فردی مذهبی هستم و در رشته ای مورد نیاز کشور، فارغ التحصیل شده ام، مجرد هستم و وضع مالی خوبی ندارم، آیا مشغول کار شوم بهتر است یا وارد حوزه شوم؟
الف. مقدمه: خداوند متعال انسان را با هدف ویژهای خلق فرموده است و آن هدف ویژه طبق فرمایش قرآن کریم، عبادت و بندگی و رسیدن به کمال است و از سوی دیگر خداوند حکیم راههای رسیدن به کمال و سعادت را هم معرفی کرده و نشان داده است و به انسانها خرد و اندیشه عنایت کرده تا بتوانند با فکر و تدبیر وتلاش و کوشش زندگی خود را طوری تنظیم کنند که در راستای اهداف الهی بوده و زندگی دنیوی خود را مقدمه سعادت آخرت قرار دهند و البته نه این که از زندگی دنیا و لذایذ آن غافل باشند، بلکه از نعمتهای خدا و لذایذ دنیوی در چارچوب دستورات الهی بهره برده و با استفاده از نعمتهای خداوند قوت و نیرو گرفته و خدا را بندگی کنند.
ب. انواع کارها
هر انسانی گرایش و تفکر ویژهای دارد و علاقه هر کسی خاصّ خود اوست و انسانهایی در دنیا موفق بودهاند که کارهایشان را طبق علاقه مورد نظر و با توجه به استعداد و توانایی خود انتخاب کردهاند. آنچه مهم است این است که انسان کارهای حلال و مفید را انتخاب کنند و سعی کند کاری را دنبال کند که منافع آن بیشتر به انسانها میرسد، مخصوصاً منافع معنوی و تربیتی آن. و لذا در اسلام بعضی کارها حلال و مفید شمرده شده و از بعضی کارها نهی شده است. و هر انسانی باید سعی کند با توجه به شرایط محیطی و خانوادگی و با توجه به استعدادها و توانایی خود، شغلش را انتخاب کنند.
ج. ملاک ارزشمندی چیست؟
ملاک و معیار این مطلوبیت این است که انسان بررسی کند که کدامیک از کارها نفع بیشتری به جامعه انسانی و مخصوصاً به جامعه مسلمانان دارد و توجه داشته باشد که در کدام جوّ و محیط میتواند خدمات بیشتری داشته باشد و خودش هم نفعی ببرد. بنابراین مناسب است که در همان رشته تحصیلی خود و با توجه به تخصّص و توانایی که دارید، وارد بازار کار شوید و اگر بخواهید و خدا توفیق عنایت کند میتوانید در همان کار خود مبلّغ ارزشمندی برای اسلام و ارزشهای اسلامی باشید و با دقت و تقوا و با رعایت موازین شرعی، خدمتگزار خوبی برای کشور اسلامی باشید، مهم آن است که انسان بتواند روزی حلال به دست آورد و وظیفه مسلمانی و دینی خود را هم به نحو احسن انجام دهد و این هدف در همه جا میسر و مقدور است. و گرچه در حوزهها زمینه رشد معنوی زیادتر است ولی این اختصاص به حوزه ندارد و یک دانشجوی مسلمان و با تقوا، حضورش در دانشگاه و مراکز دانشگاهی ارزشی چند برابر دارد و با محیط آشناتر بوده و راحتتر میتواند احکام نورانی اسلام را ترویج کند.
در همین چند ساله انقلاب دیدیم که چه انسانهای وارسته ای توانستند با محور قرار دادن دین و قرآن در زندگی خود از محیطهای غیر حوزوی، سر برآورند و به جامعه و اسلام خدمت نمایند. افرادی همچون شهید دکتر مصطفی چمران، شهید صیاد شیرازی، خلبان شهید کشوری و لشکری، شهید جهان آرا و دیگر شهدای دانشگاهی که اسلام و دین را از زبان عالمان واقعی دین، شنیدند و بدان عمل نمودند و به درجات معنوی دست یافتند.
از سوی دیگر خدمت رسانی به مردم (اهتمام به امور مسلمین ـ قضاء حاجت مومن ـ تفریج کرب مؤمن و …) به صورتی پر رنگ در مکتب اسلام، از آن تقدیر شده است. که خود جایگاه ویژه ای دارد.
د. خلاصه بحث
خلاصه آن که انسان در هر جایی که زندگی میکند باید سرباز دین و ارزشهای متعالی اسلام باشد و مدافع احکام الهی بوده و از هیچ کوششی فروگذار ننماید. بر این اساس شاید مناسبترین انتخاب در شرایط فعلی (نداشتن امکانات مالی و مجرد بودن) انتخاب شغلی مناسب و سپس ازدواج و در کنار اینها آشنایی بیشتر با دستورات اسلام و ترویج آن؛ خواهد بود.
پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «العباده سبعون جزءً افضلها طلبَ الحلال»؛ عبادت هفتاد جزء دارد و برترین آن جستجوی حلال است.[1] و نیز امام صادق ـ علیه السّلام ـ دراین باره فرمودند: «الکادّ لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله»؛ کسی که برای گذران زندگی خانواده خود تلاش میکند مانند جهاد در راه خداست.[2]
علاوه بر این اگر کسی احساس کند که در اثر عدم ازدواج ممکن است به گناه بیافتد یا سلامتی روحی و روانی او به خطر افتد، از نظر فقهی بر او واجب است که ازدواج کند. در این صورت کسب علم و ورود به حوزه مستحب و ازدواج واجب میشود. واجب همیشه مقدم بر مستحب است.
اما اگر فرد نیاز به ازدواج را به طور شدید در خود احساس نمیکند و فکر میکند که به گناه نمیافتد، از سوی دیگر در برابر فقر و مشکلات آن میتواند صبر پیشه کند یا به عبارتی با شهریه مختصر طلبگی زندگی را بگذراند، در این صورت میتواند وارد حوزه شود. چند سالی درس طلبگی را بگذراند. سپس ازدواج کند و از امکانات مختصر حوزه بهرهمند گردد. در هر صورت تصمیم نهایی را باید خود فرد مطابق شرایط روحی روانی و اهداف و انگیزههای خود اتخاذ نماید.
پی نوشت ها:
[1] . عاملی، حر؛ وسائل الشیعه، مکتبه الاسلامیه، 1403 هـ .ق، ج 11، ص 12.
[2] . کاشانی، فیض؛ مهجه البیضاء، مکتبه الصدوق، 1339، ج 1، ص 143.