اهداف و غایات علم کلام

اهداف و غایات علم کلام

اهداف علم کلام را می‌توان به صورت زیر فهرست کرد:
1. غایت و هدف علم کلام در ارتباط با متکلم که دو جنبه دارد یکی جنبه نظری و علمی، و دیگری جنبه علمی و تربیتی.
2. غایت و هدف مربوط به انسانهای دیگر که به دو صورت ارشاد و الزام تحقق می‌پذیرد.
3. غایت مربوط به عقاید دینی که عبارت از تبیین، اثبات و دفاع آنها است.
4. غایت مربوط به علوم دینی دیگر که اساس ومبنای آنها به شمار می‌رود.
اینک تبیین غایات و اهداف یاد شده:
الف‌. دین شناسی تحقیقی
محقق لاهیجی در این باره گفته است: اولین فایده علم کلام که به خود متکلم باز می‌گردد این است که از مرز تقلید گذشته و به مرتبه تحقیق ارتقاء می‌یابد.
معرفت تفصیلی و تحقیقی درباره معارف دینی و به ویژه «معرفه اللّه» از ارزشی بس والا برخوردار است که بر کسی پوشیده نیست. دراین جا نمونه‌هایی از توجه فوق العاده اولیاء دین نسبت به این مسأله را یادآور می‌شویم:
1. در حدیثی که از پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ روایت شده، از خداشناسی به عنوان سرآمد و رأس همه دانشها یاد شده است.[1] 2. آنگاه که علی ـ علیه السّلام ـ با سپاهیان خود عازم نبرد با اصحاب جمل بود، یکی از همراهیان، مسأله توحید را مطرح نمود و از امام خواست تا در این باره توضیح دهد، گروهی از افراد سپاه، وی را بر طرح این مسأله در آن شرایط حساس جنگی نکوهش نمودند، ولی امام ـ علیه السّلام ـ نکوهش آنان را بی‌مورد دانسته و فرمود: «دَعُوهُ فَاِنَّ الَّذی یُرِیْدُهُ الْاَعْرابِیّ` هُوَ الَّذیِ نُرِیْدُهُ مِنَ الْقَوْمِ»: او را به حال خود واگذارید، زیرا آنچه او می‌خواهد، همان است که ما از این جمعیت (اصحاب جمل) می‌خواهیم.
آنگاه تحلیلی بسیار عمیق پیرامون یگانگی خداوند و این که مقصود از وحدانیت او چیست ارائه فرمود.[2] 3. آنگاه که آن حضرت برای بار دوم عازم نبرد با معاویه بود، سپاهیان خود را گرد آورد و به ایراد سخن پرداخت ولی به جای آنکه درباره مسائل مربوط به جنگ سخن بگوید، خطبه‌ای مفصل و عمیق پیرامون خداشناسی ایراد فرمود.[3] 4. معاویه بن وهب از اصحاب معروف امام صادق ـ علیه السّلام ـ است، هشام بن حکم گوید: روزی من نزد امام صادق ـ علیه السّلام ـ بودم، ناگاه معاویه بن وهب و عبدالملک ابن اعین وارد شدند، معاویه درباره دو روایت که یکی می‌گوید پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ خدا را دید، و دیگری می‌گوید: مؤمنان در قیامت خدا را می‌بینند از امام ـ علیه السّلام ـ سئوال کرد و گفت: خداوند به کدام صورت دیده می‌شود؟
امام ـ علیه السّلام ـ در حالی که تبسّم بر لب داشت فرمود: «یا مُعاوِیه ما اَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یَأْتی عَلَیْهِ سَبْعُونَ سَنَهً اَوْ ثَمانُونَ سَنَهً یَعِیشُ فِی مِلْکِ اللهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ نِعَمِه ثُمَّ لا یَعْرِفُ اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه» ای معاویه، چه نارواست برای کسی که هفتاد یا هشتاد سال در قلمرو مملکت خداوند زندگی می‌کند، و از نعمت‌های او بهره‌مند می‌گردد، ولی خدا را به خوبی نمی‌شناسد!! آنگاه فرمود: مقصود رؤیت قلبی است، نه رؤیت بصری، سپس بار دیگر ارزش و اهمیّت خداشناسی را یادآور شده فرمود: «اِنَّ اَفْضَلَ الْفَرائِض وَ اَوْجَبَها عَلَی الاِْنْسانِ مَعْرِفَهُ الرَّبِّ وَالاِْقْرارُ لَهُ بِالْعُبودِیَّهِ»:[4] برترین و واجب‌ترین فرائض بر انسان معرفت پروردگار، و اقرار به بندگی او است.
ب. نتیجه تربیتی علم کلام
علم کلام، برای متکلم غایت و نتیجه تربیتی نیز دارد. زیرا در سایه غایت نخست، معرفت وی به خداوند رشد می‌کند و این رشد معرفتی، اعتقاد او را به خدا و احکام دینی راسخ‌تر می‌کند و در پرتو چنین اعتقاد راسخ و پایداری به نیّتی پاک و عبادتی خالص دست پیدا می‌کند[5].
ج. ارشاد و هدایت
مؤلف مواقف در این باره گفته است:[6] یکی از فواید کلام راهنمایی حقیقت جویان با آشکار نمودن راههای معرفت خدا، و الزام معاندان با اقامه دلایل و براهین است.
یکی از اهداف متکلمان و فوائد علم کلام، ارشاد و هدایت جاهلان و منحرفان است، متکلم با بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف بحث و استدلال، افراد مستعد را ارشاد نموده و گمراهان را هدایت می‌کند، تاریخ علم کلام یادآور نمونه‌های بسیاری از هدایت یافتگان توسط بحثهای هوشیارانه متکلمان زبردست و خیرخواه است.[7] در این باره می‌توان از افرادی یاد کرد که توسط ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ و بحث‌های کلامی روشنفکرانه آنان به راه راست رهنمون شدند، ذکر نام و شرح داستان هدایت آنان به تدوین کتاب و بلکه کتاب‌هایی احتیاج دارد، لیکن به عنوان شاهد گفتار به داستان هدایت دو تن از آنان توسط امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ اشاره می‌کنیم:
1. عبدالملک زندیق:[8] وی که مقیم مصر بود با شنیدن نام و آوازه امام صادق ـ علیه السّلام ـ به قصد مناظره با او رهسپار مدینه شد، ولی در آن هنگام امام با جمعی از اصحاب برای انجام مراسم حج در مکه به سر می‌بردند، عبدالملک به مکه آمد و امام را در حال طواف دید، نزدیک شد و با زدن شانه خود به شانه امام نظر امام را متوجه ساخت، امام که از مقصود او مطلع بود از وی پرسید: نامت چیست؟
گفت: عبدالملک.
امام: کنیه‌ات چیست؟
گفت: ابو عبداللّه.
امام: آن فرمانروایی که تو بنده او هستی فرمانروای کجا است، آیا فرمانروای زمین است یا فرمانروای آسمان؟ و آن خدایی که فرزند تو بنده او است خدای زمین است یا خدای آسمان؟ هر کدام را انتخاب کنی مغلوب خواهی شد.
امام ـ علیه السّلام ـ به او فرمود: پس از پایان یافتن طواف نزد ما بیا.
زندیق بعد از آنکه امام از طواف فارغ شد نزد او آمد و پس از یک مذاکره کلامی نسبتاً طولانی به آفریدگار یکتا ایمان آورد و از امام خواست تا او را در زمره شاگردان خود به شمار آورد، امام ـ علیه السّلام ـ به هشام بن حکم دستور داد تا او را آموزش دهد، هشام به وی تعلیم داد و او به عنوان معلم شام و مصر انتخاب گردید.[9] 2. عبداللّه دیصانی:[10] وی نزد امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمد و از آن حضرت خواست تا او را بر وجود خدا راهنمایی کند. امام نام او را پرسید، وی از گفتن نام خود امتناع ورزیده نزد دوستان خود بازگشت، به او گفتند: چرا نام خود را به حضرت صادق نگفتی؟ گفت: اگر می‌گفتم از من می‌پرسید خدایی که تو بنده او هستی کیست؟ گفتند بار دیگر نزد او برو و بخواه تا بدون آنکه نامت را بپرسد درباره خدا با تو سخن بگوید، عبداللّه نزد امام بازگشت و پیشنهاد همراهیان خود را به امام عرضه نمود، امام به او فرمود بنشین، آنگاه تخم مرغی را در دست گرفت و فرمود: ای دیصانی، این پناه‌گاهی سرپوشیده است، که پوستی محکم پیرامون آن را فرا گرفته، و زیر آن پوستی رقیق است، و زیر پوست رقیق طلایی مایع و نقره‌أی مذاب قرار دارد، که به یکدیگر آمیخته نمی‌شوند و کسی از داخل آن اطلاعی ندارد و بر صلاح و فساد آن آگاه نیست، و معلوم نیست که از آن جوجه نر پدید خواهد آمد یا جوجه ماده، ناگهان شکافته می‌شود و مرغانی مانند طاووس‌ها از آن خارج می‌گردند، آیا برای آن مدبری نمی‌اندیشی؟!
هشام بن حکم گوید: دیصانی لحظه‌ای سر فرو افکند، آنگاه به توحید نبوت و امامت ایمان آورد.[11] د. پاسداری از عقاید دینی
محقق لاهیجی سومین فایده علم کلام را حفظ عقاید دینی دانسته و گفته است:[12] «سومین فایده علم کلام مربوط به اصول اسلامی است که عبارت است از حفظ عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل».
چنانکه در آینده خواهیم گفت، عمده‌ترین انگیزه ظهور علم کلام به عنوان یکی از علوم ویژه اسلامی، دفاع از عقاید دینی و مبارزه با اندیشه‌های الحادی و پاسخگویی به شبهات معترضان بوده است.
دفاع از عقاید دینی و پاسداری از سنگرهای اعتقادی و ایدئولوژیکی، یکی از اهداف مقدّس و رسالت‌های خطیر پیامبران الهی بوده و از ارزش بسیار والایی برخوردار است، امام صادق ـ علیه السّلام ـ دانشمندان شیعه را مجاهدانی دانسته است که رویارویی شیطان و جنود او به مصاف ایستاده و از هجوم آنان بر عقاید شیعیانی که قدرت پاسخگویی به شبهات شیاطین را ندارند، جلوگیری می‌نمایند و حتی ارزش جهاد اعتقادی آنان را از جهاد با جسم و جان بالاتر توصیف نموده است.[13] ، [14] امام جواد ـ علیه السّلام ـ علمای پاسدار دین را سکان داران قلبهای مؤمنان دانسته که در پیشگاه الهی مقامی عالی‌تر از دیگران دارند.[15] ، [16] امین الاسلام طبرسی در ذیل آیه کریمه: « فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً »[17] گفته است:[18] این آیه دلالت می‌کند بر این که برترین جهادها و ارزشمندترین آنها نزد خداوند سبحان، جهاد متکلمان در پاسخگویی به شبهات دشمنان دین و پیروان باطل است.
ه‍ . نیازمندی علوم دینی به کلام
همه علوم دینی در اثبات موضوع خود نیازمند علم کلام می‌باشند، زیرا تا وجود و صفات الهی، بعثت و عصمت پیامبران و رهبران آسمانی و … اثبات نگردد، موضوع علومی مانند: تفسیر، حدیث، فقه و غیره اثبات نخواهد گردید.
بدین جهت محقق طوسی در این باره گفته است:[19] اساس همه علوم دینی، علم اصول دین است که مسائلش بر محور یقین می‌گردد، و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر مانند اصول فقه و فروع آن ممکن نیست؛ زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسائل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون پایه است.[1] . توحید صدوق، باب 40، روایت 5.
[2] . توحید صدوق، صفحه 83، حدیث 3.
[3] . توحید صدوق، باب 2، صفحه 41، حدیث 3.
[4] . علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد 4، صفحه 55ـ54.
[5] . به شوارق الالهام، ص 12 رجوع شود.
[6] . «ارشاد المسترشدین بایضاح المحجه و الزام المعاندین باقامه الحجه».
[7] . از آن جمله می‌توان محمد بن عبدالله بن مُمْلک اصفهانی را نام برد که در آغاز در مسأله امامت طرفدار عقیده معتزله بود، ولی توسط عبدالرحمن بن احمد بن جبریه که از متکلمان چیره دست امامیه بود به مکتب امامیه گرایش یافت. (رجال نجاشی، ص 236، شماره ترجمه 625).
[8] . زندیق بر وزن قندیل یعنی دهری و منکر وجود خدا، معانی دیگری نیز برای آن گفته‌اند، به کتب لغت یا شرح اصول کافی صدرالمتألهین: صفحه 215 رجوع شود.
[9] . اصول کافی: جلد 1، کتاب التوحید، باب 1، حدیث 1.
[10] . دیصانی منسوب به دیصان به معنی انحراف است، گفته شده است وی در آغاز مؤمن و از شاگران حسن بصری بود ولی شبهاتی برای او پیش آمد که حسن بصری از عهده پاسخ آنها برنیامد و در نتیجه وی به الحاد گرایید.
[11] . اصول کافی: جلد 1، کتاب التوحید، باب 1، حدیث 4.
[12] . «الثالث بالنسبه الی اصول الاسلام وهو حفظ عقائد الدین عن ان یزلزلها شبه المبطلین» (شوارق الالهام: صفحه 12).
[13] . عُلَماءُ شِیعَتِنا مُرابطُونَ فِی الثَّغْرِ الَّذی یَلی إبْلیسَ وَ عَفاریتَه، یَمْنَعونَهُمْ عَنِ الْخُروجِ عَلی ضُعَفاءِ شِیعتِنا … .
[14] . احتجاج طبرسی: صفحه 17.
[15] . … وَلکِنَّهُم الَّذینَ یُمسِکُونَ اِزمّه‌قُلُوبِ ضُعَفاءِ الشیعه، کَما یُمْسِکُ صاحِبُ السَّفِینَهِ سُکّانَها، اوُلئک هُمْ اْلاَفْضَلُونَ عِنْدَ الله عَزَّوَجَلَّ.
[16] . احتجاج طبرسی: صفحه 18.
[17] . سوره فرقان: آیه 52.
.[18] وفی هذا دلاله علی ان من اجلِّ الجهاد واعظمه منزله عندالله سبحانه جهاد المتکلمین فی حلِّ شبه المبطلین و اعداء الدین». (مجمع البیان،جلد 8ـ7، صفحه 175).
[19] . «ان اساس العلوم الدینیه علم اصول الدین الذی یحوم مسائله حول الیقین و لا یتمُّ بدونه الخوض فی سائرها کاصول الفقه و فروعه، فان الشروع فی جمیعها محتاج الی تقدیم شروعه حتی لا یکون الخائض فیها، و ان کان مقلدا لاصولها، کبانٍ علی غیر اساس». (نقد المحصل: صفحه 1).
علی ربانی گلپایگانی – عقاید استدلالی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید