نویسنده: مهدی اکبرنژاد
یکی از عنوانهایی که در احادیث شیعه و سنی فراوان آمده، این است که رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود: بعد از من، دوازده خلیفه خواهد آمد، و با وجود این خلیفههای دوازدهگانه، اسلام در عزت و عظمت میباشد. (1)
در یک تقسیمبندی ابتدایی، اینگونه احادیث به دو دسته تقسیم میشوند، یک دسته از آنها تنها گویای تصریح رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به وجود دوازده خلیفه بعد از ایشان است بدون اینکه از کسی نامی برده باشد که این دسته از احادیث، هم در کتابهای شیعه و هم اهل سنت آمده است.
ولی دسته دیگر که تنها در کتابهای حدیثی شیعه دیده میشود، افزون بر اینکه محتوای دستهی اول را دارند، از آن دوازده خلیفه به نوعی نام برده است.
اما دربارهی دستهی اول باید گفت که چنین محتوایی به اندازهای در احادیث اسلامی تکرار شده که اگر کسی ادعای تواتر آن را بکند به یقین بیراهه نرفته است؛ حضرت آیهالله صافی گلپایگانی در مجموع، 147 حدیث را از منافع مختلف اهل سنت و شیعه در این رابطه در کتابش ذکر کرده است. (2)
مجموعهی احادیث این چنینی با سه مضمون زیر ذکر شدهاند:
اول، یک دسته تنها بر وجود دوازده خلیفه دلالت دارند و اینکه خلیفههای بعد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) منحصر در همینها هستند ولی هیچگونه توصیف خاصی برای آنها ذکر نشده است.
دوم، علاوه بر اینکه مضمون دسته اول را دارند، این خلیفهها را از قریش دانستهاند.
سوم، تعداد این خلیفهها را منطبق بر نقبای بنیاسرائیل معرفی کردهاند.
البته همهی اینها، در بیان یک حقیقت مشترکند و آن اینکه بعد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) دوازده خلیفه وجود خواهد داشت که با حضور آنها، اسلام در عزت و آبرومندی خواهد بود.
به نمونههایی از این احادیث توجه کنید:
مسلم: حدّثنا هداب بن خالد الأزدی، حدّثنا حمّاد بن سلمه عن سمّاک بن حرب، قال: سمعت جابر بن سمره یقول: سمعت النبیّ (صل الله علیه و آله و سلم) یقول:
«لا یزال الإسلام عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفهً» ثمّ قال کلمه لم أفهمه. فقلت لأبی: ما قال؟ فقال: کلُّهم من قریش (3)؛
مسلم نیشابوری با اسنادش از جابر بن سمره نقل کرده که وی میگوید: از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: همیشه این دین عزیز و بزرگ است تا دوازده خلیفه، آنگاه سخنی گفتند که آنرا نفهمیدم به پدرم گفتم: چه فرمود؟ گفت: همهی آنان از قریش هستند.
مجموعهی این احادیث که آدرس برخی از آنها در پانوشت آمده دلالت بر یک واقعیت دارند و آن تصریح رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به وجود دوازده خلیفهی بعد از خودش است، که با وجود آنها اسلام از عزت برخوردار است، البته هیچ کس در اصل و اساس این واقعیت تردید ندارد و همه، این سخن رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) را نقل کرده و آن را به عنوان یک اصل پذیرفتهاند؛ ولی در تفسیر آن اختلافهایی شکل گرفته است.
تفسیرهای مختلف
اختلافی که در تفسیر این حدیثها پدید آمده این است که مقصود رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) از این جانشینان دوازدهگانه چه کسانیاند؟ تفسیر شیعه از این حدیثها-به دلیلهای گوناگونی، که در جای خود به آنها خواهیم پرداخت-یک تفسیر واحد و یکسان است و میتوان ادعا کرد که بین صاحب نظران شیعه هیچگونه اختلافی در تفسیر این احادیث وجود ندارد و این دوازده خلیفه را بر دوازده امام معصوم (علیهم السلام) منطبق میدانند که دوازدهمین آنها امام مهدی (علیه السلام) است که اکنون زنده است.
اما میان اهل سنت، در تطبیق این حدیثها، اختلاف زیادی پدید آمده که حضرت آیهالله صافی، هفت تفسیر را از اهل سنت برای این احادیث ذکر کرده و به تفصیل، آنها را مورد نقد قرار داده (4) و در این قسمت به مهمترین این اقوال و نقد آنها میپردازیم.
1. منظور از این خلیفهها، خلیفههاییاند که بعد از صحابهی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) خواهند آمد که بهطور طبیعی دورهی آنها بعد از حکومت معاویه و با یزید فرزند وی آغاز میشود. (5)
اینجا جای این پرسش وجود دارد که با چه توجیهی این دوازده خلیفه، منطبق بر خلیفههای بعد از صحابه شده؟ و طرفه اینکه از دورهی یزید هم آغاز خلیفهها باشد! تعجب این است یزیدی که در شر و فساد، میان امت اسلامی شهره میباشد چگونه میتوان مقصود پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) باشد؛ افزون بر این، اگر این احتمال مورد قبول قرار گیرد، هر نوع احتمال دیگری را هم میتوان در کنار آن ذکر کرد و از باب مثال گفته شود: مقصود آن حضرت خلیفههای بنیعباس بوده است.
2. تفسیر دوم اهل سنت این است که بعد از وفات امام مهدی (علیه السلام) این دوازده خلیفه ظهور خواهند کرد که شش تا از نسل امام حسن (علیه السلام) و شش تای دیگر از نسل امام حسین (علیه السلام) خواهند بود. این تفسیر را ابنحجر عسقلانی از قول ابنالمنادی او هم به استناد حدیثی از ابنعباس نقل کرده است. (6) روشن است که این تفسیر هم نمیتواند قابل قبول باشد، زیرا چنین تفسیری با احادیثی که تصریح دارند به اینکه این خلیفهها، بعد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) خواهند آمد مخالفت دارد، و این عبارت ظهور دارد در اینکه اینها بدون فاصله و متصل به دورهی رسولالله خواهند آمد؛ و افزون بر این، چنین توجیه و تفسیری هیچ شاهدی ندارد و فقط یک نوع تطبیق استحسانی است.
3. منظور از دوازده خلیفه، کسانیاند که در عصر اعتلا و قدرتمندی اسلام، زمام امور مسلمانان را بهدست داشتهاند و این عزت و عظمت در دورهی حاکمانی وجود داشته است که امت اسلامی بر زعامت و خلافت آنان اتفاق نظر پیدا کردهاند و مصادیق آنها را چنین نام بردهاند: خلیفههای چهارگانه، معاویه، یزید، عبدالملک و چهار فرزند وی یعنی: ولید، سلیمان، یزید و هشام به اضافه ولید بن یزید بن عبدالملک به این ترتیب دوازده خلیفه کامل میشود. این تفسیر مورد قبول ابنحجر عسقلانی میباشد و از آن دفاع کرده است. (7)
باید گفت: هیچ منصفی که اندک آگاهی از تاریخ اسلام داشته باشد و به رفتارهای معاویه در مقابل علی (علیه السلام) و کارهای ناشایست یزید و عبدالملک مروان اطلاع داشته باشد، هرگز به خود اجازه نمیدهد که این حدیث رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) را بر این افراد منطبق بداند. افزون بر اینکه هیچگونه شاهدی برای اثبات چنین تفسیری وجود ندارد و تنها یک تطبیق غیرعلمی برای این احادیث است.
4. مقصود از خلیفههای دوازدهگانه، دوازده خلیفه عادل و دادگر است که در طول تاریخ اسلامی تا روز قیامت آمده و یا خواهند آمد، بنابراین تفسیر، هیچ ضرورتی ندارد که آنان به صورت متوالی و پشت سر هم حاکمیت داشته باشند، بلکه این امکان وجود دارد که فاصلهی میان آنان فراوان باشد.
سیوطی در تکمیل این تفسیر گفته است: از جمله اینها، خلیفههای چهارگانه، امام حسن، معاویه، ابنزبیر و عمر بن عبدالعزیز میباشند. (8)
مهمترین دلیل برای نپذیرفتن این تفسیر این است که، علاوه بر نبود شاهدی بر تأیید آن، ظهور حدیث رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در متوالی بودن این خلیفههاست نه اینکه با فاصله و از هم گسیخته و با مدت زمان زیاد؛ و شاید به سبب همین اشکالها بوده که قندوزی نویسنده سنی مذهب، برداشت دیگری از این احادیث را ارائه کرده، مینویسد:
برخی از محققان گفتهاند: احادیث بیانگر دوازده تن بودن خلیفههای بعد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) از شهرت ویژهای برخوردارند و با سندهای متعددی نقل شده و ما فهمیدهایم که منظور رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) از آن دوازده نفر، امامان دوازدهگانه از اهل بیت وی میباشند و نمیتوان این احادیث را بر حاکمان اموی تطبیق داد، زیرا هم تعدادشان از این دوازده نفر بیشتر است و هم اینکه همگی آنان-جزو عمر بن عبدالعزیز-مرتکب خطاهای فاحشی شدهاند… همچنین بر حاکمان بنیعباس نیز نمیتوان منطبق دانست، چون اولاً، آنان افزونتر از این عدد بودهاند و دیگر اینکه، چندان، عدالت و پارسایی رعایت نمیکردند… (9).
تفسیر شیعه
و اما تفسیر شیعه از این حدیثها، یک تفسیر واحد و همآهنگ است و پشتوانهی این تفسیر هم شواهد و قراینی است که برخی از آنها به احادیث و روایات تأیید کنندهی این تفسیر برگشت میکند؛ تفسیر دانشمندان شیعه از این حدیثها، همان امامان دوازدهگانه است که اولین آنان علیبنابیطالب (علیه السلام) و آخرین آنها مهدی موعود (علیه السلام) است و این سلسلهی به هم پیوسته کسانیاند که رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در حدیثهای متعددی وعدهی خلافت و جانشینی آنان را داده است. (10)
شیخ طوسی در تبیین دیدگاه شیعه چنین میگوید:
آنچه بر صحت این احادیث دلالت دارند این است که شیعه دوازده امامی، اینها را به شکل متواتر ذکر کرده است… و اما دلیل اینکه منظور از این اخبار، امامان دوازدهگانهاند این است که، وقتی با این اخبار ثابت شد که امامت بعد از رسول خدا 9 منحصر در دوازده تاست، و نه زیادتر، و نه کمتر، اعتقاد ما را اثبات میکند؛ زیرا امت اسلامی دو دیدگاه اصلی دارد؛ یک دیدگاه که همین عدد را معتبر میداند و تفسیر او هم همانی است که وی میگوید؛ دیدگاه دوم، امامت را در این عدد منحصر نمیداند پس اگر کسی عدد را قبول کرد و این حدیثها را بر غیر دوازده امام تطبیق داد، از اجماع مسلمانان بیرون رفته است. (11)
افزون بر آنچه در سخن شیخ طوسی آمده، چیزی که میتواند دیدگاه شیعه را در این تفسیر تقویت کند، روایات دیگری است که هم تعداد خلیفههای بعد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) را دوازده نفر دانسته و هم از آنان نام برده است و اینگونه حدیثها، هم در برخی از کتابهای اهل سنت و هم در بیشتر کتابهای حدیثی شیعه آمده است.
به چند نمونه از این حدیثها توجه کنید:
1. کلینی با اسنادش از زراره نقل کرده که وی گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
نحن اثناعشر إماماً منهم: حسن و الحسین، ثمّ الأئمّه من وُلد الحسین (12)؛
ما دوازده امام هستیم، حسن و حسین و سپس امامان از نسل حسین، از آنان هستند.
2. خزاز قمی از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که فرمود:
الأئمّه بعدی عدد نقباء بنی إسرائیل تسعهٌ من وُلدِ الحسینِ… (13)؛
امامان بعد از من به تعداد اشراف و برگزیدگان بنیاسرائیل میباشند، نُه تا از آنها از فرزندان حسین هستند… .
3. جوینی از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که فرمود:
جانشینان بعد از من که حجتهای خداوند بر مردمند، دوازده تا میباشند که اول آنان برادرم و آخرین آنها فرزندم میباشد. گفته شد: برادرت کیست؟ فرمود: علیبنابیطالب، پرسیده شد: فرزندت چه کسی است؟ فرمود: مهدی، که جهان را پر از عدل و داد میکند… .(14)
4. قندوزی حنفی از مناقب خوارزمی روایتی را از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) ذکر کرده که در آن، نامهای دوازده امام از علیبنابیطالب (علیه السلام) تا امام مهدی (علیه السلام) تصریح شده است؛ وی پس از نقل این روایت چنین میگوید:
جوینی (صاحب فرائد السمطین) نیز این حدیث را آورده است. (15)
این چند حدیث برای نمونه ذکر شد که روشن شود در احادیث شیعه و در برخی حدیثهای اهل سنت تفسیر روشنی از خلیفههای دوازدهگانه ارائه شده است؛ گفتنی است، حدیثهای این چنینی بسیار زیادند به گونهای که آیهالله صافی گلپایگانی 162 حدیث را از کتابها و منابع مختلف شیعه و سنی در اینباره نقل کرده که در این حدیثها، یا نام همهی امامان بیان گردیده و یا به گونهای آنان مشخص شدهاند. (16)
پینوشتها:
1.بخاری، صحیح، «کتاب الاحکام»، باب52، ح7222، مسلم، صحیح، «باب الاماره»، ح7، نعمانی، الغیبه، باب6، صدوق، کمال الدین، ج1، باب24، ح26.
2.صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج1، باب اول.
3.بخاری، صحیح، «کتاب الاحکام»، باب52، 7222، مسلم، صحیح، «باب الاماره»، ح7، و همین مضمون، ح8، احمد بن حنبل، مسند به نقل از: احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل، ص 34-44؛ در مجموع، احمد 35 حدیث را با این مضمون ذکر کرده است، طیالسی، مسند، ج3، 105، ح67، چاپ حیدرآباد دکن، نعیم بن حماد، الفتن، 39، باب7، ابیداوود، سنن، ح4273-4274، ترمذی، سنن، ح2223، طبرانی، المعجم الکبیر، ج2، احادیث 195-257، ابنالمنادی، الملاحم، ص 113، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 317، متقی هندی، کنزالعمّال، ح33861، نعمانی، الغیبه، باب6، در این باب، نویسنده 24 حدیث با همین عنوان و محتوا ذکر کرده است، صدوق، کمال الدین، ج1، ص 279، باب24، ح26 به بعد، صدوق، خصال، ج2، ص 472، ابواب اثنی عشر، ح32، ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص300.
4.صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج1، ص 254-302.
5.همان، ص 270.
6.ابنحجر عسقلانی، فتح الباری بشرح البخاری، ج13، ص 264.
7.همان.
8.سیوطی، تاریخ الخلفا به نقل از: صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، ج1، ص 287-288.
9.قندوزی، ینابیع الموده، ج3، باب 77، ص 105.
10.نعمانی، غیبت، باب4، صدوق، کمالالدین، باب22 و طوسی، کتاب الغیبه، ص 157.
11.طوسی، همان، ص 157.
12.کلینی، کافی، ج1، 533، ح16، صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 56، باب6، ح22، و مفید، ارشاد، ج2، ص 315، باب59،ح7.
13.خزاز قمی، کفایه الاثر، ص 184، باب26، ح4.
14.قندوزی، ینابیع الموده، ج3، باب93، ص161.
15.همان.
16.صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، چاپ جدید، ج1، باب2، از ص 101-254.
منبع مقاله :
اکبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388