نویسنده:مهراب صادق نیا
اشاره
پولس در شمار بحث انگیزترین الاهیدانان مسیحى است که تأثیر عمیقى بر سامانه آموزه هاى مسیحیت داشته است. او هرگز نتوانست عیسى را درک کند و به شاگردى اش درآید، اما وى را باید از عوامل مهم تشکیل دهنده تاریخ مسیحیت دانست، نه فقط یک شخص خاص. بى گمان در میان آراى پولس که به شکلى زنجیرهوار درهم تنیده اند، رویکرد او به شریعت پردامنه ترین مباحث را در مجموعه عهد جدید و رسائلش به خود اختصاص داده است. او تلاش مى کند تا با طرح پیش فرض هایى الاهیاتى جوهره شریعت را انکار کند و مردم را به حیات روحانى در عیسى مسیح فرا خواند; چیزى که از عیسى(ع) نمى توان تأییدى بر آن یافت.
بررسى شریعت موسوى در مجموعه نوشته هاى عهد جدید، موضوع پردامنه اى است که مباحث فراوانى درباره آن مطرح شده است. فارغ از چرایىِ این امر، نگاه عهد جدید به شریعت را مى توان در سه رویکرد متمایز سامان داد: رویکرد مسیح، رویکرد رسولان و رویکرد پولس.
در این نوشته، نویسنده بر آن است تا رویکرد پولس به شریعت موسوى را بر اساس آنچه در رسائلش طرح شده، بررسى کند و به اختصار به تمایز آن با رویکرد مسیح و رسولان بپردازد.
1. مقدمه
1ـ1. پولس:
اطلاعات و دانسته هاى ما از زندگى و افعال پولس بیشتر برگرفته از «اعمال رسولان» و تاحدى رساله هاى اوست.[6]
او پیش از این تجربه در جامعه جوان مسیحى چهره مثبتى نبود و مشکلات فراوانى براى این جامعه تازه پدید فراهم آورده بود و به شدت با آموزه هاى عیسى و پیروان او مخالفت مى کرد.[8]
تاریخ مسیحیت را بدون پولس نمى توان فهمید. او بى تردید شخصیت دوم دنیاى مسیحى است و بحث از او صرفاً بحث از یک شخص نیست; چه این که وجود او را تنها نباید وجود تاریخى یک انسان دانست. او مرحله اى است از تاریخ کلیساى رسولى و درک پولس، و مطالعه او مطالعه و درک مرحله اى از تاریخ مسیحیت است.[10] و مثل سالیان نخست، فرقه اى در شمار فرقه هاى یهودى بود.
پولس درشمار بحث انگیزترین شخصیت هاى مسیحى است و دیدگاه هاى او همواره مایه اختلاف بوده است.[12]
او مباحث پردامنه فراوانى در جامعه مسیحى بر جاى گذاشت و بى تردید باید او را نخستین و بزرگ ترین الاهیدان مسیحى به شمار آورد; کسى که توانست الاهیات مسیحى را آغاز کرده و به آن عمق بخشد.[13]
1ـ2. مراد پولس از «شریعت»
کلمه شریعت بیش از هر کلمه دیگرى در رسائل پولس به کار گرفته شده است. در رساله غلاطیان، که رساله نسبتاً کوتاهى است، بیش از 25 بار و در رساله رومیان، که اندکى طولانى تر است، بیش از هفتادبار کلمه شریعت استفاده شده است. در سایر رساله هاى پولس نیز کم و بیش این کلمه به کار رفته است. مراد پولس از شریعت در بیشتر موارد، کل شریعت موجود در عهد عتیق و معادل شریعت موسوى است.[15] در این نوشته، ما معناى غالب شریعت در نگاه پولس، شریعت موسوى را بررسى مى کنیم و برآنیم تا حد توان، دیدگاهش درباره جایگاه این معنا از شریعت را توضیح دهیم. به همین دلیل، تأکید مى کنیم که نظر پولس درباره شریعت را نباید به کل قانون و شریعت تعمیم داد. او از شریعتى خاص و معهود سخن مى گوید; شریعتى که به دلیلى که خود پولس مى گوید، روزگارى در تاریخ انسان و بنى اسرائیل پدید آمد و براى مدتى هم تأثیرگذار بود.
1ـ3. التزام عملى پولس به شریعت:
پیش از هر چیز و فارغ از تمام اندیشه هاى پولس درباره شریعت، رفتار عملى او و میزان تعهدش به آن سزاوار اشاره است. بدان سان که اشاره شد، پولس یک فریسى تمام عیار، عالم مذهبى و مبلغ شریعت بود که در راه ابلاغ آموزه هاى آن بسیار کوشید. در جوانى اصول و احکام شریعت را در اورشلیم به خوبى فراگرفت، [16] و سالیانى طولانى در سایه تعالیم و آموزه هاى احبار یهود آموزش دید و بدین سبب، در انجام اعمال شرعى به غایت غیور بود و بر آن اصرار مىورزید. در این نوشته، این بخش از زندگى پولس مورد نظر نبوده و در آن مناقشه اى نیست. اما نکته مورد توجه، رفتار پولس پس از آن مکاشفه شخصى و زمانى است که در کسوت دیانت تازه درآمد. بى گمان حکایت عهد جدید از رفتار پولس و چگونگى تن دادن او به شریعت موسوى با آنچه از پولس پیش از مکاشفه اش شنیده ایم، یکسان نیست و در عین حال، این حکایت ها گاهى با دوگانگى و تضاد همراه است. کتاب مقدس گاهى پولس را فردى مقید و متعهد به شریعت معرفى مى کند که در تلاش است تا احکام شریعت موسوى را به جا آورد و با وادار کردن دیگران به انقیاد به این احکام، شأن این شریعت را محفوظ بدارد; مانند: «چون پولس خواست او (تیموتاوس) همراه او بیاید، او را مختون ساخت» (اعمال رسولان 16:1). در مقابلِ این نقل، گاهى حکایت چیز دیگرى است و پولس به انجام امور تشریعى اصرارى ندارد; مانند آنچه درباره خود مى گوید: «لیکن تیطس نیز که همراه من بود و یونانى بود، مجبور نشد که مختون شود» (غلاطیان 2:3).
این دو آیه دست کم در یک حکم شرعى از شریعت موسوى، که اتفاقاً یکى از کلیدى ترین و اساسى ترین احکام آن شریعت است، حکایت یکسانى از رفتار پولس ارائه نمى دهند و نمى توان از تناقضِ آشکارِ دو آیه چشم پوشید. این تضاد در رفتار پولس شاید نشان دهنده دگرگونى اندیشه هاى او در بستر زمان و شاید هم از آثار دستاورد کلیساى اورشلیم باشد; جایى که ختنه براى غیر یهودیان مسیحى شده (مسیحیان امّى) واجب دانسته نشد.[17]
2. طرح کلى دیدگاه پولس
پیش از آن که به گزارش تفصیلى رویکرد پولس به شریعت موسوى بپردازیم، لازم است که به اجمال به کلیت رأى او در این خصوص اشاره اى بکنیم.
پولس با طرح آموزه نجات از طریق ایمان و باور «فیض رایگان خدا» (غلاطیان 2:16 و رومیان 3:28) معتقد است که شریعت هیچ جایگاهى در نجات انسان ندارد.
از نگاه او، شریعت «مقدس است» (رومیان 7:12) و «روحانى است» (رومیان 7:14) و به وسیله خدا به بنى اسرائیل اعطا شده (رومیان 9:4) و از این نظر از امتیازات این قوم به شمار مى آید. با این همه، در نقشه خدا براى نجات بشر در آغاز چیزى به نام شریعت وجود نداشته است و تنها دلیل پیدایش آن، گناه آدم و در پى آن هبوط و افول او و گرفتاریش در طبیعت جسمانى و فاسد است.[18]
پولس معتقد است تا انسان در این طبیعت جسمانى است و علاوه بر شریعت روحانى خدا قانون جسمانى دیگرى بر او حکومت مى کند، نمى تواند از گناه نجات یابد. شریعت براى تشخیص خوبى از بدى است. با این همه، شریعت هرگز نمى تواند او را از فروافتادن در گناه نجات دهد (رومیان باب 7). به باور وى، با آمدن مسیح در نقش فرزند خدا و فدا شدنش براى انسان و کفاره شدن در مقابل گناه آدم، آدمى با ایمان آوردن به او مى تواند زندگى تازه را به دست آورد; یک زندگى روحانى که گناه و به تبع آن شریعت در آن معنا ندارد. تنها راه رسیدن به این زندگى تازه، ایمان به مسیح است و اوج این ایمان «تعمید یافتن در مسیح» (غلاطیان 3:26). از نگاه پولس، انسان ها به وسیله این ایمان پسران خدا مى شوند[19] و به مقام پسرخواندگى خدا مى رسند (غلاطیان 3:25). و در این مقام، شریعت کارکرد خود را از دست مى دهد و انسان با هدایت روح القدس احیا شده (دوم قرنتیان 3:6 و 7) و از گناه نجات مى یابد.
در حقیقت، پولس با توصیف دوران پیش از آمدن مسیح به دوران کودکى و غلامى و با بهره گیرى از فرایند رشد معتقد است که شریعت در نقش دایه یا نگهبان تنها در این دوران مسئولیت داشت و با به سرآمدن این دوران و رسیدن آدمى به بلوغ، شریعت کارکرد خود را از دست مى دهد.
3. پیش فرض هاى پولس در نفى شریعت:
بى گمان اندیشه پولس بر سامانه اى از پیش فرض ها استوار است; پیش فرض هایى که بدون توجه به آنها نمى توان به درک درستى از آنچه او در این خصوص گفته، دست یافت. به همین دلیل، به اجمال و در حد توان و ضرورت به این پیش فرض ها اشاره مى گردد.
3ـ1. گناه اصلى
به واقع، کلیدى ترین و اساسى ترین پیش فرض پولس در این زمینه اعتقاد او به «گناه اصلى»[21] باور به گناه نخستین (با تفسیرى که خواهد آمد) باورى کاملا یهودى است و دور از درستى نیست که پولس در این اندیشه از آموخته هاى یهودى اش متأثر باشد. دانشمندان یهودى، که روزگارى پولس در زمره آنان بود، بر این مطلب اتفاق دارند که طبیعت آدمى در اثر گناه نیاى خود آلوده شده[28] از میان این سه تفسیر، که البته بخشى از تفاسیر متعدد از آموزه گناه نخستین است،[34]
3ـ2. مرگ
پیش فرض دوم پولس در نفى شریعت، مفهوم مرگ است. در نگاه او و بر اساس تحلیلى که از گناه و گناه اصلى دارد، گناه با مرگ در یک نقطه با هم در پیوند است: «زیرا که مزد گناه مرگ است» (رومیان: 6:23). بر این اساس، پولس اعلام مى کند که بر اثر گناه آدم در باغ عدن، وارثان او، که همان نسل اویند، گرفتار طبیعتى فاسد و گناه آلوده شدند و مرگ نیز در عالم هستى داخل شد و بر او و نسلش سایه افکند. او به روشنى مى گوید: «… به وساطت یک آدم گناه داخل جهان شد و به (وسیله) گناه، مرگ» (رومیان 5:12). بر این اساس اگر گناهى از آدم سر نمى زد، وى هرگز گرفتار مرگ نمى شد.
رأى پولس بر این تحلیل استوار است که انسان در اثر گناه آدم، نیاى انسان، به راهى کشانده شده که پایانى جز مرگ نخواهد داشت.»[35] در این جا بر آن نیستیم تا بیاییم که پولس چگونه چنین تعاملى را بین مرگ و گناه استوار داشته و مرگ بر اساس چه توجیهى ثمره و نتیجه گناه است و آیا مرگ، عقوبتِ تکوینى گناه است یا تشریعى آن. این پرسش ها در جاى خود مهمند و اگر پژوهشگرى در آثار پولس و مفسران او تحلیلى با حوصله انجام دهد، شاید بتواند پاسخى براى آنها بیابد; اما در حوصله نوشته پیشِ رو نیست و در تکمیل بحث نیز تأثیر چندانى ندارد. با این همه مسلم است که آدم در پى ارتکاب گناه تمام آن مناقب و موهبت هاى ممتاز را از دست داد و به طبیعتى جسمانى تنزل یافت و در این طبیعت تازه پایانى جز مرگ نخواهد داشت.
نگاه پولس به مرگ و رابطه آن با گناه مثل نگاهش به گناه اصلى از آموخته هاى پیشین او از دانشمندان یهودى تأثیر پذیرفته است; زیرا بنابه تفکر دانشمندان یهودى، مرگ در اثر گناه آدم و حوا بر آنها عارض گشت وگرنه آنان براى بقا و زندگى ابدى در بهشت آفریده شده بودند: «هر گاه کسى از تو بپرسد که اگر آدم ابوالبشر خطا نمى کرد و از میوه درخت ممنوع نمى خورد، تا ابد زنده و جاوید مى ماند، تو در جواب او بگو که (الیاس) پیامبر خدا خطا نکرد و تا ابد زنده و جاوید ماند.»[37]
آیات عهد عتیق نیز این ارتباط را تأیید و تصریح مى کند. در آن جا تصریح شده که خدا بر آن بود تا آدم را به گونه اى شبیه خود بیافریند: «به خود گفت آدم را به صورت ما و موافق و شبیه ما بسازیم» (پیدایش 1:28) و او را تهدید کرد که اگر آنچه را فرمان داده، اطاعت نکند از هدف خود که بقا و دوام انسان است دست خواهد کشید: «خداوند آدم را امر فرموده گفت: از هر درختان باغ بى ممانعت بخور، اما از درخت معرفتِ نیک و بد زنهار نخورى، زیرا روزى که از آن خورى هر آینه خواهى مرد» (پیدایش 2:16).
ادامه دارد …
پی نوشت ها :
[1]. Haacker Klaus, “Paul’s Life” in The Cambridge Companion To St Paul. P. 19.[2]. متى، المسکین، بولس الرسول، ص38. و سعید حبیب، سیره بولس الرسول، ص3.
[3]. پالما، آنتونى، بررسى رساله هاى پولس به غلاطیان و رومیان، ص3.
[4]. Kung Hans, Great christian Thinkers, p. 17.
[5]. متى، المسکین، همان، ص17.
[6]. Haacker, Klaus, ibid, P. 23.
[7]. Ibid, P. 19.
[8]. ر.ک: اعمال رسولان; 8 و 9.
[9]. القس، الیاس مقار، رجال کتب المقدس، ص 115.
[10]. مرى جویور، درآمدى به مسیحیت، ترجمه حسن قنبرى، ص91.
[11]. Haaker, Klaus, P.19.
[12]. Hans Kung, ibid, P.17.
[13]. Jamse, D. G. Dunn, The Theology of Paul. P.2.
[14]. پالما، آنتونى، همان، ص70، و , V.3, P. 89The Internatioal Standard Bible.
[15]. The Internatioal Standard Bible, V.3, P. 89
[16]. سعید، حبیب، همان، ص11.
[17]. الفغالى، بولس، دراسات بیبلیه، ج10، ص321.
[18]. The Interperters Bible, V.10, P. 514.
[19]. پالما، آنتونى، همان، ص28.
[20]. Origincal sin
[21]. المسکین، متى، همان، ص323; تیسین، هنرى، الاهیات مسیحى، ترجمه میکائیلیان، ص162.
[22]. کهن، آبرهام، گنجینه اى از تلمود، ترجمه گرگانى، ص114.
[23]. کهن، آبرهام، همان، ص144.
[24]. القس، جیمس، نظام التعلیم فى علم اللاهوت القویم، ج2، ص94.
[25]. پالما، آنتونى، همان، ص64 و المسکین، متى، شرح رساله القدیس بولس الرسول الى اهل رومیه، صص268 و 273.
[26]. القس، جیمس، همان، ج 1، ص 942 و بارکلى، ویلیام، تفسیر عهد جدید (رساله روم)، ص 95.
[27]. پالما، آنتونى، همان، ص 64.
[28]. بارکلى، ویلیام، همان، ص 95.
[29]. ر.ک: القس، جیمس، همان، ج 2، ص 94.
[30]. القس، جیمس، همان، ج 2، ص 94.
[31]. کهن، آبرهام، همان، ص 114.
[32]. کهن، آبرهام، همان، ص 114.
[33]. Trent
[34]. The Canons and Decress of the Sacred and Ecunmenical Council of Trent, sess. V., D. 789.
[35]. James, Dunn, ibid, P.128.
[36]. کهن، آبرهام، همان، ص 92 به نقل از ویقداربا، 27: 4.
[37]. کهن، آبرهام، همان، ص 92 به نقل از شبات، 55 ب.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب