نویسنده:مهراب صادق نیا
4. شریعت و نجات
«از آن جا که به اعمال شریعت هیچ بشرى در حضور او عادل شمرده نخواهد شد» (رومیان 3:20).
در ابتدا لازم است معناى نجات[65]
پیش از این گفته شد که پولس شریعت را مقدس، روحانى و موهبتى الهى براى بنى اسرائیل مى داند. با این همه، او معتقد است که شریعت نمى تواند در نجات انسان به معناى یادشده تأثیرگذار باشد و انسان را از آن وضعیت پیش آمده رهایى بخشد و در حقیقت او اعلام مى کند که «از اعمال شریعت هیچ بشرى عادل شمرده نمى شود» (غلاطیان 2:16).
پولس معتقد است شریعت نمى تواند انسان سقوط کرده را رهایى بخشد.[66] شریعت تنها مى تواند انسان را با خوبى ها و بدى ها آشنا کند و او را از ارتکاب بدى ها بازدارد و به انجام خوبى ها فراخواند، ولى هرگز نمى تواند به انجام آنها وادارد; چه این که به صراحت مى گوید: «چون که از شریعت دانستن گناه است» (رومیان 3:20).
مسئولیت و نقش شریعت از نگاه پولس مثل نقش تابلوهاى راهنمایى و رانندگى است. یعنى همان سان که این تابلوها بى آن که بتوانند انسان را از تخلف بازدارند، تنها چگونگى راه را نشان مى دهند، شریعت نیز تنها قادر است انسان را آگاه کند و خطا را بر او آشکار سازد، ولى هرگز نمى تواند او را به ترک آن وادارد.
او مى گوید: براى من ثابت شده است که وجود من به خاطر این طبیعت نفسانى از سر تا پا فاسد است و هر چه مى کوشم، نمى توانم خود را به انجام اعمالِ نیکو وادارم. مى خواهم خوب باشم اما نمى توانم. مى خواهم کار درست و خوب انجام دهم، اما قادر نیستم. سعى مى کنم کار گناه آلودى انجام ندهم، اما بى اختیار گناه مى کنم. پس اگر کارى انجام مى دهم که نمى خواهم، واضح است که اشکال در کجاست: گناه هنوز مرا در چنگال خود اسیر نگه داشته است (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، رومیان; 7:20ـ 18). در جایى دیگر مى گوید: پس هرگاه کارى را که نمى خواهم، به جا مى آورم. شریعت را تصدیق مى کنم که نیکو است و الحال من و دیگر فاعل آن نیستم، بلکه گناهى که در من ساکن است (رومیان 7:17ـ16).
در این که چرا شریعت مى تواند چنین نقشى داشته باشد، پولس به چند نکته برجسته اشاره مى کند: نکته نخست این است که شریعت بر خلاف وعده، بى واسطه به آدمى نرسیده است و از طریق ملائکه و با واسطه آنان به انسان داده شده است (غلاطیان 3:19)، پس در مقایسه با وعده (همان که به حضرت ابراهیم داده شد) ضعیف بوده، کارایى لازم را ندارد.[67] نکته دیگر این که پولس شریعت را امرى روحانى و قدسى مى داند، در حالى که گناه امرى است جسمانى و همین تغایر کافى است تا نتیجه این باشد که انسانِ گرفتار در تاریکى جسم بى تأثیر از شریعت در دام گناه باقى بماند. او چنین مى گوید: «پس شریعت خوب است و اشکالى در آن وجود ندارد. اشکال در من است که همچون یک برده به گناه فروخته شده ام. بنابراین، من اختیار عمل خود را ندارم، زیرا هر چه مى کوشم کار درست را انجام دهم نمى توانم، بلکه کارى انجام مى دهم که از آن متنفرم. من به خوبى مى دانم که آنچه مى کنم اشتباه است و وجدان ناراحت من نیز نشان مى دهد که خوب بودن شریعت را تصدیق مى کنم. اما کارى از دستم برنمى آید زیرا کننده این کارها من نیستم. این گناه درون من است که مرا وادار مى کند که مرتکب این اعمال زشت گردم زیرا او از من قوى تر است. اکنون دیگر براى من ثابت شده است که وجود من به خاطر این طبیعت نفسانى، از سرتاپا فاسد است. هر چه تلاش مى کنم نمى توانم خود را به انجام اعمال نیکو وادارم مى خواهم خوب باشم اما نمى توانم. مى خواهم کار درست انجام دهم اما قادر نیستم. سعى مى کنم کار گناه آلودى انجام ندهم، اما بى اختیار گناه مى کنم. پس اگر کارى را انجام مى دهم که نمى خواهم، واضح است که اشکال در کجاست: گناه هنوز مرا در چنگال خود اسیر نگه داشته است» (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، رومیان 5:14ـ20).
پولس در این گفته ها و آنچه اندکى پیش از این گفته ها آورده، مى کوشد تا بگوید که شریعت چون روحانى است، نمى تواند با انسانى که در زیر بار گناه رها شده و جسمانى است تعامل برقرار کند. شریعت روحانى از او چیزى مى خواهد و جسمى که او را اسیر خود کرده و طبیعتى که بر او حکم مى راند، چیزى دیگر. او گاهى ناچار مى شود که در این کشمکش، فرمان طبیعت گناه آلوده خود را اطاعت نماید و به چنگال گناه فرو غلتد.
پولس بارها به این درگیرى و منازعه درونى که آدمى را به خود مشغول مى کند، پرداخته است. از یک سو، قانون جسم بودن و وجود طبیعتِ جسمانى و فاسد، بر اعضاى بدن آدمى حکم مى راند و از سوى دیگر شریعت روحانى و الهى، و در این منازعه و کشمکش است که انسان گاهى مرتکب چیزى مى شود که نمى خواهد و گاهى مى خواهد امرى را اطاعت نماید که نمى تواند.
اما شاید مهم ترین دلیل براى اینکه شریعتِ مقدس و وحیانى نمى تواند انسان را از ابتلا به گناه برهاند، این نکته باشد که شریعت امرى بیرونى است و حال این که تمایل به گناه به دلیل وجود طبیعت فاسد و ذات جسمانى انسان امرى است درونى که از اراده مى جوشد و روشن است که آدمى به اوامر درونى خود راحت تر تن مى دهد تا فرمان هاى بیرونى. فرمانى که از بیرون صادر مى شود پس از تحریک اراده و ایجاد انگیزه مى تواند مؤثر باشد و حال این که امر درونى از اراده و انگیزه کافى برخوردار است. همین دلیل، کافى است تا پولس خود چنین اعتراف کند: «زیرا به حساب انسانیتِ باطنى به شریعت خدا خشنودم، لکن شریعتى دیگر در اعضاى خود مى بینم که با شریعت ذهن من منازعه مى کند و مرا اسیر مى سازد به آن شریعت گناه که در اعضاى من حاضر است» (رومیان 7:22 و 23).
این جملات پولس تصویرگر انسان ناتوانى است که زیر فرمان و سیطره گناه دست و پا مى زند، خوبى را به او شناسانده اند و او مى خواهد خوب باشد ولى نمى تواند; بدى را نیز شناخته است و بر آن است تا از آن پرهیز کند ولى نمى تواند; چون که فرمانى قوى تر از این آموزه بیرونى بر او حکم مى داند و بدین سان این انسان گرفتار به دنبال نجات بخش دیگرى است.
5. شریعتِ مقدماتى و موقتى
ازنگاه پولس شریعت موقتى و مقدماتى است،[70] او مراد خود از موقتى بودن شریعت و اعطاى نقش تمهیدى به آن را در شکل چند مثال بیان مى کند. مثال نخست او تشبیه شریعت به زندان است. او با این تمثیل مى گوید: پیش از آمدن مسیح، همه ما در زندان احکام و قوانین مذهبى به سرمى بردیم و تنها امید ما این بود که نجات دهنده ما عیسى مسیح بیاید و ما را رهایى دهد (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، غلاطیان 3:23).
تمثیل شریعت به زندان مى تواند بیانگر دو نکته باشد: نخست این که شریعت از آدمى محافظت مى کند; یعنى در برابر خطر گناه آدمى را برحذر داشته و آگاهى مى بخشد ولى جنبه دوم که شاید با مجموعه آموزه پولس در این زمینه سازگارتر باشد، این است که آن گونه که زندانبان براى مهار کردن زندانى است و دلیلى بر اسارت آن، شریعت نیز نشانه زندانى بودن آدمى است. او مى گوید: زندانى بودن براى رسیدن به ایمان است: «و براى آن ایمانى که مى بایست مکشوفه شود بسته شده بودیم» (غلاطیان 3:23) اما با آمدن ایمان نقش شریعت به عنوان زندان خاتمه یافته است.[71] چون دیگر زندان وجود ندارد و با ظهور مسیح و ایمان به وى آدمى از طبیعت گناه آلوده رهایى یافته و از زندان بیرون آمده است.
با این بیان، روشن مى شود که پولس معتقد است که شریعت، مردم را به ضرورت ایمان آگاه مى کند و با آمدن آن دیگر مفید فایده نخواهد بود: شریعت به این منظور عطا گردید که مردم را به سوى مسیح رهبرى کند و «مسیح است انجام شریعت به جهت عدالت» (رومیان 10:4) و هدف شریعت مسیح است.[72]
پولس براى نشان دادن موقتى بودن شریعت و نقش تمهیدى آن، از تمثیل یا تشبیه «لالا» استفاده مى کند: «پس شریعت لالاى ما شد تا به مسیح برساند، تا از ایمان عادل شمرده شویم» (غلاطیان 3:24). لغت یونانى که در اینجا «لالا» ترجمه شده، عبارت از غلامى است که مسئول بزرگ کردن بچه از هفت تا حدود هجده سالگى بوده است.[74] بر اساس این تشبیه، نقش شریعت صرفاً آن بوده که در یک مرحله از سیر تکاملى آدمى او را سرپرستى نماید ولى هرگز مسئولیت سرپرستى او را براى تمام دوران نداشته و حال با رسیدن انسان به مرحله اى تازه که عبارت از ظهور مسیح و ایمان به اوست، انسان دیگر به این لالا نیاز ندارد.
او در این زمینه بیان دیگرى نیز دارد: «ولى مى گویم مادامى که وارث صغیر است، از غلام هیچ فرق ندارد، هر چند مالک همه باشد، بلکه زیر دست ناظران و وکلا مى باشد تا روزى که پدرش تعیین کرده است، همچنین ما نیز چون صغیرى بودیم زیر اصول دنیوى غلام مى بودیم» (غلاطیان 4:1ـ4).
این سومین تمثیلى است که پولس براى نشان دادن موقتى بودن شریعت بیان مى کند. مراد پولس از وکلا و ناظران در این تمثیل که در دوران کودکى آدمى را تحت نظارت و تدبیر دارند، شریعت و معلمان آن است.[75] او در این تمثیل بر آن است تا از فرایند رشد بهره گرفته، زندگى آزاد از شریعت و ایمان به مسیح را با زندگى زیر اصول شریعت مقایسه کند. بر این اساس، او دوران پیش از آمدن مسیح را دورانِ نابالغى انسان مى داند. به همین دلیل، به لزوم شریعت و زندگى زیر آن تأکید دارد، اما معتقد است پس از آمدن مسیح انسان بالغ گشته و نیاز ندارد که شریعت بر او حکم راند.
6. نجات از طریق ایمان
بیشترین درگیرى پولس در تبیین باورها و آموزه هایش با یهودیانى است که روزگارى یکى از آنان بوده است.
شریعت گرایان یهودى که راه نجات و رستگارى را در انجام اعمال شرعى مى دانستند و براى رسیدن به نجات به شریعت تمسک مى جستند، جدى ترین منتقدان او بودند و تندترین حملات را به وى روا مى داشتند. اندیشه او مبنى بر نجات از طریق ایمان به مسیح نه شریعت، در مقابل همین شریعتگرایان طرح شده است. شیوه اى که پولس این بحث را طرح مى کند و استمداد او از تاریخ بنى اسرائیل و استدلالش به متون مقدس عهد عتیق نشان مى دهد که در حال مجادله با سنت گرایان یهودى است و براى مجاب کردن آنان به استدلال پرداخته است.
اصلى ترین و اساسى ترین سخن پولس در باب نفى رهایى به وسیله شریعت این است: «زیرا که یقین مى دانیم که انسان بدون اعمال شریعت و محض ایمان عادل شمرده مى شود» (رومیان 3:28). به باور وى، «اما چون که نیافتیم که هیچ کس از اعمال شریعت عادل شمرده، بلکه به ایمان به مسیح، ما هم به مسیح ایمان آوردیم» (غلاطیان 2:16). پولس با عباراتى چون: «به اعمال شریعت هیچ بشرى در حضور او عادل شمرده نخواهد شد» (رومیان 3:20) و «الحال بدون شریعت عدالت خدا ظاهر شده است» (رومیان 3:21) تأکید کرده که شریعت توان رهایى و نجات انسان را ندارد، بلکه بیش از پیش او را به زیر لعنت خود فرومى برد.[77] به همین دلیل مى گوید: «پس چه چیزى را بگوییم که پدر ما ابراهیم به حسب جسم یافت، زیرا که اگر ابراهیم به اعمال عادل شمرده شد، جاى فخر دارد اما نه در نزد خدا; زیرا کتاب مى گوید ابراهیم به خدا ایمان آورد و آن براى او عدالت محسوب شد (غلاطیان 3:6). در جایى دیگر مى گوید: «چنان که ابراهیم به خدا ایمان آورد و براى او عدالت محسوب شد» (رومیان 4:5 ـ1).
پولس با این استدلال در تلاش است که با تمسک به تاریخى که همه یهودیان آن را باور دارند، به آنان بفهماند که اگر رستگارى و نجات به انجام شریعت است، چرا در مورد ابراهیم چنین نبوده و رستگارى و عدالت او از راه ایمان حاصل آمده است؟ او معتقد است که وعده اى که خداوند در عهد عتیق به ابراهیم داده تا او و نسل او را وارثان زمین گرداند، هرگز به پذیرش و اعمال شریعت منوط نشده است: «زیرا به ابراهیم و ذریت او وعده اى که او وارث جهان خواهد بود در جهت شریعت داده نشد، بلکه از عدالت ایمان» (رومیان 4:13). این جمله پولس بى تردید بدون آن که در تفسیرى لوترى معنا شود، بر نفى شریعت دلالت دارد و این برداشت وقتى روشن تر مى شود که ادامه جملات پولس در باب چهارم این رساله به رومیان را از نظر بگذرانیم، آن جا که به روشنى اعلام مى کند: «اگر ما بکوشیم نجات و سعادت الهى را از راه انجام احکام شریعت به دست آوریم، همیشه نتیجه اش آن است که مورد خشم خدا قرار مى گیریم، زیرا هیچ گاه موفق نمى شویم، آن احکام را کاملا مراعات نماییم. ما تنها زمانى مى توانیم قانون شکنى نکنیم که قانون وجود نداشته باشد (رومیان 4:15).
نکته اى که در تأکیدات پولس بر نجات از طریق ایمان نباید از چشم ها دور بماند، ماهیت ایمان آمرزشگر و نجات بخش از نگاه پولس است. شاید در تصور بسیارى ایمان مورد نظر پولس روشن نباشد و یا دست کم همه ابعاد آن مورد توجه قرار نگیرد. به همین دلیل جا دارد در این جا به آن اشاره شود.
به اجمال، ویژگى هاى ایمان نجات بخش موردنظر پولس را مى توان چنین شماره کرد:
1. ایمان واقعى نه باور تاریخى. از مجموعه تأکیدات پولس به نجات از طریق ایمان مى توان به روشنى دریافت که آنچه از نگاه پولس ایمان نجات بخش قلمداد مى گردد، ایمان واقعى است. صرف وجود باورى تاریخى به ظهور مسیح و پذیرش اناجیل را نمى توان ایمان نجات بخش نامید و آدمى را از سلطه جسم و طبیعت جسمانى و به تبع آن شریعت رهایى بخشد.
2. ایمان اعتمادآفرین. در ایمانِ رهایى بخش تنها جنبه عقلانى و فکرى کافى نیست. قناعت ذهن از پرسش و پذیرش جنبه هاى عقلانى و فکرى به تنهایى نمى تواند تأثیرگذار باشد. ایمان مورد اشاره پولس چیزى فراتر از موافقت فکرى و عقلانى است.[78] به همین دلیل است که پولس از آن به مردن در مسیح تعبیر مى کند (رومیان 6:8). ایمان مورد نظر پولس ایمان اعتمادآفرین است، بدین ترتیب بعد روانى ایمان نیز مورد توجه است یعنى ایمانى نجات بخش که بتواند اعتماد را در انسان ایجاد کند; بدان معنا که انسان به گونه اى به عیسى مسیح ایمان بیاورد که به او به عنوان نجات بخش اطمینان داشته باشد و روشن است این ایمانِ اطمینان بخش است که مى تواند بسیار تأثیرگذار باشد.
3. ایمان وحدت آفرین: اوج ایمان مورد اشاره پولس به وحدت در مسیح مى انجامد و زندگى کردن در او (غلاطیان 3:27). از نگاه او ایمانْ شخص مؤمن را با مسیح متحد مى کند و در این اتحاد شخص مؤمن چون مسیح وارث درد و رنج و نیز وارث نجات و جلال خواهد بود. او مى گوید: « و هر گاه فرزندانم وارثان هم هستیم، یعنى ورثه خدا و هم ارث با مسیح، اگر شریک مصیبت هاى او هستیم تا در جلال وى نیز شریک باشیم» (رومیان 8:17). درباره چگونگى شکل گیرى اتحاد در کل کتاب مقدس مطالب روشنى گفته نشده، ولى مى توان گفت که به صورت پراکنده مطالبى وجود دارد که در جمع همه آنها نیز نمى توان به روشنى چیزى فراتر از این دریافت: «اگر بر مثال موت او متحد گشتیم در قیامتِ وى نیز چنین خواهیم شد» (رومیان 6:5).
اما درباره نتایج این اتحاد مى توان مطالب روشنى یافت:
1) اتحاد با مسیح باعث امنیت ابدى ایماندار خواهد شد (یوحنا 10:28ـ30).
2) این اتحاد باعث پرثمر شدن روح مى گردد (غلاطیان 5:22 و 23).
3) این اتحاد باعث مشارکت با مسیح مى شود و انسان ایماندار مورد اعتماد او قرار گرفته و با نقشه هایش آشنا مى شود (افسسیان 1:8 و 9).
4) ایمان محبت زا. از نگاه پولس، یکى دیگر از ویژه گى هاى ایمان آمرزشگرِ رهایى بخش آن است که این ایمان باید به محبت بینجامد. او خود در این باب چنین مى گوید: «و در مسیح نه ختنه فایده دارد و نه نامختونى بلکه ایمانى که به محبت عمل مى کند» (غلاطیان 5:6).
5) ایمان نیکویى بخش. پولس در حالى که بر این باور است که نجات از ایمان است نه از اعمال، با این همه تأکید دارد که این ایمان از اعمال نیکو جدا نیست بلکه این اعمال ثمره و نتیجه ایمانند: تا آنان که به خدا ایمان آوردند، بکوشند که در اعمال نیکو مواظبت نمایند» (تیطس 3: 8).[79] معیار و شاخصه ایمان واقعى به مسیح بى گمان رستن از گناه است و انسان مؤمن به مسیح از نگاه عهد جدید گناه نمى کند (اول یوحنا 3:5).
ادامه دارد …
پی نوشت ها :
[64]. salvation[65]. New Catholic Encyclopedia, v. 12 p. 623.
[66]. المسکین، متى، همان، ص338 و پولس، باسیم، المعجم الاهوتى الکتابى، ص446.
[67]. بارکلى، ویلیام، همان، ج9، ص99.
[68]. بارکلى، ویلیام، ج 9، ص102.
[69]. The Interperters Bible, V.10, P. 514.
[70]. ر.ک: پالما، آنتونى، همان، ص27.
[71]. ر.ک: پالما، آنتونى، همان، ج9، ص27 و باسیم، بولس، همان، ص446.
[72]. تیسن، هنرى، همان، ص162 ـ , v 10, p. 514The Interpreters Bible
[73]. تیسن، هنرى، همان، ص164
[74]. باسیم، بولس، همان، ص446 ـ پالما، آنتونى، همان، ص27
[75]. پالما، آنتونى، همان، ص 32.
[76]. باسیم، بولس، همان، ص 446.
[77]. پالما، آنتونى، همان، ص 60.
[78]. تیسن، هنرى، همان، ص 257.
[79]. مقایسه شود با 1: 16 و 2: 14 ـ و با غلاطیان; 5: 22 و 23، افسسیان; 5:9 و رومیان; 9: 1.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب