نویسنده : روح الله دهقانی
عدالت در ساحت اقتصادی
در نظام اسلامی، وضع قوانین بر توسعه، عمران و آبادانی متمرکز است، به طوری که شهروندان مسلمان حتی در قبال زمینهای بایر و چارپایان نیز مسئولند.31 چنان که پیامبر صلی الله علیه وآله اگر کسی زمینی را احیا میکرد، مالکیت آن زمین را به او میبخشید.32 بر این مبنا، مالکیت به عنوان یکی از مهمترین انگیزههای فعالیت اقتصادی در دولت نبوی محترم شمرده شده است. اما در کنار توجه به این اصل مهم ، که همانا تقویت قدرت اقتصادی از طریق تولید است، قوانین مختلفی با هدف ترمیم وضع زیان دیدگان اقتصادی و جلوگیری از ایجاد شکاف طبقاتی، وضع گردیده است. در زمینه ترمیم وضعیت آسیب دیدگان و محرومان جامعه، یکی از اقدامات اساسی پیامبر صلی الله علیه وآله در عدالت اقتصادی، مبارزه با فقر است، زیرا فقر زمینه و بستر مساعدی برای چشمپوشی از آرمانهای اسلامی است33؛ برای نمونه، آن حضرت قسمتی از اموال به دست آمده از قبیله بنی نضیر را در جهت تجهیز رزمندگان به اسب و سلاح جنگی، مصرف میکرد و قسمت دیگری از آن را در جهت فقرزدایی بین مهاجران تهیدست تقسیم میکرد.34
در نظام اقتصادی اسلام، مالیاتهایی وضع شده است که علاوه بر جلوگیری از طغیان، تراکم و تمرکز ثروت، فقر و ناداری و بینوایی را ریشهکن و زمینه عدالت اجتماعی را فراهم میسازد و هزینههای مختلف دولت اسلامی مانند هزینههای نظامی را نیز تأمین میکند که شامل خمس، زکات، جزیه و خراج میشود. فارغ از تدابیر آن حضرت برای جمعآوری این مالیاتها،35 مساوات را در تقسیم آن مراعات میکردند. در عین حال مواردی مثل خمس که بنا به تشخیص پیامبر هزینه میشد، مصارف مختلفی داشت، مانند هزینه برای امور زیربنایی، کمک به نیازمندان جامعه و تأمین اقشار بیبضاعت. فرمود:
«من ترک ضیاعا فعلیَّ ضیاعه و من ترک دینا فعلیّ دینه؛ هر کس کشتزاری بر جای نهد، محافظت از آن به عهده من است و هر کس مدیون بمیرد، ادای دینش وظیفه من است».
باز میفرماید: «هر بدهکاری که نزد والیای از والیان مسلمانان برود و برای آن والی روشن شود که او در ادای دینش ناتوان است، در این جا بر والی مسلمانان است که دین او را از اموال مسلمانان اداکند».36
همچنین در جهت رفع یا کاهش شکاف طبقاتی در جامعه مدینه پیمان برادری را در میان مهاجران و انصار برقرار کرد و براساس آن مهاجران نیز در کار کشاورزی و باغداری انصار شرکت میجستند و در پایان محصول آنرا بهطور مساوی میان خود تقسیم میکردند. همچنین پیامبر صلی الله علیه وآله برای رفع فاصله طبقاتی، برخی غنایم، مثل اموال یهود بنینضیر را به مهاجران اختصاص داد و فقط سه نفر نیازمند انصاری را در این غنیمت شریک ساخت.37
در نگاهی کلی میتوان گفت عدالت اقتصادی در بینش پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، مالکیت اشتراکی را به رسمیت نمیشناسد و از طرف دیگر بیتفاوتی شهروندان جامعه دینی در قبال یکدیگر را مجاز نمیداند و از دو طریق به اصلاح نابرخورداریهای اقتصادی توصیه میکند. یکی خود دولت که از طریق وضع مالیاتهای خاص، علاوه بر جلوگیری از تمرکز بیش از اندازه ثروت، فقرا و بیبضاعتها را تحت پوشش قرار میدهد و از طرف دیگر با تقویت روحیه برادری و معنویت در شهروندان جامعه دینی، مسلمانان را در برابر یکدیگر مسئول میداند و از این طریق به جلوگیری از ایجاد شکاف طبقاتی میپردازد.
عدالت در ساحت سیاسی
اتباع دولت دینی پیامبر، به اعتباری به مسلمان، مشرک و کافر و کافر اهل کتاب تقسیم میشد که هر یک دارای حقوق سیاسی خاصی بودند. بر این اساس، کفار حربی از هیچ حقی در جامعه و حکومت اسلامی برخوردار نبودند و در مقابل اهل کتاب از حقوق سیاسی مشترکی با مسلمانان برخوردار بودند که این حقوق در مفاد قانون اساسی دولت – شهر مدینه آمده است؛ از جمله در قانون اساسی مدینه بر آزادی مراسم دینی اهل کتاب، یاری کردن مسلمانان توسط اهل کتاب به وقت جنگ و اتحاد بینشان در دفاع از مدینه و … تأکید شده است.38
بنابر این پیمان، مسلمانان با اهل کتاب در مقابل تجاوز خارجی متحد شدند.
نکته حایز اهمیت در دولت نبوی این است که در آن کسانی مناصب حکومتی را بهدست میگیرند که درک درستی از حقوق و اوامر الهی داشته باشند و رفتار و کردارشان مطابق با آنها باشد. کما اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله درخصوص صاحبمنصبان سیاسی دولت دینی میفرمایند:
ما من امتی احد ولّی من امر الناس شیئا لم یحفظهم بما یحفظ به نفسه إلّا لم یجد رائحه الجنه؛39 آنکه از امت من، ولایت امری از مردم را داشته باشد، چنانچه همانند حفظ خویشتن از آن حفاظت ننماید، رایحه بهشت را نخواهد یافت.
در دولت دینی پیامبرصلی الله علیه وآله آگاهی به شریعت از معیارهای اصلی در توزیع قدرت بود و به همین دلیل در ساختار سیاسی این دولت، «صحابه» از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. البته این جایگاه نشانه ارزش نیست، بلکه ابزاری برای خدمت محسوب میشود. در این خصوص پیامبر صلی الله علیه وآله میفرمایند: «سید القوم خادمهم».40
پیامبر اسلام در اشغال مناصب، بر شایستهسالاری تأکید ویژهای داشته و میفرمایند: «من تقدم علی المسلمین و هو یری إنّ فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله والمسلمین».41
عدالت قضایی
همانطور که گذشت، در عدالت سیاسی جایگاه سیاسی شهروندان به اعتبار میزان پایبندیشان به مبانی اعتقادی تعیین میشود، اما در عدالت حقوقی همه شهروندان ، صرفنظر از اعتقادات دینی ، بهصورت برابر هستند.42 بر این اساس حتی رهبر جامعه اسلامی با سایر افراد در جایگاه برابری قرار دارند؛ بهطوری که در حادثهای که فردی از پیامبر شکایت میکند، ایشان اجازه اعتراض به اصحاب خود نمیدهند.
از طرف دیگر، حاکم اسلامی باید تضمینکننده عدالت حقوقی در میان شهروندان باشد. حضرت در این باره میفرمایند: «لن تقدس أمه حتی یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع؛ هیچ امتی به قداست نمیرسد مگر اینکه ضعیف آن حق خود را بدون لکنت از قوی بگیرد»43، و نیز زمانی زنی از اشراف سرقت کرده بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، علیرغم شفاعت عدهای، دستور داد که دستش را قطع کنند. پیامبرصلی الله علیه وآله بر یکسان بودن همه در برابر قانون تاکید کرد و فرمود: آنان که پیش از شما بودند، تنها به سبب چنین تبعیضهایی هلاک شدند، زیرا حدود را بر ناتوانان اجرا میکردند و قدرتمندان را رها میساختند.44 بنابراین در نظر پیامبر همه شهروندان جامعه اسلامی در برابر قانون الهی مساوی هستند و تفاوتی در قضاوت بر مبنای قانون میان مسلمان و غیر مسلمان و طبقات بالا و پایین وجود ندارد.
عدالت در ساحت فرهنگی
پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله با ابلاغ دعوت خود، هرگونه امتیاز و ارزش جاهلی مثل ثروت و نسب را از میان برداشت و تقوای الهی را معیار و میزان ارزشگذاری افراد قرار داد. حضرت میفرمایند: «الناس سواء کأسنان المشط؛45 مردم همانند دندانههای شانه با یکدیگر برابرند». همچنین در حجهالوداع میفرمایند: «مردم به یک اندازه فرزند آدم و حوایند. عربی را بر عجمی و عجمی را بر عربی جز به تقوای الهی برتری نیست».46
یکی از بدترین تبعیضها در عرب جاهلی، تبعیض جنسیتی و تحقیر زن بود که با آمدن اسلام از میان رفت و ملاک برتری زن یا مرد بر یکدیگر، صرفاً تقوا قرار داده شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله با بیان جایگاه واقعی زن و ارزش دادن به او، نگرشها را متحول کرد. حضور فعال همسران پیامبر صلی الله علیه وآله، حضرت فاطمهعلیها السلام و زنان هم عصر او در فعالیتهای اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دلیل این مدعاست.
با این وجود پیامبر برای پذیرش دعوت خود، هیچ گونه تحمیلی را بر افراد اعمال نساخت و اصولاً پذیرش دین با تحمیل ناسازگار است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی»47 و نیز «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»48 و نیز به پیامبر تاکید میکند که «فذکّر إنّما انت مذکر، لست علیهم بمصیطر، إلّا من تولی و کفر، فیعذبه الله العذاب الاکبر».49 بر همین اساس است که در دین اسلام، اگر عملی از روی اکراه انجام شود، هیچ اثری بر آن مترتب نمیشود. دین امری اختیاری است و در صورتی که اختیاری پذیرفته شود، ارزشمند است.
بنابراین در حکومت نبوی، هیچ طبقه، قبیله، جنسیت و خلاصه هیچ امتیازی معیار برتری افراد نسبت به یکدیگر نبود جز تقوای الهی.
جمعبندی
این نوشتار بر آن بود تا نگاهی کلی به مفهوم عدالت در دولت نبوی داشته باشد و گفته شد که در بینش نبوی، چگونه با زیربنای اخلاق و تحول انسانها، جامعهای دینی ساخته شد و این جامعه زیربنای تشکیل دولت دینی قرار گرفت. بر این مبنا بود که بسیاری از دستورهایی که پیامبرصلی الله علیه وآله برای تحقق عدالت در سطح جامعه مطرح میکردند، در حوزه معرفت دینی و جامعه دینی قرار داشت تا قبل از این که حکومت به ایفای نقش بپردازد، خود انسانها، اجتماع عادلانه را محقق سازند و لذا کمترین نقش در این زمینه برعهده دولت دینی پیامبرصلی الله علیه وآله بود. با این نگاه در ادامه، مفهوم عدالت در دولت دینی با توجه به هر کدام از ساحتهای مختلفی که مقوله عدالت اجتماعی وارد میشد، در حد مجال این نوشتار، تبیین شد.
البته این مباحث میبایست دستمایه کارهای وسیعتر، عمیقتر و با جامعیت بیشتری باشد که از زوایای مختلف به تحلیل دولت نبوی پرداخته و از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه وآله که اسوه حسنه50 مسلمانان است، راهنمای عمل بسازد.
پی نوشت ها:
31. «کلکم مسوولون حتی عن البقاع و البهائم».
32. در عین حال باید توجه داشت که آنچه مورد توجه پیامبر بوده، تشویق و گسترش مالکیت مولد بوده است و با اشکال مغایر برخورد میکرده است. برای نمونه «حمی» که اصطلاحاً به این معنا بوده است که یک بخشی از زمین یا مرتع را بدون آن که احیائش کنند و یا سایر شرایط ملکیت را دارا باشند، در قرق خود قرار دهند که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله از اختصاص انفال به گروه خاصی همانند زورمداران جلوگیری کرد و آن را در اختیار همه مردم قرار داد.
33. «کاد الفقر أن یکون کفرا» و نیز فرمود: «اذکر الله الوالی من بعدی علی امتی،…و لم یفقرهم فیکفرهم؛ به هر کس پس از من کار این امت را به دست میگیرد، میگویم … [امت من را] به فقر گرفتارشان نکند تا از دین بیرونشان برد». محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج6، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380) ص655.
34. «سیره پیامبر اکرم در بیتالمال»، برگرفته از سایت شارح.www.shareh.com
35. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله با تدابیر خاص و مدیریت شایسته خود، از راههای مختلف به جمعآوری و استحصال اموال بیتالمال از منابع آن اقدام میکرد که از جمله این راهها، تشویق مردم به رعایت حقوق بیت المال و ادای حقوق آن و نصب استانداران و مسئولان لایق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن، عاملان فراوانی از انصار و مهاجران برای جمعآوری زکات، خمس، خراج و جزیه بلاد مختلف گسیل میداشت.
36. سایت شارح، پیشین.
37. ر . ک: حجتی کرمانی، محمد جواد، پیامبرصلی الله علیه وآله در مدینه نقطه عطفی در بالندگی دعوت اسلامی، برگرفته از سایت تبیان www.Tebyan.net
38. ابن هشام، السیره النبویه، ج 2، ص 143-144.
39. جمشیدی، پیشین، ص 164.
40. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ح5791
41. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج8، ص291.
42. «یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق» و «ان الله یأمرکم أن تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل».
43. نهجالبلاغه، حکمت374.
44. میرزا حسین نوری، پیشین، ج18، ص7.
45. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص379.
46. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص110. الناس فی الاسلام سواء. الناس طف الصاع لادم و حواء. لافضل عربی علی عجمی و لا عجمی علی عربی الا بتقوی الله.
47. بقره (2) آیه 255.
48. نحل (16) آیه 125.
49. غاشیه (88) آیههای 22 – 24.
50 . احزاب (33) آیه 21 . «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».
منبع:مجله علوم سیاسی ، پاییز 1385 – شماره 35