در قرآن کریم آمده است که خداوند پیامبران را به انواع امتحانات آزمایش کرده است، آیا اگر حضرت یوسف دوباره به دام زلیخا می افتاد، می توانست رهایی یابد؟ خدا فقط یکبار او را آزمود، در صورتی که اکنون می بینیم خدا این امتحان را چندین بار بر روی انسان هایی که ظرفیت آنها مثل پیامبران نیست گذاشته است؟
برترین جهاد، در اسلام جهاد با نفس است، که در حدیث معروف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ «جهاد اکبر» خوانده شده، یعنی برتر از جهاد با دشمن که «جهاد اصغر» نام دارد، اصولاً تا جهاد اکبر به معنی واقعی در انسان پیاده نشود، در جهاد با دشمن پیروز نخواهد شد. در قرآن مجید صحنه های مختلفی از میدان جهاد اکبر در رابطه با پیامبران و سایر اولیای خدا ترسیم شده است؛ که سرگذشت یوسف و داستان عشق آتشین همسر عزیز مصر، یکی از مهمترین آنها است، گر چه قرآن مجید تمام زوایای آن را به خاطر اختصار تشریح نکرده است. یوسف از میدان این مبارزه رو سفید درآمد به سه دلیل: نخست این که خود را به خدا سپرد و پناه به لطف او برد، «قال معاذ الله»؛ و دیگر این که قدر شناسی و خیانت نکردن نسبت به عزیز مصر که در خانه او زندگی می کرد؛ همچنین شکر گذاری نسبت به نعمت های بی پایان خداوند که او را از قعر چاه به محیط امن و آرامی رسانید، از این روی وی را بر آن داشت که به گذشته و آینده خویش بیشتر بیندیشد و تسلیم طوفانهای زودگذر نشود. سوم اینکه خودسازی یوسف و بندگی توام با اخلاص او به او قوت و قدرت بخشید که در این میدان بزرگ در برابر وسوسه های مضاعفی که از درون و برون به او حمله ور بود زانو نزند.[1]
این خود درسی است برای همه انسان های آزاده ای که می خواهند در میدان جهاد نفس بر این دشمن خطرناک پیروز شوند. یقینا اگر بارها و بارها حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به چنین ابتلائات و امتحاناتی می افتاد، سربلند و سرافراز بیرون می آمد، چرا که علم و ایمان و تربیت انسانی و ملکات فاضله اخلاقی و همچنین مقام نبوت و معصوم بودن حضرتش از گناه و امداد غیبی و کمک معنوی که به دنبال غلبه بر هوای نفس خویشتن، همراه انسان می شود، مانع ارتکاب چنین گناهی می شود.
ما نیز اولا هیچ گاه نباید خود را در معرض چنین ابتلائات و امتحاناتی قرار دهیم. چنانکه در احادیث و روایاتی که از ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ صادر شده است، به شدت از خلوت کردن با نامحرم نهی شده ایم. ثانیاً با تقوی پیشه کردن و دوری از محرمات و انجام فرائض و واجبات نیروی ایمان الهی را در خود تقویت کنیم. ثالثاً همیشه و در همه جا توکلّ مان به خدا باشد و خود را به خدا بسپاریم و به لطف او پناه آوریم. چنانکه قرآن مجید نجات یوسف را از این گرداب خطرناک که همسر عزیز مصر بر سر راه او ایجاد کرده بود، به خدا نسبت می دهد و می گوید ما سوء و فحشاء را از یوسف برطرف ساختیم.
ولی با توجه به آیات بعد که می گوید او از بندگان مخلص ما بود، این حقیقت روشن می شود که خداوند بندگان مخلص خود را هرگز در این لحظات بحرانی، تنها نمی گذارد و کمک های معنوی خود را از آنان دریغ نمی دارد، بلکه با الطاف خفیه خود و مددهاهی غیبی که توصیف آن با هیچ بیانی ممکن نیست، بندگان خود را حفظ می کند و این در واقع، پاداشی است که خدای بزرگ به این گونه بندگان می بخشد، پاداش پاکی و تقوی و اخلاص.[2]
انسان باید به این نکته توجه داشته باشد،که وقتی به چنین ابتلاء و امتحانی گرفتار شد و به خاطر خدا چشم بر این گناه بست، خداوند آن چنان نور علم و ایمان و یقین را در دل او روشن و منور می سازد و آن چنان شیرینی و لذت و زیبایی ترک گناه بر دل او می نشیند، که از گناه فرار می کند و مواهبی عظیم که ثمره روشن بینی های قلبی است،جایزه ای است که خداوند به این گونه اشخاص می بخشد.
چنانکه در احوالات شیخ رجبعلی خیّاط از بزرگ مردان عرصه معنوی معاصر ما نقل شده است که به چنین ابتلائی و امتحانی گرفتار می شود، ولی با رهیدن از آن، خداوند سرچشمه جوشان معرفت ربوبی را در درون او به غلیان در می آورد و چشم بصیرت او باز می شود و ره صد ساله را یک روزه می پیماید، و به مقامات بلندی دست می یابد و ما نیز باید با توکل بر خدا و پیشه کردن تقوی ره چنین بپیماییم. و آنچه را که مرضیّ خداوند است انجام دهیم.
کسی که در مقام ابتلاء و امتحان الهی قرار بگیرد، و تقوی پیشه کند، خداوند متعال نور حقیقت را در دل او روشن و منور می فرماید و به برکت آن دیگر مرتکب گناه نمی شود و دید و درک نیرومندی می خواهد و نورانیت و روشن بینی فوق العاده ای می خواهد که ثمره درخت تقوی است. و این آیه مبارکه «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»[3] ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر تقوی الهی پیشه کنید، خداوند برای شما وسیله ای برای جدایی حق از باطل قرا می دهد.
و اگر انسان این نیروی عظیم حقیقت یابی را در اثر پرهیزگاری و تقوی به دست آورد، دیگر در دام هوی و هوس ها نمی افتد و از ابتلائات و امتحانات الهی سربلند بیرون می آید، و حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ هم در چنین ابتلائی چشم بر گناه فرو بست، و خداوند این روشن بینی را به او اعطاء کرد که دیگر در دام هوی و هوس هیچگاه نیفتد، و چون در چنین امتحان و ابتلایی حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ سربلند بیرون آمد، دیگر لزومی ندارد، خداوند بار دیگر او را به چنین امتحانی ابتلاء سازد؛ چرا که با سربلند بیرون آمدن از امتحان، بار دیگر انسان را به همان ابتلاء امتحان نمی کنند، مگر اینکه حکمت های دیگری در کار باشد. چنانکه در مدرسه یا دانشگاه وقتی از کسی امتحان گرفتند، و او سربلند از این امتحان بیرون آمد دیگر بار، مورد آزمون قرار نمی گیرد. امتحانات الهی نیز به گونه ای است که وقتی انسان آن را با موفقیت سپری کرد، به مقام معنوی و انسانی بالاتری دست خواهد یافت که در آن مرتبه امتحان او شکل دیگری خواهد داشت و نیازی به تکرار امتحان گذشته نیست، چون امتحان گذشته مربوط به مرتبه و مقام معنوی پائین تر بود.
در آخر ذکر این نکته مهم ضروری است که به نظر اکثر علمای شیعه، همه انبیاء چه قبل از مقام نبوت و چه بعد از آن، دارای مقام عصمت از گناه و لغزش هستند چه کبیره و چه صغیره، چه سهوی و چه عمدی. از این روی حضرت یوسف هم، همیشه و همواره اگر در چنین امتحانی قرار می گرفت مقام عصمتش هرگز چنین اجازه ای به او نمی داد که چنین گناه و معصیتی انجام دهد چرا که آن ها با اختیار و علم لدنی خویش، حقیقت زشتی گناه را می بینند و از آن دوری می گزینند.
پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر با همکاری جمعی از دانشمندان، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج 9، ص 375.
[2] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 9، ص 277.
[3] . انفال/ 29.