عاشورادر مکتب عقل و اخلاق

عاشورادر مکتب عقل و اخلاق

نویسنده:سعید دادخواه
اشاره: امام حسین (ع) تنها تکیه گاهش خدا بود ، نه نامه‌ها ،نه حمایت‌ها ونه شعارها. وقتى سپاه حر راه را برکاروان امام بست حضرت ضمن خطابه‌اى که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و مستند به نامه کوفیان بود ،ضمن گلایه از عهد شکنى کوفیان فرمود :” تکیه گاهم خداست و او ما را بى‌نیاز مى‌کند “سیغنى الله عنکم” و در ادامه راه نیز وقتى باعبدالله مشرقى ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گردآمدن مردم را براى جنگ با آن حضرت بیان کردند پاسخ امام این بود که “حسبى الله و نعم الوکیل” صبح عاشورا نیز وقتى سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه تاختند دستان نیایشگر امام حسین (ع) رو به آسمان‌ها بود وى چنین گفت:( خدایا! درهر گرفتارى و شدت تکیه‌گاه و امیدم تویى و در هر حادثه که برایم پیش آید پشتوانه منى چه بسا در سختى‌ها و گرفتارى‌ها که تنها به درگاه تو روى آورده و دست نیاز و دعا به آ‌ستان تو گشودم و تو آن را برطرف ساختی…) بى‌شک چنین دیدگاهى مى‌تواند الگوى جنبش‌هاى اصلاحى حتى بعد از قرن‌ها شود وتکیه بر عنصر اخلاق واعتقاد واتکال به خدا قیام آن حضرت را به الگویى بى‌بدیل در تاریخ بشر مبدل ساخته لذا با چنین زمینه‌اى بر آن شدم تا این حماسه را در آینه عقل اعتقادى واخلاق بررسى کنم .

-1 عاشورا در مکتب عقل واعتقاد :

-1-1 مبدا ومعاد:
عقیده به مبدا و معاد مهمترین عامل جهاد وفداکارى در راه خداست چنین اعتقاد در کلمات امام حسین(ع) واشعار و رجزهاى او و یارانش ،نقش محورى دارد و به برجسته‌ترین شکل خود را نشان مى‌دهد.امام حسین (ع) روز عاشورا وقتى بى‌تابى خواهرش را مى‌بیند این فلسفه بلند را یادآور مى‌شود و مى‌فرماید : (خواهرم خدا را در نظر داشته باش بدان که همه زمینیان مى‌میرند، آسمانیان هم نمى‌مانند هرچیزى جز وجه خدا که آفریدگار هستى است از بین رفتنى است .خداوند دوباره همگان را برمى‌انگیزد…)
درسخن دیگرى که درشب عاشورا با اصحاب خویش فرمود باز هم تاکید بر همین محورها را مى‌بینیم از جمله اینکه : “بدانید که شیرینى وتلخى دنیا ،خواب است و… بیدارى در آخرت است. رستگار کسى است که به فلاح آخرت برسد، بدبخت کسى است که به شقاوت آخرت گرفتار آید.” باور به معاد ،رشته‌هاى علقه انسان را از دنیا مى‌گسلد و راحت‌تر مى‌تواند در مسیر عمل به تکلیف از جان بگذردامام در اشعارى که پس از شنیدن خبر شهادت مسلم‌بن عقیل از فرزدق در مسیر راه کوفه شنید، به این جلوه تابناک اشاره فرمود: ( اگر دنیا ارزشمند به حساب آید سراى آخرت که خانه پاداش الهى است ، برتر ونیکو است واگر بدن‌ها براى مرگ پدید آمده‌اند پس شهادت در راه خدا برتر است .) بااین دید امام(ع) شهادت خود وهر یک از همراهانش و دودمانش را رسیدن به ابدیتى مى‌دانست که آرمیدن درجوار رحمت الهى و دیدار با رسول خدا و دست یافتن به بهشت برین را دارا بود . در رجزهاى یاران امام نیز تکیه بر مبادى اعتقادى و پیوند زدن مبارزه با انگیزه اعتقادى و باور داشت قیامت وامید به پاداش خدا ورضاى الهى و رسیدن به بهشت برین موج مى‌زند به‌عنوان نمونه وقتى عمروبن خالدازرى به میدان رفت در رجز خویش گفت :” اى جان ! امروز به سوى خداى رحمان ، روح وریحان مى‌روى و آنچه را که در اوج تقدیرت از پاداش‌هاى الهى نوشته شده در مى‌یابى پس بى‌تابى مکن ، که هر زنده‌اى مردنى است.”

2-1 – رسالت پیامبر
در عصرپیامبر هر چند به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطیع او بودنداما در عصر پس از او است که دچار تجزیه شدند. برخى به سنت و دین او وفادار ماندند. برخى در پى احیاى جاهلیت‌هاى رنگ باخته و بى‌روح راه افتادند. پیدایش ضلالت ،بدعت ،‌حیرت و جهالت نوعى انشعاب در پیروان اسلام بود و جنگیدن با ذریه پیامبر ، خروج از دین وانکار رسالت آن حضرت بود. حضرت سیدالشهدا در مکه با ابن‌عباس درباره امویان حاکم صحبت مى‌کرد حضرت از وى پرسید: نظر تو درباره کسانى که پسردختر پیامبر را از خانه ، وطن و زادگاهش بیرون کرده و او را آواره دشت و بیابان کردند و در پى کشتن او و ریختن خونش هستند چیست؟ درحالى که این پسر پیامبر نه براى خدا شریکى قائل شده ، نه غیر خدا راسرپرست خویش گرفته و نه ازآئین پیامبر خدا فاصله گرفته است. ابن ‌عباس گفت: (درباره آنان چیزى مى‌گویم جز این آیه قرآن آنان به خدا وپیامبرش کافر شدند و نماز را جز به کسالت به جا نمى‌آورند…) امام حسین(ع) فرمود: خدا شاهد باشد ابن‌عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهى داد.در طول این سفر نیز امام (ع) و خاندانش پیوسته از رسول الله یاد مى‌کردند و خود را از نسل آن پیغمبر پاک معرفى مى‌کردندو کرامت و شرافت خویش را در آن مى‌دانستند که وارث و ذریه آن فرستاده الهى‌اند . این نیز نیشترى بود برغده‌هاى کینه‌آلود امویان نسبت به دین خدا وعترت پیامبر (ص.)

-3-1شفاعت
مقام شفاعت براى پیامبر وخاندان او ثابت است .در قیامت هنگام حسابرسى نیز مواجه‌ انسان‌ها باپیامبر وآل او حتمى است و نقادى عملکرد دنیوى درآخرت است. طرح مسئله شفاعت یا برخورد با پیامبر(ص) در قیامت توجه دادن به این بعد اعتقادى است. در کوفه وقتى امام سجاد(ع) با آن حال رقت بار و دست بسته و زنجیرى برگردن آوردند حضرت ضمن اشعارى که مى‌خواند که یکى هم این بود:
“لو اننا ورسول الله یجمعنا
یوم القیامه ما کنتم تقولینا”
( اگر روز قیامت ما و پیامبرخدا دریک جا جمع شویم شما چه خواهى گفت؟ و چه خبرى براى گفتن یا عذرخواهى دارید)در سخنانى هم که حضرت زینب(س) درکوفه داشت از جمله به این شعر توسل جست که :
“ماذا تقولون از قال النبى لکم
ماذا فعلتم وانتم آخرالامم “
(آنگاه که پیامبر (در قیامت ) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امت آخرالزمان هستید؟شما چه جواب خواهید داد؟)یادآورى موضوع اعتقادى شفاعت نوعى ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود چرا که جنایت آنان نسبت به ذریه پیامبر با وضع امتى که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند ناسازگار است. درخواست شفاعت وامید به آن نیزکه در زیارتنامه‌ها آمده است همین اثر تربیتى را دارد .” اللهم ارزقنى شفاعه الحسین یوم الورود “

4-1 – امامت
فلسفه سیاسى اسلام براى مدیریت جامعه بر مبناى دین در قالب و شکل امامت تجلى مى‌کند.از این‌رو از شاخصه‌هاى امامت نیز همچون نبوت علاوه بر صلاحیت‌هاى علمى و تقواى “جعل الهى “ و “نصب” است. اهل بیت پیامبر (ص) به لحاظ صلاحیت‌هاى بیشتر و نزدیکى بیشتر به سرچشمه دین ،شایسته‌تراز دیگران براى تصدى زمامدارى مسلمین‌اند .آنچه در غدیر خم اتفاق افتاد تاکیدى مجد براى چندمین بار بودکه رسالت پیشوایى امت پس از رسول خدا(ص) بر عهده امام برتر و شایسته‌ترین فرد پس از آ‌ن حضرت امیرالمومنان على (ع) است. هر چند که عده‌اى با راه‌اندازى غوغاى سقیفه مسیر امامت مسلمین را در مسیر دیگرى انداختند وامت را از امامت علی(ع)محروم کردند ولى این حق از آن حضرت بودو خود او پیش ازرسیدن به خلافت و پس ازآن در درگیرى ومناقشاتى که با خلفا و معاویه داشت و پس از شهادتش امامان دیگر شیعه پیوسته بر این حق راستین تاکید کرده‌اند و آن را حق مسلم خویش و دیگران را غاصب دانسته‌اند . قیام عاشورا جلوه‌اى از این حق خواهى و باطل ستیزى در ارتباط با این والاترین رکن جامعه اسلامى بود. گرچه امام مجتبى (ع) بنا به مصالح وشرایطى با معاویه قرار داد صلح امضاکرد.امام حسین (ع) نیز تا وقتى معاویه زنده بود به عهدنامه برادر شهیدش وفادار ماند اما این خاندان پیوسته نسبت به امامت مسلمین و منصب خلافت مدعى بوده‌اند و پیوسته مى‌کوشیدند درحد توان وامکان با بیدارسازى مردم و تهیه مقدمات و زمینه‌چینى‌هاى لازم این عنصر مهم ورکن اساسى اسلام را جامع عمل بپوشانند.امام حسین(ع) در مسیر راه کوفه پس از برخورد با سپاه حر در خطابه‌اى که پس ازبرگزارى نماز جماعت خطاب به آنان ایراد نمود فرمود: اى مردم! اگر تقواى خدا پیشه کنید و حق رابراى صاحبانش بشناسید. خدا از شما بیشتر راضى خواهد بود. ما دودمان پیامبریم و به عهده‌دارى این امر ( حکومت ) و ولایت بر شما از دیگرانى که به نا حق مدعى آنند و در میان شما به ستم و تجاوز حکومت مى‌کنند سزاوارتریم. در نامه‌اى که پس از برخورد با سپاه حر به بزرگان کوفه مى‌نویسد پس ازبر شمردن اینکه این جماعت(زمامداران اموی) پیرو شیطانند و حدود الهى راتعطیل کرده و فساد راآشکار ساخته و حلال را حرام وحرام الهى را حلال کرده و بیت‌المال را براى خود برداشته‌اند مى‌فرماید:” انى احق بهندا الامر توابتى من رسول الله “ و خود را به خاطر نزدیکتر بودنش به پیامبر براى حکومت بر مسلمین شایسته‌تر مى‌بیند. در نقل دیگرى نیز آمده است که حضرت فرمود: به خدا قسم من به خلافت شایسته‌ترم پدرم بهتر از پدر اوست ،‌ جدم برتر از جد اوست ، مادرم بهتر ازمادر اوست وخودم بهتر از اویم. گردن نهادن به حکم پیشوا – هر که مى‌خواهد باشد- در منطق عاشورا و دین درست نیست . پیام عاشورا این است که درجامعه اسلامى حاکمیت و ولایت ،‌حق شایسته‌ترین افراد است که تعهدایمانى بالایى داشته باشندو براى اجراى قرآن و هدایت جامعه به سوى اسلام ناب بکوشندو شیوه حکومتى‌شان بر مبناى عدل ،قسط ومحترم شمردن مال و جان و نوامیس مسلمانان باشد.

-5-1 بدعت ستیزی
امام حسین(ع) به‌عنوان مصداقى به این تکلیف الهى به دفاع از حریم دین پرداخت واز انگیزه‌هاى خویش، احیاى دین وبدعت ستیزى را بر شمرده از جمله در نامه‌اى که به بزرگان بصره نوشت، چنین آمده است:”ادعوکم الى کتاب الله و سنته بنیه فان السنته قد امینت و البدعه قد احییت. ( شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت مى‌کنم همانا سنت مرده و بدعت زده شده است.)

-2 پیام‌هاى اخلاقی

-2-1 آزادگى
على (ع) مى‌فرماید:” الا حر یدع هذه اللماظه لا حلها؟ انه لیس لا نفسکم تمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها”
(آیا هیچ آزاده‌اى نیست که این نیم خورده (دنیا ) رابراى اهلش واگذارد؟ یقینا بهاى وجود شما چیزى جز بهشت نیست پس خود راجز به بهشت نفروشید ) آزادگى درآن است که انسان ،کرامت و شرافت خویش را بشناسد وتن به پستی،‌ذلت ،‌حقارت واسارت دنیا و زیرپا نهادن ارزش‌هاى انسانى ندهد.امام حسین (ع) فرمود:” موت فى عز ضیرمن حیاه فى ذل”( مرگ با عزت بهتر از حیات با ذلت است)
این نگرش به زندگى ویژه آزادگان است . نهضت عاشورا جلوه بارزى از آزادگى در مورد امام حسین(ع) وخاندان و یاران شهید اوست وقتى مى‌خواستند به زور از آن حضرت بیعت به نفع یزید بگیرند قبول نکردند زیرا فرمودند:” لا و الله لا اعطیهم بیدى اعطاء الذلیل والا افر فرارالعبید؟”( نه به خدا سوگند نه دست به ذلت آنان مى‌دهم ونه چون بردگان تسلیم حکومت آنان مى‌شوم”صحنه کربلا نیز جلوه دیگرى از این آزادگى بود. آ‌ن حضرت از میان 2 امر ،شمشیر یا ذلت،‌مرگ با افتخار را پذیرفته وبه استقبال شمشیرهاى دشمن رفت و فرمود:” الا و ان الدعى بن الدعى قدر کزنى بین الثنتین : بین اسله و الذله و هیهات منا الذله.” و به هنگام حمله به صفوف دشمن این رجز را مى‌خواند:
“ الموت اولى من رکوب العار والعار اولى من دخول النار “ ( مرگ بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است)
روح آزادگى امام(ع) سبب شد حتى درآن حال که مجروح بر زمین افتاده بود نسبت به تصمیم سپاه دشمن براى حمله به خیمه‌هاى زنان و فرزندان بر آشوبد و آنان را به آزادگى دعوت کند:“ ان لم یکن لکم دین وکنتم لا تخافون المعادفکونوا احرارا فى دنیاکم”( اگر دین ندارید واز روز رستاخیز نمى‌هراسید لا اقل در دنیاتان آزاده باشید)این فرهنگ آزادگى در یاران امام و شهداى کربلا نیز بود . حتى مسلم بن عقیل پیشاهنگ نهضت حسینى در کوفه نیز هنگام رویارویى با سپاه ابن زیاد رجز زیر را مى‌خواند و مى‌جنگید:
“ اقسمت لا اقتل الا حرا
و ان رایت الموت شیئا نکرا “
( هر چند که مرگ راچیز ناخوشایندى مى‌بینم ولى سوگند خورده‌ام که جز با آزادگى کشته نشوم )
جالب اینجاست که همین شعار و رجز را عبدالله پسر مسلم‌ابن عقیل در روز عاشورا هنگام نبرد در میدان کربلا مى‌خوانداین نشان دهنده پیوند فکرى و مرامى این خانواده بر اساس آزادگى است.دو شهیددیگر از طایفه غفار به نام‌هاى عبدالله و عبدالرحمان فرزندان عروه در رجزى که در روز عاشورا مى‌خواندند مردم را به دفاع از فرزندان آزادگان دعوت مى کردندو با این عنوان از آل پیامبر یاد مى‌کردند:”یا قوم ذودواعن بنى‌الحرار…” مصداق بارز دیگرى از این حریت و آزادگى حربن یزید ریاحى بود. آزادگى او سبب شد که به خاطر دنیا و ریاست آن خود را جهنمى نکند وبهشت را در سایه شهادت خریدار شود توبه کرد واز سپاه ابن زیادجدا شد وبه سیدالشهدا پیوست وصبح عاشورا در نبردى دلاورانه به شهادت رسید .وقتى حر نزد امام حسین (ع)آمد یکى از اصحاب حضرت با اشعارى مقام آزادى و حریت او را ستود :
“لنعم الحر حر بنى‌ریاح
و حر عند مختلف الرماح”
چون به شهادت رسید سیدالشهدا (ع) بر بالین او حضور یافت و او راحر و آزاده خطاب کرد و فرمود:همانگونه که مادرت نام تو را حر گذاشته است آزاده وسعادتمندى ،در دنیا و آخرت :” انت حر کما سمتک وامک وانت حر فى‌الدنیا وانت حر فى‌الاخره “اگر آزادیخواهان و آزادگان جهان در راه استقلال و رهایى از ستم وطاغوت‌ها مى‌جنگند و الگویشان قهرمانى‌هاى شهداى کربلاست درسایه همین درس “آزادگى “ است که ارمغان عاشورا براى همیشه تاریخ است. انسان‌هاى آزاده در لحظات حساس و دشوار انتخاب مرگ سرخ و مبارزه خونین را بر مى‌گزینند وفداکارانه جان مى‌بازند تا به سعادت شهادت برسند وجامعه خود را آزاد کنند.

-2-2 ایثار
در صحنه عاشورا نخستین ایثارگر ، سیدالشهدا بود که حاضر شد فداى دین گردد و رضاى او را بر همه چیز برگزیند واز مردم نیز بخواهدکسانى که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند با او همسفر کربلا شوند اصحاب آن حضرت نیز هر کدام ایثارگرانه جان فداى امام خویش کردند و وقتى نیروهاى ابن زیادآگاه شدند که مسلم بن عقیل در خانه هانى‌بن‌عروه است ،هانى را احضار کردند واز او خواستند که مسلم را تسلیم آنان کند. او مى‌توانست با سپردن مسلم به دست آنان جان خویش را نجات دهد اما حاضر شد در راه مسلم کشته شود ولى او را تسلیم نکند در مقابل درخواست تهدیدآمیز آنان گفت: به خدا سوگند اگر تنهاو بى یاور بمانم هرگز او را تسلیم شما نخواهم کرد مگر آنکه در راه حمایت از او بمیرم. اظهارات ایثارگرانه یاران امام در شب عاشورا مشهور است یک به یک برخاستند و آ‌مادگى خود را براى جانبازى وایثار خون در راه امام (ع) اظهار کردنداز آن همه سخن این نمونه از کلام مسلم بن عولجه کافى است که به امام (ع) عرض کرد هرگز از تو جدا نخواهم شد اگر سلاحى براى جنگ با آنان هم نداشته باشم با سنگ با آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم . حضرت زینب(س) عصر عاشورا هنگام حمله سپاه کوفه به خیمه‌ها و غارت اشیا چون دید شمر با شمشیر آ‌خته قصدکشتن امام زین العابدین (ع) را دارد فرمود:” کشته نخواهد شد مگر آنکه من فداى او شوم “ جلوه دیگرى از ایثار در کار زیباى حضرت ابوالفضل (ع) بود علاوه بر آ‌نکه امان نامه‌اى را که شمر آورده بود ردکردو شب عاشورا نیز اظهار کرد که :” هرگز از تو دست نخواهیم کشید خدا نیاورد زندگى پس از تو را”روز عاشورا وقتى با لب تشنه وارد شریعه فرات شد تا براى امام و کودکان تشنه آب بیاورد پس از پر کردن مشک دست زیرآب برد تا بنوشد اما با یادآورى کام تشنه سیدالشهدا ، ایثارگرى و وفاى او اجازه نداد که آب بنوشدو امام حسین(ع) و کودکان تشنه باشند وتشنه کام گام از فرات بیرون نهاد و تشنه لب شهیدشد .سعید بن عبدالله جلوه دیگرى از ایثار رادر کربلا به نمایش گذاشت او به هنگام نماز خواندن امام(ع) خود را سپر تیرهایى ساخت که از سوى دشمن مى‌آمد .وقتى نماز امام(ع) به پایان رسید او با سیزده تیر بربدن به زمین افتاد و شهید شد .

-2-3 توکل
امام حسین (ع) درآغاز حرکت خویش تنها باتوکل بر خدا این راه را برگزید وهنگام خروج به سوى کوفه گرچه براى پاسخگویى به دعوتنامه‌هاى کوفیان آهنگ آن دیار کرد ولى باز هم تکیه گاهش خدا بود. در میان راه وقتى خبر بى‌وفایى مردم وشهادت مسلم‌بن عقیل را شنید باز نگشت و چون توکلش در انجام تکلیف برخدا بود راه را ادامه داد . حتى توکلش بر یاران همراه هم نبود از این‌رو از آنان نیز خواست که هر که مى‌خواهد برگردد با این توکل بود که هیچ پیش آمدى نتوانست درعزم او خلل وارد کند. دروصیتى که به برادرش محمد حنیفه در آغاز حرکت از مدینه نوشت ضمن بیان انگیزه وهدف خویش از این قیام در پایان فرمود :” ما توفیقى بالله ،علیه توکلت و الیه انیب” یا در خطبه‌اى در روز عاشورا جمله “ انى توکلت على الله ربى و ربکم “ را بیان کردند که شاهد دیگرى بر این روحیه و باور است.
این خصلت برجسته درآخرین لحظات حیات حضرت نیز همراه او بود وقتى زخمى وتیر خورده بر زمین افتاد درمناجات بلند و عارفانه با معبود خویش از این توکل برذات قادر متعال دم مى‌زد:” استعینبک ضعیفا واتوکل علیک کافیا”

-2-4 جهاد با نفس
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونى ،مبارزه با تمنیات نفس و کنترل هواى حیوانى وخشم وشهوت و حب دنیا و فدا کردن خواسته‌هاى خویش در راه” خواسته خدا” است. این خود ساختگى و مجاهده با نفس زیربناى جهادبادشمن بیرونى است و بدون آن این هم بى‌ثمر یا بى‌ثواب است چون سراز ریا،‌ عجب، غرور، ظلم و بى‌تقوایى در مى‌آورد .محمدبن بشر حضرمى در سپاه امام (ع) بود فرزندش در مرز “ری” اسیر شده بود با اینکه امام به او رخصت داد که کربلا راترک کند و در پى آزاد کردن فرزند اسیرش برود ولى او مسئله “علاقه به فرزند” رادر راه هدفى دینى حل کرده بود و حاضر نشد امام(ع) را ترک کند . نامف‌‌بن حلال شهیدى دیگراز عاشورائیان بودهمسرى داشت که نامزد بود وهنوز در خانه پدر بود هنگامى که عزم سفر کربلا راکرد همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافى بود که هر جوانى را متزلزل کند وانگیزه جهاد را ازاو سلب نماید. با آنکه امام حسین (ع) نیز ازاو خواست که شادمانى همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد ولى بر این محبت غریزى و دنیوى غلبه یافت و گفت: ( اى پسر پیامبر ! اگرامروز تو را یارى نکنم فردا جواب پیامبر را چه بدهم ؟ جنگید تا شهید شد.)در یکى از شب‌هاى عطش در کربلا نافع بن حلال همراه جمعى براى آوردن آب براى خیمه‌هاى امام (ع) به فرات رفتند.نگهبانان فرات به او گفتند: ( مى‌توانى خودت آب بخورى ولى براى امام حق ندارى آب ببرى “گفت: “محال است که حسین(ع) و یارانش تشنه باشند ومن آب بنوشم “ این نمونه‌ها هر کدام جلوه‌اى از پیروزى عاشورائیان را در میدان “جهاد و نفس “ نشان مى‌دهد یکى علقه به فرزند یاهمسر را در پاى عشق به امام (ع) ذبح مى‌کند ، یکى تشنگى خود را در مقابل عطش امام نادیده مى‌گیرد ،‌ دیگرى بر زندگى خود پس از امام خط بطلان مى‌کشد ویکى هم اجازه نمى‌دهد درد و داغ شهادت پدر بر انجام وظیفه و اداى تکلیف مانعى ایجاد کند.

-2-5 عفاف و حجاب
نهضت عاشورا براى احیاى ارزش‌هاى دینى بود . در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین(ع) و زینب کبری(س)و دودمان رسالت چه با سخنانشان چه با نحوه عمل خویش ، یادآور این گوهر ناب گشتند .زینب کبرى (س) و خاندان امام حسین(ع) الگوى حجاب وعفاف هستند اینان درعین مشارکت در حماسه عظیم و اداى رسالت حساس و خطیر اجتماعى ، متانت وعفاف راهم مراعات کردند واسوه همگان شدند.سیدالشهدا به خواهران خویش زینب ، ام کلثوم و دخترش فاطمه (س) توصیه فرمود که اگر من کشته شوم گریبان چاک نزنید ،صورت نخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده مگویید ، اینگونه حالات در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود بخصوص که چشم دشمن ناظر صحنه‌ها و رفتار آنان بود .در آخرین لحظات وقتى آن حضرت صداى گریه بلند دخترانش را شنید ، برادرش عباس و پسرش على اکبر (ع) را فرستاد که آنان را به صبورى و مراعات آرامش دعوت کنند . سید بن طاووس نقل کرده است:” شب عاشورا امام حسین (ع) درگفتگو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتندارى توصیه کرد . روز عاشورا وقتى زینب کبری(س) بى‌طاقت و صبر شد و به صورت خودزد امام (ع) به او فرمود:( آرام باش ، زبان شماتت این گروه رانسبت به ما دراز مکن.) دختران و خواهران امام(ع) مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر تا آنجا که مى‌شود حفظ و رعایت شود. ام کلثوم (س) به ماموران اسیر گفت: وقتى ما را وارد شهر دمشق مى‌کنید از درى وارد کنید که تماشاچى کمترى داشته باشد و از آنان درخواست کرد که سرهاى شهدا را از میان کجاوه‌هاى اهل بیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد وحرم رسول الله راتماشا نکنند و گفت: ( از بس که مردم ما را در این حال تماشا کردند خوار شدیم ) از اعتراض‌هاى شدید حضرت زینب(س) نیز به یزید این بود که ؟اى یزد ! آیا عدالت است که کنیزان خود را در حرم سرا پوشیده نگاه داشته‌اى و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر مى‌گردانى . حجاب آنها را هتک کرده ، چهره‌هایشان در معرض دید نامحرمان قرار داده‌اى که از دور و نزدیک به صورت آنان نگاه مى‌کنند؟!

منابع:

-1 نفس المهموم ،‌شیخ عباس قمی
-2 منتهى اللمال ، شیخ عباس قمى
-3 مقتل ابو مخنف ، لوط بن یحى ابومخنف ،‌حجت الله جودکى ،انتشارات تبیان
-4 روز شمار عترت، احمد عیسى‌فر
-5 خاک وتربت کربلا، محمد حسین کاشف الغطا
-6 کتاب‌شناسى امام حسین (ع) ، پژوهشکده تحقیقاتى اسلامى
-7 قیام امام حسین(ع) ، سیدجعفر شهیدى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
-8 امام درعینیت جامعه ،محمد رضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
-9 پیام‌هاى عاشورا، جواد محدثی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی
-10 صحیفه نور، امام خمینى ، دفتر نشر آثار امام خمینی
-11 فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)
-12 حسین وارث آدم،دکتر على شریعتی
-13 بازیگران دشت خون ، پرویز خرسند

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید