چرا پسران آزادتر از دختران هستند و آیا در دین اسلام هم این موضوع صادق است؟
قبل از هر چیز باید دید که آزادی چیست و بر چند قسم است: آزادی یکی از لوازم زندگی و تکامل است؛ یعنی یکی از نیازهای انسان آزادی است. مراد از آزادی که جزء حقوق اساسی و اولی انسان است این است که جلوی راه تکاملش گرفته نشود و مانعی برای رشد و پرورش و تکامل او ایجاد نگردد. آزادی اقسام مختلف دارد که از جمله آن که بیشتر مورد توجه و نیاز مردم است آزادی اجتماعی و آزادی معنوی است. درباره آزادی اجتماعی باید گفت یکی از هدفهای بنیادین انبیاء الهی تأمین آزادی اجتماعی برای انسان است یعنی آنها سعی کردهاند که افراد بشر را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات دهند، یکی از زیباترین آیات قرآن درباره آزادی اجتماعی آن است که فرمود: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم اَلّا نعبد اِلّا الله و لانشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله»[1] یعنی ای پیامبر به این کسانی که مدعی پیروی از یک کتاب آسمانی هستند بگو بیایید همهما جمع شویم دور یک کلمه زیر یک پرچم آن پرچم چیست؟ یکی این که در مقام پرستش جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم. دوم این که بنده و برده دیگری نشویم و همدیگر را آقا و اختیاردار خود نگیریم. از این آیه معلوم میشود که قرآن کریم برای همه انسانها اعم از زن و مرد (پسر و دختر)آزادی قایل است و دستور داده که هیچ کسی حق ندارد دیگری را برده و نوکر خود قرار دهد و آزادی را از او سلب کند. (البته باید توجه داشت آزادی اجتماعی غیر از بیبندوباری اجتماعی و اخلاقی است).
قسم دیگر آزادی معنوی است، مراد از آزادی معنوی آن است که انسان روح و جان و عقل خود را از قید و بند اسارت شهوت، غضب، و سایر امور حیوانی آزادکند و بکوشد که همواره جانش آزاد باشد و در قفس شهوت و غضب زندانی نشود. این آزادی که جزء برنامههای اساسی همه انبیاء است در قرآن کریم بسیار زیبا مطرح شده است که فرمود: «و نفس و ما سوّاها فالهمها فجورها و تقواهّا قد افلح من زکّها و قد خاب من دسّها»[2] سوگند به نفس و آن کس که آن را تعدیل کرد،سپس پلیدکاری و پرهیزکاریاش را به آن الهام کرد که هر کس آن را پاک گردانید قطعاً رستگار شد و هر که آلودهاش ساخت قطعا ًزیانکارشد در این آیه بر این نکته که انسان همواره بایدبرای آزادی معنوی خود تلاش کند و اگر کسی جان خود از ناپاکی حفظ نماید در واقع بالاترین آزادی معنوی را دارد و از بند و قید ناپاکی مصون است اصرار شده است.[3] بنابراین اسلام آزادی را در همه ابعادش برای همه اقشار جامعه در حد اعلاء مطرح کرده و در عین حال مرز آزادی و بیبندوباری را مشخص کرده است.
2 . نکته دیگر آن است که چون اسلام دین فطرت است، قوانینی که برای اداره زندگی بشر مطرح کرده طبق ضرورتهای فطری و نیازهای روحی اوست و اسلام تلاش کرده که حقوق هر یکی از دو جنس مرد و زن را برابر ساختاری وجود او تنظیم کند. چون جای تردید نیست که پسر و دختر در آفرینش ازنظر فیزیکی( ظاهری) واناتومی اعضاوکارکردهای اندامی وروانشناختی باهم متفاوتند واین امرموجب برتری انسانی هیچیک از دوجنس بردیگری نیست
دارند وبراین اساس هر کدام (گذشته از احکام مشترک که مربوط به مسایل روحی و معنوی است)حقوق وتکالیف متناسب با جنسیت خود دارند تا از این رهگذر مصونیت و امنیت که همانند آزادی جزء ضرورتهای زندگی اوست بدست آورد. بنابراین از آن جا که پسران به لحاظ جنسیت خود نیازی به مراعات برخی محدودیتها از نظر مثلاًُ پوشش ندارند لذا اسلام آزادی و امنیت او را در قسمت پوشش بگونه ای تعریف کرده که مثلاً لازم نیست برخی اعضای بدن او نظیر سر و گردن و ساق و پا و مانند آن پوشیده باشد چون امنیت او از این طریق تهدید نمیشود و برهنه بودنش پیآمد منفی اجتماعی و اخلاقی نیز ندارد. اما دختران از نظر پوشش باید محدودیتهایی داشته باشند تا از این طریق آزادی همراه با امنیت برای آنها تأمین شود و این نه تنها به معنای سلب آزادی و یا محدودیت در آزادی دختر نیست بلکه تأمین آزادی دختر همراه با امنیت اخلاقی و اجتماعی و معنوی اوست.
شهید مطهری در تحلیل مبسوطی در این باره میگوید: اگر رعایت پارهای مصالح اجتماعی زن یا مرد را مقید سازد، که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را به هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند این مسئله با آزادی انسان بخصوص زنان منافات ندارد. مثلاً پوشیده بودن زن موجب کرامت و احترام بیشتر اوست، زیرا او را از تعرض و چشمچرانی بوالهوسها مصون میدارد، شرافت زن اقتضا میکند که هنگامی که از خانه بیرون میرود متین و سنگین و باوقار باشد در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه کاری که باعث تحریک شود به کار نبرد.[4] بنابراین برخی از آزادیها نظیر نحوه پوشش که برای دختران محدودیت بیشتری از پسران در اسلام مطرح شده است، در واقع برای حفظ کرامت و عظمت دختران است و هرگز به مفهوم محدود کردن آزادی آنان نیست. اگر هم باشد این محدودیت آزادی نیاز زندگی اجتماعی دختران است و پسران نیز به اندازه نیاز این محدودیت را دارند. ممکن است گفته شود که مثلاً در جوامع غربی و یا برخی جوامع و کشورهای اسلامی که حکومت غیر دینی برقرار است مسئله حجاب و حفظ حجاب سبب محرومیتهای شغلی و یا تحصیلی و مانند آن میشود. در این باره باید گفت: اولاً: نفی حجاب در کشورهای غربی از جمله فرانسه در واقع سلب آزادی دختران و زنان مسلمان است؛ یعنی آنها به دلیل فرهنگ منحط خود برخی از مردم جامعه خود را از حق انتخاب لباس و نحوه زندگی در واقع محروم کرده و در حقیقت آزادی را از آنان سلب کردهاند. ثانیاً: اگر امنیت شغلی با حفظ حجاب به خطر افتد اسلام به عنوان دینی که در پی تأمین کرامت و شرافت انسانهاست که زن به عنوان یک انسان برای حفظ کرامت انسانی خود باید حجابش را حفظ کند گرچه دچار مشکل شغلی بشود چون کرامت زن بالاتر از شغل اوست.
3 . نکته دیگر آن است آنچه مربوط به اسلام است و به حساب دین میتوان گذاشت این است که اسلام، در هیچ مسألهای از مسایل زندگی میان پسر و دختر (زن و مرد) از نظر آزادی تفاوت قایل نشده، و آنچه از قبیل مساله پوشش و مانند آن است مربوط به تفاوت جنسیت زن و مرد است که هر کدام اقتضای حکمی خاص خودش را دارد، و اگر در آن گونه امور احکام زن و مرد (دختر و پسر) متفاوت نمیبود سؤال برانگیز بود، که چرا اسلام تفاوت تکوینی و اقتضایی و ویژگی آن جنس در جعل احکام و مقررات در نظر نگرفته و مراعات ننموده است. و از آن اموری که مربوط به تفاوت جنسیت پسر و دختر است اگر بگذریم، در موارد دیگر اسلام از نظر آزادی و مسایل حقوقی میان دختر و پسر تفاوت قایل نشده است. مثلاً دختر در اموری مانند: تحصیل، انتخاب رشته تحصیلی، حضور در مجامع علمی، انجام کارهای علمی و پژوهشی، مسافرتهای گوناگون زیارتی، تفریحی و مانند آن، تجارت،معامله، گزینش همسر (با تأمین رضایت ولی اگر باکره باشد) استفاده از مواهب مختلف طبیعت،زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی،انتخاب شغل (اگر همسر دارد با رضایت او) حضور در مراکز مختلف شغلی و کاری، کارهای مختلف اقتصادی سیاسی، اجتماعی و دینی و صدها نمونه دیگر همانند پسرها دارای آزادی و حق انتخاب است. و هیچ حکم شرعی مانع آزادی و یا سلب آزادی دختران نمیشود، مگر در مواردی که شرافت اخلاقی و امنیت اخلاقی دختر مورد تهدید قرار گیرد، که در این گونه موارد اسلام برای حفظ حیثیت زن و دختر احکام خاصی را وضع نموده است.
مثلاً در گزینش همسر دختر همانند پسر آزاد است. اما از آنجا که زندگی و سرنوشت او در انتخاب همسر رقم میخورد و این مسئله حساسیت خاصی دارد، اسلام فرموده که دختر باید به اذن ولی و سرپرست خود (پدر و یا پدربزرگ) و با مشورت او باید ازدواج کند، تا مبادا در اثر بی تجربگی تحت تأثیر خواستهای زودگذر بیجا قرار گیرد و سرنوشت او با مشکلاتی مواجه گردد که فردا برای خود و خانوادهاش پیآمد منفی و جبرانناپذیر داشته باشد. وگرنه در اصل انتخاب همسر همانند پسر آزاد است. و همچنین موارد دیگر. آنچه به عنوان نمونههایی از مصادق آزادی زن و دختر گفته شد مربوط به زن به عنوان یک انسان است. اما زن در مقابل شوهر از نظر حقوقی احکام خاصی دارد. و اسلام وظایفی را برای او معین کرده، چه این که مرد نیز وظایف و تکالیفی در مقابل زنش دارد، این مسایل ربطی به مسئله آزادی زن ندارد، بلکه جزء مسایل حقوقی و تکالیف است که زن و مرد نسبت به همدیگر دارند تا از این طریق بتوانند زندگی مشترکشان را به خوبی تأمین کنند. پس این گونه احکام که تا حدودی آزادی زن را محدود میکند جزء حقوق ثانویه و اجتماعی و خانوادگی و نسبی زن است وگرنه از نظر حقوق اولی و شخصی و اصلی، زن و دختر همانند پسر و مرد در موارد یاد شده حق آزادی دارند.
بنابراین شاید موردی پیدا نشود که اسلام برای پسر از دختر امتیاز بیشتری از نظر آزادی داده باشد. گذشته از این، اسلام زن را به اندازهای ارزش و بها داده که نه تنها میتواند سرمشق و الگوی زنان بلکه الگوی همه مؤمنان اعم از زن و مرد قرار گیرد از جمله درباره آسیه همسر فرعون که با آزادی و گزینش خوب و شایسته خود توحید را پذیرفت و به حضرت موسی ایمان آورد میگوید: «و ضرب الله مثلاً للذین امنوا امرئه فرعون اذقالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجّتی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظالمین»[5] یعنی برای کسانی که ایمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه که گفت پرودگارا پیش خود در بهشت خانهای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان. در این آیه دو نکته حساس قابل توجه است اول این که آسیه زن مؤمنه به عنوان نمونه خوب برای همه جامعه اسلامی معرفی شده، دوم این که از سخن او مبنی به درخواست آزادی از نااهلان به عنوان یک اندیشه ارزشمند یاد شده است و در واقع این نکته که زنان شایسته نیز باید همانند مردان لایق همواره در فکر آزادی و نجات از اسارت کسانی باشند که با توحید و خداپرستی و تکامل معنوی انسان مخالفاند. و این صفت مثبت است چه در زن و چه در مرد.[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، نشر مرکز فرهنگی رجا، چاپ اول، 1369 ش.
2 . جامی از زلال کوثر، استاد مصباح یزدی، موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی.
3 . ذبیح الله بداغی، زنان و مردان نامدار جهان، نشر جانزاده، تهران،1365 ش.
4 . زهرا تشکری، زن در نگاه روشنفکران، نشر طه، قم، چاپ اول، 1381 ش.
5 . دکتر محمدتقی امامی، زنان فرمانروای در دولتهای اسلامی، انتشارات کورش، تهران، 1374 ش.
پی نوشت ها:
[1] . آل عمران/64.
[2] . الشمس/7 ـ 9.
[3] . مطهری،مرتضی، آزادی معنوی، نشر صدرا، چاپ نوزدهم، 1378 ش، ص 14 الی 41.
[4] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1378 ش، ج19، ص 247.
[5] . تحریم/11.
[6] . جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، نشر فرهنگی رجا، چاپ اول،1369 ش، ص134.