رابطه اخلاق با علوم دیگر

رابطه اخلاق با علوم دیگر

تعریف علم اخلاق
با مراجعه به اصلی ترین منابع کلاسیک و متعارف علم اخلاق در حوزه علوم اسلامی و دقت در موارد کاربرد آن در قرآن و احادیث، علم اخلاق را می توان به شرح زیر تعریف کرد:
علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آن ها را معرفی می کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می دهد.[1] بر اساس این تعریف علم اخلاق علاوه بر گفت وگو از صفات نفسانی خوب و بد، از اعمال و رفتار متناسب با آن ها نیز بحث می کند. غیر از این، راه کارهای رسیدن به فضیلت ها و دوری از رذیلت ها ـ اعم از نفسانی و رفتاری ـ را نیز مورد بررسی قرار می دهد.
بنابر این موضوع علم اخلاق، عبارت است از: صفات و اعمال خوب و بد، از آن جهات که برای انسان قابل تحصیل و اجتناب و یا انجام و ترک اند.
علم اخلاق و علوم دیگر
علم اخلاق نیز مانند هر علمی با پاره ای از دانش های موجود، مناسبات نزدیک دارد. برای تبیین قلمرو علم اخلاق و تکمیل شناسایی آن مناسبات، علم اخلاق را با بعضی از علوم نزدیک به آن ـ از قبیل علم فقه، حقوق، عرفان عملی و علوم تربیتی و روان شناسی ـ مورد مطالعه قرار می دهیم.
1. علم اخلاق و فقه
علم فقه، اعمال و رفتار انسان های مکلّف و مسؤول را از دو جهت مورد بررسی قرار می دهد و دو گونه داوری دارد: نخست از جهت آثار اخروی آن؛ یعنی ثواب و عقاب که در تحت عناوینی مانند وجوب و حرمت بیان می گردد و دیگری از جهت آثار و وضعیت دنیوی آن که در تحت عناوینی مانند صحت و بطلان بیان می گردد.
بررسی ها و احکام نوع اول فقه، ماهیت اخلاقی داشته، بخش مهمّی از متون و منابع اخلاق اسلامی را تشکیل می دهد. بررسی ها و احکام نوع دوم فقه، خارج از قلمرو علم اخلاق است و ماهیت اخلاقی ندارد؛ بلکه تنها ماهیت فقهی و حقوقی دارد.[2] 2. علم اخلاق و حقوق
موضوع علم حقوق، قواعد کلی و الزام آور اجتماعی است که اجرای آن از سوی دولت و قدرت حاکم تضمین شده است. بنابر این علم حقوق، فقط به زندگی دنیوی و اجتماعی انسان نظر دارد و احکام آن همگی لازم بوده و برای اجرا ضمانت دنیوی و خارجی دارند. در حالی که علم اخلاق شامل زندگی فردی انسان نیز می شود، و احکام غیر الزامی نیز در آن وجود دارد. یعنی اخلاق هم شامل زندگی اجتماعی و فردی می شود و هم دارای احکام الزامی و غیر الزامی است و آن دسته از احکام اخلاقی که ماهیت حقوقی ندارند.[3] ضمانت اجرای دنیوی و خارجی نیز نداشته، ضامن اجرای آنها درونی و اخروی است.
در عین جدایی ها و ناهمگونی های موجود بین علم اخلاق و حقوق، همنوایی هایی نیز میان آن دو وجود دارد: از یک سو حقوق، خدمتگزار و مددکار اخلاق در اجرا و توسعه عدالت اجتماعی است که از ارزش های عالی اخلاق محسوب می شود و از سوی دیگر، علم اخلاق با ترویج و توسعه فضیلت های اخلاقی و مبارزه با مفاسد، نقش پیش گیرانه و بهداشت جنایی را ایفا می کند و کارآمدترین یاور علم حقوق در استقرار نظم و عدالت در جامعه است. از این رو است که فقدان و غیبت هر یک از آن دو، برای جامعه بسیار زیانبار است.
3. علم اخلاق و عرفان عملی
عرفان که نظامی علمی ـ فرهنگی است، دو بخش دارد: نظری و عملی. بخش نظری عرفان، مربوط به تفسیر هستی، یعنی خدا، جهان و انسان است. عرفان در این بخش شباهت های بسیاری با فلسفه دارد. بخش عملی عرفان، روابط و وظایف انسان را با خود، جهان و خدا ییان می کند. این بخش از عرفان که به آن علم «سیر و سلوک» نیز گفته می شود، بسیار شبیه به علم اخلاق است. در عرفان عملی، صحبت از این است که «سالک» برای رسیدن به قله بلند انسانیت (توحید) باید از کجا آغاز کند و چه منازل و مراحلی را به ترتیب بپیماید و در منازل بین راه چه حالاتی به او دست می دهد و چه وارداتی خواهد داشت. البته همه این مراحل باید با اشراف و مراقبت انسان کامل و پخته که خود این راه را طی کرده و از راه و رسم منزل ها، آگاه است، صورت گیرد و اگر همت انسان کاملی بدرقه راه نباشد، خطر گمراهی است.[4] بدین ترتیب، مباحث عرفان عملی عمدتاً بر محور تربیت اخلاقی و راه کارها و ابزار دستیابی به مقامات معنوی دور می زند و این امر در واقع یکی از محورهای اساسی علم اخلاق محسوب می شود.
4. علم اخلاق و علوم تربیتی
علوم تربیتی با بهره گیری از دستاوردهای روان شناسی و شناسایی اصول حاکم بر رفتار انسان و تلاش در جهت آگاهی از فرمول هایی که کنش ها و واکنش های آدمی در چهار چوب آن ها شکل می گیرد، زمینه های رشد و شکوفایی هر چه بیشتر استعدادهای علمی، اخلاقی و مهارت های حرفه ای را فراهم می آورد و اگر توجهی به عوامل و زمینه های اخلاقی داشته باشد، نگاه او به این عوامل صرفاً یک رویکرد ابزاری و واسطه ای است و چون وجود فضیلت های اخلاقی، فرد را در طی مراحل تربیتی یاری می دهد، آنها را مورد توجه قرار می دهد.[5] در حالی که قلمرو علم اخلاق بسیار وسیع تر از معرفی ابزارهای تربیت است؛ اما علم اخلاق و علوم تربیتی در برخی حوزه های اخلاقی مانند «اخلاق علمی» در قلمرو و مسئله، مشترک اند. علم اخلاق در این حوزه هم به اصل علم و موضوع و متعلق آن، نگاه ارزشی و اخلاقی دارد و هم انگیزه ها و رفتار معلم و شاگرد را به لحاظ اخلاق سامان می دهد و هم روابط متقابل آن دو را بر موازین ارزشی اخروی استوار می سازد. مربیان علوم تربیتی می توانند با بهره گیری از این دست فرمول های اخلاقی و با آنچه از یافته های روان شناسی و در نتیجه آزمون و خطا، به دست می آورند، به آسانی و به سرعت، به اهداف بلند و ارزشمند خود دست یابند.
[1] . ر.ک: ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق و طهاره الاعراق، ص 27، طوسی، خواجه نصیر الدین: اخلاق ناصری، ص 48. صدر الدین شیرازی، الاسفار الاربعه، ج4، ص 116ـ 117.
[2] . البته گاهی به احکام دستوری غیر الزامی (مستحب و مکروه) احکام اخلاقی یا آداب گفته می شود و ملاک ورود در حوزه فقه، الزامی بودن حکم دانسته می شود. این کاربرد صرفاً اصطلاح خاص است و با تلقی متعارف از اخلاق نمی سازد.
[3] . در نظام های حقوقی غیر مذهبی، حقوق در مقابل اخلاق قرار دارد و برای آن دو، قلمرو و موضوعات مشترک نمی شناسند، ولی در نظام حقوقی اسلام، برخی رفتارهای اجتماعی، هم ماهیت اخلاقی دارند و هم ماهیت حقوقی و در نتیجه دارای حکم و ضمانت اجرای حقوقی نیز هستند؛ مانند آدمکشی و سرقت.
[4] . ر.ک: شهید مطهری، مرتضی: آشنایی با علوم اسلامی (عرفان)، ص 181ـ 186.
[5] . جهت آگاهی بیشتر از مجموعه دیدگاه ها در باب تعریف و ماهیت تعلیم و تربیت ر.ک: فلسفه تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، جلد اول، بخش دوم.
احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی – با تلخیص از کتاب اخلاق اسلامی، ص 16 ـ 20

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید