چگونه از شغل خود لذت ببریم؟

چگونه از شغل خود لذت ببریم؟

مقدمه
از جمله عوامل شادابی و نشاط، کار و فعالیت می باشد که در دین مبین اسلام نیز مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. اما کسانی که شاغل هستند ممکن است با دو سوال اساسی برخورد نمایند و لذا آن چنان که باید از کارشان لذت نبرند. از همین روی قصد ما از نوشتار حاضر ارائه راه حل برای آن دو سوال می باشد.
سوال اول: برای این که به شغلم علاقمند شوم چه کار باید بکنم؟
تحقیقات انجام شده در زمینه علاقمندی به شغل حاکی از آن هستند که میان علاقه به کار و موفقیت شغلی، ارتباط بسیار تنگاتنگی وجود دارد، به طوری که پروژه ای که در 30 دقیقه با بی علاقگی انجام می شود اگر از روی میل انجام شود دو سوم کمتر زمان می برد و هم چنین انرژی مصرف شده در آن در صورتی که از روی بی علاقگی انجام شود سه برابر بیشتر از زمان کار با میل و علاقه است.
اما با نگاهی گذرا به منابعی که در زمینه علاقمندی به شغل نوشته شده متوجه می شویم که بیشتر راه کارهای ارائه شده در درجه اول باید توسط مدیران و در درجه بعدی توسط کارمندان و کارکنان به کار بسته شود. ولی در هر صورت روانشناسان کار و متخصصین مدیریت روش هایی چند برای علاقمندی به شغل پیشنهاد می کنند که ما به چند نمونه از مهمترین آن ها اشاره می کنیم:
1. هر چقدر هم که شما از کارتان ناراضی باشید بالاخره این را قبول دارید که بهره کارتان نوعی خدمت به جامعه است آیا خدمت به خلق نوعی عبادت بلکه بالاترین عبادت نیست پس با نیت خدایی به خلق خدا خدمت کنید مطمئن باشید خدا انگیزه شما را برای کار صد چندان می کند.
2. همیشه در کار خود خوش بینی و مثبت اندیشی را چاشنی کنید حتی اگر که یک درصد هم به آینده شغلتان خوش بین باشید خود کمک مهمی در علاقمندی شما به کارتان خواهد داشت.
3. همیشه خود را مالک کار و نه کارگر آن به حساب آورید. حس مالکیت از سوی احساسات مثبت هر انسان است که می تواند به خلاقیت و دلسوزی بیشتر شما نسبت به آن کار بیانجامد.
4. رئیس و همکاران خود را دوست بدارید و طالب سلامتی و پیشرفت آنان باشید تا آنان نیز طریق قانون روابط متقابل شما را دوست بدارند و دائما به شما کمک کنند.
5. گاهی بهتر است به جای آن که در فکر تغییر مدیران و همکاران خود باشید در فکر تغییر احساس و دیدگاه خود باشید زیرا که تغییر دادن خود عملی تر از این است که منتظر تغییر آنان باشید.
6. از مصاحبت همکارانی که همواره گله و شکایت از فقر و تنگدستی داشته و از میزان حقوقشان ناراضی هستند بپرهیزید که انگیزه شما را برای کار مخدوش می کنند. همچنان که حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، بر حذر باش.»
7. از تلقینات زهرآگینی مانند «تا کی باید سر این کار لعنتی باشم فلانی نصف من کار می کند حقوقش ده برابر من است و …» اجتناب کنید که ثمره ای جز فرسودگی روحی و روانی برای شما ندارد.
8. روان شناسان می گویند در زمان بی علاقگی به کار این جملات را به صورت فرمان به خود تلقین کنید: «من کارم را دوست دارم، من همکارانم را دوست دارم، من رئیسم را دوست دارم، من از حقوقم راضی هستم، و به طور خلاصه تلقین نمایید که من کاری عالی با شیوه ای عالی برای خدمتی عالی و برای پاداشی عالی در اختیار دارم.»
9. برای تقویت روحیه شغلی خود به شغل های فرو دست تر از خود و نه
10. برای گرفتن حق خود نه به زور متوسل شوید و نه از حق خود بگذرید و آموختن «مهارت ابراز وجود» این کار شدنی است. فواید این امر به یادگیری آن می ارزد.
11. بسیاری از بی علاقگی ها به خاطر خود کار نیست بلکه به خاطر محیط فیزیکی کار است پس محیط کار خود را به نحو دلخواه و روحیه بخش بیارایید و میزان نور، گرما و تهویه را از نظر دور ندارید.
12. کتاب های مربوط به فن و حرفه خودتان را مطالعه کنید چه بسا مطالعه یک کتاب و حتی یک مقاله دیدگاه شما نسبت به کارتان را به طور کلی تغییر دهد.
13. از آن دسته افرادی باشید که «می پرسند چگونه می توانم خدمتی کنم و چیزی به جهان اضافه نمایم» نه از آن گروه که «دائماً در تلاشند جهان را به خدمت بگیرند و به خود اضافه نمایند».
سوال دوم: با این که دیگران از کارم راضی هستند ولی من احساس پوچی می کنم. چگونه این احساس را بر طرف نمایم؟
برای حل این مشکل به نکات زیر توجه داشته باشید:
1. از جمله نکات مهم و امید بخشی که در شما وجود دارد این است که دیگران از کار شما راضی هستند و این نکته یکی از نقاط قوت وجود شماست که می تواند شما را در حل این مشکل کمک کند چرا که اصولا انسان نباید هیچ موفقیتی را دست کم بگیرد.
حضرت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ می فرمایند:
«کار نیک را به جای آوردید و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشمارید، زیرا کوچک آن بزرگ، و اندک آن فراوان است…» [1] 2. اما اگر دغدغه فکری شما احساس پوچی است برای رهایی از این احساس پیشنهادات ما این است که:
همان طور که می دانید احساس پوچی و بی معنایی در مقابل احساس معنا و هدفداری است. پس اگر انسان احساس معنی در زندگی داشته باشد هیچ گاه احساس پوچی نمی کند. بنابر این برای این که بتوان به معنای زندگی دست یافت بایستی سوال را شخصی تر کنیم یعنی این که بپرسیم معنی و هدف زندگی من چیست؟ سپس سعی کنید با تفکر، مطالعه و مباحثه با افراد ره یافته به واقعیت زندگی دست یابید. آن گاه منطبق با امکانات و استعداد های خود اهداف کوتاه مدت و بلند مدت را برگزینید.
ـ یکی دیگر از دلایل احساس پوچی این است که توقعات و انتظارات بی جا از خود، دیگران، محیط و به طور کلی از زندگی دارید پس اگر انتظارات خود را سنجیده تر کنید کمتر دچار یأس و نا امیدی می شوید.
همچنین از جمله چیزهایی که باعث این معضل می شود این است که بعضی اوقات سعی دارید که بر خلاف جریان طبیعت و نظام آفرینش الهی شنا کنید. از همین روی انرژیتان روز به روز تحلیل می رود و بعد از مدتی نا امید و خسته و افسرده می شوید. مثلا به هر آب و آتشی می زنید تا بر خلاف مصالح انسانی و الهی چیزی را به دست آورید که این امر بی تردید عواقب خوشی را به دنبال ندارد.
در این خصوص حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند:
«هر کس به درآمدی که او کفایت می کند قناعت کند در آسایش و راحتی خواهد بود.»
ـ نکته دیگر این که انسان باید راز بی هدفی (پوچی) خود را از هدف های انتخابی خود بجوید شکسپیر جمله زیبایی در این زمینه دارد او می گوید: بیشتر اهداف زندگی مانند چند سوزن گم شده در انبار کاه هستند، تمام روز آن ها را می جویی و چون آن ها را یافتی در می یابی که جستجویت بیهوده بوده است.
3. اما در زمینه ی معنادهی به تک تک اجزاء زندگی، روان شناسان به این مطلب اشاره دارند که امید به خدا و پاداش های او در این دنیا و دنیای دیگر و این که انسان در هر کاری رضایت و قرب خدا را در نظر داشته باشد مهمترین محرک و انگیزه برای فعالیت های فردی و اجتماعی محسوب می شود.
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
کسی که برای خانواده خود تلاش کند مثل مجاهد در راه خداست. [2] 4. در هر حالی که هستید حتی اگر در اوج یأس و نا امیدی هستید این نکته را فراموش نکنید که فقط با یک تغییر کوچک در نگاه خود می توانید به زندگی رنگ و معنای دیگری ببخشید می گویند «فلورانس نایتینگل» پرستار معروف با آن که در خانواده ای ثروتمند و مرفه زندگی می کرد در سن 31 سالگی در دفترچه یاد داشت خود نوشت امروز در زندگی چیزی جز مرگ وجود ندارد که شادی و نشاطم را فراهم کند. ولی همین شخص با یک تغییر (نگرش) زاویه دید و معطوف ساختن هدف خود از اهداف پست مادی به اهداف خدا دوستانه و بشر دوستانه منشأ خدمات زیادی در زمینه پرستاری و شکل گیری بیمارستان های مدرن شد.
در پایان ذکر این جمله نویسنده کتاب «سختی ها فانی اند، سرسختان باقی» خالی از لطف نیست که می گوید: «اگر شما در راه خدا گام بردارید مردم هر قدر شما را بکوبند و هر نوع رفتار زشتی با شما داشته باشند شما به رضایت و شادمانی معنوی و ابدی دست خواهید یافت. مهم تر از همه این که شما در راهی قدم برخواهید داشت که هدف از خلقت شما همان است».
منابع کمکی:
1. مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی (ره)، چگونه از شغل خود لذت ببریم.
2. فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی، ج20.
3. حورایی، سید مجتبی، همه چیز با خدا ممکن است، دکلمه گران، چاپ هفتم، 1380.
4. حسینی، سید ابوالقاسم، اصول بهداشت روانی، نشر آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1380.
5. پریور، علی، دین و روان شناسی، انتشارات آسیا، 1362.
6. علی آبادی، علی رضا، مدیران جامعه اسلامی، نشر رامین، تهران، سوم، 1376.
7. پروا، مهدی، روان شناسی یکتا پرستی، شرکت سهامی انتشار، اول، 1380.
8. فکری، عبدالله. قانون مطلق معنویت، نشر ندای فرهنگ، تهران، 1377.
9. وزو، ایواناکو. ایجاد انگیزه برای کار و زندگی، ترجمه. سید غلامرضا موسوی مجد، انستیتیو ایزایوان، تهران.
10. گنجی، حمزه. روان شناسی کار، نشر ارسباران، چاپ سوم، تهران، 1379. [1] . نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت 422.
[2] . کافی، ج50، ص 880

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید