نویسنده: حیدر کامل
اسحاق بن عبدالله ابی طلحه، از انس بن مالک نقل کرده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«نحنُ وُلدُ عَبدِ المُطَّلِبِ سَادَه الجَنَّه أنَا وَ حَمزَه وَ جعفَرٌ وَ عَلِیٌّ وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ المَهدِی؛ (1)
ما فرزندان عبدالمطّلب، من، حمزه، جعفر، علی، حسن و حسین و مهدی، سروران اهل بهشتیم.»
و نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«إنّ الله تبارک و تعالی خلق إربعه عشر نورا قبل خلق الخلق، بأربعه عشر ألف عام، فهی أرواحنا. فقیل له: یا بن رسول الله و من الأربعه عشر؟ فقال (علیه السلام): محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه و الحسن (علیه السلام) و الحسین (علیه السلام) و الأئمّه من ولد الحسین آخر هم القائم الّذی یقوم بعد غیبته فیقتل الدّجّال و یطهّر الأرض من کلّ جور و ظلم؛ (2)
همانا خداوند چهارده نور را چهارده هزار سال، قبل از آفریدن موجودات آفرید و آن چهارده نور، روح های ما، محمّد، علی، فاطمه، حسن، حسین، نه تن از فرزندان حسین است که آخرین آنان پس از غیبت، قیام می نماید و دجّال را می کشد و زمین را پاک می گرداند.»
و نیز حدیثی از ابی جعفر (علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
«سَیَأتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَعرِفُونَ اللهَ مَا هُوَ وَ التَّوحِیدَ حَتَّی یَکُونَ خُرُوجُ الدَّجَّالِ وَ حَتَّی یَنزِلَ عیسی بن مریمَ علیهِما الصَّلَاه وَ السَّلَامُ مِنَ السَّمَاءِ وَ یَقتُلَ اله الدَّجَّالَ عَلَی یَدَیهِ وَ یُصَلِّیَ بِهِم رَجُلٌ مِنَّا أهلَ البیتِ ألَا تَرَی أنَّ عیسی یُصَلِّی خَلفَنَا وَ هُوَ نَبِیٌّ ألَا وَ نَحنُ أفضَلُ مِنه؛ (3)
زمانی بر مردم خواهد آمد که خداوند و توحید او را نمی شناسند تا اینکه دجّال خروج می کند و تا اینکه عیسی بن مریم (علیه السلام) از آسمان فرود می آید و دجّال را به دست خویش می کشد. مردی از ما اهل بیت، امام جماعت ایشان می گردد وبا آنان نماز می گزارد. آیا عیسی (علیه السلام) را نمی نگری که با وجود اینکه پیامبر خداست، پشت سر ما نماز می گزارد و ما افضل از او هستیم؟»
و جماعتی از علمای اهل سنّت که در نسب شناسی و تاریخ و حدیث استاد هستند، مانند ابن خلکان که در «الوفیّات» از تاریخ ابن ازرق حکایت می کند و ابن طولون در «الشّذرات الذّهبیه»، ابن وردی در «نورالابصار»، سویدی در «سبائک الذّهب»، ابن اثیر در «کامل»، ابی الفداء در «مختصر» و شبراوی شافعی، شی الازهر در زمان خود در «الاتحاف» و شبلنجی در «نورالابصار»، به ولادت امام مهدی (علیه السلام) تصریح نموده اند. گفتنی است که نقل حدیث از سوی آنان درباره ی امامت، غیبت و ظهور ایشان در آخرالزّمان به حدّی رسیده که ذکر حدیث در این موارد، دیگر از مختصّات امامیّه به حساب نمی آیند؛ بلکه در نزد جمیع فرقه های مسلمان متواتر است و به آن اعتقاد دارند. سپاس خداوند ربّ العالمین را. (4)
بدانید که خروج حضرت مهدی (علیه السلام) قطعی است؛ امّا تا زمانی که زمین از جور و ستم پر نشود، او قیام نمی کند. او می آید تا زمین را آکنده از عدل و داد نماید و اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می نماید تا خلیفه ی او ظهور نماید. او از عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از نسل فاطمه (سلام الله علیها) است. پدر او امام حسن عسکری (علیه السلام)، فرزند امام علی النّقی (علیه السلام)، فرزند امام رضا (علیه السلام)، فرزند امام موسی کاظم (علیه السلام)، فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام)، فرزند امام محمّد باقر (علیه السلام)، فرزند امام زین العابدین (علیه السلام)، فرزند امام حسین (علیه السلام)، فرزند علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) است. نام او، نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و مردم در بین رکن و مقام با او بیعت می کنند. در ظاهر و جسم، شبیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در اخلاق و صفات، از او نازل تر است؛ زیرا هیچ کس در اخلاق، همانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست؛ همان گونه که خدای تعالی در «قرآن کریم» فرمودند: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ (5)؛ همانا تو بر خُلق عظیم هستی.» او دارای پیشانی روشن و بینی باریک بوده و بهترین یاوران او اهل کوفه هستند. مال را مساوی تقسیم نموده و با رعیّت به عدالت رفتار می نمایند. مردی نزد او می آید و می گوید: ای مهدی! به من ببخش. حضرت از مالی که در پیش رویش قرار دارد، تا جایی که آن مرد توانایی حمل آن را داشته باشد، در دامان او می ریزد. او در زمانی قیام می نماید که دین در سستی قرار دارد. خداوند به وسیله ی او علم و دین را آنچنان نشر می دهد که به وسیله ی قرآن نداده است. در زمان ظهور او مرد هنگام عصر نادان، ترسو و بخیل است و صبحگاهان تبدیل به مردی دانشمند، شجاع و کریم می شود. نصرت و یاری، فراروی او حرکت می کند. پنج، هفت، یا نه سال زندگی می کند و دقیقاً از رفتار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تبعیّت می نماید و خطا نمی کند. مَلِکی بدون اینکه او مشاهده نامید، او را از خطا حفظ می کند. درمانده را کمک و ضعیف را یاری می نماید. بر سختی های حق، یاری کننده است. ظلم و اهل آن را از بین می برد و دین را بر پا می نماید. او در اسلام روح می دمد. خداوند به وسیله ی او به اسلام، پس از خواری، عزّت و پس از مرگ، حیات می بخشد. جزیه را برقرار، مردم را با شمشیر به سوی خدا دعوت می نماید. هر کس را که از اجابت دعوت او سرباز زند، به قتل می رساند و هر کس در این مسیر با او به نزاع برخیزد، خوار می گردد. (6)
علاوه بر این امام ابوداوود و امام ترمذی هر یک به اسناد خود که به ابی سعید خدری می رسانند، در کتاب های «صحیح» خود نقل می کنند که او گفت:
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند:
«المَهدِیُّ مِنِّی أجلَی الجَبهَه أقنَی الأنفِ یَملَأ الارضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً وَ ظلماً یَملِکُ سَبعَ سِنِین؛ (7)
مهدی از من است. او دارای پیشانی روشن و بینی باریک است. زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همانطور که پر از جور و رستم شده باشد.»
حدیثی دیگر در صحیح ابوداوود با اسنادی که به علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) می رسد، روایت شده که فرمودند:
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«لو لم یبق من الدّهر إلا یوم لبعث الله رجلاً من أهل بیتی یملأها عدلا کما ملئت جورا؛ (8)
اگر از روزگار جز یک روز باقی نمانده باشد، هر آینه خداوند مردی از اهل بیت مرا بر خواهد انگیخت که جهان را پر از عدل و داد می نماید؛ همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد.»
و از آن جمله حدیثی است که ابوداوود در صحیح خود با سندهای آن، که به امّ سلمه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد، روایت می کند که گفت:
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند:
«المَهدِیُّ مِن عِترَتِی مِن وُلدِ فَاطِمَه؛ (9)
مهدی از عترت من و از فرزندان من است.»
و نیز در روایتی که قاضی ابومحمّد بن حسین بن مسعود بغوی در کتاب خود با نام «شرح السنّه» آورده و امام بخاری و مسلم، هر کدام، با سند خویش در «صحیح» خود که به ابوهریره می رسد، آن را آورده اند. ابوهریره می گوید:
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«کَیفَ أنتُم إِذَا نَزَلَ ابنُ مَریَمَ وَ إِمَامُکُم مِنکُم؛ (10)
حال شما چگونه خواهد بود، آنگاه که فرزند مریم (علیه السلام) فرود آید و امام شما از خودتان باشد؟»
و نیز روایتی است که ابوداوود و ترمذی با سندهای خود در کتب صحیحشان که سند آن را به عبدالله بن مسعود می رسانند، استخراج کرده اند. عبدالله بن مسعود می گوید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیَا إِلَّا یَومٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ الله ذَلِکَ الیَومَ حَتَّی یَبعَث الله رَجُلاً مِنِّی أو مِن أهلِ بَیتِی یُوَاطِیُ اسمُهُ اسمِی وَ اسمُ أبِیهِ اسمَ أبِی یَملَأُ الارضَ قُسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت ظَلماً وَ جَوراً؛ (11)
اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آنقدر این روز را طولانی خواهد کرد که مردی از من یا اهل بیتم که هم نام من و نام پدرش نام پدر من است، بر می انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد نماید، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد.»
و همچنین حدیثی است که از ابی هارون عبدی روایت شده است که گفت:
نزد اباسعید خدری رفتم و به او گفتم: آیا در جنگ بدر حضور داشتی؟ گفت: بله. پرسیدم: نمی خواهی حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی علی و فضیلت او برای من روایت کنی؟ گفت: چرا. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال بهبودی از یک بیماری بودند که فاطمه (علیها سلام) به عیادت ایشان آمدند. در آنجا، من در سمت راست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودم. هنگامی که فاطمه (علیها السلام) ضعف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را مشاهده نمود، بغض گلوی او را فشرد و اشک بر گونه هایش جاری گردید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند:
«ما یبکیک یا فاطمه «قالت: أخشی الضیعه یا رسول الله! فقال: یا فاطمه أما علمت أن الله تعالی اطلع إلی الأرض اطلاعه فاختار منهم أباک فبعثه نبیا ثم اطلع ثانیه فاختار منهم بعلک فأوحی إِلی فانکحته و اتخذته وصیا أما علمت أنک بکرامه الله إِیاک زوجک أغزرهم علما و أکثرهم حلما و أقدمهم سلما فاستبشرت فأراد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أن یزیدها مزید الخیر کله الذی قسمه الله لمحمد و آل محمد فقال لها یا فاطمه و لعلی (علیه السلام) ثمانیه أضراس یعنی مناقب إیمان بالله و رسوله و حکمته و زوجته و سبطاه الحسن و الحسین و أمره بالمعروف و نهیه عن المنکر یا فاطمه إِنا اهل بیت أعطینا ست خصال لم یعطها أحد من الأولین و لا یدرکها أحد من الآخرین غیرنا نبینا خیر الأنبیاء و هو أبوک و وصینا خیر الاوصیاء و هو بعلک و شهیدنا خیر الشهداء و هو حمزه عم أبیک و منا سبطا هذه الأمه و هما ابناک و منا مهدی الأمه الذی یصلی عیسی خلفه ثم ضرب علی منکب الحسین فقال من هذه مهدی الأمه قال هکذا أخرجه الدَّار قطنیُّ صاحب الجرح و التعدیل؛ (12)
«فاطمه جان! سبب گریه ی تو چیست؟» گفت: «از فقدان شما هراس دارم ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)!» حضرت فرمودند: «فاطمه جان! آیا نمی دانی که خدای تعالی بر اهل زمین نظر کرد و از آن میان، پدر تو را به عنوان نبیّ برگزید؟ و برای بار دوم نظر کرد و از آن میان، شوهر تو را برگزید و به من وحی کرد تا تو را به او تزویج نمایم و او را عنوان وصیّ برگزید؟ آیا نمی دانی که سبب کرامت خداوند بر تو، همسرت، دانشمندترین، حلیم ترین و سبقت گیرنده ترین فرد در اسلام است؟» در این هنگام فاطمه (علیها السلام) شادمان شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند بر شادمانی او به خاطر فزونی خیری که خداوند بین محمّد و آل او تقسیم کرده است، بیفزایند. سپس به او فرمودند: «ای فاطمه! علی هشت کنگره، یعنی منقبت دارد؛ ایمان به خدا و رسولش، حکمتش، همسرش، دو سبط او حسن و حسین، امر به معروفش و نهی از منکرش. ای فاطمه! به ما اهل بیت (علیها السلام) شش خصلت داده شده که به احدی از اوّلین داده نشده است و به احدی از آخرین نیز به جز ما اعطا نخواهد شد. پیامبر ما بهترین پیامبران است که او پدر توست و وصیّ ما بهترین اوصیا است که شوهر توست و شهید ما بهترین شهداست که او حمزه، عموی پدرت می باشد و دو سبط این امّت از ما هستند و آن دو، دو پسر تو می باشند و مهدی این امّت، از ماست. او کسی است که عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند.» سپس با دست بر بازوی حسین (علیه السلام) زدند و فرمودند: «و مهدی این امّت از نسل اوست.»
و دارقطنی، صاحب «جرح و تعدیل» نیز آن را ذکر کرده است.
از ابی نضره نقل شده که گفت:
نزد جابر بن عبدالله بودیم که گفت: نزدیک است که اهل عراق از هیچ زمین قفیزی (صد و چهل و چهار گز) و هیچ درهمی بهره مند نگردند. گفتیم: از چه رو؟ گفت: به خاطر نعمت عجم. سپس گفت: نزدیک است که اهل شام از هیچ دینار و طعامی بهره مند گردند. گفتیم: به چه علّت؟ گفت: به خاطر ممانعت «روم». سپس لحظه ای ساکت شد. آنگاه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«یَکُونُ فِی آخر أمَّتی خَلیِفَه یَحثُو المَالَ حَثیاً لَا یَعُدُّهُ عَدّاً؛
در آخر امّت من خلیفه ای خواهد بود که مال را بدون حساب و شمارش می بخشد.»
راوی می گوید:
به ابی نضره و ابی العلاء الریانی گفتم: آیا آن خلیفه عمر بن عبدالعزیز است؟ گفت: نه و گفت: این حدیثی حسن و صحیح است که مسلم آن را در «صحیح» خود آورده است.
و با اسناد خود از ابی سعید آورده است که گفت:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مِن خُلَفَائِکُم خَلِیفَه یَحثُو المَالَ حَثیاً لَا یَعُدُّهُ عَدّاً؛
در میان خلفای شما. خلیفه ای است که مال را بدون حساب می بخشد.» گفت: این حدیثی ثابت و صحیح است که مسلم آن را در صحیح خود آورده است. (13)
و نیز از علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند:
«به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: «یَا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أمِنَّا آلُ مُحَمَّدٍ المَهدِیُّ أم مِن غَیرِنَا فَقَالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لَا بَل یَختِمُ الله بِهِ الدِّینَ کَمَا فَتَحَ بِنَا وَ بِنَا یُنقَذُونَ مِنَ الفِتنَه کَمَا أنقِذُوا مِنَ الشِّرکِ وَ بِنَا یُوَلِّفُ الله بَینَ قُلُوبِهِم بَعدَ عَدَاوَه الفِتنَه کَمَا ألّفَ بَینَ قُلُوبِهِم بَعدَ عَدَاوَه الشِّرکِ وَ بِنَا یُصبِحُونَ بَعدَ عَدَاوَه الفِتنَه إِخواناً کَمَا أصبَحُوا بَعدَ عَدَاوَه الشِّرکِ إِخوَاناً فِی دینهم؛ (14)
«آیا مهدی از ماست یا از غیر ما؟» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خیر از غیر ما نیست؛ بلکه از ماست. خداوند به وسیله ی او امر دین را ختم می فرماید؛ همانطور که به وسیله ی ما آن را گشود و به وسیله ی ما [مردم] از فتنه نجات می یابند؛ همانطور که از شرک رهایی یافتند و به وسیله ی ما خداوند پس از دشمنی ناشی از فتنه، بین قلب های آنان الفت برقراری می کند؛ همانطور که بعد از دشمنی ناشی از شرک، الفت برقرار کرد و به وسیله ی ما بعد از دشمنی ناشی از فتنه به برادری می گرایند؛ همانطور که بعد از دشمنی ناشی از شرک برادر دینی شدند.»
گفت: این حدیثی حسن و مکرّر است که حافظان حدیث، آن را در کتاب هایشان آورده اند و امّا طبرانی آن را در «معجم الاوسط»، ابونعیم در «حلیّه الاولیاء» و عبدالرّحمن ابن حماد در «عوالی» خود روایت کرده اند . از جابر نقل شد که گفت:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«یَنزِلُ عِیسَی بنُ مَریَمَ (علیه السلام) فَیَقُولُ أمِیرُهُمِ المهدیُّ تَعَالَ صَلِّ بِنَا فَیَقُولُ ألَا إِنَّ بَعضَکُم عَلَی بَعضٍ أمَرَاءُ تَکرِمَه مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ لِهَذِهِ الأمَّه؛
عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید. آنگاه امیر آنها، مهدی (علیه السلام) می گوید: «بیا به امامت نماز ما بایست.» او می گوید: «بعضی از شما بر بعضی دیگر امیرید. این کرامتی است که خداوند شامل این امّت گردانیده است.» (15)
و نیز از ابی هریره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:
لا تقوم السّاعه حتّی یملک رجل من أهل بیتی یفتح القسطنطنیه و جبل الدیلم و لو لم یبق إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتّی یفتحها؛ (16)
قیامت برپا نمی گردد تا اینکه مردی از اهل بیت من به حکومت برسد و قسطنطنیه و کوه دیلم را فتح نماید؛ حتّی اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود تا آن را فتح نماید.»
و به اسناد خود از جابر بن عبدالله روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«سَیَکُونُ بَعدِی خُلَفَاءُ وَ مِن بَعدِ الخُلَفَاءِ أمَرَاءُ وَ مِن بَعدِ الأمَرَاءِ مُلُوکٌ جَبَابِرَه ثُمَّ یَخرُجُ المَهدِیُّ مِن أهلِ بَیتِی یَملَأ الأرضَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً؛ (17)
به زودی پس از من جانشیانی و پس از جانشیان امّت من و پس از امیران، پادشاهانی ستمگر خواهند بود. سپس مهدی (علیه السلام) از اهل بیت من خروج می نماید و زمین را آکنده از عدل و داد می نماید؛ پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد.»
همچنین از ابی امامه روایت شده که گفت:
خَطَبَنَا رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ ذَکَرَ الدَّجَّالَ وَ قَالَ فِیهِ إِنَّ المدینه لَتَنفِی خَبَثَها کَمَا یَنفِی الکِیرُ خَبَثَ الحَدِیدِ وَ یُدعَی ذَلِکَ الیَومُ یَومَ الخَلَاصِ فَقَالَت أمُّ شَریِکٍ فَأینَ العَرَبُ یَومَئِذٍ یَا رَسُولُ الله قَالَ هُم یَومَئِذٍ قَلِیلٌ وَ جُلُّهُم بِبَیتِ المَقدِسِ وَ إِمامُهُمُ المَهدِیُّ رَجُلٌ صَالحٌ قَالَ هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ هَکَذَا رَوَاهُ الحَافِظُ أبُو نُعَیمٍ الاصفهانی؛ (18)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه خواند و از دجّال سخن گفت و درباره ی او فرمودند:
«همانا مدینه پلیدی او را خواهد زدود؛ همانطور که دم آهنگری ناخالصی آهن را از بین می برد و چنین روزی یوم الخلاص نامیده می شود.» امّ شریک گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! عرب در آن روز کجا هستند؟ فرمودند: «اعراب در آن روز اندکند و از ترس به «بیت المقدس» پناهنده شده اند و امام آنها مرد صالح، مهدی است.»
وی ادامه می دهد: این حدیث، حَسَن است و به همین گونه حافظ ابونعیم اصفهانی آن را نقل کرده است.
پینوشتها:
1. بحارالأنوار، ج 51، ص 103.
2. الحکم الزّاهره با ترجمه انصاری، ص 217؛ عاملی، علیّ بن یونس، الصّراط المستقیم، ج 2، ص 134.
3. بحارالأنوار، ج 24، ص 329.
4. غیبت نعمانی.
5. سوره قلم (68)، آیه 4.
6. غیبت نعمانی، ص 14.
7. بحارالأنوار، ج 51، ص 90.
8. کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص 476.
9. بحارالانوار، ج 51، ص 75.
10. همان، ص 102.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 51، ص 91.
13. بحارالانوار، ج 15، ص 91.
14. همان، ص 93.
15. نک: به مجمع الکبیر.
16. کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 2، ص 474.
17. بحارالانوار، ج 51، ص 96.
18. بحارالانوار ج 51، ص 96.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول