نویسنده: محمد غفارنیا
یهود در کتاب آسمانی خود خوانده بودند که پیامبری از سرزمین مدینه ظهور میکند. بنابر همین وعده آسمانی، سه طایفه یهودی بنی نظیر، بنی قریظه، و بنی قینقاع به این سرزمین کوچ کرده و در یک میلی مدینه ساکن شده بودند. آنها قلعهها و حصارهایی در اطراف خویش ساخته بودند و باغها و نخلستانهایی به وجود آورده بودند.
هنگامی که رسول خدا به مدینه هجرت فرمود: بنی نضیر با آن حضرت پیمان بستند که با مسلمین به جنگ نپردازند. پیامبر هم این عهد را از آنها پذیرفت. در همان ایام جنگ بدر پیش آمد و مسلمانان پیروز شدند. یهودیان گفتند: به خدا این همان پیامبری است که ما وعده ظهور او را در تورات خوانده بودیم. باز پس از چندی جنگ احد پیش آمد و در این جنگ مسلمانان موقتاً شکست خوردند. این شکست سبب شد تا آنان در نبوت و رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شک و تردید افتند و پیمان خود را بشکنند.
(کعب بن اشرف (رئیس آنان) با چهل مرد سوار کار از مقر یهود به مکه آمد و یک سره به سراغ قریش رفت. آنجا پیمان بستند که همگی متحداً بر ضد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کنند. بعد از پیمان همیاری، ابوسفیان با چهل تن از مکّیان و کعب یهودی با چهل نفر از یهودیان وارد مسجد الحرام شد و در کنار خانه کعبه پیمانها را محکم ساختند. وقتی کعب و یارانش به مدینه مراجعت کردند، این خبر از طریق وحی به پیامبر اسلام رسید.
روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چند نفر از بزرگان و یارانش نزد بنی نضیر آمد، تا از آنها کمک یا وام، برای پرداختن دیه دو مقتول از طایفه بنی عامرکه به دست یکی از مسلمانان کشته شده بود بگیرد.
همان طور که پیامبر در بیرون قلعه یهود، با کعب بن اشرف در این زمینه صحبت میکرد، در میان یهود وسوسه افتاد که شما دیگر این مرد را در چنین شرایط مناسبی گیر نمیآورید. اکنون که او در کنار دیوار نشسته است، یک نفر به پشت بام برود و سنگ بزرگی را بر او بیفکند و شر او را دور کند.
یکی از یهودیان اعلام آمادگی کرد و به پشت بام رفت. پیامبر خدا از طریق وحی آگاه شد و به یارانش فرمود: شما اینجا بمانید، و خود برخاست و به مدینه آمد. اصحاب تصور کردند که حضرت باز میگردد؛ اما بعد آگاه شدند که پیامبر به مدینه بازگشته است، آنها نیز برگشتند.
این جا بود که پیمان شکنی یهود بر رسول خدا مسلم گردید؛ لذا محمد بن مسلمه برادر رضاعی کعب را، مامور کشتن کعب بن اشرف نمود. او هم با مقدماتی (1) این کار را انجام داد.
کشته شدن کعب تزلزلی در یهود ایجاد کرد. به دنبال آن رسول خدا دستور فرمود، تا لشکر اسلام به بنی نضیر هجوم برد.
بنی نضیر تا از مساله باخبر شدند، به قلعههای محکم و دژهای استوار خود پناه بردند و درها را محکم بستند.
پیامبر دستور دادند: درختان نخلی را که نزدیک قلعهها است، بکنند یا بسوزانند. در این هنگام فریاد یهود بلند شد و گفتند: محمد، تو پیوسته از این کارها نهی میکردی؛ پس این چه برنامهای است؟
آیه زیر نازل شد و پاسخ آنها را داد:
(مَا قَطَعْتُم مِّن لِّینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَهً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ) (2)
هر درخت باارزش نخلی را که قطع کرده اید، یا آن را به حال خود گذارده اید، همه به فرمان خداست، تا فاسقان را خوار و رسوا کند.
محاصره چند روزی (3) طول کشید. سرانجام پیامبر برای پرهیز از خون ریزی به آنها دستور داد، تا سرزمین مدینه را ترک کرده و از آن خارج شوند. آنها نیز پذیرفتند که خون هایشان محفوظ گردد و در عوض هر نفر یک شتر و یک مشک آب بردارند و از آنجا بروند.
پس از آن عدهای به اذرعات شام، گروهی به حیره و تعداد کمی هم به سوی خیبررفتند. اموال، اراضی، باغات و خانههای آنها نیز به دست مسلمین افتاد، هر چند آنها هنگام کوچ کردن تا آنجا که میتوانستند خانههای خود را تخریب کردند. آیه 2 سوره حشر تا آیه پنج به بیان این قصه میپردازد. (4)
پینوشتها:
1-نحوه قتل او را ابوالفتح رازی در تفسیر روح الجنان ذکر کرده است: ج11. ص89.
2-حشر/5.
3-بنا به نقل ابوالفتح در روح الجنان. محاصره 21 روز طول کشید.
4-مجمع البیان: ج9. ص257؛ نورالثقلین: ج5. ص272. علمیه قم (با اقتباس و تلخیص)
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول