همگی یک نوع ندا و ادراکی است که انسان آن را از ضمیر باطن و درون وجود خویش می شنود و یک امر فطریست که دست آفرینش در نهاد هر انسانی به ودیعت نهاده است تا او را در مسیر سعادت، کمک و یاری کند.

تفاوت وجدان فطری و وجدان اخلاقی

اکنون با طرح مثالی، نداهای فطری را غیر آن، که چه بسا ممکن است فطری نما نیز باشد، مشخص می سازیم.
شکی نیست که پیمان شکنی و خیانت به امانت و تعدی به حقوق مسلم یک فرد، در میان تمام ملل جهان بد و زشت شمرده می شود و هر فردی به درون خود مراجعه کند به روشنی آن را درک می نماید و عاملان آن را سرزنش می کند. یک چنین ندای همگانی را که از ضمیر تمام افراد بشر در همه قاره ها و اقوام و ملل شنیده می شود، نمی توان محصول تربیت های اجتماعی و شرایط اقتصادی و یا نتیجه سیاست ها و تبلیغات و دستگاه های تبلیغی دانست، زیرا اقوام و ملل جهان، هیچگاه در پوشش تربیت واحدی و یا سیاست معینی و یا اقتصاد خاصی نبوده، بلکه پیوسته با شرایط گوناگونی از نظر اقتصاد و سیاست و تربیت، روبرو بوده است. با وجود این، چنین درکی در زوایای ضمیر تمام افراد بشر، وجود دارد و همگی می گویند: خیانت به امانت و پیمان شکنی، زشت و تجاوز به حقوق دیگران، بد است. از این جهت باید آن را نشانه فطری و آفرینشی بودن چنین نداها و داوری ها دانست.
یک اندیشه وارداتی که عوامل خاصی آن را در انسان پدید می آورد، نمی تواند از چنین گستردگی برخوردار باشد.
در برابر آن، یک رشته اعمالی داریم که اکثریت عظیمی، آن را زشت می دانند، در حالی که در میان گروه دیگری چینن نیست. مثلا ازدواج با محارم، که همه شرایع آسمانی بر تحریم آن اتفاق نظر دارند و در میان پیروان کتاب های آسمانی از زشتی خاصی برخوردار است، ولی در عین حال، در نزد گروهی عمل نکوهیده شمرده نمی شود و اگر زشتی چنین عملی، فطری و نهادی بود، هرگز انسان ها درباره آن، اختلاف نظر پیدا نمی کردند. از این جهت می توان گفت: زشتی چنین عملی، ریشه فطری در وجود انسان ندارد و اگر هم به صورت یک امر فطری نما درآمده است، به خاطر تذکرات پیاپی و وضع تبلیغی شرایع آسمانی است که زشتی آن را درون ما جای داده است و اگر چنین عاملی در کار نبود، هرگز به این صورت منفور و زشت قلمداد نمی شد.
روی این بیان باید گفت: برای تمیز این دو نوع ادراک، باید اولی را «وجدان فطری» و دومی را «وجدان اخلاقی» نامید. (منشور جاوید، ج 14، ص 173 – 175)
منبع: ماهنامه ایحاء شماره 1

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید