امام علی (ع) و تفسیر قرآن کریم (1)

امام علی (ع) و تفسیر قرآن کریم (1)

نویسنده : محمد علی مهدوی راد

علی (علیه السّلام) بی گمان سرآمد مفسران و برجسته ترین چهره تفسیری است. علی (علیه السّلام) سیراب شده از چشمه سار زلال وحی است و هم گام و همراه همیشگی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، فراگیرنده و ابلاغ کننده وحی. زیباترین بیان در ترسیم این پیوند و هماهنگی را مولی (علیه السّلام) در ضمن گفتاری بلند بدین سان تبیین کرده است:
آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویش جا داد. و مرا در بستر خود می خوابانید چنانکه تنم را به تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید و گاه بود که چیزی را می جوید، سپس آن را به من می خورانید… و من در پی او بودم. در سفر و در حضر – چنانکه شتربچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای برپا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت. هر سال در “حراء” خلوت می گزید، من او را می دیدم و جز من کسی وی را نمی دید. آن هنگام جز خانه ای که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خدیجه علیهالسّلام در آن بود در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را می شنودم من هنگامی که وحی بر او (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرود آمد، آوای شیطان را شنیدم. گفتم: ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: “این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است، همانا تو می شنوی آنچه را من میشنوم و می بینی آنچه را من میبینم. جز اینکه تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر می روی و مومنان را امیری”.(1)
بدین سان علی (علیه السّلام) جان و دل را در آبشار وحی می شست و از نغمه های دلنواز آن، جان را سرمست می ساخت و از آغازین روزگاران زندگی با جاریهای وحی زندگی می کرد و با آموزه های وحی لحظه های زندگی را در می آمیخت بدین گونه او هم بر وحی بود و همگام آن. محدثان و مورخان آورده اند که آن بزرگوار هماره می فرمود:
از من، هر آنچه از آیات الهی خواهید بپرسید، چه اینکه تمام آیات الهی را میدانم که کی و کجا نازل شده است، در فرازها و یا فرودها. در روزان و یا شبان.(2)
و نیز می فرمود:
به خداوند سوگند تمام آیات الهی را میدانم درباره چه و کجا نازل شده است. پروردگارم به من قلبی فهیم و زبانی پرسنده بخشیده است.(3)
و نیز می فرمود:
تمام آیات الهی را بر رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواندم و پیامبر معانی آیات را به من تعلیم داد.(4) این جایگاه والا و مرتبت عظیم علی (علیه السّلام) در فهم قرآن در میان صحابیان روشن بود، و آنان بر این مکانت معترف بودند که در ادامه این بحث، اندکی از اظهار نظرهای آنان را میآوریم.

1ـ آگاهی علی (علیه السّلام) از قرآن از نگاه وحی
علی (علیه السّلام) در آن روزگار، در نگاه همگان برترین چهره صحابیان و ارجمندترین کسی بود که نیکی ها، والایی ها، ایثارها و فداکاریهایش را قرآن رقم زده و از شخصیت عظیم وی سخن گفته بود. بدین سان فضایل علوی در میان آیات الهی تا بدان جا گسترده بود که آگاهان از معارف قرآنی بر این باور بوده اند که حدود سیصد آیه از آیات الهی برتریها، ارجمندی ها و فضایل علی (علیه السّلام) را برشمرده است.(5) اما آنچه با بحث ما پیوندی استوار دارد و علی (علیه السّلام) آن را برترین فضیلت و منقبت خود میشمارد، آیه ذیل است:
و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب (رعد / 43).
“کافران می گویند که تو پیامبر نیستی. بگو خدا میان من و شما گواهی بسنده است و آن که دانش کتاب ـ قرآن – نزد اوست.”
خداوند از خیره سری کافران و از موضع خصمانه آنان در برابر پیامبر، و اینکه آنان همی خواهند گفت و می گویند که تو پیامبر نیستی، خبر میدهد. رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور می شود که در برابر این جوآفرینی و ستیزه گری کافران بگوید: بر صدق مدعا و استواری موضع من، همین بس که خدا گواه است و آن کس که علم کتاب نزد اوست.
اندکی تأمل در سوره رعد ـ که مکی است ـ و آهنگ کلی آن که در جهت تبیین حقیقت قرآن و تأکید بر اینکه قرآن نشان صدق رسالت است و رویارویی با پندار مشرکان ـ که آیات الهی را نشان صدق رسالت نمی دانستند و در پی معجزهای دیگر بودند. این حقیقت با آیات آغازین سوره شروع می شود و در آیات میانی بدان تأکید میگردد و در پایان آیه مورد بحث، نتیجه گیری می شود که تأکیدی است مجدد بر آنچه در آغاز آمده- تردیدی باقی نمی گذارد که مراد از کتاب، قرآن کریم است و عالم به این کتاب باید پاکیزه خویی از این امت و از برآمدگان تعالیم این فرهنگ و آموزههای قرآن است.(6) از همان روزگاران نخست، علی (علیه السّلام) چونان مصداقی روشن برای جمله “من عنده علم الکتاب” شناخته شده و رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر این نکته در تفسیر و تأویل این آیه تأکید ورزیده بود.(7) صحابیان و آشنایان با قرآن نیز مانند: ابن عباس، سلمان فارسی، ابوسعید خدری، قیس بن سعد، محمدبن حنفیه(8) و زیدبن علی مصداق آن را علی (علیه السّلام) می دانسته اند. اما فضیلت ستیزان از یکسو کوشیدند معنای “کتاب” را وارونه سازند و از سوی دیگر برای “من عنده علم الکتاب” مصداق یا مصداقهایی بتراشند،(9) از جمله مراد از کتاب را، تورات بدانند و مصداق “من عنده علم الکتاب” را، عبدالله بن سلام. اما از همان روزگاران نخست مرزبانان حریم حق، این ستیزهگری با حق را برنتابیدند و مفسر عالیقدر شیعی سعیدبن جبیر(10) در پرسش از آیه و اینکه آیا مصداق آن عبدالله بن سلام است، میگوید:
چگونه چنین تواند بود، در حالی که این سوره مکی است و عبدالله بن سلام بعد از هجرت و در مدینه اسلام آورده است.(11)
شگفت آنکه افزون بر آنکه چنین مصداقی با آهنگ کلی سوره و چگونگی گواه گرفتن خداوند بر صدق رسالت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مغایرت دارد، خود عبدالله بن سلام نیز از کسانی است که نزول این آیه را درباره علی (علیه السّلام) گزارش کرده(12) و مفسری چون شعبی تصریح کرده که هرگز آیهای از قرآن درباره عبدالله بن سلام نازل نشده است.(13)
امامان (علیه السّلام) نیز در مقام مفسران راستین قرآن و درجهت برملا ساختن تفسیرهای وارونه، بر نزول آن درباره علی (علیه السّلام) تأکید نموده،(14)و با صراحت تفسیرهای دیگر را کذب محض معرفی کردند(15) و نشان دادند که آگاهی از اعماق جلیل و ژرفای ناپیدای کرانه کتاب الهی، سزاوار علی (علیه السّلام) و خاندان وحی است.(16) که “اهل البیت ادری بما فی البیت”. بدین سان به گواهی قرآن کریم، علی (علیه السّلام) بر گستره معانی قرآن آگاه و دانش گسترده، اعماق جلیل، ژرفای شگرف و آموزه های ناپیدای کرانه آن نزد علی (علیه السّلام) و همگنان آن بزرگواراست. علامه طباطبایی رضوان الله علیه پس از نقد و بررسی دیدگاههای مختلف درباره مصداق آیه مورد گفتگو نوشته اند:
برخی گفته اند مراد از “کتاب” قرآن کریم است، و معنای آن چنین است، آنکه کتاب الهی را دریافته و به معارف آن آگاهی یافته و حقایقش را به جان نیوشیده، گواهی میدهد که قرآن وحی است و من فرستاده خداوندم. بدین سان فرجام سوره با آغاز آن همسوی است و آیه فرجام به آیات آغازین و میانی ناظر. در آغاز آمده است “تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق و لکن اکثر الناس لایومنون” (رعد/1) “اینها آیات این کتاب است و آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است حق است ولی بیشتر مردم ایمان ندارند” و در آیات میانی آمده است: “افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کم هو اعمی انما یتذکر اولوالالباب” (رعد / 20) “آیا کسی که میداند آنچه از جانب پروردگار بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها خردمندان پند میگیرند.”
این آیات در واقع تأیید و تأکیدی است از جانب خداوند در برابر سبک شماریها، و تکذیبهای مشرکان که گفتند “لولا انزل علیه آیه من ربه” و گفتند “لست مرسلا” و به رسالت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعتنا نکردند، و آن بزرگوار را هیچ شمردند. خداوند نیز بارها پاسخ گفت و به حقیقت قرآن و اینکه آن برترین آیت الهی است نپرداخت بلکه فرمود “قل کفی بالله…” تا هدف برآید و سخن استوار شود و این بهترین گواه است که این آیه نیز مانند دیگر آیات سوره، مکی است و این همه موید روایاتی است که از اهل بیت(علیه السّلام) وارد شده و مصداق آیه را علی (علیه السّلام) دانسته اند. و راستی را اگر در آن روز جمله “من عنده علم الکتاب” فقط یک مصداق میداشت، آن کس جز علی (علیه السّلام) بود؟ او که در ایمان پیشتاز و در آگاهی به قرآن برترین امت بود. این حقیقت را روایات بسیار نشان میدهد، و اگر نبود جز حدیث متواتر “ثقلین” مدعی را بسنده بود.(17)
بدین سان در اینکه این آیت الهی درباره علی (علیه السّلام) نازل شده است هیچگونه تردیدی روا نیست؛ و آنچه درباره آیه آمده است و مصداقهای دیگر را نشان داده، بر ساخته جریان فضیلت ستیزی و فضیلتسازی امویان و دستگاه خلافت است؛ و این تنها نمونه آن نیست و نمونههای دیگرش بسیار است. و روایت ذیل یکی از تنبه آفرینترین نشانههای آن:
اسماعیلبن خالد از ابوصالح نقل میکند که: “من عنده علم الکتاب” مردی از قریش است اما ما به صراحت او رایاد نمیکنیم.(18)
چرا؟ روشن است. حاکمیت فرهنگستیز اموی نشر حق و سخن از حق را برنمی تابید. نمونه دیگر آن را بنگرید:
یونس ابن عبید میگوید از حسن بصری پرسیدم تو گاهی میگویی: قال رسول الله… در حالیکه آن بزرگوار را ندیدهای، گفت فرزند برادرم، از چیزی سوال کردی که تاکنون کسی از من نپرسیده بود، و اگر نبود حرمتی که تو در پیشم داری هرگز پاسخ نمیگفتم. ما در روزگاری زندگانی میکنیم که میبینی (زمان حجاجبن یوسف)، هرگاه شنیدی که میگویم: “قال رسول الله” بدان سخنی است که از علیبن ابیطالب (علیه السّلام) نقل میکنم. نهایت روزگار به گونهای است که نمیتوانم علی (علیه السّلام) را یاد کنم (19) [ و از او نامی به میان آورم ] .
چنین است قصه پرغصه تاریخ برآمدنها و فرو افتادنها، برکشیدنها و فرو هشتن ها و…
پس سخن ابن عباس استوار است که گفت: مصداق “من عنده علم الکتاب” علیبن ابی طالب (علیه السّلام) است و نه جز او، چون اوست که تفسیر و تأویل، ناسخ و منسوخ و حلال و حرام این قرآن را میداند.(20)
گزیده سخن آنکه، علی (علیه السّلام) به اقتضای این آیه، آگاهترین و آشناترین کس به معارف قرآن است.

2ـ آگاهی علی (علیه السّلام) از قرآن از نگاه رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
فرزند کعبه ـ که درود خداوند بر او باد ـ هنوز خردسال بود که رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را به خانهاش برد و لحظههای زندگیش را با لحظههای زندگی او درآمیخت. بدین سان آن بزرگوار، علی (علیه السّلام) را در سایهسار آموزههای وحی برآورد و به گفته زیبای علی (علیه السّلام) “هر روز از اخلاق نیکوی خود برای من رایتی برافراشت و مرا بر پیروی از آن برگماشت”(21). بدین سان کلام چه کسی در برنمودن جایگاه والای علی (علیه السّلام) و نمودن برتریها و فضیلتها و نشان دادن دانش و آگاهیهای علی (علیه السّلام) از سخن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) استوارتر، گویاتر و افتخارآمیزتر است. (22) محدثان آورده اند که رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به علی (علیه السّلام) فرمود:
به مردمان خاور و باختر، به عرب و عجم افتخار کن که تو گرامیترین نیا را داری… و در روی آوردن به اسلام پیشتاز هستی و آگاهترین همگان به کتاب الهی…(23)
پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بارها گستردگی دانش علی (علیه السّلام) و آگاهیهای ژرف آن بزرگوار را از ابعاد معارف قرآن در پیشدید مطرح کرده است تا همگان بدانند که برای دست یافتن به هدایت الهی باید به چه کسی مراجعه کنند. یکی از زیباترین و دلپذیرترین این گونه گفتهها کلام ذیل است. امسلمه میگوید، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
علی مع القرآن، و القرآن مع علی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
علی همگام قرآن و قرآن همبر علی است این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در واپسین روزگار در کنار حوض در پیش من حاضر شوند.(24)
کلامی بلند است، با ابعادی عظیم. الف: علی با قرآن است، ب: قرآن با علی است.
اکنون نیک بنگریم رسول الهی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با این تعبیر شکوهزاد چه جایگاهی را برای علی (علیه السّلام) رقم زده است:
الف:
1) علی با قرآن است، یعنی علی (علیه السّلام) برجستهترین و ارجمندترین کسی است که بدانسان که شایسته است ابعاد قرآن را دریافته، حقایق آن را نیوشیده، بر آموزههای آن چیره گشته و به اعماق جلیل آن رسیده است و این همان حقیقتی است که تا کنون آوردیم و کلام علی (علیه السّلام) را نیز که همگان را برای پرسیدن از ابعاد قرآن از وی، دعوت می کرد نقل کردیم، و بر آن همه بیفزاییم این نقل گرانقدر را که علی (علیه السّلام) فرمود:
هر آیهای که نازل میشد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شیوه قرائت آن را به من میآموخت، آنگاه املاء می کرد و من مینوشتم، سپس تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه آن را میآموزانید و دعا می کرد که آن حقایق را دریابم و حفظ کنم و من پس از آن هرگز آنچه را دریافتم فراموش نکردم.(25)
داوریهای صحابیان و مفسران آن روزگاران را در این باره پس از این خواهیم آورد.
2)علی با قرآن است، یعنی علی (علیه السّلام) استوارگامترین مدافع قرآن است، که حراست از قداست قرآن و حفاظت از عظمت قرآن و رسالت جاودانگی قرآن را از جان سپر ساخت، و برای ماندن قرآن و دستخوش تحریف نگشتن آن، از هیچ کوششی دریغ نورزید. او قرآن را جمع کرد و تفسیر و تأویل آن را نگاشت، چون دیگرسانی سیاسی را سیاستمداران آن روزگار دامن زدند و جامعه نوپای اسلامی دستخوش اضطراب گشت و بیم فروپاشی آن رفت، برای حراست از آموزههای قرآن سکوت شکننده را پیشه ساخت و به جمع و تدوین تفسیر قرآن پرداخت و در برابر پرسشهای بسیار گفت: “خشیه ان ینقلب القرآن”(26) “میترسم قرآن دیگرگون شود و معارف آن تباه گردد.”
این فداکاری شکوهمند و حراست از تمامیت قرآن را در سیره علوی، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیشبینی کرده بود. ابیسعید خدری روایت کرده است که نشسته بودیم و منتظر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودیم. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از یکی از خانههای زنانشان بیرون آمدند. ما بپاخاستیم و همراه شدیم. پاشنه کفش پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پاره شد، علی (علیه السّلام) بر جای ماندند تا آنرا بدوزند پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حرکت کردند و ما هم همراه او به راه افتادیم. پس از آن ایستادند و منتظر علی (علیه السّلام) شدند ما هم با او ایستادیم پس در این حال فرمودند:
در میان شما کسی است که برای تأویل قرآن نبرد میکند، همان سان که من برای تنزیل آن جنگیدم. ما گردن کشیدیم، ابوبکر و عمر در میان ما بودند (یعنی با این حرکت وانمود کردیم که یکی از آن دو است). پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: نه، کفشدوز است…
گفت: آمدیم و علی (علیه السّلام) را بر این امر مژده دادیم، گویی که از پیش آن را شنیده بود.(27)
شیخ مفید رضوان الله علیه سخن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را بدین گونه گزارش کرده است:
… او کفشدوز است ـ و با دست به علی (علیه السّلام) اشاره کرد و فرمود: او درباره تأویل بجنگد آن گاه که سنت من رها شود و به یک سو افتد و معارف کتاب الهی وارونه گردد و در دین خدا آن کس که شایستگی ندارد سخن گوید، پس در آن هنگام علی (علیه السّلام) برای احیای دین خدا با آنان به نبرد خیزد.(28)
علی (علیه السّلام) نیز از این مسئولیت عظیم و خطیر خود به هنگام رویارویی با خوارج بدین سان سخن گفت: انما اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فیه من الزیغ والاعوجاج و الشبهه و التاویل.
“لیکن امروز پیکار ما با برادران مسلمانی است که دودلی و لجبازی در اسلامش راه یافته است و شبهت و تاویل با اعتقاد و یقین دریافته است.”(29)
این روایات به روشنی موضع مدافعانه علی (علیه السّلام) را از ساحت قرآن نشان میدهد، و نشانگر آن است که علی (علیه السّلام) چونان رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که بر ابلاغ و گستراندن ابعاد وحی از هیچ کوششی دریغ نورزید و برای ابلاغ حق به کام جنگ رفت؛ در جهت تبیین درست تطبیق استوار مفاهیم قرآن از هیچ کوششی بازنایستاد و برای تفسیر صحیح و دقیق آیات و جلوگیری از تحریف و وارونهسازی از مسیر تأویل در آیات الهی کوشید و در این راه تا فرورفتن در امواج جنگ پیش رفت.
3) علی با قرآن است، یعنی علی (علیه السّلام) در مسیر هدایت با قرآن است، قرآن نقشبند زندگی است و علی الگوی رفتاری و پیشوای اجرای آموزههای آن. قرآن حقایق هدایت آفرین دارد و علی (علیه السّلام) بهترین هدایتگر به شاهراه هدایت است. قرآن حقیقتی استوار و مکتوبی است وحیانی؛ و علی (علیه السّلام) مفسری است بیبدیل برای حقایق آن و روشنگری است بی نظیر برای معارف آن.
ابوعبدالرحمن سلمی میگوید: من کسی را آگاهتر از علی (علیه السّلام) به قرآن ندیدم، او هماره میگفت، از من بپرسید به خدای سوگند درباره هر آنچه از قرآن بپرسید پاسخ خواهم گفت.(30)
و نیز فرمود:
… ذالک القرآن، فاستنطقوه. ولن ینطق، ولکن اخبرکم عنه: الا ان فیه علم ما یاتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم. و نظم ما بینکم… فلو سالتمونی عنه لعلمتکم (31).
آن ـ کتاب خدا ـ قرآن است، از آن بخواهیدتا سخن بگوید و هرگز سخن نگوید، اما من شما را از آن خبر میدهم، بدانید در قرآن علم آینده و سخن از گذشتهها، درمان درد شما و راه سامان دادن کارتان در آن است… که اگر از آن همه بپرسید شما را آگاه میکنم.
این جایگاه را برای علی (علیه السّلام) درباره قرآن، روایات بسیاری رقم زده است که ارجمندترین آنها، حدیث متواتر “ثقلین” است که به مقتضای آن علی (علیه السّلام) و آل علی (علیه السّلام) همراه با قرآناند و در کنار قرآن و در جهت تبیین و تفسیر آن؛ و معارف متشعشع قرآن و آموزههای آفتابگون علی (علیه السّلام) و فرزندانش، در جهت هدایت و سعادت انسان باید در هماره تاریخ دوشادوش هم حرکت کنند. حدیث یاد شده در یکی از طرق روایت آن چنین است:
قال النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم): انی تارک فیکم الثقلین، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله و عترتی.
من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم، تا آنگاه که از آن دو پیروی میکنید هرگز گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خداوند و عترت من.(32)
بدین سان این بخش از کلام جاودانه رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علی (علیه السّلام) را در معبر تاریخ، مفسر، مدافع، مبین و همگام قرآن معرفی کرده و حجیت آموزههای آن بزرگوار را در تفسیر و تبیین کلام الهی در رواق تاریخ رقم زده است.
1) قرآن با علی است، یعنی درهدایت آفرینی، سپیده گشایی، راهنمایی انسان به مقصود والا و مقصد اعلی قرآن همراه علی (علیه السّلام) و همبر آن بزرگوار است. این حقیقت ارجمند مضمون روایات بسیاری از جمله حدیث “ثقلین” است که از آن سخن گفتیم.
2) قرآن با علی است، یعنی قرآن همراه علی (علیه السّلام) است در برکشیدن فضایل علی (علیه السّلام)، نمودن رادمنشیها و ارجمندیهای او و گستراندن عظمتها و والاییهایش. ابن عباس میگوید:
درباره هیچ کس به اندازه علی (علیه السّلام) آیات الهی نازل نشده است.(33)
در نقل دیگری از ابن عباس آمده است که:
سیصد آیه از قرآن درباره علی (علیه السّلام)نازل شده است.(34) از مجاهد نقل کرده اند که:
درباره علی (علیه السّلام) هفتاد آیه نازل شد. که در آنها او را انبازی نیست.(35)
و در نقل دیگری از ابن عباس آمده است:
هرجا در آیات الهی “یا ایها الذین آمنوا” آمده که علی (علیه السّلام) امیر و شریف آن است. خداوند صحابیان رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را عتاب کرده اما علی (علیه السّلام) را جز به نیکی یاد نکرده است.(36)
آنچه آوردم اندکی است از نقلهای بسیاری که صحابیان و تابعیان در این باره گزارش کرده اند. گستردگی آیات راجع به علی (علیه السّلام) محدثان و مفسران را بر آن داشته که آثاری در این باره سامان دهند که از دیرینهترین آثار نگاشته شده و برجای مانده در میان میراث مکتوب اسلامی است.(37)
ادامه دارد …..

پی نوشت :

1ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه (خ 192)، ص 100، ترجمه شهیدی 191ـ192
2ـ انساب الاشراف، ج 2، ص 99.
3ـ انساب الاشراف،ج 2 ص 99؛ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 67، شواهد التنزیل، ج 1، ص 45؛ بحارالانوار، ج 4، ص 157.
4ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 43.
5ـ الصواعق المحرقه، ص 127؛ کفایه الطالب، ص 231؛ احقاق الحق، ج 3، ص 480؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 406.
6ـ برای تفسیر دقیق آیه رک: المیزان، ج 11، ص 383؛ استاد محمدتقی شریعتی، خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت، چاپ اول، ص 212؛ احمد رحمانی همدانی، الامام علیبن ابیطالب، ص 179.
7ـ امالی صدوق، ج 3، ص 453 ؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 400، ینابیع الموده، ج 1، ص 307، غایه المرام، ص 358، باب 60،
حدیث 12 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 29.
8ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 400 ؛ احقاق الحق، ج 3، ص 280 و 245، ج 14، ص 362 ؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 307.
9ـ جامع البیان، ج 13، ص 176 ؛ الدر المنثور، ج 4، ص 128 ؛ التفسیر المنیر، ج 13، ص 194.
10ـ سعیدبن جبیر از مفسران عالی قدر دوره تابعین است.
11ـ جامعالبیان، ج 13، ص 178، الدر المنثور، ج 4، ص 129؛ المیزان، ج 11، ص 385.
12ـ احقاق الحق، ج 3، ص 284.
13ـ الدر المنثور، ج 4، ص 129؛ فتح القدیر، ج 3، ص 110؛ دلایل الصدق، ج 2، ص 135.
14ـ تفسیر الحبری، ص 285 و 490؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 402؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 306؛ نورالثقلین، ج 2، ص 522.
15ـ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 220؛ نورالثقلین، ج 2، ص 523.
16ـ منابع پیشین.
17ـ المیزان، ج 11، ص 386.
18ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 404.
19ـ تهذیب الکمال، ج 6، ص 124؛ تهذیب التهذیب (حاشیه)، ج 3، ص 266.
20ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 205، ینابیع الموده، ج 1، ص 307.
21ـ بخشی از کلام علی (علیه السّلام) که پیشتر نقل کردیم.
22ـ رک: احقاق الحق، ج 1، ص 37.
23ـ احقاق الحق، ج 4، ص 331؛ سخنی است بلند که ما بخشی از آن را آوردیم، در متن روایت آمده است که… اقرئهم لکتاب الله عزوجل، باید توجه داشت که واژه قرائت در آن روزگاران به دانش فهم کتاب الهی اطلاق میشده است. رک: مسند زید، ص 343.
24ـ طبرانی، المعجم الصغیر، ج 1، ص 255؛ المستدرک، ج 3، ص 134؛ برای این حدیث با الفاظ و طرقی دیگر. رک: الصواعق المحرقه، ص 75؛ سیوطی، جامعالصغیر، ج 2، ص 66؛ احقاق الحق، ج 5، ص 639؛ و منابع بسیار دیگر.
25ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 48؛ ترجمه الامام علیبن ابیطالب من تاریخ دمشق، ج 2، ص 467.
26ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 37.
27ـ مسنداحمد بن حنبل، ج 3، ص 501؛ المستدرک، ج 3، ص 132؛ حلیه الاولیاء، ج 1، ص 67؛ احقاق الحق، ج 4، ص 332؛ و منابع بسیار دیگر.
28ـ الارشاد، ج 1، ص 123، و نیز رک: به مقاله “توصیف قاعدیگری در بینش تاریخی شیخ مفید (ره)، آینه پژوهش، سال پنجم، شماره 18ـ17/16.
29ـ نهج البلاغه، خطبه 122، ص 179، چاب صبحی صالح.
30ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 42.
31ـ الاصول من الکافی، ج 1، ص؛ نهج البلاغه، خ 158، ص 223؛ و نیز رک: ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج 2، ص 346؛ مرات العقول، ج 1، ص 208؛ فیظلال نهج البلاغه، ج 3، ص 419.
32ـ رک: نفحات الازهار تعریب و تلخیص کتاب شکوهمند و بیبدیل عبقاتالانوار، مجلدات 1ـ3، احقاق الحق، ج 4، ص 436 و موارد دیگر آن در مجلدات بیستگانه.
33ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 52، الصواعق المحرقه، ص 127.
34ـ الصواعق المحرقه، ص 127؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 406.
35ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 52، کشف الغمه، ج 1، ص 314.
36ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 64ـ69؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 112.
37ـ بنگرید به مقدمه عالمانه تفسیر الحبری، ص 138 به بعد بویژه شمارههای 9، 11، 14، 19، 26، 27، 28، 30، 35 و… یادآوری میکنم که در تحلیل و تفسیر روایت مورد گفتگو از این کتاب بهره بردهام و شمارههای یاد شده، کتابهایی است که نزول آیات را درباره علی (علیه السّلام) گزارش کرده اند. اما آثار بسیاری را که درباره اهلبیت (علیه السّلام) تدوین یافته، در فهرست یاد شده و نیز در سلسله مقالات ارجمند و پژوهشگرانه فقید علم و تحقیق، زندهیاد، سیدعبدالعزیز طباطبایی در شمارههای مختلف مجله تراثنا موجود است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید