محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (ع)

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (ع)

نویسندگان: مصطفی اسفندیاری (فقیه)، (1)
حسن عبداللهی (2)
علیرضا نادریان لایین (3)

چکیده
کلام امامان معصوم (علیهم السلام) در کنار معانی والای انسانی که نشان از روحیه‌ی متعالی و اندیشه‌ی اسلامی ایشان دارد، مملو از واژگان و ترکیب‌های زیبا و تأمّل‌برانگیزند که روح آدمی را جلا می‌دهند. بیان ظرافت‌های بلاغی در کلام این بزرگان، امری ضروری است. از این روی شرح و بسط این موضوع از تکالیف مهم دانسته شده و در نوشتار حاضر به موازنه‌ی محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (علیهما السلام) همت گماشته شده است تا توانایی این بزرگواران برای مخاطب آشکار شود. آن بزرگواران سخنان و نصایح گهربار خویش و مبادی اسلام و ارزش‌های اخلاقی را در قالب سخنانی مملو از تصاویر بدیعی بیان کرده و صنعت‌های لفظی مختلفی چون جناس، سجع و … را به کار گرفته‌اند تا بر عمق معنی و تأثیرگذاری کلام خویش بیافزایند و تأثیر و زیبایی آن را دوچندان کنند، بی‌آنکه از عمق و معانی دینی ذره‌ای بکاهند.
در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای نگارش یافته، سعی بر آن است به موازنه‌ی نمونه‌هایی از محسنات لفظی سخنان این دو امام (علیه السلام) که در کنار معانی والا و ترکیب‌های بی‌نظیر در پوشش صنایع بدیع جای گرفته‌اند و از طبع دلکش ایشان برآمده است، پرداخته شود.
مقدمه
کلام امامان معصوم (علیهم السلام) از عمق مباحث قرآنی و دینی و مطالب اخلاقی ناب اسلامی نشئت می‌گیرد، بدین لحاظ، تأثیر والایی بر خواننده دارد. همین امر باعث شده است از دیرباز، به نسخه‌ی شفابخش برای امور معنوی و اخلاقی جامعه‌ی اسلامی تبدیل شوند و راهنمایی‌هایشان سکان‌دار کشتی اخلاق بشریت در هجمه‌های مکرر فرهنگ‌های بیگانه شود. صحت این سخن زمانی آشکارتر می‌شود که به پژوهش در سخنان این بزرگان پرداخته شود. از دیگر سو، بیان این نکته نیز شایان اهمیت است که کتاب‌هایی چون نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه در کنار اینکه نمونه‌ی ممتازی در زمینه‌ی هدایت بشر به سوی رویه‌ی صحیح زندگی به شمار می‌روند، از نظر ادبی نیز در جایگاه والایی قرار دارند.
از نظر بلاغت و قوت بیانی، تمجیدهای فراوانی از سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) شده است، تا آنجا که بزرگان ادب، درباره‌ی کلام حضرت علی (علیه السلام) گفته‌اند: «بالاتر از سخن بنده و پایین‌تر از سخن خداست» (مطهری، 1372: 358).
تمام این گفته‌ها در پی اثبات یک نتیجه‌اند و آن اینکه اهمیت سخن بزرگان تنها از نظر صبغه‌ی دینی، نصیحت‌گونه و از جنس هدایت بشری نبوده، بلکه از نظر ادبی و بلاغی نیز در درجه‌ی بالایی قرار دارند، در حدی که جزو نوادر بی‌بدیل ادبیات عربی و دینی به شمار می‌روند.
همین نکته، نگارندگان را ترغیب کرد تا از رهگذر این مقاله به پژوهش درباره‌ی سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) بپردازند.
پژوهش پیرامون فنون بلاغی، در ابتدا منحصر به قرآن و زیبایی‌های ادبی آن بود. ابوزکریا یحیی‌بن زیاد کوفی، مشهور به فراء در کتابش معانی‌القرآن به بررسی آرایه‌های ادبی قرآن پرداخت. این جریان ادامه داشت تا اینکه نوبت به افرادی چون جاحظ در کتاب البیان و التبیین و ابن المعتز در کتاب معروفش البدیع می‌رسد. بدون شک پژوهش پیرامون علم بدیع و محسنات لفظی در بلاغت عربی ادامه داشته و خواهد داشت.
کتاب ترجمه و شرح اشعار منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امامان معصوم (علیهم السلام) که توسط عالم گرانقدر، حسن عبداللهی، جمع‌آوری شده، دربردارنده‌ی بخشی از اشعار و خطبه‌های امام سجاد (علیه السلام) بوده که در درجه‌ی بالایی از مناجات است و نشان ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار دارد. کتاب صحیفه الرضا (علیه السلام) نیز توسط استاد جواد قیومی‌اصفهانی گردآوری شده و مجموعه‌ی کاملی از دعاها و زیارت‌های امام (علیه السلام) است. مطالب این دو کتاب ارزشمند، جدا از بلاغت، در درجه‌ی بالایی از مناجات قرار دارند. علاوه بر آن، دربرگیرنده‌ی ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار بوده و دارای مشخصه‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی است.
با توجه به غنای این دو مجموعه، از نظر مضامین، کمال تجربه و ساخت بی‌نقص، بیان ارزش ادبی و فنی این دو در گرو زیبایی است که در بندهای این دو کتاب وجود دارد.
نگارندگان مقاله‌ی حاضر تلاش می‌کنند به واسطه‌ی شناسایی و موازنه‌ی آرایه‌های ادبی این دو منبع، به بررسی زیبایی‌های آنها بر اساس شواهد و به صورت موردی بپردازند. بنابراین در این مسیر پژوهشی خود به شیوه‌ی تحلیلی گام نهاده‌اند و پیرامون محسنات لفظی و اثر آن بر جان شنوندگان سخن می‌گویند.
این بررسی به بیان مهم‌ترین راه‌هایی که در ایجاد موسیقی نثر مؤثّرند مانند: سجع، موازنه و … می‌پردازد. ویژگی این مقاله، در روش بررسی و هدفی است که دنبال می‌کند. روش کار، کتابخانه‌ای و بررسی توصیفی- تحلیلی موضوع با بهره‌گیری از مثال‌های ممتازی است که حاوی محسنات لفظی هستند، آنگاه در حد امکان به شرح مثال‌ها پرداخته می‌شود.
در مقاله‌ی پیش‌رو سعی بر این است تا از منابع مختلف و صحیح‌ترین نظریه‌ها، برای بیان زیبایی فنی مثال‌ها بهره گرفته شود و محسنات بدیعی با شواهد بلیغی از سخنان امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) آراسته شود، ولی به جهت کوتاهی مجال، به شرح مختصری پیرامون آنها اکتفا می‌شود و بیشتر محسنات لفظی به صورت آماری بیان می‌شود. امیدواریم نوشتار حاضر راهی به سوی فهم کلام امامان معصوم (علیهم السلام) باشد و با توجه به اینکه پژوهش مستقلی در این زمینه انجام نشده است، پیش از بیان شواهد مثالی و کاربست صنایع بدیع لفظی در آن، به معرفی مختصری از علم بدیع پرداخته می‌شود تا مخاطب با اشراف کامل، ادامه‌ی مطالب را مورد مطالعه قرار دهد.
پیشینه
درباره‌ی امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) تحقیقات و پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است که قابل شمارش نیست و مجالی برای بیان تک تک آنها وجود ندارد، امّا در زمینه‌ی بررسی اصول بلاغی و به خصوص موازنه‌ی محسنات لفظی در سخنان این دو بزرگوار، تاکنون هیچ تحقیق و پژوهش مستقلی صورت نگرفته که همین امر منجر شده است تا یکی از نوآوری‌های اصلی مقاله‌ی حاضر، موازنه و بررسی محسنات لفظی در کلام این دو بزرگوار باشد.
شایان ذکر است که موازنه‌ی حاضر تنها یک بیان صرف شواهد مثالی بدون تحلیل نیست، بلکه در این مقاله، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلامِ هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و تحلیل توان این دو بزرگوار در زمینه‌ی بلاغت عربی و چگونگی به کارگیری محسنات لفظی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است تا از این رهگذر ثابت شود که این بزرگواران در کنار قیادت دینی، در زمینه‌ی بلاغت و بیان عربی نیز یکه‌سوارانی بی‌بدیل بودند.
علم بدیع
دانشی است که به کمک آن، روش‌های زیبایی‌بخش کلام که سخن را زیبا و مقبول می‌سازند، شناخته می‌شوند، البته پس از رعایت مطابقت سخن با مقتضای حال و روشنی دلالت آن بر مراد، این روش‌ها در دو مجموعه دسته‌بندی می‌شوند: یک مجموعه به لفظ و آرایش آن و دیگری به معنا و زیباسازی آن برمی‌گردد. اولی را آرایه‌های لفظی و دومی را آرایه‌های معنوی می‌نامند (قزوینی، 1430ق: 287).
محسنات لفظی مربوط به زیباسازی لفظ بوده و نشانه‌ی آن این است که اگر لفظ به مرادف خود تغییر یابد، زیبایی آن از بین می‌رود، از جمله آرایه‌های لفظی: جناس، سجع، و … هستند، این محسنات در کتاب‌های بدیعی، کمتر از محسنات معنوی‌اند (میدانی، 1416ق: 317).
نمونه‌های محسنات لفظی در کلام دو بزرگوار عبارت‌اند از:
اقتباس
به کارگیری قرآن کریم یا حدیث شریف در شعر و نثر را گویند. در متن به اینکه سخن از آن اوست، تصریح ندارد و مانعی نیست که لفظ اقتباس شده را به زیاده یا نقصان یا تقدیم و تأخیر تغییر دهد، چراکه قصد از این کار، نشان دادن مهارت و محکم کردن رابطه میان سخن گوینده و کلام اقتباس شده است (4) (تونانی، بی‌تا: 217).
نمونه‌های اقتباس در صحیفهالرضا عبارت‌اند از:
– سیدی و أن عرفتَ من عملی شیئاً وأشرکنی فی الرّحمه معهما و ارحمهُما کما ربیانی صغیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
– یا مُحیی العِظام و هی رَمیم و مُنشِئُها بعد الموت (همان: 48).
– اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و البِسه در عک الحصینه (همان: 54).
امام (علیه السلام) در این نمونه‌ها، از آیه‌ی 24 سوره‌ی اسراء (5) و آیه‌ی 78 سوره‌ی یس (6) و در مورد پایانی، از حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر اقتباس کرده‌اند.
نمونه‌های اقتباس در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– ما هذاالتقصیر و قد وخطک القتیر، ووافاک النذیر، و إلی الله المصیر (عبداللهی، 1383: 221).
– ستنقل من القصور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالجبور، کل نفسٍ ذائقهالموت (همان: 222).
– یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم***یا کاشف الضُّرِّ و البلوی مع السَّقَم (همان: 236).
– فإنَّک مِنِّی یا علی موالفاً کهارون *** من موسی اخٌ لی و صاحب (همان: 176). (7)
امام (علیه السلام) در این نمونه‌‎ها، از آیات 28 و 185 سوره‌ی آل عمران (8) و آیه‌ی 62 سوره‌ی نمل (9) و حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی حضرت علی (علیه السلام) اقتباس کرده‌اند (ابن ابی‌الحدید المدائنی، 1998م: 3757).
در این صنعت بدیع به خاطر همگونی که بین کلام مدنظر گوینده و مطلب اقتباس‌شده پدید می‌آید، در شنونده، تلذذخاطر ایجاد می‌شود و کلام، بهتر در ذهن مخاطب جای می‌گیرد. چون معمولاً مطالب مورد اقتباس، از جمله مطالب مشهور و مقبول طبع مخاطبان است و همین عامه‌پسندبودن باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام و زیباتر شدن سخن گوینده می‌شود.
اقتباس باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام بر شنونده می‌شود. شواهد مثالی مربوط به امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) از زیبایی بالایی برخوردار بوده و البته ظرافت‌های کلامی هر دو امام همام (علیه السلام) قابل تأمّل است.
در شواهد بالا، تسلط هر دو امام (علیه السلام) بر آیات قرآنی و توان بیانی، کاملاً آشکار بوده و این مهم از رهگذر شواهد بیان‌شده آشکار است.
سخنان امام رضا (علیه السلام) بیشتر حالت نصیحت‌گونه و با لطافت بیانی خاصی بوده؛ در حالی‌که سخن امام سجاد (علیه السلام) تاحد زیادی رسمی و تنبیه‌گونه است و به نوعی به طور مستقیم، عقلانیت فرد را هدف قرار داده‌اند. همین خطاب عقل‌گرایانه منجر به ایجاد نوعی خشونت در کلام ایشان شده، چراکه کلام، عاطفه‌ی کمتری دارد.
ترصیح
تقسیم سخن به قسمت‌های گوناگون و آوردن هر لفظ با موافق آن در وزن و روی و به سخنی دیگر، به کارگیری سجع‌های متوازی در کلام است (عبدالحمید، 2001م: 106).
نمونه‌های آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أللهم أشعِب به الصَّدع وارتق به الفَتق و أمِت به الجُور و أظهِر به العدل (قیومی اصفهانی، 1378: 54).
– اللّهم اعطِه فی نَفسهِ و أهلِه و ذُریته و أمَّته و جمیع رعیته ما تُقرٌ به عَینُه و تُسرُّبه نفسُه (همان: 70).
– إنَّهُ لا یذِل من والَیتَ و لا یعِّزُ من عادَیت یا مَن تفرَّد بالملک فلا نِدَّ له فی مَلکوت سُلطانه و توحَّدَ بالکبریاء فلا ضِدَّله فی جبروت شأنه (همان: 86).
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– ماذا الرای العازب، و الرُّشد الغائب، و الأمل الکاذب، ستنُقَل من القُصور و ربّاتِ الخدور و الجذل و السرور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالحبور (عبداللهی، 1383: 222).
– فیا قلیل التحصیل و یا کثیر التعطیل، و یا ذالأمل الطویل، بناؤک للخَراب و أجلک إلی اقتراب (همان: 223).
– أُفٍ لدنیا، لا یرقی سلیمها و لا یصحُّ سقیمها و لایندمل کلومها، و عودها کاذبه و سهامها صائبه و آمالها خائبه (همان: 226). (10)
ترصیح، در واقع کاربرد متقارن سجع‌های متوازی است. پس در مجموعه سجع متوازی وارد می‌شود و این اشتراک الفاظ در وزن و قافیه بر غنای موسیقی کلام اثرگذار است. به خاطر تکلیف بالا، کاربرد ترصیع در شعر و نثر کم است، با این وجود، این آرایه در صحیفه امام رضا (علیه السلام) و کلام امام سجاد (علیه السلام) بدون تکلف و فراوانی وجود دارد و شاهد تأثیر موسیقایی و زیبایی آن در کلام هستیم.
در موازنه‌ی بین کلام این دو امام همام (علیهما السلام) این نکته قابل ذکر است که واژه‌های امام رضا (علیه السلام) از نرمی و همگونی بیشتری برخوردارند و این مهم، متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر عباسی بوده، البته این بدین معنا نیست که واژه‌های امام سجاد (علیه السلام) دشوار یا دارای غرابت استعمال‌اند، تنها نوع چینش واژگانی امام رضا (علیه السلام) روان‌تر بوده که این امر در کاربرد اسلوب‌ها، کلمه‌ها و لغت‌های حضرت آشکار است.
تشابه‌الاطراف
نوعی مراعات‌نظیر بوده، گویی سخن با آنچه با آغازش متناسب است، ختم شود (محمود یاسین، 1418ق: 139).
نمونه‌های آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– واجعَل لَه مِن لَدُنکَ علی عدُوِّک و عدوِّه سُلطاناً نصیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 54)
– یعلَمُ ما یسرون و ما یعلنون فَسیکفیکَهمُ الله و هو السُّمیع البَصیر (همان: 156).
نمونه‌هایی از آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– اعتمادک علی الصحه والسلامه خُرقٌ، و سکونک إلی المال و الولد حمقٌ (عبداللهی، 1383: 229)

– فعقبی حلاوات الزمان مریرهٌ *** و إن عذُبت حیناً فحیناً خرابقُ (همان: 229). (11)

شواهد مثال در موارد بالا نمایانند و نیازی به بیان ندارند، امّا این نکته قابل ذکر است که در این صنعت بدیع، نوعی تشابه معنوی میان بندهای سخن وجود دارد و میان آغاز و پایان جمله ارتباط ایجاد می‌شود که با اندک دقتی در کلمه‌های آغازین و پایانی آشکار است. همین مسئله باعث زیبایی دوچندان کلام می‌شود. موضوع شایع در این آرایه، کاربرد آن در بازی با الفاظ است، به گونه‌ای که زیبایی آن متأثر از تداعی و ارتباط خاصی است که میان کلمه‌ها وجود دارد. در این مقطع، کلام امام سجاد (علیه السلام) صائب‌تر بوده، چراکه به نوعی، از صنعت بدیعی مذهب کلامی که نوعی صنعت بدیعی معنوی است، نیز بهره برده‌اند، هرچند کلام امام رضا (علیه السلام) نیز بار معنایی کاملی را افاده می‌کند، امّا کلام امام سجاد (علیه السلام) صلابت بیشتری داشته و عقلانی‌تر است. همین عقلانی‌بودن یکی از امتیازهای این صنعت بلاغی بوده که باعث جذابیت بیشتر کلام امام سجاد (علیه السلام) شده است.
تلمیح
اشاره به قصه یا شعری است بدون آنکه یادی از آن شود (تفتازانی، 1422ق: 92).
مقصود از این اشاره آن است که هرچه در ذهن دارد، نزد مخاطب تثبیت کند.
نمونه‌های آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– و بِوَصیه المُختار المُسمّی عندک بقسیم الجنّه و النّار (قیومی اصفهانی، 1378: 42).
– و أیده بِروحِ القُدس مِن عندک و اسلُکهُ من بین یدیه و من خلفه رصداً (همان: 44).
عبارت اول، اشاره به ولایت امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم اشاره به لیلهالمبیت و داستان معروف آن دارد. این آرایه و فراوانی در کلام حضرت مشاهده می‌شود.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

– وجدی رسول الله فی کلِّ مشهدٍ *** و شیخی أمیرالمؤمنین وزیره (عبداللهی، 1383: 207).
– و آلک أمسوا کالإماء بذلَّهٍ *** تشاعُ لهم بین الأنام فَجایعُ (همان: 209). (12)

در مثال‌های بالا عبارت اول، اشاره به وصیت‌های امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم، اشاره به داستان اسرای کربلا و حرکت ایشان به سوی شام دارد. این صنعت بدیعی به خاطر تناسبی که میان موضوع اصلی و قصه‌ی مورد استفاده و تداعی آن در ذهن مخاطب دارد، داستان را در ذهن شنونده زنده می‌کند، به خاطر تشبیه و بهره‌گیری از داستان، مخاطب را جذب می‌کند و سخن نزد وی تصویر می‌شود. البته نوع ایجاز نیز دربردارد، از دیگر سو، با توجه به ابهامی که در برخی از تلمیح‌ها نهفته است، مخاطب به فکر و دقت‌نظر نیاز دارد تا به مقصود برسد. این امر بر زیبایی کلام اثر می‌گذارد، برای فهم زیبایی سخن باید شنونده به داستان آگاه باشد، از این‌روی تأثیر این آرایه را در کلام ایشان مشاهده می‌کنیم. در مقام موازنه‌ی کلام، هر دو امام همام (علیه السلام) بار معنایی کاملی دارند، فقط امام سجاد (علیه السلام) بیشتر به یاد حوادث کربلا سخن می‌گویند و به همین علت اکثر تلمیح‌های ایشان به واقعه‌ی مذکور ارتباط پیدا می‌کند، حال آنکه امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام اغنای مخاطب خویش هستند و بیشتر به مطالب کلی نظر دارند.
حسن انتها
اینکه متکلم، سخن خود را با چیزی ختم کند که احساسات را به حرکت وادارد و خیال را برانگیزد، از آن جهت که ختم سخن، آخرین چیزی است که گوش آن را می‌شنود، پس اگر نیکو باشد دل‌ها بدان می‌گرایند و گوش‌ها از آن لذت می‌برند. زیباترین سخن آن است که انتهای کلام را بنمایاند و بارزترین افکار را با انسجام در خود جای دهد که آن را «براعه المقطع و حسن الخاتمه» نیز گویند (محمود یاسین، 1418ق: 171).
شواهد این آرایه در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– یا سامِعَ کلِّ صوتٍ؛ و یا سابِقَ کل فوتٍ، یا مُحیی العِظامِ و هی رَمیم، و مُنشِئها بعد الموت صلِّ علی محمّدٍ و آل محمدٍ واجعل لی من کلِّ همٍّ رجا و مَخرجاً و جمیعِ المؤمنین، إِنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قدیر (قیومی اصفهانی، 1378: 48).
نکته‌ی قابل توجه اینکه در اینجا جمعی از آرایه‌های بعدی گرد هم آمده‌اند، مثلاً اسلوب جمع و تلمیح نیز در این کلام وجود دارد.
– حَسبی من هو حَسبی، حسبی من لم یزل حسبی، حسبی من کان مُنذُ قَطُّ کنتُ لم یزل حسبی، حسبی الله لا اله الا هو، علیه توکَّلتُ و هو ربُّ العرشِ العَظیم. (همان: 96).
شواهد این صنعت بدیعی در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أفامِنتَ الأیام و طول الأسقام، و نُزولِ الحِمام، و الله یدعوا إلی دارالسلام (عبداللهی، 1383: 220).
– التوبه و اغسل الحوبه، و حسن العمل قبلَ حلول الأجل و انقطاع الأمل، فکل غائبٌ قادمٌ و کل غریبٍ غارمٌ، و کل مفرطٌ نادمٌ. فاعمل للخلاص قبل القصاص، و الاخذ بالنَّواص (همان: 233).
– و الخُلود إلی دارالاحزان، و السّکون إلی دارالهوان و قدنطق القرآن بالبیان الواضح فی سوره الرَّحمان «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (26) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ» (همان: 213). (13)
همان‌گونه که از نام این صنعت بدیعی برمی‌آید، حسن ختام، خلاصه‌ی افکار نثرنویس است، به همین دلیل در خاتمه‌ی کلام می‌آید و باید از نظر تأثیرگذاری در حدی باشد که جان‌ها و طبایع را به حرکت درآورد و دل‌ها را مجذوب کند. این زیبایی، برگرفته از فیض روحی برخاسته از اعمال قلب است، پس خاتمه، جدا از متن نیست، بلکه به منزله‌ی اعضای جسم است و باید در شروع و پایان زیبا باشد، چون که شروع و پایان سخن، معنا و مقصود را بیان می‌دارند (محمود یاسین، 1418ق: 176).
در شواهد مثال کاملاً واضح است که امام سجاد (علیه السلام) از کلام خود به عنوان حربه‌ایی برای بیدارسازی مخاطب و جامعه بهره می‌برند، در حالی که امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام بیان و خطابه هستند، بدین جهت سخنان ایشان روان‌تر و ساده‌تر است.
جناس
به آن تجنیس و مجانسه نیز گویند، عبارت است از توافق دو لفظ در نطق با وجود اختلافشان در معنا (لادقی، 1963م: 207). سبب این نام‌گذاری آن است که ترکیب حروف الفاظ آن از یک جنس هستند. جناس دوگونه است: تام و ناقص (ابوالعدوس، 1427ق: 276).
انواع آن عبارت‌اند از:
1. جناس مضارع
جناسی است که در آن دو حرف مختلف و هم‌مخرج وجود دارد، مقصود از تقارب آنچه در نزد علمای تجوید است، نیست، بلکه شامل حروف هم‌مخرج می‌شود (تونانی، بی‌تا: 130).
این صنعت، برخی اوقات در مباحث علم تجوید نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.
نمونه‌های آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– و إن رَددتَ مع ذلک سُؤالی و خابت إلیک امالی (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
– و بِکَ أعُوذ و بک ألوذ (همان: 118).
– حینَ تَطَوَّلتَ علیَّ بالرِّضا و تَفَضَّلتَ بالعَفوِعمّا مَضی (همان: 44).
– و افتَح لَهُ فتحاً یسیرا و اجعَل لَه من لدُنک عَلی عَدوِّکَ وَ عَدوَّه سُلطاناً نصیرا (همان: 54).
شاهد در«سوالی و أمالی»، «أعوذ و الوذ»، «تَطَوَّلتَ و تَفَضّلت»، «یسیر و نَصیر» است که حروفش متقارب المخرج‌اند، درموارد مثالی بالا، امام رضا (علیه السلام) با ظرافت بسیار بالایی این صنعت را به کار برده‌اند.
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أما أعبَرتَ بمن مضی من أسلافکَ وَ من وارَته الارضَ من آلافک (عبداللهی، 1383: 184).
– تمکَّن من دُنیاه، و نال منها مُناه (همان: 187).
– و کثره تعبه فی طلابها، و تکادحه فی إکتسابها و تکابده من أسقامها و أوصابها (همان: 192). (14)
شاهد در «أسلافک و آلافک»، «دنیاه و مناه» و «تکادحه و تکابده» است که حروفش متقارب المخرج‌اند. این تقارب تلفظی و مخرجی باعث زیباتر شدن کلام حضرت شده است و شنونده متأثر از شباهتی که میان حروف دو لفظ متفاوت احساس می‌کند، سرخوش می‌شود.
به کارگیری این صنعت باعث می‌شود تا القای کلام به وسیله‌ی مخاطب نیز روان‌تر و سهل‌تر شود، چرا که جناس مضارع به خاطر زیبایی که دارد موجب آمادگی بیشتر مخاطب برای شنیدن و برداشت مفهوم ذهنی گوینده شده و این امر از ویژگی‌های اختصاصی این صنعت است.
زیبایی کلام ائمه (علیهم السلام) در این‌گونه شواهد مثالی فنی آشکارتر می‌شود. هر دو امام همام (علیهما السلام) به خوبی از این صنعت استفاده کرده‌اند، کلام امام سجاد (علیه السلام) عقلانی‌تر و رسمی‌تر و به نوعی مانند اسلوب علمی بوده، در حالی که کلام امام رضا (علیه السلام) از سلاست خاصی برخوردار است و واژه‌های راحت‌تر و همگون‌تری را به کار برده‌اند.
2. جناس اشتقاق و شبه‌اشتقاق
دو نوع دیگر نیز به جناس، ملحق می‌شوند، یکی، اشتقاق که دو لفظ را با هم جمع کند، دوم، مشابهت دو لفظ را جمع کند که شبه‌اشتقاق نامیده می‌شود (عبدالحمید، 2001م: 100).
جناس اشتقاق
به کارگیری اشتقاق‌ها از یک ماده‌ی لغوی را گویند، دیور جراند و دریسلر آن را «تکرار جزئی» می‌نامند. اتحاد ریشه‌ی معجمی از دو طرف را گویند. آنچه اشتقاق را از دیگر نمونه‌های تکرار جدا می‌سازد، احتمال گوناگون بودن شاهد مثال‌های آن است، چون امکان دارد از یک ماده بیش از یک اشتقاق باشد، در این زمینه زبان عربی از دیگر زبان‌ها متمایز می‌شود (همان).
پیرامون این آرایه، نمونه‌های فراوانی در صحیفه امام رضا (علیه السلام) وجود دارد، از جمله:
– إلهی بَدَت قُدرتُکَ وَ لَم تَبدُ هیئهً لکَ (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
– فَجَهَلُوکَ وَ قَّدروکَ و التّقدیرُ علی غیرِ ما به شبَّهوکَ، فإنّا بریءٌ یا إلهی من الذین بالتَّشبیه طَلَبوکَ (همان: 54).
– اللَّهمَّ و أمِنهُ بأمانِکَ الوَثیق و انصرهُ بنَصرکَ العزیز … و قوَّه بقُّوتِکَ … اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (همان: 5).
– حتّی تحلیّنا مَحلَّه. (همان: 54).
در «بدت و تبد»، «قدروک و التقدیر»، «انصر و قوه»، «ال و عاد» و «حلّ و تحلُّ» این نوع جناس وجود دارد. در این مورد برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

– بلی اوردته بعد عزِّ و منعهٍ *** مواردَ سوءٍ ما لهنَّ مصادر (عبداللهی، 1383: 193).
– والله یعلمُ انّا لا نُحبُّکُم *** ولا نَلومُکُم أن لا تُحِبُّونا (همان: 247).
– من عرف الرَّبِّ فلم تُغنِه*** معرفهَ الرَّب فذاک الشَّقی (همان: 248). (15)

در «أورد و موارد»، «نحبکم و تحبونا» و «عرف و معرفه» این نوع جناس وجود دارد. برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است. کاربرد همگون ریشه‌ها منجر شده است کلام نوعی آهنگ و ریتم به خود بگیرد و تلفظ آن روان‌تر و سلیس‌تر شود. از رهگذر این موضوع، کلام گوینده در سیاق بهتری قرار گرفته، مطلوب طبع واقع شده است و تأثیر کامل‌تری بر مخاطب می‌گذارد.
هر دو امام (علیه السلام) نصیحت‌گونه عمل می‌کنند و صبغه‌ی ارشاد بر کلامشان، غلبه تامی دارد، البته کلام امام رضا (علیه السلام) نوعی استیناس در بردارد، البته امام سجاد (علیه السلام) نیز از این مهم بی‌بهره نبودند بیشتر از اسلوب حکیم و مذهب کلامی و سایر صنایع بلاغی عقلانی و اثباتی مانند کیفیت شناخت خدا در مثال سوم استفاده کرده‌اند.
جناس شبه‌اشتقاق
آنگاه که دو لفظ جناس از یک ریشه مشتق نشوند ولی میان حروف مشابهت فراوانی باشد، به گونه‌ای که مخطاب تصور کند آن دو از یک ریشه مشتق شده‌اند، در اینجا جناس شبه‌اشتقاق وجود دارد که آن را جناس «مشابهت یا جناس مطلق» نیز می‌نامند.
نمونه‌های آن را در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– حتی لایستَخفی بِشیءٍ من الحَق مَخافهَ أحدٍ من الخَلق (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
– و بالله أستَنجح و بِمُحمَّدٍ رسولُ الله و آلِ محمَّد … و علیهم أتوجه (همان: 82).
در کلمه‌های «الحق و الخلق» و «أستنجح و أتوجه» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

– و کُفِّن فی ثوبین واجتمعت له *** مُشیعهً إخوانه و العشائر (عبداللهی، 1383: 196).
– أکابر اولادٍ یهیجُ إکتئابُهُم *** إذا ما تناساه البنونُ الاصاغرُ (همان: 197).
– لنحن علی الحوض رُوادَهُ *** نَذُودُ وَ نَسقی ورّادَهُ (همان: 202). (16)

در کلمه‌های «مُشیعَهً و العشائر»، «أکابر و إکتئابُهُم» و «رُواد و ورّاد» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند که از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست. پی‌بردن به همین خطای ذهنی باعث تلذذ مخاطب و توجه بیشتر به کلام شده است تا از خطای احتمالی مجدد در امان باشد، از دیگر سو، همین تشابه که در واقع عدم تشابه بوده، باعث جای‌گیری بهتر کلام در ذهن مخاطب شده است و پس از فهم تفاوت بین دو کلمه، مطلب برایش لذت‌بخش‌تر می‌شود.
این صنعت به خاطر فنی‌بودن، بیشتر در کلام بزرگان ادب و بلاغت عربی و موارد گوناگونی از آن در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد، همین امر مهر تأییدی بر توان ادبی امامان همام (علیهم السلام) است. این شاهد مثال واضح نیاز چندانی به توضیح ندارد و در زیبایی آن همین بس که به مثابه ترازویی برای نمایاندن توان ادبی و بلاغی فرد است.
3. جناس مُصَحّف
یعنی دو لفظ در تعداد حروف و ترتیب، مشابه و در نقطه‌ها، مختلف باشند، به گونه‌ای که اگر یکی از نقطه‌ها زدوده شود، از کلمه‌ی دیگر متمایز نمی‌شود (تونانی، بی‎‌تا: 128).
شاهد آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
– و اللهُ مُحیطٌ بی و یحجزکَ عنّی و یحولُ بَیتی بحَولِه و قُوَّتِهِ (قیومی اصفهانی، 1378: 162).
شاهد در «یحولُ و بِحَولِ» است که «الباء و الیاء» در آن اختلاف دارند. این آرایه بر زیبایی کلام حضرت افزوده است.
شاهد آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت است از:
– عُد إلی ذکر المنقول إلی الثری، و المدفوع إلی هول ما تری (عبداللهی، 1383: 199). (17)
شاهد در «ثری و تری» است که «ث و ت» در تعداد نقطه‌ها اختلاف دارند. اگر نقطه‌های این دو لفظ برداشته شود، خواننده دچار تشویش می‌شود. از دیگر سو، همین اختلاف ساده گاهی منجر به قرار گرفتن مخاطب در ورطه‌ی حالت معماگونه در خواندن کلام و درک مفهوم مدنظر باشد. وجود این آرایه بر زیبایی کلام امامان همام (علیهم السلام) افزوده است.
4. جناس لاحق
یعنی اختلاف در نوع حروف باشد، حال آنکه وزن یکی است و تقاربی میان دو کلمه نیست. این اختلاف یا در ابتدا یا در وسط یا در پایان قرار می‌گیرد (جرجانی، 2003م: 231).
شواهد آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أن ترحم والدی الغریبین فی بُطونِ الجَنادل، البَعیدینِ مِنَ الأهلِ و المنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
– یا سامِعَ کلِّ صوتٍ و یا سابقَ کلِّ فَوتٍ (همان: 48)، در این مورد جناس مضارع نیز به کار رفته است.
– التی یرجِعُ إلیها الغالی و یلحَقُ بنا التالی (همان: 43).
– اللهم أمنحنا أکتافهم و ملّکنا أکنافهم (همان: 86).
«الغریبین و البَعیدین»، «سامَعَ و سابقَ»، «الغالی و التالی» و «أمنحنا و ملّکنا» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام حضرت رضا (علیه السلام) افزوده است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– بذلک جری القلم علی صفحه اللوح فی القدم فما هذا التَّلهف و النَّدم (عبداللهی، 1383: 214).
– أفراسها غائره و سطواتها قاهره (همان: 216).

– و من ساءنا ساء میلاده *** فیوم القیامه میعاده (همان: 202). (18)

«قلم و قدم»، «غائره و قاهره»، «المعاد و مهاد» و «میلاده و میعاده» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام امام سجاد (علیه السلام) افزوده است، در اکثر موارد کلام امامان همام (علیه السلام) دربردارنده‌ی موارد متنوعی از مثال‌ها است.
5. جناس غیرتام «متکنف الوسط»
قیدی از قیدهای مذکور که در جناس تام مختلف باشد و دوگونه است: یکی اینکه به زیاده، یک حرف در اول یا وسط یا آخر مختلف باشند، دوم اینکه به زیاده، بیش از یک حرف مختلف باشند (قزوینی، 1430ق: 377). شواهد آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– فإنَّ استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا عَسیر (قیومی اصفهانی، 1378: 72).
– والفَضلُ و الفَضیله (همان: 82).
– و لا یمثِلُ بنظیرٍ و لا یغلَبُ بظَهیر (همان: 88).
– اللهم صلِّ علی نورک و سراجک و ولی ولیک و وصیّ وصیک (همان: 238).
در «یسر و عسیر»، «الفضل و الفضیله»، «نظیر و ظهیر» و «ولی ولیک و وصیّ وصیک» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود.
شاهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت است از:
– کیف أمنتَ هذه الحاله و أنت صائر إلیها لا محاله (عبداللهی، 1383: 200). (19)
در «الحاله و المحاله» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود. در این شاهد مثال، تفاوت بین دو مورد تنها در یک حرف است که با کاهش یا افزایش آن، معنی کلمه و در فضای کلی‌ر معنای جمله تغییر می‌یابد.
اینجاست که مفهوم آرایه‌های لفظی و تأثیر آن بر زیبایی ظاهری کلام آشکار می‌شود. این آرایه در کلام امام رضا (علیه السلام) به وفور وجود دارد، چون حضرت در دایره‌ی بیانی وسیع‌تری سخن می‌گفتند، توان بیشتری برای بازی با الفاظ نیز داشتند، در حالی که امام سجاد (علیه السلام) معمولاً از دعا و کلام خویش، هدف اصلاح فرد و اجتماع را داشتند، بدین جهت توان کمتری در بازی با الفاظ مهیا بود.
6. جناس مکرر
به آن، جناس مزدوج یا مردد نیز می‌گویند، یعنی دو رکن مجاور از جناس‌ها در نهایت سجع، در نثر یا نظم بیاید (قزوینی، 1430ق: 381).
شواهد آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– اللّهم فادعنی یومَ حَشری و نَشری (قیومی اصفهانی، 1378: 160).
– راموا اقامه الإمام بعقولِ حائرهٍ بائرهٍ (همان: 258).
شاهد مثال در «حشری و نشری» و «حائرهٍ و بائرهٍ» است و به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أین السلف الماضون، والأهلون و الأقربون؟ و الاولون و الآخرون (عبداللهی، 1383: 217).
– أنفرح بنعیمٍ زائل، و سُرورٍ حائل و رفیقٍ خاذل (همان: 221). (20)
مثال‌های بالا به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند. مثال‌هایی که می‌آوریم علاوه بر دارابودن شاهد مثال‌های مطرح، موارد بلاغی دیگری نیز دربردارند، مثلاً شاهد اول امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر جناس مکرر دارای صنایع طباق و مراعات‌نظیر نیز است.
ردالعجز علی‌الصدر
اینکه یکی از دو لفظ مکرر «متفق در لفظ و معنی» یا مجانس «متفق در لفظ و نه در معنی» یا ملحق به آن دو، یکی در اول و دیگری در آخر بند بیاید، این مورد دلالت بر توان شاعر، آشنایی وی با ظرافت‌های سخن و اطاعت الفاظ از او دارد، آنگاه که جمله‌ای می‌خوانیم احساس می‌کنیم که الفاظ آن با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است (عبدالحمید، 2001م: 98).
شاهد آن در صحیفهالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
– ولاکان قلبُک إلهٌ نَدعوهُ وَنتعوَّذُ به و نتضرَّع إلیه و نَدعُک (قیومی اصفهانی، 1378: 180).
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

– جزائی تُعذِّبُنی و لکن *** أعوذ بحُسن عفوکَ عن جزائی
رجائی کان مُنقطعاً بذنبی *** رجائی منک حقَّق رجائی (عبداللهی، 1383: 171).
– و یسنُجُ آمالاً طوالاً بعیدهً *** ویعلَمُ أنَّ الدهر للنَّسجِ خارقُ (همان: 221). (21)

این موارد شاهد فراوانی در کلام حضرت دارد و دلالت بر توان و آشنایی ایشان با ظرافت‌های سخن و طاعت الفاظ از امامان همام (علیهم السلام) دارد. از دیگر سو، آنگاه که این‌گونه اشعار را می‌خوانیم، احساس می‌کنیم الفاظ آن به نوعی با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است. به همین دلیل، مخاطب به محض شنیدن سرآغاز کلام می‌تواند جمله‌های پایانی را حدس بزند، همین امر باعث زیباتر شدن جمله و دلچسب‌تر شدن مطلوب و مقصود گوینده بر مخاطب شود. وجود این صنعت بدیعی در سخن فرد نشان از قدرت بیانی و تسلط وی بر شیوه‌های بدیعی دارد، البته این نکته درباره‌ی امامان معصوم (علیهم السلام) نیز مصداق دارد.
سجع
اصل کلمه‌ی سجع از «سجعت الناقه» گرفته شده و آن زمانی است که شتر ماده صدایش را در حالتی مشخص بکشد، سجع در صورتی صحیح است که دارای یکسری شروط باشد، از جمله: داشتن الفاظ زیبا و خوش مدل بودن، طوری که شنونده از شنیدن آنها لذت ببرد، الفاظ در خدمت معانی باشند، معانی به دست آمده از این الفاظ زشت نباشند و هریک از سجع‌ها بر معنی متفاوت با سجع قبلی دلالت داشته باشند تا سجع مورد نظر، به نوعی تکرار بی‌فایده تبدیل نشود (تونانی، بی‌تا: 134).
سجع بر کلمه‌ی آخر بند اطلاق می‌شود البته بنا بر توافقش با کلمه‌ی آخر بند قبلی، گاهی اوقات نیز فقط بر خود این توافق بدون توجه به بندها اطلاق می‌شود (کرمی، 1375ق: 175).
بنابراین سجع یعنی همگونی حرف آخر کلمه‌ها در تمام موارد، به جز وزن، بهترین نوع سجع آن است که فقره‌هایش با هم مساوی باشند. سجع چهارگونه است: متوازی، مطرف، مرصّع و مشطور (ابوالعدوس، 1427ق: 289).
بهترین سجع آن است که طبیعی، خودجوش و بدون تکلف باشد (لادقی، 1963م: 211).
بنابراین سجع در نثر مانند وزن در شعر است.
انواع سجع‌ها عبارت‌اند از:
1. سجع متوازی
همراهی لفظ آخر از ابتدای بند اول با کلمه‌ی آخر از بند دوم در لفظ و وزن و روی است (ابوالعدوس، 1427ق، 289).
مثال‌های آن در صحیفهالرضا(علیه السلام) عبارت‌اند از:
– من مَشارقِ الأرض و مغاربِها و برِّها و بَحرها و سَهلها و جَبلها (قیومی اصفهانی، 1378: 56)
– اللهّم یا فارِجَ الهمِّ و کاشِفَ الغمِّ (همان: 132).
– یا ماجدُ یا کریم، یا واحِدُ یا کریم (همان: 134).
در مثال‌های بالا «فارِجَ و الغَمِّ» تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند.
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أتاهُ من الله ما لا یُردُّه و نزل به من قضائه ما لا یصّدُّهُ (عبداللهی، 1383: 188).
– فلم تُتعِشه من صرعته و لم ثُقله من عثرته (همان: 193).
– حیث لا ینفعُهُ الاستعبار و لاینجیه الاعتذار من هول المنیه و نزول البلیه (همان: 194). (22)
در مثال‌های بالا، شواهد این نوع از جناس تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند، همین‌جاست که تأثیر بارز سجع بر زیباسازی کلام مشخص‌تر می‌شود، چراکه همین جمله‌های زیبا و بااحساس و آهنگین اگر خالی از سجع بود چیزی جز مجرد یکسری لفظ نبود، حتی اگر معنی را نیز افاده می‌کردند، البته این بدین معنا نیست که در آوردن این‌گونه صنعت‌ها افراط صورت گیرد، بلکه بایستی میانه‌روی رعایت شود. مبحث سجع به خاطر هماهنگی که متأثر از همگونی بین الفاظ ایجاد می‌کند، بسیار مقبول خواننده و شنونده می‌شود، به همین جهت ادباء، توجه و اهتمام خاصی به این صنعت بدیعی داشتند. بهترین نوع سجع، آن است که آسان، غیرعمدی و بدون تکلف و تصنع باشد.
این صنعت بدیعی، در کلام امام رضا (علیه السلام) بیشتر خودنمایی می‌کند. این مهم نشان از برتری ایشان یا ضعف امام سجاد (علیه السلام) در کلام ندارد، بلکه همان‌گونه که بیان شد امام سجاد (علیه السلام) متأثر از شرایط مخاطب، به خاطر رعایت مقام و برای القای بهتر کلام، ناچار بودند اسلوبی عقلانی‌تر و رسمی‎‌تر در پیش گیرند.
2. سجع مطرَّف
اگر دو لفظ در وزن، متفاوت و در قافیه، همگون باشند، سجع مطرف نامیده می‌شود (قزوینی، 1430ق: 384).
شواهد مثال‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
– اللهمَّ اهدنا فیمن اهدیت و عافنا فیمن عافیت (قیومی اصفهانی، 1378: 198).
– یا الله یا ربَّ الأرباب و یا سیدالسادات (همان: 178).
شاهد در «اهدیت و عافیت» و «الارباب و السادات» است. آنچه در جناس مطرف مهم بوده، خیال خواننده بر تکرار لفظ اول است و آنگاه که یک حرف دیگر بر آن وارد شود، و ذهنیت قبلی بازگردد (عبدالحمید، 2001م: 106).
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– فلو رأیت الاصغر من اولاده و قد غلب الحُزن علی فؤاده (عبداللهی، 1383: 197).
– و التبس علیه أمرُهُ من الاولاد و مفارقه الآباء و الاجداد و الإمتعاض بشماته الحُسّاد (همان: 212). (23)
شاهد در«اولاد و فؤاد» و «الاجداد و الحسّاد» است (عبدالحمید، 2001م: 106).
همین امر منجر به زیباسازی کلام از یک سو و جاگیری بهتر مطالب در ذهن مخاطب از دیگر سو می‌شود. در این مجال هر دو امام (علیه السلام) به زیبایی این صنعت را به کار گرفته‌اند.
3. سجع مرصّع
آن است که الفاظ درهر دو بند از نظر وزن و قافیه همگون باشند.
مثال‌های این صنعت در صحیفه عبارت‌اند از:
– اللهمَّ و طهِّر منهم بلادک و أشفِ منهم عِبادک و أعزِّ به المؤمنین و أحی به سُننَ المُرسلین (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
– أسألکَ کفایه الأذی، والعافیه و الشفاء، و النصر علی الأعداء، و التوفیق لما تُحب وَ ترضی (همان: 138).
شاهد در «طهِّر منهم بلادک و أشف منهم عبادک» و «و اعزِّ به المؤمنین و أحی به سنن المرسلین» است. از مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
– أتفرح بنعیمٍ زائلٍ و سُرورٍ حائلٍ و رفیقٍ خاذلٍ (عبداللهی، 1383: 221).
– إی کم تکدح و لاتقنع، و تجمع و لاتشبعِ، ماذا الرأی العازب و الرُشدَ الغائب و الأمل الکاذب (همان: 222).
– فیا قلیل التَّحصیل و یا کثیرالتعطیل و یا ذالأمل الطَّویل (همان: 223). (24)
در سجع بیان قرینه مهم است. اگر در این زمینه اختلالی پیش آید زیبایی را از بین می‌برد، چون همین زیباگویی باعث متمایز و دلچسب شدن جمله می‌شود. هرچه کلمه‌ها از نظر وزن و قافیه همگون‌تر باشند، زیباتر است، بدین صورت که اگر این موارد حذف شوند، جمله، خشک و بی‌روح می‌شود. بهترین سجع آن است که در تعداد و نوع کلمه‌ها همگون باشد. زیبایی جمله نیز از همین همنشینی متأثر می‌شود، مفردات جمله باید زیبا، پرکاربرد و غیرتکراری بوده و فاصله‌ها نیز سکون داشته باشند (محمود یاسین، 1418ق: 77).
سجع مرصّع به تأثیرگذاری کلام کمک شایانی می‌کند و به خاطر آهنگ همگونی که به سخن می‌دهد، در جان شنونده تأثیر می‌گذارد، از همین روی کاربرد این صنعت در کلام امام سجاد (علیه السلام) بیشتر دیده می‌شود که البته با توجه به مقصود حضرت کاربست این صنعت مقبول‌تر بوده است تا بتواند بر خواننده تأثیرگذارتر باشد.
لزوم ما لایلزم
به این صنعت «التزام، تضمین، تشدید و إعنات» نیز گفته می‌شود، یعنی ادیب قبل از حرف روی- یا همان قافیه- در شعر یا آنچه در معنی حرف روی است در نثر- یعنی قبل از حرف پایانی جمله- حرفی بیاورد که لزومی ندارد و بدون آن نیز سجع یا قافیه کامل باشد (تفتازانی، 1422ق: 239).
شاعر یا ناثر قبل از حرف آخر در بیت‌ها یا سجع‌های خویش ملتزم به چیزی شود که نیازی بدان نیست، بدین‌صورت که به دو یا سه حرف آخر در وزن و … که در نظام قافیه‌بندی نیازی به همگونی آنها نیست، ملتزم شود (ابوالعدوس، 1427ق: 295).
نمونه‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
– أن ترحمَ والِدیَّ الغریبین فی بُطونِ الجَنادِل، البَعیدین مِن الأهلِ و المَنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
– و إن ردَدتَ مع ذلک سؤالی و خابَت إلَیک آمالی (همان: 44).
– أحین تطوَّلتَ عَلی بالرضا و تفضَّلت بالعَفو عمّا مضی أم حینَ زِدت العفو و الغُفران، باستیناف الکرمِ و الإحسان (همان: 44).
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:

-ألا أیها المأمول فی کُلِّ حاجتی *** شَکَوتُ إلیک الضُرِّ فاسمع شکایتی
ألا یا رجائی أنت کاشفُ کُربتی *** فَهب لی ذُنوبی کلِّها واقضِ حاجتی (عبداللهی، 1383: 181).
– لیت شعری هل عاقلٌ فی الدیاجی *** بات من فجعه الزَّمان یناجی (همان: 182).

– فحسِّن الاعمال و جَمِّلِ الأفعال و قصِّرِ الآمال الطِّوال (همان: 213). (25)
در این صنعت و همه‌ی محسنات لفظی، مهم، غیرعمدی بودن آن است. در این صنعت نباید اثری از تکلف و صنعت‌پردازی وجود داشته باشد، چراکه همین مسائل غیرلازم منجر به سنگین‌تر شدن مطلب و دیرفهم‌تر شدن مقصود می‌شود. کاربرد این صنعت لفظی شاهد مثالی است بر توان بیانی و بلاغی گوینده که البته امامان همام (علیهم السلام) در این زمینه از یکه‌تازان ادب عربی بودند و دعاها و گفته‌هایشان بر تارک ادبیات عربی می‌درخشد.
نتیجه‌گیری
از نتایج مهم به دست‌آمده از مقاله‌ی پیش‌رو این است که:
هر دو امام (علیهما السلام) توجه بالایی به ساخت و بافت کلام داشته و سعی کرده‌اند معانی خویش را در قالب بهترین الفاظ بیان کنند، بدون اینکه از ارزش معنایی آن کاسته شود. طبیعی است که امام سجاد (علیه السلام) متأثر از عرب بودن جامعه‌ی عصر خویش الفاظ سنگین‌تری به کار گیرند و امام رضا (علیه السلام) متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر خویش، زبانی ساده‌تر به کار بندند. از دیگر سو، امام سجاد (علیه السلام) در کلام خویش بیشتر عقلانی و رسمی سخن گفته‌اند، به همین دلیل سخن ایشان صلابت بیشتری دارد، البته چون ایشان در مقام اصلاح جامعه بودند، این کاربرد طبیعی به نظر می‌رسد.
بارزترین جزئیات بنای متن ادبی مانند: سجع، جناس و سایر محسنات لفظی در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد. هدف تمام این محسنات، بیان مفاهیم ذهنی گوینده به بلیغ‌ترین شکل است.
نوع گفتار این دو بزرگوار از این مهم پرده برمی‌دارد که ایشان رد سخنان و ادعاهای خویش، زبانی آسان به کار می‌گرفتند که دارای ویژگی‌های زیبای بیانی، سلیس بودن عبارت‌‌ها و آهنگین بودن است. به علاوه سخنانشان، خالی از الفاظ غریب و ترکیب‌های پیچیده بود و بیشتر گرایش به تجدید و ابتکار داشتند، تمام این موارد منجر شده تا کلام، تأثیر فنی و جمالی خاصی بر متن ادبی داشته باشد، اهمیت معنی و ارزش آن در کلام آشکارتر می‌شود و توجه بالای امامان (علیهم السلام) به الفاظ و موسیقی ترکیب‌ها و تمرکز ایشان بر ریختن این موارد در قالب اسلوب جذاب را می‌رساند. البته ایشان تلاش بالایی برای خلق معانی و نوآوری انجام دادند.
در موازنه‌ی حاضر، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلام هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و توان تحلیل این دو بزرگوار در زمینه‌ی بلاغت عربی و چگونگی به کارگیری محسنات لفظی، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت تا از این رهگذر اثبات شود این بزرگواران در کنار قیادت دینی، در زمینه‌ی بلاغت و بیان عربی نیز یکه‌سوارانی بی‌بدیل بودند.
در خصوص صنایع بدیعی، اینکه بگوییم نقش کدام‌یک از این محسنات بارزتر است قدری مشکل می‌نماید، ولی آنچه از رهگذر بررسی روشن شد اینکه نقش سجع و جناس به خاطر تأثیرگذاری بیشتری که بر مخاطب دارد، بیشتر از سایر محسنات لفظی است و به خاطر تأثیرگذاری بیشتری که بر موسیقی کلام و ماهیت صوتی کلمه‌ها دارد، بزرگان به آن اهتمام بیشتری داشتند.
نتیجه‌ی آخر که در تمام مقاله نیز کاملاً آشکارا دیده می‌شود، ادغام و همراهی محسنات لفظی مختلف با یکدیگر در جمله‌هاست که هدفی جز القای تمام‌عیار مقصود گوینده ندارد.
پی‌نوشت‌ها:
1. استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه علوم اسلامی رضوی 2. استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه فردوسی مشهد 3. مدرس گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه پیام نور (دانشجوی دکتری دانشگاه فردوسی مشهد)
4. و به سه دسته تقسیم می‌شود: مقبول، مباح و مردود، اولی در خطبه‌ها و موعظه‌هاست، دومی در نامه‌ها و قصه‌ها و سومی در هزل و غزل که خداوند آن را به خود نسبت می‌دهد و بنده نیز در جایگاهی، آن را به خود نسبت می‌دهد.
5. «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛ و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا، آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خردی پروردند.»
6. «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ؛ و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان‌ها را که چنین پوسیده است، زندگی می‌بخشد».
7. اشرکنی: مرا شریک گردان؛ ربّیانی: مرا تربیت نمودند؛ محیی العظام: زنده‌کننده‌ی استخوان‌ها، منشئها: ایجادکننده، درعک الحصینه: سپر محکم و خطک القتیر: نشانه‌های پیری بر تو آشکار شد؛ وافاک النظیر: زمان مرگت فرا رسید؛ المضطر: پریشان‌‌حال؛ کاشف الضُّر: برطرف‌کننده‌ی مصیبت و بدبختی، موالفا کهارون: مأنوس و همدم همانند هارون.
8. … وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاهً وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِیرُ* کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَهُ الْمَوْتِ؛ مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند و هرکه چنین کند در هیچ چیز [او را] از [دوستی] خدا [بهره‌ای] نیست؛ مگر اینکه از آنان به نوعی تقیه کند و خداوند شما را از [عقوبت] خود می‌ترساند و بازگشت [همه] به سوی خداست* هر جانداری چشنده‌ی [طعم] مرگ است.
9. أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ؛ یا [کیست] آن کس که درمانده چون وی را بخواند اجابت می‌کند، گرفتاری را برطرف می‌گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می‌دهد. آیا معبودی با خداست چه کم پند می‌پذیرد.»
10. اشعب به الصدع و ارتق به الفتق؛ شکاف‌ها را با او پر و گسستگی‌ها را با او پیوسته نما؛ تقرُّ به عینه: مایه‌ی چشم‌روشنی؛ لایذل؛ خوار نمی‌گردد؛ لا ندَّله؛ هیچ شریکی ندارد؛ بالکبریاء: عظمت؛ الرای العازب و الرشد الغائب؛ دارای اندیشه‌ی دور و دراز و رشد ناپیدا؛ دارالفناء إلی دار الحبور: از سرای فنا و شادمانی به خانه‌ی قبر منتقل خواهی شد؛ قلیل التحصیل و کثیر التعطیل کسی که کمتر به دنبال انجام اعمال اخروی بوده و بیشتر سرگرم ملاهی است؛ لا یرقی سلیمها: مارگزیده‌اش را افسونی نیست؛ و سهامها صائبه و آمالها خائبه: تبرهایش درست به هدف می‌خورند (کسی را از مرگ گریزی نیست) و آرزوهایش گمراه‌کننده‌اند.
11. سُلطاناً نصیرا: یاری گردان؛ ما یسرون و ما یعلنون: آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌کنند؛ فسیکفیکَهُم: خداوند کفایت‌شان خواهد کرد؛ خرق: نادانی، حلاوت‌الزمان: شیرینی‌های دنیا؛ مریره؛ تلخی؛ خرایق: فاسدبودن.
12. قسیم‌الجنه و النار: تقسیم‌کننده‌ی بهشت و دوزخ (لقب حضرت علی (علیه السلام))؛ اسلکه: هدایتش کن؛ أمسو کالاماء: مانند بردگان به حرکت واداشته شدند تشاع: رایج شد؛ فجایع: مصیبت و سختی‌ها.
13. سامع: شنونده؛ سایق کل فوت: پیشی‌گیرنده بر هر زوال یابنده، الهمّ: غم و اندوه؛ قدیر: توانا، حسبی: مرا کفایت می‌کند؛ الاسقام: سقم دردها و مریضی؛ الحمام: مرگ‌ها؛ دارالسلام: کنایه از قیامت؛ الحوبه: گناه؛ کل غریب غارم: هرکه از انجام کار خویش خودداری کند دچار خسران خواهد شد؛ الاخذ بالنواص: گرفتن موی پیشانی (کنایه از قیامت و سنجش اعمال): دارالهوان: کنایه از دنیا. در این شاهد مثال، آرایه‌ی اقتباس نیز وجود دارد.
14. سؤال: خواسته؛ آمالی: آرزوهایم؛ ألوذ: پناه بردن؛ تفضلت بالعفو: با بخشش به من لطف کردی؛ عما مضی: آنچه گذشته؛ یسیر: آسان؛ أسلافک: گذشتگان؛ آلافک: کنایه از تعداد زیاد؛ تکادح: تلاش و جدیت؛ تکابذ: رنج و عذاب؛ اوصابها: درد و درماندگی از شدت غم و مصیبت‌ها.
15. بدت: آشکار شد؛ قّدروک: تو را به شمار آوردند؛ شبّهوک: تو را تشبیه کردند؛ أمنه بامانک: او را به امان خودت امان بده؛ وال من والاه و عاد من عاداه؛ هرکه او را دوست دارد، دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار؛ أوردته: وارد ساختند؛ العز و المنعه: بزرگی و عزیزبودن؛ الشقی: گمراه
16. مخافه: به خاطر ترس؛ استنجح: طلب خوشبختی و موفقیت می‌کنم؛ مشیَّعه: تشییع‌کنندگانش؛ الاکتساب: اندوه و سرخوردگی, الاصاغر: یاران؛ رّواد: واردشوندگان.
17. محیط بی: مرا در احاطه‌ی خویش دارد؛ یحول: مانع می‌شود: المنقول الی الثری: به خاک بازگشته؛ هول: ترس.
18. بطون الجنادل: دل خاک‌ها کنایه از قبر؛ سابق کل فوت: پیشی‌گیرنده بر هر زوال‌یابنده: أمنحنا أکتافهم و ملِّکنا أکنافهم؛ پروردگارا آنان را به اسارت ما و سرزمین‌هایشان را به تصرف ما دربیاور؛ التلهف و الندم: افسوس و پشیمانی؛ افراسها غائره: کنایه از نزدیک شدن اجل فرد با گذر زمان؛ و سطواتها قاهره: هجوم‌هایش درهم شکننده است؛ علی غیر مهاد: زمین ناهموار.
19. یسر: آسان؛ عسیر: سخت؛ ظهیر: پشتیبان؛ سراجک: چراغ رهنمایت برای بندگان؛ الحاله: شرایط؛ لامحاله: بدون شک.
20. یوم حشری و نشری: کنایه از قیامت: عقول حائره بائره؛ کنایه از پریشان بودن و متأثر از شدت حادثه؛ السلف الماضون: گذشتگان؛ النعیم الزائل: نعمت‌های گذرا؛ سرور حائل و رفیق خاذل: شادی گذرا و دوست خائن و خوارکننده.
21. ندعوه: او را بخوانیم؛ نتعوذ به: به او پناه ببریم؛ نتضرع الیه: برایش خضوع کنیم؛ تعذِّبنی: عذابم می‌دهد؛ منقطع: قطع شده، والدهر للنسج خارق: کنایه از اینکه آرزوها را به هیچ و پوچ مبدل می‌کند.
22. البرّ و البحر: خشکی و دریا: السهل و الجبل: دشت و کوه؛ فارج الهمّ و کاشف الغمِّ؛ برطرف کننده‌ی غم‌ها و رنج‌ها؛ یا ماجد: ای بخشنده: مالایردُّه: آنچه که نمی‌توان بازگرداند؛ ما لایصدُّه: آنچه که نمی‌توان با آن مقابله کرد؛ او را بر زمین زد؛ عثرته: لغزش‌هایش؛ الاستعبار: سرازیرشدن اشک؛ نزول البلیَّه: فرودآمدن بدبختی.
23. یا ربَّ الارباب و یا سیدالسادات: کنایه از ذات باری تعالی: الفؤاد: قلب؛ التبس امره: کارش دچار پریشانی شد، سرگردان شد؛ الامتعاض بشماته الحسّاد؛ از سرزنش سرزنشگران ناراحت شد.
24. و طهِّر منهم بلادک و أشف منهم عِبادک: پروردگارا شهرهایت را از ایشان پاک و بندگانت را از ایشان شفا ده؛ کفایه الاذی: کفایت کردن آزار و اذیت؛ سرور حائل و رفیق خاذل: شادی گذرا و دوست خائن و خوارکننده؛ تکدح: تلاش می‌کنی؛ الرای العازب: اندیشه‌ی دور و دراز (کنایه از طمع زیاد)؛ کثیرالتعطیل: بسیار بی‌توجه به امر قیامت.
25. السؤال: خواسته؛ آمال: آرزو؛ تفضّلت: لطف کردی؛ حاجت: درخواست، نیاز؛ الضرَّ: سختی و تنگدستی؛ یا کاشف کربتی: ای برطرف‌کننده‌ی اندوه من؛ اقض حاجتی: درخواستم را اجابت کن؛ الدیاجی: تاریکی‌ها؛ فجعه الزمان: مصیبت‌های روزگار؛ بناجی: در امان.
منابع تحقیق :
قرآن کریم
ابن بی‌الحدید المدائنی أبوحامد (1418ق/ 1998م). شرح نهج‌البلاغه، طبع الاول، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن المعتز، ابوالعباس عبدالله، (1422ق). البدیع، طبع الاول، بیروت: الکتب الثقافیه.
ابوالعدوس، یوسف، (1427ق)، التشبیه و الاستعاره، طبع الاول عمان: دارلمیسره.
تفتازانی، سعدالدین مسعودبن عمر، (1422ق)، المطول. بیروت: دارالکتب العلمیه.
تونانی، زکریاء، (بی‌تا)، التسهیل لعلوم البلاغه. طبع الاول، بیروت: کتّاب ناشرون.
جرجانی، رکن‌الدین محمدبن علی، (2003م)، الاشارات و التنبیهات فی علم البلاغه، طبع الاول، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ذوالفقاری، حسن، (1388). فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی. تهران: معین.
سبزواری، حاج ملاهادی، (1381)، الراح القراح. چاپ اول، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
سبکی، شیخ بهاءالدین (1423ق)، عروس‌الافراح فی تلخیص المفتاح. بیروت: العصریه.
عبدالحمید، جمال، (2001م)، البدیع بین البلاغه العربیه و اللسانیات النصیه. طبع الاول، مصر: الهنیئه المصریه العامه للکتاب.
عبداللهی، حسن، (1383). ترجمه و شرح اشعار منسوب به فاطمه زهرا و امامان معصوم (علیهم السلام)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم.
عتیق، عبدالعزیز، (بی‌تا). فی البلاغه العربیه. بیروت: دارالنهضه العربیه.
عسکری، أبوهلال، (2008م)، کتاب الصناعتین. طبع الاول، بیروت: دارالکتب العلمیه.
عقیل، محسن، (1424ق). من أروع ما قاله الإمام الرضا (علیه السلام). طبع الاول، بیروت: دارالمحجه البیضاء.
قزوینی، خطیب، (1430ق)، فی علوم البلاغه، بیروت: العصریه.
قیومی اصفهانی، جواد، (1387)، صحیفهالرضا(علیه السلام): قم: الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المقدسه.
کرمی، محمد، (1375ق). الوشاح علی الشرح المختصر لتلخیص المفتاح. قم: العلمیه.
لادقی، محمدطاهر، (1963م)، المبسط فی علوم البلاغه، بیروت: المکتب التجاری للطباعه و النشر.
مجمع البحوث الإسلامیه، (1430ق). فی رحاب الإمام الرئوف علی‌بن موسی الرضا (علیه السلام). چاپ اول، مشهد: به‌نشر.
محمدجواد، فضل‌الله، (1428ق)، الإمام الرضا (علیه السلام)، چاپ اول: قم: درالکتاب الاسلامی، ستار.
محمود یاسین، مأمون، (1418ق). من روائع البدیع طبع الاول، بدی: کلیه الدراسات الاسلامیه و العربیه.
مطهری، مرتضی، (1372). سیری در نهج‌البلاغه، چاپ نهم، تهران: صدرا.
میدانی، عبدالرحمن حسن، (1416ق)، البلاغه العربیه، طبع الاول، دمشق: دارالقلم.
نصیری، محمدجواد، (1372). معیارالبلاغه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
هاشمی، سیداحمد، (1389). جواهرالبلاغه فی ادبیات و إنشاء لغه العرب. چاپ اول، تهران: خورسندی.
منبع مقاله :
فصلنامه علمی- پژوهشی فرهنگ رضوی، سال سوم، شماره‌ی نهم، بهار 1394

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید