موضوع علم کلام

موضوع علم کلام

از آنجا که موضوع هر علمی در تعریف آن علم نقش اساسی دارد. در این فصل موضوع علم کلام را به بحث می‌گذاریم. درباره موضوع علم کلام از سوی محققان و صاحب‌نظران آراء مختلفی مطرح گردیده است که نمونه‌هایی از آنها را نقل و بررسی می‌کنیم:

1. موجود بما هو موجود
گروهی از متکلمان، موضوع علم کلام را «موجود بما هو موجود» دانسته‌اند. تفتازانی[1] این قول را به قدماء نسبت داده شود.[2] در توضیح آن گفته‌اند: «متکلم، اعمّ اشیاء یعنی موجود بما هو موجود را مورد بحث قرار می‌دهد و آن را به قدیم و حادث تقسیم می‌نماید، آنگاه موجود حادث را به جوهر و عرض، و هر یک از آن دو را به اقسام مختلف تقسیم می‌کند، سپس به بحث درباره قدیم می‌پردازد و اثبات می‌کند که کثرت و ترکیب در آن راه ندارد و به واسطه صفات ویژه خود از موجودات حادث ممتاز می‌گردد.
آنگاه از طریق اثبات حادث بودن عالم، وجود مُحْدِث (خداوند) را اثبات می‌کند و پس از آن به بحث درباره نبوت و سایر مباحث عقلی و نقلی علم کلام می‌پردازد».
طرفداران این قول برای آنکه موضوع علم کلام از فلسفه اولی ممتاز گردد، قید «علی سبیل قانون الاسلام» را به آن افزوده و گفته‌اند: «اگر چه کلام و فلسفه هر دو پیرامون موجود بما هو موجود بحث می‌کنند لیکن شیوه بحث آنها متفاوت است، زیرا مباحث علم کلام به شیوه‌ای هماهنگ با عقاید اسلامی که از ظواهر کتاب و سنت به دست می‌آید انجام می‌گیرد و حال آنکه بحث‌های فلسفی به صورت آزاد و بر پایه قواعد مسلّم عقلی انجام می‌شود و هرگاه مفاد استدلال عقلی با ظاهر دین مخالفت داشته باشد آن ظاهر، به گونه‌ای تأویل و توجیه می‌شود».[3] مؤلف مواقف[4] بر این نظریه دو اشکال وارد نموده است: یکی اینکه در علم کلام پیرامون مسائلی چون معدوم و حال بحث می‌شود که دارای وجود خارجی نیستند و نیز درباره اموری بحث می‌شود که از احکام وجود ذهنی هستند مانند مباحث مربوط به نظر و دلیل، چنانچه گفته می‌شود: نظر صحیح مفید علم است یا نه؟ و وجه دلالت دلیل چیست؟ و حال آنکه متکلمان قائل به وجود ذهنی نیستند.
اشکال دیگر اینکه: مفاد کلمه «قانون الاسلام» عقاید حقّه است و در این صورت آن آراء که با عقاید حقّه مطابقت ندارند، در زمره مباحث کلامی نخواهند بود، و حال آنکه موضوع علم باید چیزی باشد که همه آراء و نظریات کلامی اعم از صحیح و ناصحیح را پوشش دهد.[5] تفتازانی هر دو اشکال مواقف را پاسخ داده است. در پاسخ اشکال اول گفته است:
بحث درباره معدوم و حال از ملحقات مباحث وجود است و بحث درباره نظر و دلیل نیز از مبادی علم کلام می‌باشد نه از مسائل آن، و بسیاری از متکلمان نیز قائل به وجود ذهنی می‌باشند و کسانی که قائل به آن نیستند، موضوع علم کلام را موجود بما هو موجود نمی‌دانند.
و در پاسخ اشکال دوم گفته است: مقصود از «قانون الاسلام» مطابقت داشتن آراء کلامی با واقع شریعت نیست، بلکه مقصود این است که متکلم همه بحثهای خود پیرامون وجود را هماهنگ با عقاید دینی انجام می دهد و هرگز رأیی مخالف با قواعد قطعی شرع صادر نمی‌کند.[6] در هر حال این نظریه قابل قبول نیست، زیرا چنانکه در مباحث مربوط به بررسی تاریخ علم کلام روشن خواهد شد، علم کلام اسلامی در اواخر قرن اول هجری پدید آمد و موضوعات کلامی مورد بحث آن روز مسائلی چون قضا و قدر، جبر و اختیار، صفات الهی و … بود که از اعراض ذاتی موجود بما هو موجود نیستند، و نسبت دادن نظریه مزبور به قدمای متلکمان (چنانچه از تفتازانی نقل گردید) صحیح نیست، چنانکه مؤلف مواقف آن را به غزالی[7] نسبت داده است، بنابراین باید گفت: نظریه یاد شده در دوره‌ای که مباحث فلسفه اولی در متون کلامی راه یافت توسط متأخران مطرح شده است چنانکه محقق لاهیجی[8] آن را از ویژگی‌های کلام متأخرین به شمار آورده است.[9] و هدف طراحان آن نیز ـ چنانچه گفته‌اند ـ این بوده که علم کلام در اثبات موضوع خود نیازمند فلسفه اولی نباشد، زیرا آنان چنین نیازمندی را مایه سرشکستگی علم کلام می‌دانستند. ولی این توهمی بیش نیست، چنانکه در آینده بیان خواهیم نمود.
2. معلوم از جنبه خاص
گروهی از متکلمان گفته‌اند: موضوع علم کلام معلوم از جنبه خاص است،[10] یعنی از این جنبه که اثبات عقاید دینی به آن مستند می‌گردد. محقق لاهیجی این نظریه را به اکثر متأخرین نسبت داده است و صاحب مواقف یکی از طرفداران آن می‌باشد. بر این نظریه نیز اشکالاتی وارد شده است، چنانکه شارح[11] مواقف گفته است: قید و حیثیت این که معلوم از عقاید دینی باشد یا عقاید دینی به آن مستند گردد هیچگونه دخالتی در این که محمولات مسایل کلامی بر موضوع آن یعنی معلوم حمل شود، ندارد. مثلاً وقتی می‌گوییم خدا قادر است، حمل قادر بودن بر مفهوم خدا مقید به این نیست که معلوم باشد.[12] 3. ذات خداوند
عده‌ای از متکلمان، موضوع علم کلام را ذات خداوند دانسته‌اند، قاضی ارموی،[13] که از طرفداران این نظریه است در توضیح آن گفته است: بحث درعلم کلام پیرامون صفات ثبوتیه و سلبیه و افعال الهی است، اعم از آنچه مربوط به امور دنیوی است، مانند چگونگی حدوث عالم و صدور آن از خداوند و خلق افعال بشر و کیفیت نظام عالم (اجتماع بشری) یعنی بحث درباره نبوت و توابع آن و آنچه مربوط به آخرت است مانند بحث درباره معاد و مسائل سمعی (نقلی) دیگر.[14] به گفته ابوالخیر، قدمای متکلمین موضوع علم کلام را ذات و صفات الهی می‌دانستند.[15] ممکن است مقصود همان نظریه ارموی باشد، یعنی در علم کلام درباره ذات و صفات خداوند بحث می‌شود. بدین صورت که پس از اثبات ذات، صفات ثبوتیه و سلبیه بحث و بررسی می‌گردد. این نظریه قابل قبول است چنان که توضیح آن خواهد آمد.
4. وجود خداوند و وجود ممکنات
بنا به نقل تفتازانی و محقق لاهیجی مؤلف کتاب صحائف[16] گفته است: موضوع علم کلام ذات خداوند من حیث هی و ذات ممکنات از آن جهت که به خداوند احتیاج دارند، می‌باشد، و جهت وحدت میان آن دو وجود است.[17] اشکال این نظریه واضح است، زیرا بحث درباره وجود ممکنات از جهت نیازمندی آنها به خداوند در حقیقت بحث درباره دلالت آنها بر وجود خداوند و صفات کمال او است، و به تعبیر قرآن، هستی‌های امکانی آیات و نشانه‌های وجود و کمالات خداوند می‌باشند. بنابراین در این نظریه موضوع یا مسأله علم کلام با دلیل آن به یکدیگر اشتباه گردیده‌اند.
5. اوضاع شریعت یا عقاید دینی
محقق لاهیجی کلام قدما را چنین تعریف کرده است: صناعتی باشد که قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شریعت به دلایلی که مؤلَّف باشد از مقدمات مسلّمه و مشهوره در میان اهل شرایع، خواه منتهی شود به بدیهیات و خواه نه.[18] مقصود از اوضاع شریعت آراء و عقاید مسلم دینی است که متکلم از آنها دفاع می‌کند.
ابن خلدون نیز موضوع علم کلام را عقاید ایمانی دانسته و گفته است: «موضوع علم الکلام انما هو العقائد الایمانیه».[19] کسانی نیز که علم کلام را به علم اصول دین یا اصول عقاید تعریف نموده‌اند قائل به همین نظریه‌اند. استاد شهید مطهری نیز بر این عقیده است که علم کلام دارای موضوع واحدی نیست بلکه موضوع آن عبارت است از اصول دین و عقاید اسلامی.[20] محقق طوسی در دو کتاب معروف خود در منطق یعنی «اساس الاقتباس» و «منطق تجرید» آنجا که درباره واحد یا متعدد بودن موضوعات علم بحث کرده، علم کلام را در شمار علومی دانسته است که موضوع آنها امور متعدد است.[21] بررسی و تحقیق
در اینجا این سئوال مطرح می‌شود که هرگاه موضوع علم کلام امور متعدد است جامع آنها چیست؟ و آیا جامع، امر ذاتی است یا عرضی؟
محقق طوسی جامع آنها را انتساب موضوعات متعدد به مبدء واحد (خداشناسی) دانسته است. در این صورت جامع، امری خارج از موضوعات علم کلام نیست، همه موضوعات علم کلام سرانجام به خداشناسی منتهی می‌گردند، زیرا بحث‌هایی چون نبوت و معاد نیز در حقیقت مربوط به فعل الهی است که خداوند به مقتضای عدل و حکمت خود رهبرانی را برای هدایت انسانها مبعوث نموده و نیز آنان را در سرای دیگر پاداش و کیفر خواهد داد. بنابراین، وحدت موضوعات مسائل کلام اعتباری نخواهد بود، بلکه وحدت آنها حقیقی است، زیرا همه آنها به موضوع واحدی که ذات الهی است باز می‌گردند.
مرحوم مطهری وحدت مسائل کلام را اعتباری و جامع آنها را غرض و هدف مشترک دانسته است. ولی حق در این باره با محقق طوسی است، زیرا با وجود جامع داخلی و ذاتی، نوبت به جامع خارجی و اعتباری نمی‌رسد.
با توجه به توضیحی که پیرامون کلام محقق طوسی داده شد می‌توان نتیجه گرفت که نظریه‌ای که قبلاً از قاضی ارموی نقل گردید، و آن اینکه موضوع علم کلام ذات خداوند است، نظریه‌أی صحیح و پابرجاست و در حقیقت وی جهت جامع موضوعات مسائل علم کلام را مورد توجه قرار داده است.
بنابراین می‌توان گفت: موضوع علم کلام ذات الهی است و همه بحثهایی که در ابواب مختلف این علم مطرح شده و حتی آن دسته از مسائل کلامی که مستقیماً مربوط به عقاید دینی نیست، نظیر آنچه در رابطه با فلسفه احکام دینی مطرح می‌گردد، نیز در حقیقت ناظر به صفات خداوند است.
حاصل کلام آنکه: اگر جهت جامع مسائل کلامی را در نظر بگیریم موضوع علم کلام، ذات الهی است و اگر موضوعات مختلف مسائل کلامی را مورد توجه قرار دهیم موضوع علم کلام، اوضاع شریعت و عقاید دینی است.[1] . سعد الدین تفتازانی (793ـ712) متکلم برجسته اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه.
[2] . شرح المقاصد، ج 1، صفحه 76.
[3] . شوارق الالهام، ص 8، ما هو علم الکلام، ص 27.
[4] . عضدالدین ایجی (756ـ700) متکلم برجسته اسلامی، پیرو مذاهب اشعریه.
[5] . المواقف فی علم الکلام: صفحه 7ـ8.
[6] . شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 179ـ178.
[7] . ابوحامد غزالی (505ـ450) متکلم نامدار اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه.
[8] . ملا عبدالرزاق لاهیجی، (متوفای 1072) فیلسوف و متکلم برجسته شیعی.
[9] . گوهر مراد، طبع جدید، صفحه 43.
[10] . المعلوم من حیث یتعلق به اثبات العقاید الدینیه، المواقف، صفحه 7.
[11] . میر سید شریف گرگانی (816ـ740) متکلم شهیر اسلامی و طرفدار مذاهب اشعریه.
[12] . شرح المواقف، ج1، ص 42، ما هو علم الکلام، ص 125.
[13] . قاضی تاج الدین ارموی شافعی متوفای 656 هجری مؤلف کتاب «الحاصل من المحصول لفخر الدین الرازی».
[14] . المواقف، صفحه 7. شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 180.
[15] . کشف الظنون، جلد 2، صفحه 1503.
[16] . شمس‌الدین محمد سمرقندی از متکلمان اهل سنّت، مؤلف کتاب «الصحائف فی علم الکلام».
[17] . شوارق الالهام: صفحه 9. شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 180.
[18] . گوهر مراد: طبع جدید، صفحه 42.
[19] . مقدمه ابن خلدون، صفحه 466.
[20] . آشنایی با علوم اسلامی: کلام، عرفان، درس 1 و 2.
[21] . اساس الاقتباس: صفحه 393ـ394. الجوهر النضید: فصل 5، برهان و حدّ.
علی ربانی گلپایگانی – عقاید استدلالی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید