مشروعیت ازدواج موقت در کتب اهل سنت (2)

مشروعیت ازدواج موقت در کتب اهل سنت (2)

سعد بن أبی وقاص:
صحیح مسلم ج۲ ص ۸۹۸ کتاب الحج باب جواز التمتع چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت
مسند أحمد بن حنبل ج۱ ص۱۸۱ چاپ موسسه قرطبه مصر و…
اشکال : این روایت و باقی روایات نقل شده از سعد مربوط به متعه حج است .
پاسخ : در روایت وی لفظ متعه آمده است ؛ علمای اهل سنت این روایت را مربوط به متعه حج( حج تمتع) می دانند ولی خود سعد در این روایت گفته است: زمانی متعه کردیم که معاویه کافر بود و همگان می دانند که حج تمتع رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در سال حجه الوداع بوده است و معاویه در آن سال اسلام آورده بود .
پس این روایت مربوط به قبل از آن زمان می گردد و مقصود از آن متعه نساء است نه حج .

عمرو بن حریث (حویرث) :
المحلى ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعه
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۷ ش ۱۴۰۲۱ و ص ۴۹۹ ش ۱۴۰۲۵ و ص۵۰۰ ش ۱۴۰۲۸ و ۱۴۰۲۹ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت
کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۷ ح ۴۵۷۱۲ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت
فتح الباری ج۹ ص۱۷۲چاپ دار المعرفه بیروت
سنن کبری بیهقی ج&rlm۷ ص&rlm۲۳۷ چاپ مکتبه دار الباز مکه المکرمه
أخبار المدینه ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

معاویه بن ابی سفیان:
معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد . وی در زمان فتح طائف ، زنی به نام معانه را متعه نمود . این زن ، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی می فرستاد . پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمی تواند صحیح باشد .
المحلى ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعه
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۷ ش ۱۴۰۲۱ و ص ۴۹۹ ش ۱۴۰۲۶ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت

سلمه بن أمیّه:
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۸ ش ۱۴۰۲۴ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت
جمهره انساب العرب ابن حزم ص‌ ۱۵۹ ذیل بحث بنو جمح
الإصابه حرف السین المهمله القسم الأول
المحلى ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

فضاله بن جعفر بن أمیه:
أخبار المدینه ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

ربیعه بن أمیه:
موطأ مالک ج۲ ص۵۴۲، ح&rlm۱۱۳۰ باب نکاح المتعه چاپ دار احیاء التراث العربی مصر
الدر المنثور ج۲ ص۴۸۶ چاپ دار الفکر بیروت
سنن البیهقی الکبرى ج۷ ص۲۰۶ ش ۱۳۹۵۰ باب نکاح المتعه چاپ مکتبه دار الباز مکه
الإصابه فی تمییز الصحابه ج۲ ص۵۲۱ چاپ دار الجیل بیروت
الأم ، ج &rlm۷ ص &rlm۲۳۵ چاپ دار المعرفه بیروت
کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۷ ح ۴۵۷۱۷ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت
أخبار المدینه ابن شبه ج۱ص ۳۸۲ ش ۱۱۹۷چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

معبد بن أمیه:
المحلى ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۹ ش ۱۴۰۲۷ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت

عبد الله بن أبی عوف بن جبیره:
أخبار المدینه ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

عمرو بن حوشب:
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۵۰۰ ش ۱۴۰۳۱ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت

أبی بن کعب:
وی از کسانی بود که آیه متعه را به صورت إلی أجل مسمی (یعنی صریح در حلیت متعه) قرائت می کرد:
التفسیر الکبیر ج۱۰ ص۴۳ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت
الدر المنثور ج۲ ص۴۸۴ چاپ دار الفکر بیروت
تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت
فتح القدیر ج۱ ص۴۴۹ چاپ دار الفکر بیروت
نیل الأوطار ج۶ ص۲۷۰ چاپ دار الجیل بیروت
و…

زید بن ثابت :
المحبر ص ۲۸۹ باب من کان یری المتعه من أصحاب النبی

اسماء دختر ابوبکر:
المحلى ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعه
مسند طیالسی ص&rlm۲۲۷ ح&rlm۱۶۳۷ چاپ دار المعرفه بیروت
در محاضرات الأدباء راغب ج۲ ص۲۳۴ – باب جواز المتعه چاپ دار القلم بیروت- آمده است :
ابن زبیر به ابن عباس گفت : چرا فتوای به حلیت متعه می دهی ؟ پاسخ داد از مادرت (أسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد . پس سوال کرد ؛ وی پاسخ داد تو را به دنیا نیاوردم مگر از متعه.
همین مطلب به صورت خلاصه در کتب ذیل آمده است :
زاد المعاد ج۲ ص۲۰۶ چاپ موسسه الرساله بیروت و التمهید لابن عبد البر ج۸ ص ۲۰۸ و الاستذکار ابن عبد البر ج۴ ص۶۱ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت و..
البته متن کامل گفتگو در بعضی از منابع شیعه چنین آمده است:
ابوالقاسم کوفی می‌گوید: بعضی از علمای شیعه نقل کرده‌اند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه می‌خواند ، چون نظرش به ابن عباس افتاد ( در آن روزها نابینا بود ) گفت: ای مردم ، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند ، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام می‌دهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را لعن می‌کند و متعه را حلال می‌شمارد ، در حالی که زنای محض است .
این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد ، در آن حال غلامش – عکرمه که دست او را گرفته بود – را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر ، پس او را نزدیک برد ، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:
زمانی‌که با گروهی رو برو می‌شویم ، آن گروه را متلاشی می‌کنیم‌.
… تا اینکه گفت: و اما اینکه می‌گویی: متعه را در حالی که زنای محض است ، حلال می‌دانم ؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به آن عمل می‌شد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد ؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است ، که می‌گفت: دو متعه در زمان رسول‌خداصلی الله علیه وآله وجود داشت و من آن دو را منع می‌کنم و ( مرتکبین را مجازات می‌کنم ) و ما گواهی او ( جواز متعه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله ) را می‌پذیریم و تحریم او را قبول نمی‌کنیم . تو نیز از متعه متولد شده‌ای ، پس وقتی از این چوب ( منبر ) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای ( پیراهن ) عوسجه بپرس! عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد ، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلی الله علیه وآله بود و مردی به نام عوسجه دو برد ( پیراهن ) را به او هدیه کرد و پدرت از بی‌همسری به پیامبرصلی الله علیه وآله گلایه و شکایت کرد ، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم ، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید ؟ گفت: از ابن عباس شنیدم . مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم ، و نگفتم – مواظب باش – آنها زبان‌های غیر قابل تحمل و پیروزی دارند.
کتاب الاستغاثه ، ص۱۴۵ ، مستدرک الوسائل ، ج۴ ، ص۴۵۰
قسمتی از سخنرانی ابن زبیر و بر خورد شخصی باوی (بدون ذکر نام ابن عباس) در صحیح مسلم باب المتعه ذکر شده است .
در کتب ذیل روایت را با متنی شفاف تر آورده و آن شخص را ابن عباس معرفی می کند :
سنن البیهقی الکبرى ج۷ ص۲۰۵ ش ۱۳۹۴۳ باب نکاح المتعه چاپ مکتبه دار الباز مکه
جمهره خطب العرب ج۲ ص ۱۲۵ چاپ المکتبه العلمیه بیروت
سمط النجوم العوالی ج۳ ص۲۳۷ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

امّ عبداللَّه بنت ابی خیثمه:
کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۸ ح ۴۵۷۲۶ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

سعد بن أبی سعد بن أبی طلحه:
أخبار المدینه ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

عبداللَّه بن عباس بن عبد المطّلب :
صحیح مسلم ج۲ ص ۱۰۲۸ ش ۱۴۰۷ باب نکاح المتعه چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۷ ش ۱۴۰۲۱ و ص۴۹۹ ش ۱۴۰۲۷ و ص ۵۰۱ ش ۱۴۰۳۲ و ص ۵۰۲ ش ۱۴۰۳۳ و ۱۴۰۳۵ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت
المحلى ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت
المحبر ص ۲۸۹ باب من کان یری المتعه من أصحاب النبی
التفسیر الکبیر ج۱۰ ص۴۳ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت
الدر المنثور ج۲ ص۴۸۴ چاپ دار الفکر بیروت
تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت
فتح القدیر ج۱ ص۴۴۹ چاپ دار الفکر بیروت
سیر أعلام النبلاء ج۱۵ ص۲۴۳ چاپ موسسه الرساله بیروت
سنن البیهقی الکبرى ج۷ ص۲۰۵ ش ۱۳۹۴۳ باب نکاح المتعه چاپ مکتبه دار الباز مکه

آیا ابن عباس از قول خود باز گشت؟
سوال : عده ای ادعا می کنند که ابن عباس به سبب بر خورد شدید امیر مومنان با وی ، از این نظر برگشته و فتوا به حرمت متعه داد . آیا این نظر صحیح است؟
پاسخ : در بحث اسماء دختر ابو بکر روایتی ذکر شد که در آن به تواتر در مورد بحث ابن زبیر با ابن عباس در مورد فتوا به حلیت متعه سخن گفته شده است .
این روایت مربوط به زمان حکومت ابن زبیر بود و حکومت وی سالها بعد از زمان شهادت امیرمومنان علی علیه السلام بوده است .
این قرینه به ما نشان می دهد که روایت مربوط به نهی امیر مومنان ابن عباس را از فتوای به متعه جعلی بوده و برای نسبت دادن حرمت متعه به امیرمومنان و ابن عباس صورت گرفته است . و گرنه معنی ندارد که امیرمومنان به ابن عباس بگویند رسول خدا از متعه نهی کرده اند ولی وی تا آخر عمر ، بر همان نظر سابقش باقی بماند . البته باید گفت که این روایت جعلی اهل سنت ، احتمال عالم نبودن ابن عباس را به نسخ متعه نیز باطل می کند .
سمیر (احتمالا همان سمره بن جندب است):
الاصابه ذیل عنوان سمیر والد سلیمان

ابن عمر :
از وی در مورد متعه سوال شد : گفت ما در زمان رسول خدا زنا نمی کردیم ( متعه زنا نیست ؛ زیرا اگر زنا باشد یعنی ما در زمان رسول خدا زنا می کردیم البته لازم به ذکر است که از وی روایات مخالف نیز نقل شده است )
مسند أحمد بن حنبل ج۲/ص۹۵، ح ۵۶۹۴ چاپ موسسه قرطبه
تابعین و یا علمای اهل سنت که متعه کرده و یا آن را جایز دانسته اند:
اما در مورد تابعین و علمای اهل سنت :
مالک بن انس: کلام در مورد وی مفصلا گذشت .
احمد بن حنبل : کلام در مورد وی مفصلا گذشت .
سعید بن جبیر : المحلى ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت
مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۶ ش ۱۴۰۲۰ باب المتعه چاپ المکتب الإسلامی بیروت
الدر المنثور ج۲ ص۴۸۴ چاپ دار الفکر بیروت
عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج : کلام در مورد وی مفصلا گذشت .
عطاء بن ابی رباح: المحلى ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت ، المغنی ج۷ ص۱۳۶ چاپ دار الفکر بیروت باب “ولا یجوز نکاح المتعه” ، طاووس یمانی: المحلى ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت ، المغنی ج۷ ص۱۳۶ چاپ دار الفکر بیروت باب “ولا یجوز نکاح المتعه”
مجاهد بن جبر : تفسیر الطبری ج۵ ص۱۲ چاپ دار الفکر بیروت ، تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۴۷۵ چاپ دار الفکر بیروت
سدّی: تفسیر الطبری ج۵ ص۱۲ چاپ دار الفکر بیروت ، تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۴۷۵ چاپ دار الفکر بیروت
حَکَم بن عتیبه : تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت
ابن ابی ملیکه : الحاوی الکبیر ج۱۱ ص ۴۴۹
زفر بن اوس بن حدثان مدنی : البحر الرائق ابن نجیم ج ۳ ص ۱۱۵ چاپ دار المعرفه بیروت
طلحه بن مصرّف الیامی : الکشف و البیان ، ج ۳ ص ۲۸۶
فقهای اهل مکه : المحلى ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت ، سیر أعلام النبلاء ج۷ ص۱۳۱ ، تفسیر قرطبی ج ۵ ص ۱۳۳چاپ دار الشعب قاهره ، فتح الباری ، ج ۹ ، ص ۱۷۳ چاپ دار المعرفه بیروت
فقهای اهل یمن: تفسیر قرطبی ج ۵ ص ۱۳۳چاپ دار الشعب قاهره ، فتح الباری ، ج ۹ ، ص ۱۷۳ چاپ دار المعرفه بیروت
گروهی از اهل بیت و تابعین : تفسیر البحر المحیط ج۳ ص۲۲۶ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت

آیا متعه نسخ شده است؟
علما ی اهل سنت چنین می گویند که متعه اگر چه در ابتدا مباح بوده است ولی در ادامه نسخ شده است . در مورد این نسخ سه قول وجود دارد :

۱- نسخ با آیه سوره مومنون :
عده ای از ایشان ادعا کرده اند که متعه با نزول آیه شریفه ذیل نسخ شده است :
وَالَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حَافِظُونَ إلَّا عَلَی أزوَاجِهِِم أو مَا مَلَکَت أیمَانُهُم (سوره مومنون آیات ۵و۶)
و کسانیکه پاکدامنند ؛ مگر در مورد همسرانشان یا و یا کنیزکانی که مالک آنها می شوند.
ایشان ادعا کرده اند که در این آیه تنها نزدیکی با همسران و کنیزان جایز دانسته شده است و زن در متعه هیچ کدام از این دو نیست پس نزدیکی باوی حرام است .

متعه نکاح ( ازدواج است ) :
قطعا این استدلال برای اثبات نسخ متعه مردود است ؛ زیرا همانطور که در ابتدا گذشت متعه به اقرار علماء اهل سنت ، ازدواج است ؛ پس در مفاد این آیه داخل شده و حلال است .
آیه سوره مومنون مکی است و آیه متعه مدنی :
جدا از این نکته که این سوره مکی است و آیه متعه مدنی ؛ پس این آیات نمی تواند ناسخ حکم متعه باشد
روایاتی از اهل سنت صریحا نسخ را منکر می شود :
جدای از ادله گذشته ( مانند کلام عمر و عمل صحابه ) و ادله ای که در پاسخ به بحث غزوه خیبر مطرح خواهد شد ؛ که صریحا دلالت بر عدم ورود نسخ برای متعه دارد .

۲- نسخ با آیه میراث :
ایشان ادعا می کنند که در متعه ارث نیست ؛ پس آیه میراث که ارث را برای همسر اثبات می کند ناسخ حکم متعه است .
در جواب باید گفت :
الف) ارث نبردن در متعه نظر همه علمای شیعه نیست :
ارث نبردن در متعه نظر همه علما نیست . بلکه عده ای میراث را در آن به طور مطلق یا مشروط جاری می دانند . یعنی اگر شرط ارث بکند ارث می برد و گرنه خیر.
فتوای مطلق نظر عده ای از علما مانند قاضی ابن براج است : جامع الشتات میرزای قمی ج ۴ ص ۳۹۰
و فتوای مشروط نظر عده ای از علما مانند آیت الله خویی و نیز آیت الله اراکی است :
توضیح المسائل آیت الله خویی ص۴۳۴ شماره ۲۴۳۴
توضیح المسائل آیت الله اراکی ص ۴۴۸ شماره ۲۴۳۹
پس طبق نظر ایشان نمی توان آیه ارث را ناسخ حکم متعه گرفت بلکه تنها این آیه، در متعه حکم ارث را ثابت می کند .
می توان ادله متعه را ناسخ و یا مخصص ادله ارث گرفت :
روایاتی که دلالت بر عدم نسخ حکم متعه می کنند – و در بحث بعدی ذکر خواهند شد – شاهد بر این مطلب هستند که ادله متعه یا ناسخ حکم ارث در ازدواج موقت است یا مخصص ؛ نه مثل آنچه که بعضی از اهل سنت ادعا می کنند.
ب) طبق نظر اهل سنت هم ، ارث مربوط به همه ازدواج ها نمی شود :
خود اهل تسنن هم در بسیاری موارد در ازدواجها میراث را باطل می دانند :
مثلا در فرضی که یک مسلمان با زنی از اهل کتاب ازدواج کند و بمیرد به اجماع مسلمانان آن زن از وی ارث نخواهد برد . یا اگر همسری شوهر خود را بکشد از وی ارث نخواهد برد ؛ پس حکم ارث بردن از لوازم ازدواج نیست تا در صورت نبودن آن حکم به بطلان ازدواج کنیم . بلکه از فروعی است که در بعضی حالات بر ازدواج بار می گردد.
این آیات قبل از آیه متعه نازل شده است پس ناسخ نیست: این آیات قبل از آیات متعه نازل شده اند پس نمی توانند ناسخ آن باشند .
روایاتی از اهل سنت صریحا نسخ را منکر می شود :
و این ادله ، جدای از ادله ایست که در گذشته ( مانند کلام عمر و عمل صحابه ) مطرح شد و یا در پاسخ به بحث غزوه خیبر مطرح خواهند گشت ؛ که صریحا دلالت بر عدم ورود نسخ برای متعه دارند .
نسخ با نهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه خیبر:
عده ای از ایشان ادعا می کنند که متعه با نهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه خیبر یا بعد از آن نسخ شده است ؛ حتی عده ای می گویند متعه چندین بار نسخ شده و دوباره حلال شد. تفسیر القرطبی ج ۵ ص ۱۳۰
کلام صحابه و خود عمر درعدم نسخ حلیت متعه توسط رسول خدا و نسخ آن توسط عمر!!!
ظاهر کلام عمر بن خطاب ( در مورد تحریم شدن متعه توسط وی) این است که در زمان رسول خدا نسخی نبوده است . زیرا می گوید : این دو متعه در زمان رسول خدا بودند و من از آنها نهی می کنم .
این جمله صریح در مدعای ماست .
نیز اگر چنین بود ( یعنی واقعا در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسخ صورت گرفته بود یا لا اقل عمر می خواست چنین تظاهر کند ) باید می گفت من از آن دو نهی می کنم چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن نهی کردند ولی شما نشنیدید ؛ یا در قرآن نسخ آن مطرح شده است و شما نمی دانید . لذا اگر کسی مخالفت کند وی را عقاب می کنم . (همانطور که ابو بکر در ماجرای ارث نبردن از رسول خدا چنین ادعایی کرد و روایتی از رسول خدا ذکر کرد که غیر از وی احدی آن را از ایشان نقل نکرده است . یا خود وی در مورد رجم شبیه این مطلب را ادعا نمود ) و راه معقول برای جلو گیری صحابه از این عمل ، همین است که سنت رسول خدا را به ایشان یاد آور شد
کلام فخر رازی در توجیه کار عمر :
حتی فخر رازی – از علمای متعصب اهل سنت – هم این مطلب را پذیرفته است ؛ اما می گوید که ما مجبوریم که این روایت را از ظاهرش بر گردانده و بگوییم که نسخ متعه و نهی رسول خدا تنها به عمر رسیده بود و به باقی صحابه کرام مانند علی بن أبی طالب ، ابن عباس ،ابن مسعود ،ابی بن کعب ، جابر سعد بن أبی وقاص و… نرسیده است !!! زیرا اگر چنین نکنیم لازمه اش اعتقاد به دخل و تصرف عمر در احکام دین و تکفیر وی است !!! تفسیر کبیر ، ج ۱۰ ص ۵۳
این مطلب خود بیانگر پاسخ ما نیز هست که مگر می شود نهی از چنین مطلبی از این تعداد از بزرگان صحابه پنهان بماند؟

راوی روایت نسخ توسط رسول خدا کیست؟
جالب اینجاست که روایات دال بر نسخ عمدتا به شخصی به نام سبره می رسد که در هیچ کدام از کتب رجالی و تاریخی ذکری از وی نیست . تنها وقتی بحث متعه می رسند می گویند روایت سبره دال بر نسخ است ووقتی به اسم سبره می رسند می گویند وی راوی روایت نسخ متعه است .
تعارض این روایت با روایات عدم نسخ توسط رسول خدا :
روایاتی که نسخ را ادعا می کنند با روایاتی که صریحا نسخ را نفی می کنند معارض است . زیرا در این روایات آمده است که نه نسخی در قرآن نازل شد و نه رسول خدا از آن نهی فرمودند . بلکه عمر آن را طبق نظر خود حرام کرد .
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا یَحْیَى عَنْ عِمْرَانَ أَبِی بَکْرٍ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَال أُنْزِلَتْ آیَهُ الْمُتْعَهِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْیِهِ مَا شَاءَ
آیه متعه در کتاب خدا نازل شد . پس ما آن را در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم انجام دادیم و قرآنی (آیه ای) نازل نشد تا آن را حرام کند و رسول خدا هم از آن نهی نفرمودند . در این هنگام شخصی طبق نظر خودش هرچه خواست گفت ( متعه را حرام کرد)
صحیح بخاری ج۴ ص۱۶۴۲ کتاب التفسیر، باب قوله تعالى«یا أیّها الذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما أحل اللّه لکم» (المائده ۸۷)
در ذیل این روایت بسیاری از شارحین گفته اند که مقصود از “رجل” عمر بن خطاب است که با نظر خودش متعه را حرام کرد :
غوامض الأسماء المبهمه ج۲ ص۷۹۲ – الجمع بین الصحیحین ج۱ ص۳۴۹ – شرح النووی على صحیح مسلم ج۸ ص۲۰۵- فتح الباری ج۳ ص۴۳۳ و ج۸ ص۱۸۶چاپ دار المعرفه بیروت و …
روایت جابر نیز سابقا نقل شد که صریحا در آن می گوید ما در زمان رسول خدا و ابو بکر و ابتدای زمان عمر متعه می کردیم . تا اینکه عمر از آن نهی کرد .
پس از خدا و رسولش در این زمینه نهی صادر نشده است .
نیز از حکم بن عتیبه از فقهای مشهور تابعین نقل شده است که آیه متعه نسخ نشده است :
حدثنا محمد بن المثنى قال ثنا محمد بن جعفر قال ثنا شعبه عن الحکم قال سألته عن هذه الآیه والمحصنات من النساء إلا ما ملکت أیمانکم إلى هذا الموضع فما استمتعتم به منهن أمنسوخه هی قال لا
شعبه می گوید از حکم در مورد آیه متعه سوال کردم که آیا نسخ شده است ؟ گفت : نه (تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳)
ادامه دارد….

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید