چگونه میتوان گناهی را که مربوط به چشم است ترک کرد؟
ابتدا مطالبی درباره مفاسد نگاه آلوده مطرح و سپس راهکارهای مقابله با گناهان چشم عرضه میشود:
الف: نگاه آلوده مقدمه سایر اعمال منافی عفت
نگاه بد مقدمه و زمینهساز عمل خلاف عفت (زنا) است چرا که گاهی یک نگاه کردن، انسان را در دروازه این عمل قرار میدهد. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این رابطه میفرمایند: «نگاه بعد از نگاه (چشمچرانی) در دل ایجاد شهوت میکند و این در انداختن صاحبش به فتنه (زنا) کفایت میکند».[1]
ب: نگاه آلوده موجب اضطراب و حسرت دائمی
کسانی که مبتلا به مرض چشمچرانی هستند همواره در اضطراب و حسرت بسر میبرند؛ چرا که گاهی به زنانی چشم خیانت میدوزند که امکان رسیدن به آنها نیست، همین باعث حسرت دائمی فرد که نوعی فشار روحی و عصبی است؛ میشود.مانند کسی در خیابان پیوسته افسوس ماشینهای دیگران را بخورد. درمانش آن است که نگاه را از نامحرمان حفظ کنند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این خصوص فرمودهاند، «نگاه کردن بر زن نامحرم تیری از تیرهای زهرآگین شیطانی است و چه بسا یک نگاه سبب حسرت طولانی شود»[2]
ج: نگاه آلوده، زنای چشم
طبق روایتی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ چشمچرانی نیز نوعی زنا است؛ چرا که زنای هر عضو به مناسبت کار آن است، «زنای چشم، نگاه به نامحرم و زنای دست لمس کردن نامحرم و زنای دهان بوسه زدن بر نامحرم است»[3]
د: دود آتش، به چشم آتش افروز نیز میرود
یکی دیگر از مفاسد نظر حرام این است که اگر این بیماری در جامعه شیوع پیدا کند نوامیس (خواهر، زن، مادر) خود فرد نیز از ضرر این بیماری در امان نخواهند بود؛ بنابراین باید متوجه عواقب این کار زشت بود؛ چرا که ناموس برای همه مردم محترم است و نباید به آنان به چشم خائنانه نگاه کرد. به چند روایت در این مورد توجه کنید:
1. ابوبصیر یکی از شاگردان امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره مردی که از پشت سر زنان نگاه میکرد، سؤال نمود. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: «آیا یکی از شماها دوست میدارد که کسی به اهل و عیال و نزدیکان او نگاه کند؟» عرض کرد نه،امام فرمودند: «پس برای مردم آنچه را بخواه که برای خود میخواهی و دوست داری».[4] یعنی کسی که راضی نمیشود دیگری به ناموس او نگاه کند، پس چگونه راضی میشود به ناموس دیگران نگاه کند؟!
هر کس افتد نظرش در پی نامش کسان
پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
2. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی دیگر فرمودند: «خود را از زنان و ناموس مردم حفظ کنید، و چشم طمع به آنها ندوزید، تا زنان و ناموس شما از چشم و طمع دیگران حفظ ومصون گردند».[5]
پس لازم است خود را از چشمچرانی حفظ کرد و طمع به ناموس مردم نکرد تا از ناحیه ناموس در امان بود، در روایتی آمده: در زمان حضرت داود ـ علیه السّلام ـ مردی بود که با اکراه و زور بر زن نامحرمی وارد میشد، خداوند در قلب زن چنین القاء کرد تا به او بگوید: هروقت تو به نزد من میآیی بدان که مردی به نزد زن یا دختر تو میرود، مرد به خانهاش برگشت و مرد غریبهای را نزد زنش یافت، او را به نزد داود پیامبر ـ علیه السّلام ـ آورد و گفت یا نبیالله، مسئلهای برای من پیش آمده و به معصیتی بزرگ مبتلا گشتم، که دیگری دچار آن نگشته است، فرمود چه کار شده؟ گفت این مرد را نزد عیالم یافتم، خطاب شد به داود تا به او بگوید: آنچه با دیگران رفتار میکنید با شما نیز رفتار میشود.[6]
دنیا دار مکافات است، و چه خوب گفتهاند: «هرچه کنی به خود کنی هر چند که نیک و بد کنی.»
چند پیشنهاد
1. ازدواج
چنانچه شرایط فرد برای ازدواج فراهم باشد، بهترین راه نجات از نگاه حرام انتخاب همسر مشروع و دل بستن به آن است.
2. عهد بستن
با خود عهد و پیمان ببنیدیم که هرگز به زنان و دختران نامحرم نگاه نکنیم حتی عهد و پیمان ببندیم که اگر گاهی شیطان ما را وسوسه کرد آن را به گونهای جبران کنیم مثلاً چند روز روزه بگیریم.
3. ترک دوستان بد
سعی کنیم با دوستان ناباب و بیبندوبار دوستی و همنشینی نکنیم چون خیلی از مشکلات اخلاقی افراد از دوستان نااهل سرچشمه میگیرد.
4. کتاب و فلیم
هرگز داستانهای تحریکآمیز نخوانید و از نگاه به فیلمهای غیراخلاقی جداً خودداری کنیم.
5. درس اخلاق
از درسهای اخلاقی حضوری یا غیر حضوری کمک بگیرید و آنچه را استادان اخلاق بیان میکنند به جان و دل بپذیریم و بدان عمل نماییم.
6. ذکر
از خانه و منزل که بیرون می آییم مشغول ذکر شویم و همیشه از شر شیطان به خداوند پناه ببریم و از تردد بی جا در محیطهایی که زمینه گناه دارد خودداری کنیم.
7. حفظ نگاه
در کوچه و خیابان نگاه خود را به زیر انداخته و از نگاه به محیط اطراف پرهیز شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. چشم چرانی، نوشته جمعی از دوشیزگان و بانوان قم، انتشارات الزهراء.
2. تکالیف گوش و چشم و زبان از دیدگاه اخلاق اسلامی، نوشته یوسف صدیق عریانی (گیلان، دانشگاه گیلان).
پی نوشت ها:
[1] . الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه؛ تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج 14، حدیث 6، (22 همان منبع 3). همان منبع حدیث 2.
[2] . همان.
[3] . همان منبع، حدیث 2.
[4] . همان منبع، باب 108، حدیث 30.
[5] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 71، ص 270.
[6] . ابن بابویه، محمد بن علی؛ من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ج 4، ص 21.