نقش مسئولین در دیگر سازی

نقش مسئولین در دیگر سازی

مقدمه
از عوامل مهم و کارساز در دگرگونی فرهنگی، حاکمیت نظام است. به شهادت تاریخ نقش حاکمیت در سازندگی و یا تخریب ساختار فرهنگ جامعه بسیار حائز اهمیت است.
مثل صریح و گویای «الناس علی دین ملوکهم»[1] در بین معارف اسلامی نشان از جایگاه غیر قابل انکار حاکمیت در کیفیت و چگونگی فرهنگ جامعه است. شکی نیست که جامعه ای که تحت مدیریت علمی و مردم سالاری زندگی می کنند با جامعه ای که حاکمان با کودتا و کشتار انسان ها به حاکمیت می رسند، متفاوت است. قرآن کریم به عنوان بزرگ ترین سند دین اسلام، در آغاز حکومت اسلامی، وظایف حاکمیت را چنین بیان می کند: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکیّهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ»[2] اولین ویژگی حاکم، مردمی بودن وی می باشد. رسولا من انفسهم، یعنی حاکم کسی است که از متن جامعه به اذن الهی بر مردم حکومت می کند. بنابراین حاکمیت اشرافی یا قشری و حزبی در اسلام مردود است. دومین کار حاکم، تلاوت آیات است. تلاوت یا اطلاع رسانی قوانین و کسب اطلاع از عمده تعاملات حاکم و مردم است. حاکم باید قوانین را اطلاع داده و بر اساس آن از مردم توقع پیروی داشته باشد. سوم، تزکیه و پاک سازی جامعه از لوث آلودگی از دیگر وظایف حاکم است.
حاکم به خاطر تأمین امنیت و تعمیق فرهنگ اسلامی، جامعه را از هر گونه عوامل و ابزار آلات فساد و گمراهی پاک کرده تا مردم در سایه اخلاق اسلامی، زندگی سالم و مناسبی داشته باشند از دیگر وظایف حاکمیت، بر اساس آیه «یُعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ» ایجاد مراکز علمی ـ آموزشی ـ پژوهشی در تمام سطوح به طور رایگان از دیگر راه های آماده سازی محیط برای رشد و کمال است. در نظام اخلاق اسلامی، مسئولین، موظف اند زیر بنای حیات طیبه را پی ریزی نمایند در این جا به طور فهرست وار به نمونه هایی از آن چه در دیگر سازی تأثیر دارد اشاره می شود.
خانه: نخستین محیط آموزشی در فرهنگ اسلامی، «خانه» است. اسلام به این کانون تربیت، اهتمام ویژه ای دارد بنابراین، حاکمیت از کنترل محیط خانه نباید غافل شود. به عنوان نمونه وضع قوانین از زمان های خاص مانند: مبارزه با گسترش ابزار فساد و گمراهی مثل ماهواره، مشروبات الکلی و تأمین امنیت اخلاقی در میان خانواده ها و اجتماع و… در کنترل فرهنگ جامعه بسیار مهم است.
بزرگان دین نخستین جایگاه زندگی؛
یعنی خانه را محیطی آموزشی می دانند. خانه ای که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و خدیجه در آن زندگی می کردند، خانه ای است که حضرت علی ـ علیه السلام ـ نور وحی را لمس کرده و عطر نبوت به جانش نشسته است. خانه همه امامان شیعه، به ویژه امام صادق ـ علیه السلام ـ که به دلیل وضعیت خاص سیاسی زمان، محدودیت کمتری از جانب حاکمان ستمگر برای آن حضرت ایجاد شده بود، میعادگاه اهل علم و ادب بود.[3] در زمان حیات مختصر حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ؛ زنان مدینه به منزل ایشان آمده و احکام شرعی را فرا گرفتند.
استفاده از «خانه» به عنوان کانون تربیت همواره از سوی بزرگان دین ادامه داشته و در زمان معاصر برپایی مجالس عزاداری و سخنرانی در بیوت مراجع تقلید، حاکی از ادامه همان سنت نبوی است.
مکتب و مدرسه
بعداً کانون هایی تحت عناوین مکتب و مدرسه به وجود آمد، هنگامی که جنگ بدر تمام شده بود در پایان نبرد، جمعی از کفار اسیر شدند. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اعلام کرد: هر اسیر به ده کودک خواندن و نوشتن بیاموزد، از قید اسارت آزاد می شود.[4] اسرای جنگی از این اقدام حاکمیت اسلامی استقبال کرده و به تعلیم دیگران پرداختند. ترقیب دین به پرورش معلم و مربی، حاکی از روحیه دیگر سازی در دین اسلام است. قرآن سفارش می کند که «چرا عده ای به تفقه و فهم و درک دین اقدام نمی کنند تا آنگاه با مراجعه به قوم و قبیله خود، آنان را از زشتی ها بیم داده و به کارهای نیک تشویق کنند.»[5] این ها نمونه هایی است که حاکمیت موظف است تا جامعه را از نادانی به دانایی و هدایت سوق دهد.
مسجد
هجرت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از مکه به مدینه، با بنایی عجین شد که «مسجد النبی» را جزئی از فرهنگ ماندگار اسلام و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ قرار داده است. مسجد پایگاهی است که در آن عبادت، تعلیم و تربیت و … جزو برنامه های اصلی به شمار می رود. احکام مسجد به گونه ای است که ناخودآگاه روحیه نظافت، رعایت حق مردم، رعایت حلال و حرام، و…. را در انسان ها تقویت می کند.
دیگر مراکز
حکومت ها افزون بر تأسیس مدرسه و دانشگاه و مسجد، مراکز عمومی دیگر را برای تحول فرهنگی تأسیس نموده اند. انجمن های ادبی، کتاب فروشی ها، سینما ها، تکایا و حسینه ها، کانون های هنری و دینی، رسانه های جمعی و گروهی مانند: رادیو تلویزیون و…. از جمله اقداماتی است که حاکمیت در آن نقش بسزائی دارد.
حاکمیت اصولی از نظر قرآن
از نظر قرآن حاکمیت صالح و حکومت صالحان زمانی تحقق پیدا می کند که پایه آن حکومت بر اساس یکتا پرستی پی ریزی شود. نماد یکتا پرستی در قرآن، نماز است. و هرگاه حاکمیت در اقامه نماز اقدام نماید، عالی ترین هدف حکومت تحقق پیدا کرده آن حکومت توسط خوبان و نیکان جامعه پایه گذاری شده است.[6] با پیروزی انقلاب اسلامی، حاکمیت نظام با یک برنامه ریزی، به فکر ایجاد زمینه ای افتاد تا به این سفارش قرآن جامه عمل بپوشاند. ستاد اقامه نماز؛ فعالیت ستادی را آغاز نمود که در سایه آن، بحث بر پا داشتن نماز جنبه عمومی و عملیاتی پیدا نمود. درباره انگیزه قرآن درباره برپایی نماز مباحث مهم و کلیدی هست که باید در جای خود بررسی شود. به طور اجمال، وقتی رابطه عبد و معبود در یک نظام انسانی به خوبی رعایت شود، دیگر شاهد فساد و ظلم نخواهیم بود.
مهم ترین وظیفه حاکمیت، بر چیدن زمینه های ظلم و فساد است که قرآن کریم به خوبی برای آن راهکار ارائه کرده است. روحیه سلحشوری، قناعت، ایثار، آزادگی و…. از دیگر وظایف فرهنگ سازی حاکمیت است. که در دین اسلام سفارش های فراوان به آن شده است. حکومت باید این دستآوردهای معنوی را به جامعه منتقل نماید. در مقابل حکومت هایی که بر اساس کودتا، جنگ های نابرابر، و لشکر کشی ها، و… بر سر کار می آیند، روحیه های خشن و ناپسند خود را بر مردم تحمیل می کنند.
در برخی موارد به سبب ضعف حاکمان، فرهنگ مردم نیز دست خوش آماج توطئه بیگانگان شده و به اصطلاح تهاجم فرهنگی صورت گرفته و سرمایه ملت ها مورد خطر و تهدید قرار می گیرد یکی دیگر از اقدامات حاکمیت پس از انقلاب اسلامی؛ تأسیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر است که در دگر سازی جامعه نقش بسزایی داشته و دارد.
نمونه حاکمیت غلط، دکترین لنین در کشور های کمونیستی است که با اندیشه لائیک و نفی عبودیت، سالیانی انسان های آن خطه و سایر نقاط جهان را در تاریکی فرو برد. هم چنین حکومت های سلطنتی و پادشاهی در جهان اطراف خود از مواردی است که با ظلم و ستم، مردمی را در فقر و نکبت نگه داشته و بر گرده آنان تازیانه بی فرهنگی و برهنگی را نواختند. حکومت پادشاهی 2500 ساله ایران نمونه ای از آن حاکمیت طاغوت است. در آن حکومت تمام حیثیت انسانیت طی برنامه ای دراز مدت فرو پاشی شده و خیل مردم در خواب غفلت فرو رفتند که با نهضت امام خمینی (ره)، و بیداری مردم، حاکمیت طاغوت شاهنشاهی، به تاریخ پیوست. علت اصلی قیام مردم و زوال سلطنت پهلوی، فاصله چشمگیر طبقاتی و گسترش بی حدّ مراکز فساد و بی دینی و فرار مغزهای روشن فکر و تبعید و زندان شخصیت های علمی، مذهبی کشور و تعطیل مراکز علمی و تربیتی و جایگزینی مراکز فساد و تباهی برای درک نقش حاکمیت کافی است مقایسه ای گذرا بین حکومت به اصطلاح 2500 ساله پهلوی و سه دهه انقلاب اسلامی شود تا معلوم شود چه اندازه حاکمیت در دگرسازی جامعه موثر است.
ویژگی های حاکمان در اسلام
از آن جا که مسئولین هر نظامی تأثیر ژرف بر مردم عصر خود دارند به همین خاطر اسلام برای مدیران ارشد خود ویژگی هایی در نظر گرفته است. به عنوان نمونه برای بالا ترین شخصیت دینی چنین صفات و ویژگی هایی بیان کرده است:
1. فقیه. یعنی کسی که در درک و استنباط احکام و ضوابط دینی سرآمد باشد.
2. صیانت از نفس؛ حاکم کسی باید باشد که خویشتن دار و از هر گونه پلیدی و زشتی خود را رهایی کرده است.
3. محافظ شریعت؛ حاکم باید کسی باشد که از ارکان قلعه دین، مراقبت کند تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری نماید.
4. مخالف هوا پرستی؛ در نظام ارزشی اسلام؛ حاکمیت باید از هر گونه هوا پرستی و دنیا خواهی دور باشد تا بتواند عدالت را در نظام خود پیاده کند.
5. مطیع ولایت ائمه ـ علیهم السلام ـ ؛ کسی که می خواهد در عصر غیبت حکومت نماید، باید از آخرین فرستاده و نماینده خداوند اطاعت محض داشته باشد. خود رأیی، انحصار طلبی، شاکله حکومت را به سوی دیکتاتوری سوق می دهد؛ پس حاکم در امر حکومت زیر مجموعه آخرین ذخیره امامت و ولایت امام زمان (عج)[7] چنین حکومت هایی به خاطر عنایت ویژه و نظارت کافی از خطر انحراف کمتری برخوردارند. با چنین ویژگی ها و شرایطی، جوامع باحاکمان و مسئولان آن در تعامل بوده و از شائبه ظلم و فساد و تباهی در امان هستند. آن چه در حکومت ها شاهد هستیم همگی به خاطر نبود شرائط مذکور درحاکمان آن کشورها است.
[1] . علامه مجلسی. بحارالانوار. ج102، ص 8..
[2] . آل عمران / 164.
[3] . موسوی. عبد الرزاق. الامام زین العابدین.
[4] . عاملی. جعفر مرتضی. فی سیره النبی الاعظم، ج 2، قم، 1403، ص257.
[5] . توبه / 122.
[6] حج / 41.
[7] . شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 18، ص95.
غفرانی – مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید