هیچ یک از شیعه و اهل سنت وجود مهدى علیه السلام را انکار نکرده اند.
باور به مهدى موعود، از زمان حیات پیامبر اسلام ، میان مسلمانان رواج داشته است و رسول الله او را از اهل بیت و فرزندان فاطمه معرفى مى کرد (1) تواتر این اخبار در حدى است که هیچ یک از شیعه و اهل سنت وجود مهدى را انکار نکرده اند با این تفاوت که براى عموم اهل سنت مهدى پیام آور آخرالزمان است ولى شیعه ، حکمت وجودى خود را با فلسفه غیبت و ضرورت انتظار مهدى ، گره زده و با اتکاى به همین اعتقاد دید غیب گرایانه خود را توانمند کرده و با ایمان به آن توانسته سده هاى پر مخاطره اى را پشت سر بگذراند و با خودیارى اجتماعى در فساد محیط حل نشود جامعه خود را تهذیب کند و با دیدى روشن بینانه و امیدوارانه ، به آینده بنگرد و به قول عروضى سمرقندى به غایت متمسک باشد(2) خود را باز یابد و با بهره گیرى از این اعتقاد از خدمت به دستگاههاى ستم دورى جوید و ابزار حاکمان زور مدار و زر سالار و تزویر گر واقع نشود.
هر خروجى جز با تأیید او و نایبان او را ، باطل بداند و بر خلاف مظلومیت ، اقلیت و عوامل فراوان بازدارنده ، از تنگناهاى ویران ساز تاریخ سرافراز بیرون آید و هر حاکمیتى جز حکومت اسلام را نفى کند و از این راه اندیشه خود را بعدى جهانى ببخشد و مدعى گردد این مهدى صاحب السیف است که در نهایى ترین مصاف حامیان و حاملان داد و بیداد همه مظاهر ستم را با قیام دادگرانه خود در سطح جهانى از میان بر خواهد داشت و همه طاغوتها را سرکوب خواهد کرد و بر تمام مظاهر و نمودهاى کفر و شرک و نفاق و تعارضهاى باطل چیره مى شود، خاوران و باختران را مى گشاید و حکومت واحد جهانى را چونان پرنیانى بر گسترده کره خاکى مى گستراند و میان همه انسانها به داد حکم مى راند و دین را چون ماه از محاق بدعتها در آورد و به آن عزت الله و حقایق مکتوم جهان را ظاهر گرداند.
پس در یک کلمه ، مهدی، در ضمیر تشیع ، انسان کاملى است که به جامعه آرمانى اسلام جامه عمل مى پوشاند و از این راه ، به همه آرمانهاى مردان خدا تحقق مى بخشد.
این بود که مدام ضرورت انتظار فرج و تعمق در فلسفه غیبت از سوى رهبران راستین اسلام گوشزد شده است به گونه اى که هر چه غیبت طولانى تر گردید، انتظار عمق بیشترى یافت و هر چه انتظار عمیق تر گردید فلسفه غیبت روشن تر شد تا جایى که در سده هاى پیشین در شهرهاى شیعه نشین جهان اسلام انتظار مهدى به صورت سمبلیک در بامداددان و شامگاهان به نمایش در آمد و گزارشاتى از آن ، در سفرنامه ابن بطوطه(3) معجم البلدان یاقوت حموى و روضه الصفاى میر خواند(4) آمده است
فلسفه غیبت در زبان دانایان غیب
پیامبر اکرم و ائمه علیه السلام نخستین کسانى هستند که به منظور رفع شبهات ، از علت غیبت سخن رانده اند و در مجموعه هاى روایى ، احادیث زیادى در این باب جمع آورى شده است .
نعمانى از على علیه السلام نقل مى کند که ایشان دلیل غیبت را: غربال انسانهاى صالح از گمراه و دانا از نادان مى داند (5) و بر اساس روایت دیگرى حضرت در منبر کوفه فرمود:
زمین ، از حجت الهى خالى نمى ماند، ولى خداوند به دلیل ستم پیشه بودن خلق و ستم و زیاد روى آنان را وجود حجت بى بهره مى سازد. (6)
روایات دیگرى که بیشتر در عصر تقیه جمع آورى شده اند، حاکى از این هستند که بشر قادر به درک فلسفه حقیقى غیبت نیست و این راز پس از ظهور آشکار خواهد شد.
در دوران امامت حضرت باقرعلیه السلام از 5 تا 114 ه – ق ) و حضرت صادق ( از 114 تا 148 ه ق ) با توجه به نهضتهاى دینى و بازار گرم مناظره هاى مذهبى و ضرورت نقد عقاید کیسانیه زیدیه ، غلات و اسماعیلیه ، در خصوص غیبت امام به فلسفه غیبت توجه بیشترى صورت رفت . روایات زیادى از امام صادق در این زمینه به دست ما رسیده است .
عبیدالله بن فضل هاشمى مى گوید: از امام ششم شنیدم که فرمود:
صاحب الامر، غیبتى دارد که تخلف ناپذیر است و هر جوینده باطلى در آن به شک مى افتد و اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم . حکمت غیبت و، همان حکمتى است که در غیبت حجتهاى پیشین وجود داشته است و پس از ظهور، روشن خواهد شد، چنانکه حکمت کارهاى خضر از شکستن کشتى و کشتن پسر بچه و بر پاداشتن دیوار شکسته وقتى براى موسى روشن شد که آن دو، از هم جدا شدند. غیبت امرى از امور الهى و سرى از اسرار و غیبتى است از غیبتهاى او. (7)
در روایت دیگرى ، امام صادق علیه السلام علت غیبت را آزمایش الهى مى داند (8).
از دید امام جعفر صادق علیه السلام تصدى خلافت توسط عباسیان به معناى غصب حقوق سیاسى ایشان ، به عنوان پیشواى بر حق مسلمانان بود و عباسیان از همان از ابتدا نسبت به ایشان و علویان بدگمان شدند. امام که سیاست تقیه را در پیش گرفته بود، احادیثى را در زمینه غیبت امام عصر علیه السلام در میان راویان حدیث شیعه نشر داد و این نکته را روشن ساخت : بر امام منصوص الهى ، لازم نیست ، قیام کند، تا حقوق سیاسى خود را به دست آورد. او باید رهبرى روحانى خود را داشته باشد و وظایف خویش را انجام دهد تا زمانى که جامعه خود، به اندازه کافى از آگاهى و شعور سیاسى بر خوردار شود و با مراجعه به ائمه علیه السلام خواستار برقرارى حکومت اسلامى و شیعى گردد.
بر مبناى همین عقیده بود که امام صادق علیه السلام آشکار اعلام کرد: مهدى : به قدرت سیاسى دست خواهد یافت (9)
امام صادق علیه السلام به گونه روشن ، بیان کرد که کدام یک از فرزندان ایشان ، مهدى شمرده مى شود(10) و پیش از ظهورش او را غیبتى باید و منشاء او چیزى جز خوف از کشته شدن (11) و عدم آمادگى مرمان نیست (12) و به دوستان خود توصیه کرد که در هر بامداد و پسین در انتظار فرج باشند.(13)
در بیان امام صادق علیه السلام فلسفه غیبت و انتظار رابطه تنگاتنگى دارند و هر دو، به فعل انسانها باز مى گردند. چون این مردم هستند که شایستگى خود را براى ظهور یا عدم ظهور امام غایب به نمایش مى گذارند و با کارهاى ناپسند خود بین خویشتن و امام حجاب مى گردند از این روى به همه شیعیان خود سفارش مى کند:
در دولت باطل خموش و چموش باشند و در انتظار دولت حق به سر برند و بدانند که خدا، حق را به کرسى خواهد نشاند و باطل را محو خواهد ساخت.
از آنان مى خواهد: هدنه و آرامش بر دین دارى خود صبر کنند.(14)
امام صادق علیه السلام از ستمى که بر شیعیان اعمال مى شد غفلت نداشت و به همین دلیل تعمق در فلسفه و علت غیبت را سفارش مى کرد.
امام صادق علیه السلام به عمار ساباطى فرمود:
شما، به چشم خود نگاه کنید که حق امام شما و حق خود شما در دست ستمکاران است . آنان جلو شما را گرفته اند و دارایى شما را برده اند و شما را ناچار کرده اند به کشت و کار تلاش براى گذران و خرج دنیا و طلب معاش زندگى و صبر بر دیندارى خودتان و عبادت مخصوص به خودتان و اطاعت از امام خودتان با بیم از دشمن .(15)
رحلت امام صادق و تاویل مهدى
ارتحال امام صادق علیه السلام و فشارهایى که از خارج بر شیعیان اعمال مى شد سبب گردید تحلیلهاى نادرستى از علت غیبت صورت گیرد و انتظار به تیغ دودمى تبدیل شد که دستگاهى ستم ، با عوام فریبى و به منظور رسیدن به اغراض سیاسى خود، کوشیدند در جایى عنصر انتظار را از جامعه بگیرند و در جایى دیگر با تشدید آن راه تلاشهاى عملى و سیاسى را در عینیت جامعه به روى آنان ببندند.
در این بستر تاریخى است که فرقه هاى شیعى اسماعیلیه ، ناووسیه و فطحیه به وجود آمدند.
اسماعیلیه مدعى شدند: اسماعیل فرزند امام صادق (که در زمان حیات پدر فوت کرده بود) نمرده است و جانشین حقیقى امام صادق علیه السلام اوست و نخواهد مرد، مگر اینکه دنیا را تحت امر خود در آورد بعدها، این تلقى در میان اسماعیلیان پیش آمد که مقصود از مهدى پایان یافتن دوره اى از رسالت و آغاز دوره دیگرى از آن است . در این دوره ، پاره اى از احکام و آثار اسلام که تغییر یافته ، اصلاح مى شود. نخستین مهدى آنان ، محمد بن اسماعیل (م : 198 ه ق .) بود. البته باید دانست که زیدیه ، بیشتر از اسماعیلیه دست به تاویل مهدى زده اند و آن را شرط امام مى دانستند. مهدویت از نظر زیدیه ، همان امامت است که با ارشاد و هدایت مردم همراه باشد.(16) و ناووسیه ، پیروان عجلان بن ناووس ، به غیبت خود امام صادق علیه السلام باور یافتند و گفتند: ایشان وفات نیافته بلکه غیبت کرده و باید تا بازگشت او به عنوان به انتظار نشست .(17)
دفاع نقلى از فلسفه غیبت
با شهادت امام موسى کاظم علیه السلام شکاف دیگرى در میان امامیه به وجود آمد. گروهى او را همان امام غایب پنداشتند. آنان به تدریج به چهار گروه کوچک تر تقسیم شدند و این زنگ اعلان خطرى بود به عالمان دین . در این عصر هنوز عقل گرایى به شکل معتزله در شیعه رونق نیافته و بود و راویان حدیث با جمع آورى سخنان پیشوایان تشیع و نشر و پخش آن مى کوشیدند به پرسشهاى مردم پاسخ دهند. به همین دلیل تعدادى از ارباب نظر با تدوین مجموعه هاى روایى مربوط به غیبت کوشیدند تا مردم را از گم گشتگى رها سازند.
حسن بن محبوب زراد، صاحب کتاب مشیخه که در اصول شیعه مشهورتر از کتاب مزنى و امثال اوست و بیش از صد سال جلوتر از عصر غیبت زندگى مى کرد برخى از اخبار مربوط به غیبت امام را در آن درج کرد.
على بن حسن بن محمد طائى طاطرى ، از اصحاب موسى بن جعفر نیز کتابى در غیبت نوشت (18) على بن عمر اعرج کوى و ابراهیم بن صالح انماطى کوفى ، دو تن دیگر از اصحاب
مام موسى بن جعفر نیز درباره غیبت کتاب نوشتند.
این مهم ، در عصر امام رضا، علیه السلام ، نیز ادامه یافت .
عباس بن عشام ناشدى اسدى (م : 220 ه ق .) و فضل بن شاذان ازدى نیشابورى (م : 260 ه ق ) و حسن بن على بن ابى حمزه سالم بطاینى کوفى که همگى از اصحاب و معاصران امام رضا علیه السلام بودند آثارى را در زمینه یاد شده گردآورى کردند.
پی نوشت :
1-کمال الدین و تمام النعمه )) شیخ صدوق ، ج1 ص 403. موسسه نشر اسلامى ؛ ((فتوحات مکیه )) محى الدین عربى ، ج 3 / باب / 366 نشر دار صادر بیروت ؛ ((قواعد الایمان )) خواجه نصیر الدین طوسى / 461.
2- چهار مقاله نظامى عروضى ، باب شرح حال فردوسى اشرافى .
3- سفرنامه ابن بطوطه ترجمه محمد على موحد، ج 1/239. انتشارات علمى و فرهنگى .
4- روضه الصفا میرخواند /1588 چاپ لکهنو.
5- غیبت نعمانى ترجمه جواد غفارى /202 صدوق ، تهران
6- همان مدرک203.
7- کمال الدین، ج2 ص 151.
8- غیبت نعمان 243
9- کمال الدین 59
10-کافى کلینى ، ج 1/43، دارالتعارف للمطبوعات ، بیروت .
11 – همان مدرک 388
12- همان مدرک 388
13- همان مدرک 388
14- همان مدرک 333
15- همان مدرک 333