ایمان راستین و دریدن حجاب های روانی

ایمان راستین و دریدن حجاب های روانی

نویسنده: آیت الله سیدمحمّدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری

نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی مجادله
نفس را حریمی است که بینشهای وحیانی و پند و اندرزها در آن جای می گیرند و استحکام می یابند و تا بدان هنگام که آدمی با نیروی یقین، حجابهای نفس را ندرد و بدان حریم نرسد، تا به ابد هرگز روی رستگاری نبیند…
لیک چگونه و به چه چیز، این کار صورت می پذیرد؟ این کار، تنها با شناخت پروردگار، که شنوا و بیناست صورت می پذیرد. این بینش که پروردگار بر همه چیز گواه است، ضامن رشد و گسترش آگاهی دینی در نفس آدمی است؛ در همان ژرفاهایی که بسا ناخودآگاه تصمیمات نفس گرفته می شود و جهت گیری آن مشخص می گردد و در آن جاست که ایمان، آنچه را که وسوسه های شیطان تباه ساخته، اصلاح می کند.
شاید در سوره ی مجادله نوری باشد که بدان اندرون دور دست و آن نشیب ژرف و آن حریم پنهان در نفس بشری، فرو می رود و آن گونه که به نظر می رسد، این چارچوب میان محورهای سوره که در نگاه نخست، ناساز به نظر می رسند، گرد می آورد، امّا چگونه؟
الف: در سرآغاز سوره و آغاز جزء بیست و هشتم قرآن کریم، پروردگار واژه ی سمع [شنیدن]» را بر ما می خواند، که او گفتارِ زنی را شنید که در داستان ظهار با پیامبر گفتگو می کرد و به خدا شکایت می برد، خداوند گفتگوی او با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید، زیرا او شنوا و بیناست. (آیه 1)
ب: قرآن پس از بیان احکام ظهار و مشخص ساختن کفّاره آن، می فرماید: «این [حکم] برای آن است که به خدا و فرستاده ی او ایمان بیاورید»، که این سخن به گسترش روحیه ی ایمان تفسیر شده، چه، فرض بر آن است که مخاطبان این حکم مؤمن به شمار می آیند.
بنابراین، حکمت کفاره بستن، گسترش ایمان در نفس آدمی است، بدان سبب که ظهار در پیوند زناشویی صورت می پذیرد و این پیوند از امور شخصی است و معمولاً پنهان می ماند و موقعیت ویژه ای است که کنترل آن مگر با ایمان و روحیه ی پرهیزگاری ممکن نیست. همچنین کفاره ی ظهار سنگین است و انگیزه ی جنسی که ظهار آن را باز می دارد، قوی می باشد و در چنین شرایطی، پیوند زناشویی را جز مانعی درونی تنظیم نمی کند و این مانع ساخته ی شناخت آدمی از خدای خویش است و این که او شنوایی بیناست. (آیات 2-4)
ج: قرآن، نخست کسانی را بیم می دهد که از حدود خدا پا را فراتر می گذارند (از جمله احکام شریعت در موضوع ظهار)، آنگاه روز رستاخیز را برای ما یادآور می شود، آنجا که روزگار، کافران را از آنچه به انجام رسانده اند، آگاه می سازد. قرآن سپس بیان می دارد پروردگار آنچه را که کافران نگاه نداشته اند، در شمار می آورد و او بر هرچیزی گواه است. تمام این بینشها روحیه ی تقوا را در نهاد آدمی، رشد می دهد، نه در ابعاد بیرونی آن، بلکه در محدوده ی پنهان نفس. (آیات 5-6)
د: از رهگذر چهار آیه ی روشن، قرآن موضوع نجوی (گفتگوی محرمانه) را بررسی می کند که با آگاهی ایمانی در نفس آدمی در پیوند است. قرآن تأکید می ورزد که پروردگار در هر گفتگوی محرمانه ای حاضر است و هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست مگر اینکه پروردگار چهارمین آنان است، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنان است، سپس کسانی را بیم می دهد که به منظور گناه، تعدّی و سرپیچی از پیامبر، محرمانه گفتگو می کنند و کیفر پروردگار را به چالش می کشند و به بیم دهندگان، کفر ورزیده، می گویند، از چه رو خداوند پیش از گفتگوهای محرمانه ما را عذاب نمی کند؟ دوزخ، آنان را بسنده است. قرآن حدود گفتگوهای محرمانه ی روا را ترسیم می کند، آنگاه که در پیرامون نیکوکاری و پرهیزکاری باشد. سپس قرآن بیان می دارد که گفتگوهای محرمانه ی کافران، هیچگونه اثری ندارد و مؤمنان را فرمان می دهد تا بر خدای بزرگ توکل جویند (آیات 7-1) . روشن است که تقوا تنها عاملی است که نجوا را از فرو رفتن به کژراهه و گناه و تجاوز و سرکشی از رسول باز می دارد و از آن جا که هدف نجوای کافران جز خودپسندی نیست، خدای، مؤمنان را به فروتنی می خواند تا در مجالس جای را برای یکدیگر باز کنند و چون مؤمنان به آنها بگویند که برخیزند، برخیزند. خداوند روشن می سازد که او مؤمنان و کسانی را که دانشمندند، بر اساس درجات، بلند می گرداند (بر اساس درجات ایمان و علم) و گزینش جایگاههای نزدیک به رهبری و باقی ماندن درازمدت در مجالس، آن گونه که کافران و منافقان می پندارند، سبب برتری نیست. (آیه 11)
قرآن، مؤمنان را فرمان می دهد تا پیش از گفتگوی محرمانه با رسول خدا، صدقه دهند (تا برای فخرفروشی از یکدیگر پیشی نگیرند). پروردگار، سپس بر آنان می بخشاید، چه، از پرداختن صدقات در هراس شدند. (آیات 12-13)
هـ: سیاق پس از این، موضوع دوری جستن از کافران را بر می رسد که این نیز با آگاهی ایمانی در پیوند است. سپس منافقانی را بیم می دهد که مؤمنان واقعاً آنها را به دوستی گرفته اند و آنان سوگندهای خویش را چونان سپری قرار داده بودند، چه، به دروغ سوگند یاد می کردند که به راستی مؤمن هستند. (تمام این کارها برای به دست آوردن ثروت و قدرت بود و نمی دانستند که این سودی به آنان نمی رساند).
قرآن بیان می دارد اموال و اولاد در روز رستاخیز به کار نمی آیند، آنجایی که پروردگار آنها را برمی انگیزد تا به حسابشان رسیدگی کند. کافران در آنجا نیز به سان دنیا که برای مؤمنان سوگند یاد می کردند، برای پروردگار سوگند یاد می کنند. (آیات 14-18)
و: چیزهایی که میان مؤمن و منافق جدایی می افکند، این پدیده ها نیستند (گفتگوی پنهانی با پیامبر، نزدیکی مکانی به او و تأکید ورزیدن بر ایمان با اسفتاده از سوگندهای دروغ)، بلکه این حقایق هستند (این احساس که خداوند بر همه چیز گواه است، دادن کفاره ی ظهار و مراعات حدود و احکام خداوند و فروتنی در برابر اولیای خدا و دوری جستن از دشمنان او) و بدین ویژگیها، حزب شیطان از حزب خدا بازشناخته می شود و حزب شیطان، همان زیانکارانند و همانهایی هستند که از حدود خداوند، پا را فراتر می گذارند و دشمنان او را دوست می دارند. خداوند چنین مقرّر فرمود که رسولانش پیروز گردند و تأکید ورزید مؤمنان راستین با کسانی که خدا و پیامبرش را به دشمنی می گیرند، دوستی نمی ورزند، اگرچه از خویشان باشند، زیرا خداوند دلهایشان را بر ایمان پایدار ساخته، آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است و بر ایشان بهشت هایی آماده گردانیده که در آن جاودانند، خدا از آنها خشنود و آنها از او خشنودند. خداوند اینان را از حزب خویش دانسته و آری حزب خداست که رستگارانند. (آیات 19-22)
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید