نویسنده: مسلم سلیمانی
آینده نگری (فتوریسم) یکی از موضوعات جذاب در زندگی بشری بوده و هست. و در این عرصه صاحبان فکر و خرد به قدر درک و فهم خود از اتفاقات آینده خبر می دهد. آینده نگری و اعجاز دومقوله جدای از هم می باشد. در اعجاز گوینده مطالبی عنوان می کندکه به صورت وحی در اختیار او قرار گرفته است اما پیشگویی و آینده نگری زائیده علم و تجربه شخص گوینده است. بزرگ مرد میدان عمل و سخن، امام علی(علیه السّلام) در خطبه 229 نهج البلاغه نسبت به حوادث آینده مطالبی را بیان می فرماید که به نظر می رسد در جامعه ماشینی امروز می توان مصادیق بارزی را برای آن جست.
امام علی(علیه السّلام) در ابتدای این خطبه با تواضع خاصی نسبت به ساحت مقدس ائمه اطهار(علیهم السّلام) می فرماید: «پدر و مادرم به فدای آنانی باد که نامشان در آسمان معروف و در زمین مجهول است.»
ائمه بزرگوار ما با داشتن روحی بلند و معرفتی عمیق در بین انسان ها گمنام و ناشناخت ماندند و عقل کوته نظر زمینیان در گل مانده، یارای درک آن همه معنویت و دانش آنان نشد. لهذا آنان علی(علیه السّلام) و سایر ائمه(علیهم السّلام) را چون خود می پنداشتند و اگر خیلی خوشبینانه می نگریستند می گفتند: «آنها (ائمه(علیهم السّلام)) قدری علم و تقوایشان از ما بیشتر است» لهذا آن ائمه بزرگوار را نشناختند و آنهایی که خوشه چین معرفتشان بودند تنها از روزنه ای کوچک توانستند ارتباط برقرار کنند. موید این مدعی ارتکاز ذهنی علماء و عوام نسبت به شخصیت آن بزرگواران است. نام علی(علیه السّلام) برای یک شخص تداعی کننده جنگ های سخت و برای شخص دیگر تداعی کننده شب زنده داری و مناجات دردل شب با چاه زمزم است. یکی علی(علیه السّلام) را به علم می شناسد و یکی به عمل. یکی او را خدای سخن می داند و یکی خدای رحمت و… اما بهترین و جامعترین تعبیر، تعریف خود حضرت است که در طلیعه آمد.
الف: بداقبالی و خوش اقبالی:
امام علی(علیه السّلام) بداقبالی و خوش اقبالی فردی و اجتماعی را نتیجه کارها و اقدامات انجام شده می داند. (الافتوقعوا مایکون من ادبار امورکم) امام علی(علیه السّلام) در این جمله خط بطلان بر بحث «شانس و اقبال» می زند و با این عبارت آنرا جزو امور واقعی نمی داند. لهذا هر آبادانی و خرابی ریشه در نتیجه کردار و کارهای انجام شده دارد. کار و تلاش خوب نتیجه خوب و کار و تلاش بد نتیجه بد دارد.
ب: گسیختگی پیوند:
فرهنگ اسلام نسبت به موضوع ارتباطات و پیوندهای اجتماعی حساسیت داشته و در فقه اسلامی دامنه، حدود و کیفیت ارتباط را به خوبی بیان داشته است. اسلام به هیچ وجه قطع رابطه با خویشاوندان نزدیک (که پیوند خونی با هم دارند) را جایز نمی داند و همواره به مسلمانان یاد داده است که این پیوند را گرچه با دادن یک لیوان «شربت آب» باشد آنرا حفظ کنند. (وانقطاع وصلکم) گرچه در این عبارت معنای قطع صله رحم متبادر به ذهن است اما اگر آنرا به معنی عام (یعنی انتطاع پیوند) بگیریم شامل دونوع پیوند می شود. پیوند دنیوی و دینی.
انقطاع پیوند دنیوی همان قطع ارتباط با اقوام نزدیک نظیر پدر، مادر، برادر، خواهر و… است و شامل اقوام که از این ارتباط نزدیک نیز برخوردار نیست هم می شود. نهایتاً پیوند دنیوی به صحنه اجتماعی زندگی بشر نیز کشیده می شود. اما هر کدام حدود و قوانین خاص خود را دارد. ارتباط با اقوام نزدیک به منظور تقویت بنیه روحی و تجدید محبت و ارتباط در صحنه اجتماعی به منظور رفع نیازها و کسب مهارت است….
اما انقطاع دینی بریدن از خالق هستی بخش و قطع ارتباط با منبع فیض مطلق است. به عبارتی روابط انسان به سه صورت خلاصه می شود:
1-انسان با طبیعت:
2-انسان با انسان:
3-انسان با خدا:
در رابطه با اولی انسان می آموزد که چگونه طبیعت را مسخر خود کرده و نیازهای ضروری خود را چگونه برطرف کند.
در رابطه دوم انسان می آموزد که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کرده، نیازهای مادی خود را چگونه برطرف سازد و چگونه در داد و ستدهای علمی و تجربی با دیگران شریک شود.
در رابطه سوم می آموزد که نسبت به خالق و هستی بخش خود چه وظیفه ای دارد و برای وصل و ارتباط با او چه تمهیدات و مقدماتی را باید طی کند. اگر این ارتباط به شکل صحیح و حقیقی برقرار نشود زندگی آدمی به زندگی حیوانی شبیه خواهد شد. زیرا در زندگی حیوانی جز خوردن، خوابیدن، شهوت و زور چیز دیگری معنا ندارد و نگهداری از فرزندان جز یک اقدام غریزی چیز دیگری نیست…
پس جامعه غیرالهی می بایست انواع بالاها و دام ها را به جان بخرد. جامعه غیرالهی از رحمات و الطاف خاصه حضرت حق محروم است. در جامعه غیرالهی حوادث، زلزله ها، سیل ها و… بسیار اتفاق می افتد و قرآن آن را عاقبت و نتیجه قوم بدکاران می داند)…
ج: روی کارآمدن بچه ها:
تصدی مسانید، محاکم و مواضع حکومتی توسط آدم های کم سن و سال و کم تجربه، خود ضربه مهلکی به پیکره جامعه خواهد بود (و استعمال صغارکم) نیروی جوان با توجه به شایستگی ها و انرژی سرشاری که دارد می بایست در مسیر اصلی خود که کسب دانش و تجربه است قرار گیرد تا کوران حوادث از آنها مردانی آبدیده برای عرصه های مختلف بسازد.
بکارگماردن نیروهای جوان برای مساعیدی چون فرمانداری، استانداری، وزارت و دیگر مسئولیت های حساس جز ضرر و خسران محصول دیگری در برندارد و خود یک خیانت ملی است که مورد لعن و نفرین آیندگان قرار می گیرد.
از حکیمی علت انقراض ساسانیان را پرسیدند و او گفت: «بکار گماشتن افراد کوچک برای کارهای بزرگ» کارهای بزرگ، مردان بزرگ می خواهد تا در عرصه تصمیم، تصویب و اجرا بتوانند کاربردی ترین، کم هزینه ترین و بهینه ترین طرح را پیاده کنند. در یک جامعه پویا و کارآمد «شایسته سالاری» به مفهوم حقیقی و دقیق لغوی آن کاربرد دارد و سعی برآن است تا در همه جا و همه طرح ها، شایسته سالاری حرف اول را بزند. استفاده از کهتران به جای مهتران زنگ خطر انحطاط و سقوط یک جامعه است…
امام علی(علیه السّلام) اثرات وضعی چنین جامعه ای را (که درآن اقدامات با عدم عقلانیت همراه است و انقطاع وصل و استعمال صغار می شود) اینگونه برمی شمارد:
1- سختی در رزق حلال:
بدست آوردن «رزق حلال» بسیار مشکل خواهد بود و به تعبیر امام علی(علیه السّلام): «ضربه شمشیر بر مؤمن آسان تر از بدست آوردن یک درهم حلال است.»
مردم برای بدست آوردن مال دنیا از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. از زیر بار کار شانه خالی می کنند. بدون اجازه مرخصی به سراغ انجام کارهای شخصی خود می روند. در ازای کاری که وظیفه شان است طلب چیزی (رشوه) می کنند. در کار خود خیانت می کنند و… آری اگر بنده مؤمنی بخواهد به صداقت و راستی کار کند مورد هجوم تهمت ها، مسخره ها و… قرار می گیرد. چون مؤمن درستکار را سد راه خود می دانند و او را مزاحم حیف و میل های خود می شمارند. مدام سعی در آزار و اذیت و حذف او دارند. خدا می داند در این شرایط مؤمن صالح چه خون دل ها که نمی خورد! و چه آزار و اذیت ها که نمی بیند. مؤمن صدیق به کم حلال قانع، اما مسلمان ظاهرنما نسبت به هرچه که در دنیاست حریص و طمع کار است. مؤمن حقیقی خوب می داند که دنیا سرابی بیش نیست و همه سختی ها و زیبایی های آن چون رعدی زودگذر است. خود را آماده می کند که برای هرچه که بدست آورده پاسخ دهد. مؤمن دائما در تلاش است اما ذره ای خیانت نمی کند و به حال دیگران یا بیت المال چشم طمع نمی دوزد… ممکن است قدری ناملایمات دنیا او را اذیت کند اما خوب می داند که: «شیرینی دنیا، تلخی آخرت و تلخی دنیا، شیرینی آخرت است.»
2- مستی بدون باده:
یک نوع مستی بر مردم غلبه می کند که آنها را از رفتن به سوی مقصد بازداشته و سرگرم لذات زودگذر می کند. آنان بدون نوشیدن مشروب مست می شوند. و این مستی از زیادی نعمت و خوشگذرانی است (ذاک حیث تسکرون من غیر شراب بل من النعمه والنعیم) آری مستی فقط نوشیدن شراب نیست بلکه به شیوه های مختلف حاصل می شود:
1-2- شنیداری:
یکی از عوامل تحذیر فکر و زائل کننده عقل آدمی، شنیدن صوت ها و ترانه های غیرمشروع می باشد. این آهنگ ها به همان میزان (اگر صحیح و شرعی باشد) که تأثیر مثبت برآدمی می گذارد، اگر دربردارنده مطالب مهیج شهوت، کفرآمیز و پوچگرایی باشد، رفته رفته جامعه را به همان سمت و سو سوق می دهد. و این عوامل شنیداری جامعه را مست شهوت و حیوانیت می کند…
2-2- دیداری…
دیگر عامل زوال عقل، عوامل دیداری است، که آن به وسیله عکس، فیلم و صحنه های عریان و نیمه عریان در اختلاط های زن و مرد به وجود می آید. شهوت غریزه ای است که خداوند برای بقاء نسل آدمی در انسان به ودیعه گذاشته است. افراط در این امر باعث متزلزل شدن کانون مقدس خانواده و بی بندوباری های اجتماعی می شود. ارتباط دو جنس مخالف اگر با شرایط و حدود لازم انجام شود، علاوه بر آنکه مضر به حال جامعه نیست بلکه به قول قرآن عوامل تسکین و آرامش را به وجود می آورد. اگر چه دولت مردان (با این شرط که آنها از پختگی علمی و تجربی کافی برخوردار باشند.) وظیفه دارند تا شرایط ازدواج آسان را فراهم کرده و میانگین سن ازدواج را تقلیل دهند…
3-2- تفاخر:
از دیگر عوامل تحذیر عقل تفاخر است. فخر فروشی بر دیگران به خاطر داشتن پول و دارایی، علم، زیبایی و هر پدیده دیگر انسان را به غرور و نابودی می کشاند. انسان فاخر جز خود هیچکس را نمی بیند. انسان مغرور به هنگامی که بر روی زمین قدم از قدم برمی دارد ملائکه او را لعنت می کنند و خداوند تبارک و تعالی انسان را از ابتلا به غرور و خودخواهی نهی فرموده است (ولا تمشوا فی الارض مرحا) شخص فاخر مست از باده غرور می شود و تنها روزی متوجه می شود که دیگر خیلی دیر شده است- انشاءالله قبل از آن روز متوجه شویم.
4-2- وفور نعمت:
زیادی نعمت برای بسیاری از انسان ها نعمت است همچنان که فقر نیز برای بسیاری از آنان نقمت. انسان ناقص با عدم بضاعت فکری و شناخت عمیق وقتی در فراخی روزی و زیادی نعمات الهی قرار می گیرد خودش را گم می کند. کم کم به مجالس لهو و لعب و خوشگذرانی وارد می شود و از این رو خود را غرق در مستی و گناه می کند… تجربه نشان داده است که در سرزمین های خوش آب و هوا بی بندوباری و فساد نسبت به جاهای دیگر بیشتر است.
5-2- موادمخدر:
انواع موادمخدر زائل کننده عقل آدمی است. مصرف کننده با استفاده از این مواد منفور خود را مست در نفهمی و حیوانیت می کند. آنگاه نه می تواند از طبیعت بهره مند شود و نه در اجتماع کار مفیدی انجام دهد و نه در مرتبه سیر و سلوک و شناخت حقایق هستی و حضرت حق جل الشانه حرکتی را آغاز کند…
عوامل مستی هرچه که باشد محصولی جز نابودی و اضمحلال نخواهد داشت…
3- قسم های بی جا:
قسم (سوگند یا حلف) وسیله ای است که تنها در شرائطی خاص کاربرد دارد. آنجا که مدعی حقی را از خود ضایع می بیند و برای اثبات شاهدی ندارد، چاره ای جز سوگند برایش باقی نمی ماند. اما مع الاسف سوگند به صورت رایج در زندگی ما درآمده است. برای هر چیز بی مقدار و حتی در بعضی موارد دروغ، نام با عظمت حضرت حق را می بریم… ائمه بزرگوار ما قسم را حتی در موارد حقیقت و صحت (که جنبه مالی داشت) ایراد نمی فرمودند. و در قضیه استرداد «فدک» که دراختیار خلیفه غاصب بود، به دلیل نبودن شاهد می بایست سوگند یاد می کرد و آنرا تحویل می گرفت، که این کار را نکرد و فرمود: من کار مکروه نمی کنم…
4- دروغ بدون اضطرار:
دروغ گناهی کبیره است. در روایات از دروغ به صورت شوخی و جدی نهی شده است زیرا کلید همه بدهی هاست. دروغ سبب می شود تا آدمی لذت عبادت را نچشد و …
اما شارع مقدس در چند مورد دروغ گفتن را جایز شمرده است که از آن جمله اصلاح ذات بین و در جائی که شخص را مجبور به دروغ گفتن، می کنند. اما امام (علیه السّلام) در این فراز روی سخن را به جایی برده که هیچگونه اضطرار و اجباری برای دروغ گفتن نیست اما شخص گوینده به راحتی این گناه کبیره را انجام می دهد. بعضی دروغ ها برای بدست آوردن مادیات، بعضی دیگر برای مطرح کردن و بزرگنمایی خود و بعضی دیگر برای تمسخر و کوچک کردن دیگران است. ( و تکذبون من غیر احراج) با شیوه دروغ در جامعه و بین انسان ها کم کم اعتماد و حسن ظن از بین می رود و جای خود را به سوءظن و بی اعتمادی می سپارد…
5- اثرات وضعی:
در چنین جامعه ای (با توجه به مشخصاتی که ذکر شد) بلاها و حوادث گریبان همه را می گیرد.
نه انسا های خوب در امان هستند و نه انسان های بد. (ذلک اذا عضکم البلاء کما یعض القتب غارب البعیر)
امام علی(علیه السّلام) تعبیر ظریفی را ارائه می فرماید. ایشان عدم امنیت برای همه انسان ها را به پالان شتر تشبیه می کند که کوهان شتر را گاز می گیرد. به عبارت دیگر، سختی ها و بلاها خوب و بد شما را گاز می گیرد. همچنانکه پالان کوهان شتر را. زیر پالان در اثر تماس مستمر با کوهان شتر رفته رفته آنرا مجروح می کند و جامعه ای که به رذائل اخلاقی مبتلا شود رفته رفته به ورطه نابودی می رسد. و از آتش لهیب حوادث درامان نیست.
امام (علیه السّلام) زمان گسترش این رذائل را طولانی می داند و امید رهایی از آن را بعید (ما اطول هذاالعناء و ابعد هذا الرجاء) رهایی از این فتنه ها و حوادث قبل از ظهور آقا امام زمان (عج) بسیار سخت است و مومن در چنین جامعه ای آسایش ندارد. روز به روز بر دامنه آن فتنه ها افزوده می شود . مسلمانان در مسیر حق و باطل سرگردان می شوند. و واقعاً انتخاب یک فرقه حق از میان هفتاد فرقه کاری دشوار و سخت است. خواص به تاراج رفته در بازار غرور و ریاست و شهوت، نیز عاملی برای گسیختگی و انحراف جامعه خواهد بود…
6- راهکارهای حضرت امیر (علیه السّلام):
امام (علیه السّلام) تنها راه نجات جامعه و جلوگیری از سقوط آنرا بالا آوردن فهم و درک جامعه توأم با کسب تقوی می داند و از این رو می فرماید:
1- 6- دوری از گناه:
امام علی (علیه السّلام) اولین شرط تحقق یک جامعه پویا و زنده را دوری مردم از گناه می داند. و همه مشکلات به وجود آمده را ناشی از تخلفات از فرامین الهی و اصول انسانی می داند و از این رو می فرماید: کارهایی که بواسطه انجام آن بر دوشتان سنگینی می کنند رها کنید (ترک گناه) (ایهاالناس، القوا هذه الازمه التی تحمل ظهورها الاثقال من ایدکم).
اگر گناه در جامعه گسترده شود و دامن خوب و بد را بگیرد و هر یک نسبت به وظائف و تکالیف خود بی اعتناء و یا کم اعتناباشد، جامعه رو به سقوط و ویرانی می گذارد.
2-6- پیروی از امام:
در جامعه اگر بی نظمی و بی انظباطی حاکم شد و مردم از رهبر و ولی امر خود اطاعت نکنند، آن جامعه هم سرانجامی جز سقوط نخواهد داشت. (ولاتصدعوا علی سلطانکم) اگر در این جامعه دستورات حکیمانه رهبر مورد بی رغبتی قرار گیرد و رعیت ازانجام آن سرپیچی کند در آینده ای نه چندان دور از کرده خود پشیمان خواهند شد. (فتذمواغب فعالکم).
عاقبت سرپیچی از رهبری خردمند، غرق شدن در دریای پرتلاطم و طوفان زده حیله ها و نیرنگ ها و دغل بازی های روزگار است. آنان که بی فرمانده طی طریق کنند سرانجامی جز گمراهی و به خطا رفتن ندارند و اگر تصادفاً در مسیر اصلی حرکت کنند( که احتمال آن بسیار کم است) کار بدون علم و آگاهی بی ارزش خواهد بود…
3-6- خود را در فتنه نیندازید:
بعضی از آدم ها شجاعت احمقانه ای دارند. شجاعتی که ریشه در نفهمی و کج اندیشی داشته باشد علاوه بر آنکه ممدوح نیست، مذموم نیز هست. امام (علیه السّلام) می فرماید: بی باکانه وارد آتش فتنه و خون ریزی های ناحق نشوید. آتشی که از قبل برای خود مقدمات آنرا فراهم کرده اید (ولاتقتحموا ما استقبلتم من فورنار الفتنه) خود را در آتش و شعله اختلاف و آشوب به زور گرفتار نسازید. و از فتنه ها، آشوب ها و اختلافات کناره گیری کنید و راه آنرا باز بگذارید تا مدتش سرآید و به اتمام برسد. (و امیطوا عن سننها و خلوا قصد السبیل لها) زیرا ابتلای در آن سقوط و هلاکت فرد و جامعه را به همراه دارد.
منبع: روزنامه کیهان