ده اصل مهم در انتخاب همسر

ده اصل مهم در انتخاب همسر

در مورد انتخاب همسر معیارها و اصول زیادی است که باید رعایت شوند وچکیده ی آنها را می توان در ده اصل کلی خلاصه کرد که در ذیل این ده اصل توضیح داده خواهند شد.

1-هفت علت اشتباه در انتخاب همسر
اولین اصل انتخاب همسر این است که جوانان ما معمولاً به هفت دلیل مهم اشتباه می کنند که به ترتیب دلایل اشتباه در انتخاب همسر به شرح ذیل می باشند.
1-1-تصمیم عجولانه برای ازدواج:
معمولاً در اولین روزهای ورود به دانشگاه تعدادی از پسرها و دخترها با هم آشنا شده و فوری هم تصمیم به ازدواج می گیرند. این ها مواردی از خطرناکترین نوع ازدواج می باشد و احتمال موفقیت زناشویی در آنها بسیار کم است.
تحقیقات زیادی در مورد رابطه ی بین مدت آشنایی و میزان موفقیت در زندگی زناشویی انجام شده است و اکثر این تحقیقات نشان داده اند که هر قدر مدت آشنایی بیشتر باشد احتمال موفقیت زناشویی بیشتر می باشد.
اکثریت ازدواج های عجولانه از روی رؤیا و خیال و بدون توجه به واقعیت ها می باشند.همه می دانیم که انسان موجودی بسیار پیچیده است، سالها با یک فرد رابطه دوستی و همکاری داریم اما هنوز موفق به شناخت کامل او نشده ایم و در مشکلات و سختی ها است که می توانیم تا حدودی شخصیت طرف مقابل را بشناسیم.حال چگونه ممکن است که دوستی های یک ماهه یا دو ماهه و آن هم فقط در موقعیت های مساعد زندگی بتوانند شناخت کامل حاصل کنند و به ازدواج موفقی منجر شوند.
اکثر این دوستیها و روابط فقط در محدوده تفریحات و تعریف و تمجید از یکدیگر خلاصه می شود و هرگز برای دو طرف فرصت اینکه در موقعیت های واقعی همدیگر را بشناسند به وجود نمی آید.
متأسفانه ازدواج های عجولانه و بدون شناخت فقط به ازدواج های اول خلاصه نمی شوند.بسیاری از افراد که در ازدواج خود شکست خورده و از هم جدا شده اند بار دوم نیز برای رهایی از تألمات روحی انتخاب عجولانه دیگری انجام می دهند و به این ترتیب دوباره خود را در زندان روحی گرفتار می کنند.
انتخاب همسر یعنی انتخاب فردی که قرار است بقیه عمر خود را به طور کامل با او بگذرانیم در تمام سختیها و مشکلات، شادیها و جشنها و هر روز و هر شب در کنار ما باشد لذا اتخاذ چنین تصمیم بزرگی به مطالعه و مشورت نیاز دارد نمی توانیم عجولانه و شتابزده در مورد آن اقدام نمائیم.
2-1-ازدواج درسنین کم
اشتباه دوم به علت ازدواج در سنین کم می باشد زیرا معیارهای انسان برای انتخاب همسر در طول سالهای اولیه جوانی پیوسته تغییر می کند اما در حوالی سنین 24 و 25 سالگی معمولاً این معیارها تثبیت می شوند کسانی که در سنین کم ازدواج می کنند اکثریت آنها از انتخاب خود پشیمان می شوند. تقریباً هفته ای نیست که 2 یا 3 نفر از مراجعان من کسانی نباشند که از ازدواج خود پشیمان شده اند. اکثر این افراد بعد از اتمام دوره دبیرستان ازدواج کرده اند و با بالا رفتن سن و ورود به دانشگاه معیارهای آنها تغییر کرده و با افراد هم سطح خود آشنا شده و از ازدواج خود پشیمان شده اند.اما پشیمانی در این سن چه سودی دارد؟
نرخ طلاق در زوجهای زیر 20 سال بسیار بالاست و دانشمندان علوم اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که کسانی که در سن کم ازدواج می کنند به ندرت آمادگی آنرا دارند که مسئولیت های زندگی زناشویی را عهده دار گردند.و جوانها تا زمانی که خودشان را به خوبی نشناخته اند نمی توانند همسر آنقدرها مناسبی برای خود انتخاب کنند.
بهترین سن ازدواج کدامست؟ باید گفت که به عوامل مختلفی بستگی دارد. بلوغ فکری، تونایی کسب درآمد، پیشرفت تحصیلی و غیره. اما از لحاظ آماری می دانیم که اگر جوانها قبل از 20 سالگی ازدواج نکنند ثبات زندگی زناشوئیشان بیشتر است.به استناد بررسیهای اخیر با ثبات ترین ازدواجها مشمول کسانی است که در 28 سالگی ازدواج می کنند.
در سال 1974 در ایالات متحده تحقیقی در مورد بهترین سن ازدواج انجام گرفت که نتایج آن بدین شرح بود.(نیل کلارک وارن 1385)
میزان طلاق در کسانی که از 28 سالگی به بعد ازدواج می کنند به کمتری حد خود می رسد.ثبات ازدواج وقتی زن و مرد به 30 سالگی می رسند افزایش می یابد و از آن به بعد ثابت می ماند.زوجهای خواهان فرزند، به دلایل پزشکی نمی خواهند بعد از 30 تا 35 سالکی از دواج کنند .با توجه به در نظرگرفتن عوامل خطرزا در زایمان، بهترین زمان ازدواج برای کسانی که خواهان یک فرزند هستند 28 تا 34 سالگی، برای کسانی که خواهان دو فرزند هستند 28 تا 32 سالگی و برای کسانی که خواهان 3 فرزند هستند 28 تا 30 سالگی است.اگر زن و شوهر خواهان فرزند نباشند به رعایت این موضوع نیازی ندارند.
اگر می خواهید یکی از بزرگترین دلایل شکست ازدواج ها را از میان بردارید، آنقدر صبر کنید تا دقیقاً از هدفهای خود در زندگی مطلع شوید و بدانید که از ازدواجتان چه می خواهید.اینگونه 10 یا 20 سال بعد از ازدواج می توانید از زندگی زناشویی با کیفیت روز اول ازدواج برخوردار شوید
3-1-اشتیاق بیش از حد دختر، پسر یا هردو به ازدواج
اشتیایق بیش از حد به ازدواج یکی از دلایل شکست ازدواج هاست. ازدواج تصمیمی است برای تمام عمر.تصمیمی
است که به تفکر و تأمل و مشورت های بسیار زیادی نیاز دارد اما وقتی فرد بیش از اندازه از خود هیجان و شوق نشان بدهد توانایی تفکرو مطالعه را از دست می دهد.بسیاری از کسانی که به مراکز مشاوره مراجعه می کنند بی صبرانه در انتظار دریافت جواب مثبت برای ازدواج خودهستند و در اکثر موارد نشانه های هشدار دهنده ئ کاملاً جدی را نادیده گرفته و به ازدواج اقدام می کنند.
اشتیاق شدید اشخاص به ازدواج دلایل مختلف دارد.بعضیها نگرانند که طرف مقابل تغییر عقیده بدهد.این نگرانی سرعت ضربان قلب آنها را بالا می برد و به اقدام سریع تشویقشان می کند.از سوی دیگر ممکن است این اشخاص از تنهایی خسته شده باشند و گمان می کنند که اگر ازدواج کنند دیگر تعطیلات آخر هفته را در تنهایی نخواهند گذراند.از این رو شتاب به خرج می دهند.
اشتیاق بیش از حد به ازدواج اغلب با احساس قدرتمند هیجان ناشی از ازدواج همراه است.البته واقعیتی است که ازدواج ماجرایی جالب و هیجان انگیز است اما کسانی که بیش از حد تحت تأثیر هیجان ازدواج قرار می گیرند، متوجه مسئولیت سنگینی که ازدواج بر دوش آنها می گذارد نیستند.از اینرو ممکن است تن به ازدواجی بدهند که از بوته آزمایش زمان سربلند بیرون نرود. خیلی ها، چنان برای ازدواج بی تاب می شوند که مشکلاب موجود را لمس نمی کنند.اما باید آگاه باشید که تن دادن به ازدواجی برای همه مدت عمر به ذهنی روشن و عاری از شتاب احتیاج دارد.(نیل کلارک وارن،1385)
4-1-انتخاب همسر برای راضی کردن دیگران
برای بعضی از افراد مشورت و نظرخواهی از دیگران بویژه والدین معنای دیگری پیدا کرده و از والدین خود می خواهند که برای آنها همسر انتخاب کند و یا اینکه اگر والدین به آنها فردی را پیشنهاد کردند حاضر نیستند از خواسته آنها سرپیچی کنند.اطاعت از اوامر و دستورات والدین امری پسندیده و مثبت می باشد.اما این که فرد برای راضی کردن آنها از معیارهای خود بگذرد و بر اساس معیارهای والدین همسر خود را انتخاب کند عواقب وخیمی به دنبال دارد.
به عنوان یک روان شناس و مشاور خانواده به کلیه کسانی که برای مشاوره ازدواج مراجعه نموده اند هشدار داده ام که اگر اجازه بدهید دیگران به جای شما تصمیم بگیرند، یک عمر رنج و تألم را برای خود خریده اید.
پدر و مادر باهوش و مدبر می توانند راهنما و مشاور خوبی در زمینه ی ازدواج باشند.با فرزندانشان مشورت کنند و تجربیات و مطالب مهم را در اختیار آنها قرار دهند اما انتخاب در هر صورت به عهده کسی است که قصد ازدواج دارد.در غیر اینصورت مشکلاتی پیش می آید.لذا اگر والدین با ازدواج شما مخالفت می کنند ابتدا دلایل آنها را گوش کنید و عمیقاً در مورد آن فکر کنید زیرا به هر حال والدین تجاربی دارند که بدست آوردن آنها به زمان زیادی نیاز دارد.اما اگر شما را برای ازدواج با فردی که تمایلی به او ندارید اجبار می کنند باید سعی کنید با دلایل منطقی و موجه مخالفت خود را اعلام نمائید و آنها را با نظر خود هماهنگ نمائید. یعنی اینکه هرگز بنا به خواسته و تمایل والدین و خانواده تن به یک ازدواج اجباری ندهید از سوی دیگر همیشه سعی کنید روابط صمیمی خود را نیز با والدین و برادر و خواهرها حفظ کنید،زیرا ازدواج استرس ها و مشکلات خاصی به دنبال دارد که فرد در مواجهه با آنها شدیداً به کمک خانواده و اقوام نیازمند می باشد.همچنین جشن ازدواج وقتی لذت بخش خواهد بود که همه اقوام و خویشان و پدر و مادر کنار شما حضور داشته باشند.
5-1-شناخت ناکافی از یکدیگر
دانشجویانی که سالهای آخر تحصیلات خود را می گذرانند معمولاً از بین همکلاسیهای خود همسر آینده را انتخاب می کنند.این افراد چهار سال در یک کلاس درس خوانده اند و معمولاً به قدر کافی با هم رفت و آمد داشته اند.و تا حدود زیادی در موقعیت های مختلف رفتار همدیگر را مشاهده کرده اند و بر اساس شناخت متقابل همدیگر را انتخاب نموده اند به این نوع ازدواجها تا حدود زیادی می توان امیدوار بود، اما متأسفانه تعداد زیادی از دانشجویان تا سال آخر صبر نمی کنند و در ترم های اول و دوم و بدون شناخت واقعی از همکلاسیهای خود خواستگاری می کنند.
می دانیم که انسان موجودی پیچیده و بسیار مرموز است و می تواند از خود تا حدودی شخصیتی مغایر با واقعیت نشان بدهد.و فقط در مواجه با نا ملایمات زندگی است که می توانیم به شخصیت واقعی کسی پی ببریم.دوستان دانشجو فقط در شرایط مثبت با هم بوده اند و آشنایی آنها نیز بیشتر به تعریف و تمجید از همدیگر محدود شده است. لذا انتخاب همسر فقط با این آشنایی سطحی اشتباه است و به اطلاعات بیشتری نیاز دارد.زن و مرد باید قبل از ازدواج در زمینه های مختلف با نظرات یکدیگر آشنا باشند.لحظات پر از استرس و اوقات راحت یکدیگر را تجربه کنند.هر چه تجربیات آشنایی بیشتر باشد، احتمال برخورد با مشکلات کمتر می شود.با دانشجویانی که بدون شناخت و در سال های اول دانشگاه تصمیم به ازدواج می گیرند مشاوره های زیادی انجام داده ام. اکثر آنها عقیده دارند که اگر مدتی صبر کنند تا شناخت حاصل شود ممکن است فرد دیگری از دختر مورد علاقه ی آنها خواستگاری کند و به اصطلاح یک مورد خوب را از دست بدهند. اما آگاه باشید که موردهای خوب به یک یا دو مورد خلاصه نمی شوند در هر گوشه دنیا شما می توانید دختری مناسب و زیبا برای ازدواج پیدا کنید. مهم این است که با چه فردی تفاهم بیشتری داشته باشید و بتوانید به یک عشق و علاقه پایدار برسید.
6-1-انتظارات غیر واقع بینانه
اکثر کسانی که برای مشاوره ازدواج مراجعه می کنند اشتیاق و شوقی وصف ناشدنی برای ازدواج دارند وقتی از آنها علت اشتیاق را می پرسیم جواب می دهند که با ازدواج همه چیز حل می شود، تمام مشکلات از بین می روند و ازدواج شادی و آسایش دائمی را به ارمغان می آورد.اما به زندگی زوج هایی که قبلاً ازدواج کرده اند نگاه کنید. آیا همه چیز آنها حل شده است؟ تمام مشکلات از بین رفته اند و شادی و آسایش دائمی دارند؟ وقتی انسان با تصوری غیر معمول زندگی را آغاز کند معمولاً تحمل مشکلات جزئی و نیز برای او سخت تر می شوند. به همه آنها یادآور می شوم درست است که ازدواج، صمیمیت ها ، شادی، لذت ها و تفریحات خاص خود را دارد.اما مشکلات زیادی هم دارد که باید خود را برای تحمل مشکلات و سختی های آن آماده کنیم.برای بسیاری از زوج ها تحمل مشکلات ازدواج به این علت دشوار است که خود را برای آن آماده نکرده اند. اگر فرد آماده مواجه شدن با مشکلی باشد تحمل آن مشکل برایش آسان است.
واقعیت این است که موفقیت در ازدواج مستلزم تلاش فراوان و کار زیاد است. انواع دردها و ناملایمات را تجربه می کنید.
در هر زمینه ای مشکلی پیش روی شماست.ازدواج شما هر قدر خوب به نظر برسد با ده ها مشکل رو به رو می شوید که باید فکری به حال آن بکنید. هر تصوری جز این ازدواج شما را به زحمت می اندازد.بسیاری از ازدواجها از آن رو به شکست می انجامند که زن و شوهر خود را در برج عاج می بینند.انگار کنار ساحل روی ماسه ها قدم برمی دارند، در عشق فرورفته اند و از شادی و خشنودی بی وقفه برخوردارند.در صورتی که وقتی با آن روبرو می شوند چیزهای دیگری می بینند، و این رؤیاها و خیالبافیهای اغراق آمیز تحمل آن شرایط را برای آنها دشوار می سازد.
ازدواج برای شما استقلال به همراه دارد از امرو نهی های والدین خلاص می شوید، با کسی زندگی می کنید که همفکر شماست و به شما عشق ورزی می کند،یک مونس و همدم برای خود پیدا می کنید که احساس تنهایی شما را از بین می برد.و نکته دیگر اینکه نیازهای جنسی شما ارضا می شوند و می توانید از روابط جنسی با همسر خود لذت ببرید اما فقط به اینجا خلاصه نمی شود بلکه مشکلاتی نیز به همراه دارد مسئولیت تأمین مالی یک زندگی، مراقبت از فرزندان به دوش شما قرار می گیرد و از همه مهمتر اینکه ازدواج یک تغییر اساسی در زندگی شما بوجود می آورد و تغییرات همیشه با استرس ها همراه هستند. پس باید قبل از ازدواج نگرش واقع بینانه داشته باشید وخود را برای مشکلات آماده کنید تا تحمل آنها برای شما آسان تر شوند.
7-1-مسایل رفتاری و شخصیتی حل و فصل نشده
تاکنون در چندین مورد، مراجعان من در اولین جلسات آشنایی با هم جرو بحث داشته اند و وجود صفات ناپسند لجبازی، حسادت و بداخلاقی در یکی از طرفین به وضوح مشاهده می شود و در جلسات بعدی که در مورد این موضع از آنها سؤال می کنم، جواب می دهند که قصد دارند به تدریج این صفت را در همسرشان از بین ببرند اما این تصوری کاملاً اشتباه و به دور از واقعیت است.شخصیت همسر شما در این سنین کاملاً شکل گرفته است و امکان ایجاد هر تغییری در آن غیر ممکن و یا بسیار مشکل می باشد.
وجود ویژگیهای شخصیتی نامناسب یکی از مهمترین اصولی است که هر فردی باید در هنگام ازدواج به آن توجه کافی داشته باشد. بنابراین خوب بیندیشید با کسی که نمی توانید به او اطمینان کنید یا از او لذت ببرید، چگونه می توانید عمری زندگی کنید.
قبل از ازدواج به دلیل شدید بودن عواطف و احساسات ایجاد تغییرات تا حدودی قابل قبول است اما بعد از ازدواج امکان تغییر بسیار مشکل می باشد.اگر خواستگار شما به مواد مخدر گرایش دارد و یا دارای دوستان ناباب می باشد. دوران نامزدی را طولانی کنید تا این صفات را از بین ببرید در غیر اینصورت بعد از ازدواج آماده مشکلات باشید.
چون بعد از ازدواج، شدت عواطف و احساسات فروکش می کند و زوجین به خوبی از یکدیگر حرف شنوی ندارند ثانیاً مشکلات زندگی بیشتر می شوند و استرس حاصل از آنها باعث تشدید این رفتار می شوند.
لذا توصیه آخر این است تا زمانی که مشکلات شخصیتی را حل نکرده اید اقدام به ازدواج نکنید زیرا زندگی زناشویی شما در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

2-تصویر ذهنی روشنی از همسر ایده آل خود بسازید.
متأسفانه یکی از اعتقادهای نادرست در جامعه ی ما اعتقاد به شانس می باشد و بسیاری از افراد شکست ها و موفقیت های خود را به شانس نسبت می دهند اما در کار بسیار مهمی مانند انتخاب همسر، اعتقاد به شانس جایز نیست و شایسته است به عقل و منطق متکی باشیم. انسان هایی که این طور عقیده دارند خود را موجودی قربانی تصور می کنند که هیچگونه نقشی در سرنوشت آینده ی خود ندارند در حالیکه از دیدگاه روان شناسی یکی از مؤلفه های موفقیت و پیشرفت این است که ما خود را حاکم بر سرنوشت خود بدانیم.
بعد از اطمینان از اینکه انتخاب همسر به تصمیم خود ما و نه به شانس و تصادف وابسته می باشد باید از همسر آینده خود تصویر ذهنی روشنی ایجاد کنیم همه افراد از همسرآینده خود تصویری در ذهن دارند که در برخورد با هر فردی او را با آن تصویر ذهنی مقایسه می کنند. اما این تصویر ذهنی معمولاً در ناخودآگاه قرار دارد. و ما از آن تصویر روشن و شفافی نداریم. برای موفقیت در امر ازدواج در مرحله اول باید سعی کنیم این تصاویر مبهم را به قسمت خودآگاه ذهن منتقل کنیم. و برای خود خیلی روشن و شفاف مشخص کنیم انتظار داریم که همسر آینده ما دارای چه خصوصیاتی باشد.
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا ما معمولاً به چهره های خاصی علاقه مند می شویم و این علاقه چگونه در ذهن ما شکل می گیرد.این موضوعی است که روان شناسان در مورد آن اختلاف نظر دارند.برخی روان شناسان عقیده دارند که انسان به چهره های شبیه به والد جنس مخالف خود علاقه مند می شود.یعنی دختران به پسرهایی که شبیه پدرشان باشند و پسران به دختر هایی که شبیه مادرشان باشند علاقه مند می شوند این نظریه اگر چه تا حدودی درست است اما صددرصد نیست. و نظریه دیگر این است که انسان به افرادی که در کودکی تأمین کننده ی نیازهای او بوده اند علاقه مند می شود اما به هر حال چگونه این تصور ذهنی در مورد همسر آینده در ذهن شما شکل می گیرد موضوع مهمی نیست. موضوع مهم این است که از این تصور ذهنی تصویر روشن و شفافی بوجود بیاورید و برای خود مشخص کنید انتظار دارید همسر شما دارای چه ویژگیها و خصوصیاتی باشد سپس بر اساس این تصویر روشن و واضح سعی کنید همسر مورد نظر خود را انتخاب کنید.

3-کسی را به همسری انتخاب کنید که به شما شبیه باشد
می دانیم که این روزها اکثر آشنایی ها و دوستی ها در دانشگاهها انجام می شود. و علل این آشنایی نیز بسیار متنوع است. آشنایی در ورزش، در کلاس خط، کارهای هنری و…زمینه هایی هستند که باعث آشنایی دو زوج می شوند و در بسیاری از این موارد نیز به همدیگر علاقه مند شده و به هم پیشنهاد ازدواج می دهند.اما آیا وجود تفاهم در یک زمینه ی محدود برای ازدواج کفایت می کند؟ آیا اگر دو نفر هر دو به ورزش علاقه داشتند می توانیم بر اساس این اشتراک پیش بینی کنیم که آنها ازدواج موفقی خواهند داشت.یکی از معیارهای ازدواج موفق میزان شباهت بین زوجین می باشد. تحقیقات بسیاری این واقعیت را تأیید کرده اند که هر قدر میزان شباهت در ویژگیهای زوجین بیشتر باشد احتمال موفقیت در ازدواج بیشتر خواهد بود. برای مثال اگر زن و مرد هر دو به فعالیت خطاطی علاقه مند باشند اما از نظر ظاهر، بهره ی هوشی، اعتقادات، ویژگیهای شخصیتی با هم متفاوت باشند صرفاً بر اساس وجود یک علاقه ی مشترک نمی توانند با هم ازدواج نمایند.اگر در آینده یکی از آنها و یا هر دو نسبت به فعالیت خطاطی بی علاقه شدند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟ آنقدرها مهم نیست که زن و شوهر چقدر با هوش هستند، اما اینکه بهره ی هوشی آنها چقدر به هم نزدیک است موضوع مهمی است که باید به آن توجه شود.
در زمینه ی ارزشها باید زن و شوهر با هم تفاهم زیادی داشته باشند زوجهایی که در این زمینه با هم اختلاف دارند برای مثال یکی از زوجها در مورد مسایل مذهبی بسیار متعصب ودیگری بی تفاوت باشد قطعاً به مشکل بر می خورند. از نظر زیبایی نیز سعی کنید شباهت زیادی بین شما وجود داشته باشد. دختران زیبا باید معمولاً با پسرانی که ویژگیهای شخصیتی برجسته ای دارند ازدواج کنند،اگر پسری با خصوصیات و صفات برجسته ای هستید سعی کنید همسری مناسب و در شأن خود پیدا کنید و در ازدواج تعجیل نکنید چون اگر همسر شما در شأن شما نباشد بعد از ازدواج ممکن است به احساس پشیمانی برسید. این موضوع در مورد دختران بیشتر صادق است. دختران زیبا معمولاً خواستگارهای زیادی دارند که باید در انتخاب خود بسیار دقت کنند و فردی از هر نظر شبیه به خود را انتخاب کنند.
از نظر سطح تحصیلات نیز باید خیلی دقت کنید اگر دختری دارای تحصیلات عالیه هستید حتماً همسر شما هم باید تحصیلات عالیه داشته باشد و از نظر سطح تحصیلات به اندازه شما و یا بالاتر از شما باشد.
لازم به ذکر است که در دوران نامزدی یا اوایل ازدواج، جذابیت های زن و شوهر به حدی است که آنها متوجه اختلافات نمی شوند. اما این اختلافات در بلند مدت اثرگذار می شوند و زندگی زناشویی را به هم می ریزند. اختلافاتی که در شروع زندگی زناشویی آنقدرها مهم به نظر نمی رسند می تواند در سالهای بعد مسئله ساز شوند.به همین علت باید کسانی را به همسری انتخاب کنید که به شما شباهت زیادی داشته باشند.

4-قبل از ازدواج سالم شوید.
سلامتی از نظر احساسی، عاطفی و ذهنی شرط لازم برای یک ازدواج موفق است و زمان سالم شدن نیز قبل از ازدواج است.زوجهایی که از نظر احساسی و عاطفی سالم نیستند ازدواج موفقی نخواهند داشت و همین مشکلات باعث نابودی ازدواج آنها می شود.همه می دانیم که ازدواج کردن علیرغم تمام شادیها و لذت های آن از آنجا که فرد را با شرایط جدیدی روبرو می سازد استرس های زیادی بر او وارد می کند حال اگر فرد از قبل نیز با مسایل و مشکلات دیگری رو به رو باشد استرس های حاصل از ازدواج باعث تشدید مشکلات قبلی او می شوند.واقعیت این است که ازدواج درمان کننده مشکلات روانی و عاطفی نیست بلکه بر شدت آنها نیز می افزاید.فرد باید قبل از ازدواج مشکلات روانی و عاطفی مانند کمبود محبت، افسردگی و اضطراب خود را رفع نموده و بعد از آن اقدام به ازدواج نماید.
“وقتی مشکلات بروز می کنند، بسیاری از زوجها به جای اینکه به ریشه مشکلات توجه کنند می خواهند با بچه دار شدن و با خرید اسباب بازی در مقام رفع مشکلات خود برآیند.اما مشکل همچنان پابرجاست و تنها بر آنها سرپوش می گذاریم و درنهایت آنچه باقی می ماند خانواده ای بحران زده است. اگر قبل از ازدواج به مسایل و مشکلات فردی توجه شود، خانواده ای از قید دشواری نجات پیدا می کند.” (نیل کلارک وارن)
به استناد بسیاری از تحقیقات سالمترین ازدواج ها آن ازدواجی است که در آن زن و شوهر دوران کودکی سالمی را تجربه کرده باشند.اگر در کودکی از عشق عمیق و تربیت درست پدر و مادر برخوردار بوده باشیم، به اشخاصی سالم تبدیل می شویم.اما اگر پدر و مادرمان سالم نبودند چه باید بکنیم؟ چگونه می توانیم نکات بد آنها و بدآموزیهای آنها را جبران کنیم؟ در این مورد برای شما چهار توصیه دارم:
(نیل کلارک وارن)
1-منبعی پیدا کنید که شما را بدون قید و شرط دوست دارد؛ و به عبارت دیگر مهر اصیل داشته باشد و آنچه را که در کودکی به آن احتیاج داشتید و از آن محروم ماندید ارزانیتان کند. باید اذعان کرد که یافتن این منبع عشق اصیل دشوار است. شاید بتوانید آنرا در یکی از دوستان نزدیک یا بستگانتان پیدا کنید. من به عنوان یک روانشناس سعی کرده ام که منبع خوبی باشم. اغلب روان درمانگرها هم سعی مشابهی دارند.سازمانهای مذهبی سالم هم مهر اصیل دارند. شخصاً به این نتیجه رسیده ام که بهترین منبع عشق، عشق خداوند است. هر آینه این نوع عشق را بیابید مشکلات را از پیش پای خود بر می دارید.
2-بیاموزید که خودتان را دوست بدارید.کافی نیست دیگران شما را دوست بدارند. خود شما باید به این باور برسید که دوست داشتنی هستید.با دوست داشتن خود مجبور نیستید برای دریافت مهر و عشق دیگران به آنها التماس کنید.
3-کسی را پیدا کنید که به طور منظم در مقام تشویق کردن، الهام بخشیدن و گوش دادن به شما باشد. همه ما به دوستان نزدیک و صمیمی احتیاج داریم. زیرا درک احساسات خویشتن و اینکه در اعماق وجود خود چه احساسی داریم و چگونه فکر می کنیم دشوار است. ما به کسانی احتیاج داریم که به کمک آنها احساسات و عواطف خود را بشناسیم و با مسایل خویش برخورد کنیم.4-با کسانی ارتباط برقرار کنید که به شما احساس امنیت خاطر بدهند. همه ی ما به کسانی احتیاج داریم که به ما احساس امنیت خاطر بدهند، با ما همانند و در مقام تشویق و تقویت اعتماد به نفس ماباشند.برخورداری از حمایت اشخاص این شرایط را فراهم می سازد.
اینگونه می توانیم به سلامت احساسی و عاطفی برسیم.به شکلی احتیاج به یک پدر و مادر جدید داریم، به اشخاصی سالم احتیاج داریم تا در مقام حمایت از ما باشند. اغلب این اشخاص را دوستان و بستگان ما تشکیل می دهند،؛ اما در مواقعی نیز به روان درمانگریهای با تجربه و ماهر احتیاج داریم.
به هر شکل، هر کاری که می کنید مهم این است که قبل از ازدواج به لحاظ احساسی، عاطفی، ذهنی و روانی به شرایط سلامت برسید.هرچه سالمتر باشید، ازدواجتان سالمتر می شود.اما آنچه در واقعیت مشاهده می شود بسیاری از افراد در صورت مواجه شدن با مشکلات روانی به منظور درمان آنها اقدام به ازدواج می کنند، مراجعان زیادی داشته ام که علت ازدواج کردن خود را رهایی از افسردگی اعلام نموده اند. بله فرد به افسردگی گرفتار شده است به جای درمان آن از طریق علمی سعی کرده است با ازدواج کردن از آن خلاصی یابد. اما هشیار باشید که ازدواج نه تنها افسردگی شما را درمان نمی کند بلکه شدت آن را بیشتر نیز خواهد کرد.و یا مورد دیگر اینکه برخی از افراد به طرف مواد مخدر گرایش پیدا می کنند و به آنها آلوده می شوند اما همواره علت اعتیاد خود را تنهایی و مجرد بودن ذکر می کنند و عقیده دارند که بعد از ازدواج این عادت زشت خود را ترک خواهند کرد.اما بعد از ازدواج بر میزان اعتیاد آنها افزوده می شود.

5-عشقی در اعماق وجود خود بیابید و آنرا به دقت ابراز کنید.
وجود عشق عمیق در بین زوجین لازمه ی موفقیت زندگی زناشویی است.نیاز به عشق جزء یکی از عمیق ترین نیازها و امیال انسان است. همه ما نیاز داریم که کسی به ما احترام گذاشته و ما را جذاب و دوست داشتنی بداند. و ارضاء این نیاز باعث می شود که احساس بسیار خوبی به ما دست بدهد.وقتی دو نفر به شدت جذب یکدیگر می شوند، به هم عشق می ورزند و برای همدیگر احترام قایل می شوند حرمت نفسشان به مقدار زیاد افزایش پیدا می کند.
“وقتی می بینیم که شخص دیگری به ما علاقه مند است در باره خود احساس و برداشت بهتری پیدا می کنیم و خود را جذاب و خواستنی می یابیم. اینگونه است که وقتی دو نفر به هم عشق می ورزند، نه تنها یکدیگر بلکه خودشان را بیشتر دوست می دارند.”
“وقتی نسبت به کسی احساس دوست داشتن شدید پیدا می کنیم، بخشی از آن به این علت است که خود را معتبر و دوست داشتنی می یابیم.ما معشوق را از آن جهت دوست داریم زیرا این معشوق به ما این احساس را می دهد که موجودی دوست داشتنی هستیم.”
“وقتی کسی را دوست داریم و او نیز متقابلاً به ما توجه و عنایت می کند، به رضایت خاطر می رسیم، تنها این تجربه با جنس مخالف است که به ما احساس دوست داشتنی بودن می دهد و این حق ماست که از آنچه هستیم شادمان باشیم.(نیل کلارک وارن، 1386)
با اینکه ابراز عشق و علاقه می تواند در زندگی زناشویی تأثیر بسیار زیادی داشته باشد و به اصطلاح زندگی فرد را دگرگون نماید اما متأسفانه برخی از افراد بویژه آقایان نسبت به آن بی توجهی می کنند.یکی از رازهای مردان و زنان این است که زنان دوست دارند همسر آنها عشق و علاقه خود را به زبان بیاورد اما مردها از آن اکراه دارند و دوست دارند در عمل آن را نشان دهند. زنها همیشه گله دارند که همسر آنها حاضر نیست کلمه «عزیزم» «دوستت دارم» و .. را به زبان بیاورد اما مردها تلاش و کوشش شبانه روزی خود و فراهم کردن امکانات رفاهی و از آن طرف قدرناشناسی همسر خود را بیان می کنند.
ما نمی دانیم هدف خلقت از اینکه زن و مرد از نظر این ویژگیها متفاوت آفریده شده اند چه بوده است به هر حال هیچ چیز خداوند در این جهان بی هدف نیست اما آنچه مسلم است این است که همین موضوع تاکنون اختلافات بسیار زیادی را بوجود آورده است، اگر مردها بتوانند بر این خواسته ی درونی خود غالب شوند و با همسر خود به اصطلاح زبان بازی نمایند بسیاری از اختلافات حل خواهد شد و زندگی خوشایندی را بدست می آورند. همه شاهد هستیم که پسرهایی که روابط عمومی خوبی دارند و تمایلات خود را خوب به زبان می آورند ازدواج های موفقی نیز دارند و دخترها به سادگی تحت تأثیر آنها قرار می گیرند اما آنچه مد نظر ماست این است که آقایان بعد از ازدواج این رفتار را بیشتر از خود نشان دهند چون اگر قبل از ازدواج اینگونه رفتار کنند ممکن است در انتخاب همسر در معرض اشتباه قرار بگیرند.

6- مهارت در صمیمیت
صمیمیت یکی دیگر از شروط لازم برای ارتباط زناشویی خوشایند است. صمیمیت باعث آرامش فرد می شود چون دو فردی که با هم صمیمی می شوند تمامی اسرار و رازهای درونی خود را با هم در میان می گذارند و با هم احساس یکپارچگی و یگانگی دارند.
دو فرد صمیمی عمیق ترین احساسات، رؤیاها، خواسته ها، نگرانیها و شادیهای خود را با هم در میان می گذارند و همین امر باعث آرامش، تحکیم روابط و دوستیها می شود.
بسیاری از مراجعان من برای ازدواج خود برنامه ریزی کرده اند، در مورد وضعیت مالی، گذراندن تفریحات و تعداد فرزندان خود به توافق هایی رسیده اند اما هنوز با هم صمیمی نیستند.و وقتی که صحبت از صمیمیت می شود اکثر افراد تصور می کنند که منظور از صحبت درباره روابط جنسی است.اما صمیمیت با روابط جنسی کاملاً متفاوت است. صمیمیت یعنی اینکه باورها و تجربه های خود را با هم در میان بگذارید. هر چه وجوه مشترک بیشتر شوند، صمیمیت عمیق تر می شود.
چرا قبل از ازدواج باید صمیمی شوید
همه ما انسان ها در زندگی خود دوستان زیادی داریم اما فقط در کنار برخی از آنها احساس آرامش می کنیم.در هنگامی که با مشکلات فکری و روحی شدید روبرو می شویم دوست داریم که با آن تعداد خاص از دوستانمان صحبت داشته باشیم.چرا این دوستان باعث آرامش ما می شوند اما بقیه این احساس را در ما بوجود نمی آورند؟ بله انسان همیشه در درون خود رازهایی دارد که با بیان آن رازها برای طرف مقابل احساس تخلیه روانی و آرامش پیدا می کند اما این رازها را برای همه نمی تواند بیان کند و فقط برای افرادی می تواند بیان کند که با آنها احساس صمیمیت و یکرنگی داشته باشد.تصور کنید از بودن در کنار دوستان صمیمی خود چقدر احساس لذت می کنید.همنشینی با آنها چقدر به شما احساس آرامش می دهد حال باید رفتار با همسرتان نیز اینگونه باشد. بعد از ازدواج روابط فرد با دوستان دوران مجردی خود به تدریج کمرنگتر می شود، مشغله های فکری، افزایش روابط خویشاوندی و…همه از عوامل کمرنگ شدن این روابط هستند.اما همسر شما باید بتواند این خلأ فکری را برای شما پر کند.و شما نیز باید بتوانید این خلأ فکری را برای همسرتان پرکنید.یعنی شما باید تکمیل کننده روابط همدیگر باشید.اگر زن و شوهر بتوانند رازدار همدیگر باشند و بین خود صمیمیت ایجاد کنند. هیچ عاملی نمی تواند در روابط آنها خللی بوجود بیاورد. تصور کنید دوستان صمیمی شما اگر ظاهر زیبایی نیز نداشته باشند اصلاً برای شما مهم نیست بلکه چون با آنها احساس صمیمیت دارید به آنها علاقه مند هستید در مورد روابط با همسرتان نیز موضوع به همین صورت است چهره ی زیبای او به تدریج برای شما عادی می شود و بعد از چند سال خیلی هم به آن توجه نمی کنید اما مهم میزان صمیمیت بین شماست.میزان یکرنگی در بیان احساسات و عواطف است که باعث می شود زندگی زناشویی رضایت بخشی داشته باشید و یا زندگی خود را به یک جهنم تبدیل کنید.
از زن و شوهرهایی که برای حل اختلافات خود مراجعه می کنند اول در مورد میزان صمیمیت شان سوال می کنم.اکثریت آنها صمیمیت را به طور کل از بین برده اند و افکار و احساسات زن و شوهر هیچگونه نزدیکی به هم ندارند، خواسته ها و تمایلاتشان از همدیگر پنهان می باشد و در واقع فقط در زیر یک سقف با هم زندگی می کنند او جسمشان در کنار همدیگر می باشد اما فکرشان فرسنگ ها از همدیگر فاصله دارد. تصور کنید اینگونه زندگی کردن چقدر دشوار است.و از همه مهمتر بهترین لذت فرزندان مشاهده ی روابط صمیمی بین والدین می باشد.اما این افراد به فرزندان خود نیز ظلم می کنند و از کودکی احساسات ناخوشایند را در آنها ایجاد می کنند.
روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که رازها و اسراری که در ذهن ما وجود دارند و ما جرأت اظهار کردن آنها را برای دیگران نداریم یکی از بزرگترین عوامل برهم زدن آرامش روانی انسان هستند.افرادی که به راحتی اسرار درونی خود را برای دیگران بیان می کنند معمولاً از نظر فکری و روحی آرامش زیادی دارند و دوستان صمیمی زیادی نیز دارند. اما اگر شما مایل به اظهار اسرار درونی خود با دیگران نیستید برای رهایی از عقده های روانی و رسیدن به آرامش این اسرار را فقط برای یک نفر یعنی همسرتان بیان کنید. اگر ما بخواهیم برای همیشه این رازها را در درون ذهن خود نگهداریم بالاخره از جایی دیگر بروز می کنند و اثرات نامساعد بر جای می گذارند. خداوند بزرگ در قرآن کریم می فرمایند «و همسرانی از جنس خودتان برای شما آفریده شده است تا در کنار آنها آرامش بیابید»و یکی از شرایطی که باعث می شود فرد در کنار همسرش به آرامش برسد داشتن احساس صمیمیت می باشد یعنی اینکه خواسته ها وتمایلات درونی خود را با او در میان بگذارید تا به آرامش روانی برسید.
لذا دوران نامزدی خود را بیهوده نگذرانید در این دوران وظایف خطیری بر دوش شماست که یکی از آنها افزایش میزان صمیمیت می باشد حتی الامکان سعی کنید با یکرنگی کامل، تمایلات، احساسات و عواطف خود را برای همدیگر بیان کنید و هر قدر عواطف و احساسات مشترک خود را بیشتر تقویت کنید میزان صمیمیت شما بیشتر خواهد شد.

7-اختلافات را از پیش پای عشق بردارید
وجود اختلافات لازمه ی زندگی زناشویی موفق است وهیچ ارتباط زناشویی سالم و صمیمی یافت نمی شود که در آن درصدی اختلاف عقیده وجود نداشته باشد.اما مهم نحوه ی برخورد ما با این اختلافات است که می تواند سودمند و یا مضر باشد.”اگر زن و مرد بدانند که چگونه اختلافات خود را حل و فصل کنند تا مناسبات زناشوئیشان از ژرفا و بلوغ بیشتری برخوردار گردد به مهارتی ارزشمند مجهز هستند.اما اگر بدانند چگونه با اختلافات خود کنار بیایند، ازدواجشان بگونه ای نظم دار نابود می شود.به نظر من علت فروپاشی بسیاری از ازدواجها این است که زن و شوهر نمی دانند چگونه با اختلافات خود کنار بیایند.به همین دلیل است که توصیه می کنیم زن و مردی که قصد ازدواج دارند در زمینه حل اختلافات به مهارت کافی تجهیز باشند.اگر از این مهم محروم باشید،اگرفاقد مهارتهای لازم برای حل و فصل اختلافاتی که لاجرم در زندگی مشترک پیشامد می کند باشید، مسلم بدانید که به استقبال خطر می روید و بعید است که در کار ازدواج عاقبت به خیر شوید.عدم وجود اختلاف نشانه عدم صمیمیت است. چون تا زمانی که دو نفر رُک و روراست نباشند صمیمیت به وجود نمی آید و وقتی هر دو روراست باشند اختلافات خود را نشان می دهند و لذا در خانواده ای که اختلافات وجود نداشته باشد نشانه ی این است که زن و شوهر چهره ی واقعی خود را به هم نشان نمی دهند، در روابط با یکدیگر محتاط هستند و در واقع می توانیم بگوییم با هم صمیمی نیستند.
اما آن چه مهم است این است که این اختلافات چگونه حل و فصل شوند چگونه این اختلافات باعث کینه و رنجش خاطر نشوند.اگر با اختلاف برخورد نشود یا اگر با آن برخورد درست نشود می تواند رابطه ای را به تباهی بکشد. اما اگر با آن به درستی و مدبرانه برخورد شود می تواند زندگی سعادتمندانه ای را در پی داشته باشد.
آیا باید در هر ازدواج اختلاف وجود داشته باشد
بله، وجود اختلاف لازمه ی زندگی زناشویی است.اگر در دوران نامزدی هستید و یا ازدواج کرده اید و احساس می کنید که با همسر خود هیچ گونه اختلاف فکری و عقیده ای ندارید به یقین بدانید که روابط شما کاملاً صمیمانه نیست و یکی از شما و یا هر دو محتاطانه رفتار می کنید.هنوز در دنیا دو نفر یافت نشده اند که از همه نظر کاملاً شبیه هم باشند و هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند.خوشبخت ترین زوج ها، صمیمی ترین زوجها، زوجهایی که
لحظه ای طاقت دوری از همدیگر را ندارند نیز دارای درصدی اختلاف عقیده هستند.ابراز اختلاف عقیده چیز ناخوشایندی نیست، مخفی کردن آن ناخوشایند است.شما باید نظرات و احساسات واقعی خود را برای همسرتان بیان کنید و به نظرات و احساسات او هم احترام بگذارید.اگر بخواهید اختلافات بین خود و همسرتان را پنهان کنید به تدریج آنها به یک عقده تبدیل می شوند، عقده ای که خواه ناخواه به نحوی بر روابط بین شما تأثیر خواهد گذاشت.اما اگر اختلافات خود را بیان کنید از نظر روانی تخلیه می شوید و به آرامش می رسید اما باید هر دو به نظرات و احساسات همدیگر احترام بگذارند و بدین ترتیب می توانید شور و عشق اولیه ازدواج را برای همیشه حفظ نمایید.

8-برای یک زندگی مشترک مادام العمر متعهد شوید
ازدواج یک پیوندی ناگسستنی و برای تمام مدت عمر است.وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند متعهد می شوند که برای تمام عمر احترام همدیگر را داشته باشند و تمام عمر با هم یار و وفادار باشند.تعهد به معنی این است که همسرتان را دوست بدارید و او را گرامی بدارید و از همسر دیگری در همه شرایط اجتناب کنید.
وقتی زن و شوهر بدانند که ازدواجشان باید تا پایان عمر آنها ادامه داشته باشد،با یکدیگر برخوردی متفاوت می کنند و مسلماًاین برخورد در مقایسه با زمانی که زن یا شوهر بر این عقیده باشند که اگر با هم به نتیجه مطلوب نرسیدند می توانند به آن خاتمه دهند، شکل متفاوتی پیدا می کند.بله، ازدواج یک روز، یک ماه و یک سال نیست، ازدواج یعنی تصمیمی که هرگز راه بازگشت ندارد.ممکن است با یکی از دوستان خود دارای برخی اختلافات باشید اما می گوئید که بعد از تحصیلات رابطه ام با او قطع خواهد شد و خیلی چیز مهمی نیست. اما روابط شما با همسرتان یک رابطه ی دائمی و همیشگی است. یعنی اینکه باید با این تصور جلو بروید که بهترین انتخاب را مرتکب شوید. در محیط کار و یا تحصیل فقط روزی چند ساعت با همکاران و دوستان خود رابطه دارید و می توانید در این مدت هر شرایطی را تحمل کنید اما ازدواج تصمیمی مادام العمر و همیشگی است. لذا باید قبل از تصمیم به ازدواج ابتدا همه افکار دیگر را از ذهن به دور کنید و همانگونه که انتظار دارید همسر شما باید تا پایان عمر، فقط همسر شما باشد شما نیز تا پایان عمر فقط باید خود را برای زندگی مشترک با او آماده کنید.
زوج های زیادی به من مراجعه داشته اند که مدت ها با هم روابط دوستی دارند، کاملاً خود را مناسب همدیگر نمی دانند اختلافات زیادی بین آنها وجود دارد، اما هیچ یک از طرفین حاضر به جدا شدن از همدیگر نیستند. چون می ترسند همدیگر را برنجانند، می ترسند که دوباره تنها شوند و از همه مهمتر از بودن در کنار همدیگر فقط برای وقت گذرانی و تفریح احساس لذت می کنند.اما اگر رفته رفته با وجود اینکه می دانند برای همدیگر مناسب نیستند به هم علاقه مند شدند چطور؟ اگر بعد از مدتی تحت تأثیر احساسات نتوانستند از همدیگر جدا شوند و ازدواج کردند آیا زندگی زناشویی موفقی خواهند داشت یا خیر؟ متأسفانه باید بگویم که شیوع این نوع ازدواج ها در جامعه ی ما به شدت در حال افزایش است.بسیاری از پسر و دخترهایی که درخیابان با هم قدم می زنند، به پارک می روند، به سینما می روند در باطن متوجه اختلافهای خود هستند و شاید هر دو نیز در جستجوی انتخاب همسری شایسته برای زندگی آینده خود باشند، اما با این حال روابط فعلی خود را هم ادامه می دهند.همه ما شاهد هستیم که برخی افراد در صحبت کردن برای همسر آینده خود ویژگیهای به خصوصی را ذکر می کنند.برای مثال به دنبال فردی بلند قد، اندامی متناسب و… هستند اما بعداً متوجه می شویم فردی که با او ازدواج کرده اند کاملاً با این ویژگیها متفاوت می باشد تصور می کنید علت چیست؟ علت این است که با فردی متفاوت فقط به قصد وقت گذرانی و رفع احساس تنهایی آشنا شده اند، به تدریج روابطشان بیشتر شده و نهایتاً با او ازدواج کرده اند اما این ازدواج ها از روی فکر و اندیشه نیستند و دوامی ندارند.
حال با توجه به این موضوع، باید در روابط با جنس مخالف خیلی احتیاط کنید. یعنی اینکه به بهانه گذراندن وقت و نجات از تنهایی با فردی رابطه برقرار نکنید چون این روابط به تدریج گسترش می یابند و نهایتاً ممکن است به ازدواج منجر شوند.امااین ازدواج از روی فکر و اندیشه نیست بلکه بیشتر به یک ازدواج اجباری شباهت دارد.

9- برای ازدواج خود جشن بگیرید
یکی از تمایلات مهم هر انسانی این است که در یک جمع مورد توجه قرار بگیرد. همه به او توجه کنند و به او احترام بگذارند، نیاز به شهرت یکی از نیازهای ذاتی انسان است و ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه می گوید یک روز زندگی در قدرت و شهرت بهتر از یک عمر زندگی در گمنامی است.همسر شما نیز انسان است و از این حالت خارج نیست این نیاز او نیز باید به طریقی ارضاء شود.جشن ازدواج و توجه و احترامی که در این جشن همه برای شما قائل می شوند موقعیتی است که می توانید به این نیاز خود و همسرتان پاسخ بدهید.اما جشن ازدواج وقتی برای انسان لذت بیشتری دارد که همه اعضا خانواده و اقوام وخویشان در آن حضور داشته باشند.حضور اعضای خانواده بویژه پدر و مادر در میزان شادی شما در شب ازدواج تأثیر بسیار زیادی دارد لذا به همین دلیل اگر والدین شما به هر دلیل با ازدواج شما مخالف هستند ازدواجتان را آنقدر به تأخیر بیندازید تا بتوانید رضایت آنها را جلب نمایید و آنها نیز در جشن ازدواج شما شرکت داشته باشند.
انسان موجودی است اجتماعی و نگرش ها و علائق او تحت تأثیر اجتماع قرار می گیرد. در زندگی زناشویی و در روابط با همسرتان گاه گاه ممکن است نسبت به همسر خود دیدگاههای متفاوتی پیدا کنید.گاهی ممکن است تصور کنید که انتخاب درستی انجام نداده اید و فرد مناسب تری نیز می توانستید انتخاب کنید.حرفهای والدین و خانواده در بوجود آمدن این نگرش تأثیر زیادی دارند. اگر والدین شما با همسرتان رابطه خوب و صمیمی داشته باشند روابط شما و همسرتان نیز بهبود پیدا می کند. اما اگر روابط بین آنها تیره باشد ممکن است این موضوع بر روابط بین شما و همسرتان نیز تأثیر منفی بگذارد.یکی از موضوعاتی که بر روابط بین والدین و شما و همسرتان تأثیر همیشکی دارد این است که برای ازدواج خود جشن بگیرید و آنها را در جشن خود شرکت دهید. و اگر چنانچه والدین و اعضای خانواده با ازدواج شما موفق نیستند دوران نامزدی خود را آنقدر طولانی کنید تا آنها را نیز را نیز در جشن خود شرکت دهید.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید