نویسنده:تقوی – صادقی
در روز چهار شعبان، 38 سال پس از هجرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرزندی پاک از سلاله فاطمه زهرا علیها السلام در مدینه النبی به دنیا آمد و چشم شیعیان را روشن نمود . نام او «علی» بود که بعدها به «زین العابدین» و «سجاد» مشهور گشت . دو سال پس از تولد او، جدش امیر مؤمنان علی علیه السلام در محراب عبادت، به شهادت رسید و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن علیه السلام بود . از سال پنجاه هجری، به مدت یازده سال در دوران پر فراز و نشیب امامت پدرش حسین بن علی علیهما السلام که با قدرتطلبی معاویه و پسرش یزید مصادف بود، در کنار او قرار داشت و پس از آن، در محرم الحرام سال 61 هجری پس از قیام و شهادت پدر بزرگوارش در حادثه کربلا، امامت و زعامت جامعه اسلامی را عهدهدار شد (1). این دوران که 34 سال به طول انجامید، با حکومت عدهای از حاکمان مقارن بود که عبارتند از:
1- یزید بن معاویه (61- 64 ه . ق)
2- عبد الله بن زبیر (61- 73 که به صورت مستقل حاکم مکه بود)
3- معاویه بن یزید (چند ماه از سال 64)
4- مروان بن حکم (نه ماه از سال 65)
5- عبد الملک بن مروان (65- 86)
6- ولید بن عبد الملک (86- 96)
آن امام همام، در سال 94 یا 95 هجری در مدینه منوره رحلت نمود و در قبرستان بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام به خاک سپرده شد (2).
دوران امامت آن حضرت، با یکی از سیاهترین ادوار تاریخ اسلام همراه بود . بعد از حادثه دلخراش عاشورا و پس از انعکاس این خبر در سراسر کشور اسلامی، رعب و وحشتشدیدی بر جامعه حکم فرما شد و برای مردم مسلم گردید که یزید، پس از کشتن فرزند رسول خدا، که از قداست و عظمتبالایی برخوردار بود و به اسیری بردن زن و فرزندان او، از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نخواهد کرد .
از دیگر حوادث تلخ این دوران، (واقعه حره) بود که بنا به نقل اکثر مورخین، لشکریان یزید، به فرماندهی مسلم بن عقبه، برای سرکوب مردم مدینه که در مقابل ظلم و جور حکومتبنی امیه به مخالفت پرداخته بودند، عازم آن شهر شدند و پس از حمله به مدینه، به دستور یزید، سه روز جان و مال و آبروی مردم مدینه مباح شد، از این رو عده زیادی از مردم بیگناه به قتل رسیدند (3) و حدود هزاران زن بیشوهر، باردار شدند (4).
پس از آن واقعه، لشکریان یزید برای سرکوب عبد الله بن زبیر که در مقابل یزید، به مخالفت پرداخته بود عازم مکه شدند و پس از محاصره آن شهر، خانه خدا و حرم امن الهی را با منجنیق، سنگ باران کردند و بر آن آتش گشودند به طوری که پردهها، و سقف آن که از چوب ساخته شده بود در آتش سوخت (5).
در این ایام، شیعیان در خفا و تقیه روزگار سختی را سپری میکردند و جرات هیچ گونه اظهار محبتبه اهل بیت علیهم السلام را نداشتند و اگر چنین کاری میکردند، مورد شکنجه و آزار قرار میگرفتند و یا حتی به قتل میرسیدند، چنان که «یحیی بن ام طویل» از یاران با وفای امام سجاد علیه السلام به جرم دوستی و پیروی از اهل بیت علیهم السلام دستگیر، و دستها و پاهای او قطع شد و سپس به شهادت رسید (6) ، همچنین در زمان حاکمیت عبد الملک مروان، حدود 120 هزار نفر از مردم بیگناه که بسیاری از آنها شیعیان اهل بیت علیهم السلام بودند به دستحجاج بن یوسف که مردی سفاک و بیرحم بود، به قتل رسیدند (7).
قلههای رفیع فضیلت
معرفت و شناخت تمام جنبههای شخصیتی ائمه علیهم السلام برای ما انسانهای عادی و محدود در عالم طبیعت غیر ممکن است، چرا که آن انوار قدسیه در بالاترین مراتب و بلندترین قلههای فضیلت و کمال قرار داشته و غالب انسانها توان رسیدن به آن قلههای رفیع را ندارند و از درک آن عاجزند . امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند: «ولا یرقی الی الطیر; و مرغان [بلند پرواز اندیشهها ] نمیتوانند به [بلندای ارزش ] من پرواز کنند . (8) »
عبد العزیز بن مسلم، یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام نقل میکند که ما در شهر «مرو» بودیم، روز جمعه در مسجد جامع آن شهر اجتماع کرده بودیم که از امامتسخن به میان آمد، پس از آن بر امام وارد شدم و در این رابطه از ایشان سؤال کردم، آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند: «الامام واحد دهره، لا یدانیه احد ولا یعادله عالم ولایوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر; امام یکتای زمان خویش است که احدی [در فضیلت] به او نزدیک نمیشود (به او نمیرسد) و هیچ دانشمندی با او برابری نمیکند و بدیل و مثل و نظیری ندارد .»
و در ادامه فرمودند: «فمن ذا الذی یبلغ معرفه الامام او یمکنه اختیاره، هیهات هیهات ضلت العقول; کیست که بتواند به حد شناخت امام برسد و یا بتواند او را برگزیند، هرگز، هرگز، عقول [از درک امام و شناخت او] عاجزند . (9) »
فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام
بدیهی است که ما هرگز نمیتوانیم مقام و منزلت واقعی امام سجاد علیه السلام را درک کنیم و تمام فضائل و مناقب او را به رشته تحریر در آوریم، ولی با غور در سیره رفتار آن حضرت، میتوانیم گوشهای از فضائل و منقبتهای اخلاقی آن امام همام را برگیریم و وجود خود را از بوی خوش آن عطر آگین سازیم، از این رو شمهای از آنها را به اختصار بیان مینماییم .
علم
از فضائل و مناقب بارز ائمه علیهم السلام علم گسترده آنها است که از آن به «علم لدنی» تعبیر میشود، علمی که از منبع فیض و ذات حق سرچشمه میگیرد . امام باقر علیه السلام میفرماید: «ان لله عزوجل علمین: علم لا یعلمه الا هو وعلم علمه ملائکته ورسله فما علمه ملائکته ورسله فنحن نعلمه (10); خداوند دو گونه علم دارد، یکی علمی که مخصوص اوست و دیگری علمی که به ملائکه و رسولانش تعلیم کرده است و ما (ائمه) از این علم که به ملائکه و رسولان آموخته است، بهرهمندیم .»
از این رو یکی از ویژگیهای ممتاز آن حضرت، احاطه علمی ایشان به اصول اعتقادی و احکام اسلامی بود، به گونهای که در مقابل هر سؤالی که از او میشد، پاسخی دقیق و اعجابانگیز، بیان مینمود . این ویژگی منحصر به فرد، دانشمندان دیگر مذاهب را به تحسین و اعجاب واداشته بود، چنان که زهری، از علمای دربار عبدالملک مروان که از مخالفین اهل بیت علیه السلام به شمار میرفت، درباره امام سجاد علیه السلام میگوید: «ما رایت احدا کان افقه منه (11); احدی را فقیهتر و دانشمندتر از علی بن الحسین علیهما السلام ندیدم .»
ولی جای بسی تعجب و تاسف است که چگونه آن حضرت با آن مقام و عظمت علمی، مورد بیمهری و بیتوجهی مردم و حتی دانشمندان و عالمان قرار میگرفت و لذا در زمره شاگردان ایشان فقط نام معدود کسانی همچون: جابربن عبدالله انصاری، ابوحمزه ثمالی، یحیی بن ام طویل و محمد بن جبیر بن مطعم، دیده میشود (12).
برگی از کتاب علم امام علیه السلام
کتاب شریف صحیفه سجادیه که حاوی ادعیه و مناجاتهای چهارمین پیشوای شیعیان است، یکی از بزرگترین و مهمترین گنجینههای حقایق و اسرار الهی به شمار میرود، به همین خاطر به القابی چون «انجیل اهل بیت» و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن» (13) مشهور گشته است و نظر به اهمیت و عظمت این کتاب، شرحهای زیادی بر آن نوشته شده که صاحب کتاب «الذریعه» ، چهل و هفتشرح را نام برده است (14).
در سال 1353 ش آیت الله نجفی رحمه الله نسخهای از صحیفه سجادیه را برای طنطاوی (مفتی اسکندریه) به مصر فرستاد، وی پس از تشکر از دریافت این هدیه گرانبها، در پاسخ چنین نوشت: «این از محرومیت ما است که تا کنون بر این اثر گران بهای جاوید، که از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن مینگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایینتر مییابم . (15) »
دانشمندان و علمای بزرگ، پس از عمری تلاش و تعلیم و تعلم برای بیان کردن یا نوشتن مطلبی، زمان زیادی را به مطالعه و کنکاش میپردازند، ولی امام سجاد علیه السلام این مضامین بلند و مطالب عالی را در وقت مناجات با خالق خویش و در هنگامی که تمام توجهاش به معبود، معطوف بوده، نجوا میکرده است، و این نیست مگر جوششی از چشمه علم لدنی آن امام معصوم .
علاوه بر صحیفه سجادیه، رساله گران بهایی از آن حضرت به یادگار مانده که همچون پرتویی از نور، روشنی بخش راه انسان هاست . در این اثر جاوید که «رساله الحقوق» نام دارد، 51 حق و وظیفه برای انسان بیان شده که از حقوق خداوند بر انسان و سپس حقوق اعضاء و جوارح شروع و به حقوق اهل ذمه ختم شده است (16).
کثرت عبادت
از مهمترین عواملی که انسان را به سوی انجام عبادات بیشتر فرا میخواند، چشیدن طعم شیرین عبادت است و اگر انسان به مرتبهای از کمال برسد که حلاوت عبادت را در اعماق وجود خود حس کند، هرگز وقتخود را در امور دیگر صرف نخواهد کرد، از این رو باید یکی از خواستههای ما از درگاه خداوند، این باشد که: «واذقنی حلاوه ذکرک; [پروردگارا] حلاوت و شیرینی یادت را به من بچشان .»
طبیعی است که امام سجاد علیه السلام با آن مقام بلند معنوی و غرق بودن در اقیانوس بیکران یاد خداوند و لبریز بودن وجود او از حلاوت ذکر حق، بیشتر وقتخود را به عبادت بپردازد . امام محمد باقر علیه السلام درباره عبادت پدر خود میفرماید: «بلغ من العباده ما لم یبلغه احد وقد اصفر لونه من السهر ورمضت عیناه من البکاء ودبرت جبهته من السجود و ورمت قدماه من القیام فی الصلاه (17); به حدی عبادت کرده بود که دیگران به آن حد عبادت نمیکنند و از شب زنده داری رنگش زرد گشته بود و از گریه چشمانش سرخ شده بود و از سجده پیشانیاش برجسته شده بود و از ایستادن برای نماز، پاهایش ورم کرده بود .»
این ویژگی امام سجاد علیه السلام چنان برجسته بود که علمای دیگر مذاهب زبان به تحسین او گشودهاند، چنان که مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت) میگوید: «ولقد بلغنی انه کان یصلی فی کل یوم ولیله الف رکعه الی ان مات (18); به من خبر رسیده که علی بن الحسین علیهما السلام در شبانه روز، هزار رکعت نماز میخواند و این کار تا زمان وفات او ادامه داشت .»
همچنینابن ابی الحدید میگوید: «وکان الغایه فی العباده (19); [علی بن حسین علیهما السلام] نهایت در عبادت کردن بود .» به همین خاطر آن حضرت به «زین العابدین» یعنی زینت عبادت کنندگان، مشهور گشت (20).
خشوع در عبادت
امام زین العابدین، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که به معبود خویش داشت، و مقام الوهیت را به خوبی درک نموده بود، در هنگام امور عبادی به پروردگار خود توجه کامل پیدا مینمود و نسبتبه تمام امور اطراف خود بیتوجه میگشت، آن چنان قلب او سرشار از یاد و ذکر خدا میشد که فضای دل را بر دیگر مخلوقات تنگ مینمود . ابو نعیم اصفهانی از علمای اهل سنت نقل میکند که: «کان علی بن الحسین اذا فرغ من وضوء الصلاه وصار بین وضوئه وصلاته اخذته رعده ونفضه، فقیل فی ذلک، فقال: ویحکم اتدرون الی من اقوم ومن ارید اناجی (21); همواره پس از وضو گرفتن و قبل از اقامه نماز، علی بن الحسین را لرزهای فرا میگرفت، از ایشان درباره این حالتسؤال شد، امام علیه السلام فرمودند: وای بر شما! آیا میدانید که به درگاه چه کسی میایستم و با چه کسی میخواهم مناجات کنم؟»
همچنین ابی نوح انصاری نقل میکند، روزی در خانهای بودیم که علی بن الحسین هم در آنجا حضور داشت و در حال عبادت کردن بود و به سجده رفته بود، ناگهان خانه دچار حریق شد، دوبار به آن حضرت گفتند: «یابن رسول الله! النار; ای پسر رسول خدا! آتش» ، ولی امام علیه السلام سر از سجده برنداشت تا آن که آتش خاموش شد، آن گاه به ایشان گفته شد: «ما الذی الهاک عنها; چه چیزی تو را از آتش غافل ساخت؟» آن حضرت در جواب فرمودند: «الهتنی عنها النار الاخری (22); آتش آخرت مرا از آن غافل ساخت .»
سیادت و عظمت
حاکمان بنی امیه و تمام کسانی که از اهل بیت علیهم السلام بغض و کینهای به دل داشتند، تمام سعی و تلاششان این بود که با تبلیغات سوء بر علیه این خاندان، آنان را به انزوا کشانده و محبت مردم را نسبتبه آنان کم کنند و نور ولایت را خاموش سازند «یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولوکره المشرکون» (23); «آنها میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خداوند نور خود را کامل میکند، هر چند کافران خوش نداشته باشند .»
ولی با همه این دسیسهها و نیرنگها و تبلیغات سوء، این خاندان در بین مردم مقام و منزلت والایی داشتند و مورد احترام و تکریم واقع میشدند .
نقل شده که هشام بن عبدالملک از حکام بنی امیه، برای انجام فریضه حج عازم مکه شد، به هنگام طواف، وقتی میخواستحجر الاسود را استلام کند، به خاطر ازدحام جمعیت، موفق به این کار نشد، سپس منبری را در کنار حرم گذاشتند و هشام بر روی آن نشست و لشکریان دور او را گرفتند، در همین موقع امام سجاد علیه السلام وارد شد، در حالی که عبایی بر دوش مبارکش بود ; «احسن الناس وجها واطیبهم رائحه، بین عینیه سجاده; زیباترین مردم از نظر صورت و خوشبوترین مردم بود و در بین دو چشمش (محل سجده) علامتسجده نمایان بود .»
امام علیه السلام در حال طواف هنگامی که نزدیک حجر الاسود رسید، مردم به خاطر هیبت او و به نشانه تجلیل و احترام، کنار رفتند تا ایشان حجر الاسود را استلام کنند . هشام، از این موضوع خشمگین شد . یکی از اطرافیان هشام، پرسید: این شخص کیست که مردم این گونه احترامش میکنند؟ فرزدق (شاعر معروف عرب) که آن حضرت را شناخته بود گفت: من او را میشناسم و بالبداهه شروع به خواندن اشعاری نمود و ابیات زیادی را در فضائل امام علیه السلام بیان نمود که به چند بیت از آن اشاره میکنیم:
هذا الذی تعرف البطحاء وطاته
والبیتیعرفه والحل والحرم
هذا بن خیر عباد الله کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
اذا راته قریش قال قائلها
الی مکارم هذا ینتهی الکرم
«این کسی است که بطحاء (نام مکانی در مکه معظمه) جای پایش را میشناسد و خانه کعبه و حرم و بیرون حرم با او آشناست .
این شخص، پسر بهترین تمام بندگان است و پرهیزگار، برگزیده، پاکیزه، نشانه و راهنما است .
هنگامی که قریش او را ببینند، گوینده آنها میگوید: کرم و جود، به مکارم او ختم میشود .»
در این هنگام، هشام به شدت عصبانی شد و دستور داد فرزدق را در مکانی به نام «عسفان» بین مکه و مدینه، زندانی کنند (24).
تواضع
چهارمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در میان مردم از جایگاه والایی برخوردار بود و فضائل اخلاقی، موقعیت علمی و قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، سبب شده بود که عامه و خاصه او را احترام و تعظیم کنند، ولی با وجود چنین برخوردی از طرف مردم، تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای ممتاز اخلاقی آن حضرت به شمار میرفت، به حدی که در پارهای از اوقات مورد اعتراض برخی از مسلمانان واقع میشد، برای نمونه روزی امام علیه السلام وارد مسجد شد و پس از عبور از میان توده مردم، در کنار «زیدبن اسلم» نشست . در این هنگام، نافع بن جبیر لب به اعتراض گشود و به آن حضرت عرض کرد: «غفر الله لک، انتسید الناس، تاتی تتخطی حتی تجلس مع هذا العبد; مغفرت و رحمتخدا بر تو باد، تو سید و سرور مردم هستی، پس چرا این گونه میروی تا در کنار این عبد بنشینی؟» حضرت فرمودند: «العلم یبتغی ویؤتی ویطلب من حیث کان (25); علم و دانش باید جستجو شود و داده شود و طلب میشود از هر جائی که باشد .»
آری، مردان بزرگ همیشه در اوج عظمت و بزرگی، فروتنی و تواضع را سیره خود قرار میدهند و خود را در مقابل عظمت پروردگار جهانیان کوچک و ناچیز میبینند، از این رو هرگز به خود اجازه نمیدهند که با دیگر بندگان با کبر و غرور رفتار کنند .
امام سجاد علیه السلام در رفتار با مردم آن چنان متواضع بودند که برخی اوقات سعی میکردند در میان مردم ناشناخته باشند تا بتوانند متواضعانه با مردم برخورد نمایند و به آنها خدمت کنند . امام صادق علیه السلام میفرمایند: امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت مینمود با قافلهای حرکت میکرد که او را نمیشناختند و با اهل کاروان شرط میکرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد . روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل میشناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا میدانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است، آنها با شنیدن این سخن باسرعتبه طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا میخواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟ اگر از جانب ما به شما بیاحترامی صورت میگرفت، آیا تا ابد هلاک نمیشدیم؟ امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا میشناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند، و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم (26).
دستگیری از ستمدیدگان و نیازمندان
امام زین العالدین علیه السلام همان طور که در عبادتهای فردی زبان زد عام و خاص بود، در عبادات اجتماعی نیز، همه را به حیرت واداشته و خدمتبه خلق، به خصوص دستگیری و دلجویی از نیازمندان را زینتبخش رفتار خود قرار داده بود، از این رو بسیاری از مورخین، با عبارتهای گوناگون این موضوع را نقل کردهاند (27).
آن حضرت نسبتبه بهبود وضع زندگی فقراء و محرومین، اهتمام فراوانی داشت و چنان بر این کار مداومت میورزید که آثار حمل طعام برای فقرا، بر روی جسم مبارکشان باقی مانده بود، به گونهای که نقل شده: «لما مات علی بن الحسین فغسلوه جعلوا ینظرون الی آثار سواد بظهره، فقالوا: ما هذا؟ فقیل: کان یحمل جرب الدقیق لیلا علی ظهره یعطیه فقراء المدینه; هنگامی که علی بن الحسین رحلت نمود و مسلمانان بدن مبارکش را غسل میدادند، آثار سیاهی و کبودی را بر پشت آن حضرت مشاهده نمودند، پرسیدند: این آثار برای چیست؟ جواب داده شد که این اثر حمل کیسههای پر از طعام است که آن حضرت به فقراء مدینه اعطا مینمودند . (28) »
همچنین سفیان بن عیینه میگوید: زهری، شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را مشاهده نمود که بر دوش خود چیزی راحمل میکرد، پرسید: ای فرزند رسول خدا، این چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «ارید سفرا اعد له زادا، احمله الی موضع حریز; عازم سفری هستم و برای آن سفر زاد و توشه فراهم میکنم وبه جای امنی منتقل میسازم .» زهری عرض کرد: بگذارید غلام من آن را حمل کند، امام علیه السلام قبول نکردند، زهری عرض کرد: پس بگذارید من آن را حمل کنم و شما رااز حمل آن راحت نمایم . آن حضرت فرمود: من خود را از حمل چیزی که باعث نجاتم در سفر میشود، راحت نمیکنم .
پس از گذشت چند روز، زهری آن حضرت رامشاهده نمود و گفت: ای فرزند رسول خدا از آن سفری که بیان فرمودید اثری نمیبینم . امام علیه السلام فرمود: «بلی یا زهری لیس ما ظننت ولکنه الموت وله کنت استعد، انما الاستعداد للموت، تجنب الحرام وبذل الندی فی الخیر (29); آری ای زهری، آن سفری که تو گمان میکنی نیست، بلکه منظور من از سفر، سفر مرگ است که برای آن آماده میشوم، همانا آماده شدن برای مرگ، دوری جستن از حرام و بذل و بخشش چیزهای خوب در راه خیر است .»
امام علیه السلام و اصلاح جامعه
امامان معصوم علیهم السلام همانند پیامبران الهی، هر کدام بر حسب شرائط زمان خود، به گونهای خاص، از کیان اسلام دفاع کرده و اصول و مبانی اعتقادی و احکام الهی را تبلیغ نمودهاند .
در ابتدای این نوشتار، موقعیت تاریخی و شرایط ویژه زمان امام سجاد علیه السلام به اجمال بیان شد و روشن گردید که خلفای بنی امیه آشکارا قوانین اسلامی را زیر پا میگذاشتند و از هر گونه ظلم و ستم و اشاعه فحشا دریغ نمیکردند . این اوضاع سیاسی و جو فرهنگی، شیوههای مبارزاتی خاصی را میطلبید، از این رو آن حضرت، برای پیشبرد اهداف الهی و گسترش معارف اسلامی و مقابله باظلم و فساد دستگاه حکومتی بنی امیه، که در حال سرایتبه تمام جامعه اسلامی بود، از شیوههای خاصی استفاده میکردند که در ادامه به سه نمونه از آنها اشاره میکنیم .
1- زنده نگه داشتن یاد عاشورا
در زمان حکومتخلفای بنی امیه، جامعه اسلامی چنان از مسیر خود منحرف شده بود که سنتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله علنا ترک، و بدعتهای زیادی در دین گذاشته میشد و کسانی چون یزید، که همه فرقههای اسلامی بر فاسق بودن او اتفاق نظر دارند و ترک نماز و شرب خمر را به او نسبت میدهند (30) ، در راس حاکمیت اسلامی قرار گرفتند، از این رو امام حسین علیه السلام با هدف مبارزه با ظلم و فساد عمال بنی امیه و احیاء سنت امر به معروف و نهی از منکر و باز گرداندن جامعه اسلامی به مسیر مستقیم، آن حماسه بزرگ تاریخ را رقم زد و با اهداء خون خود، نهال نوپای اسلام را زنده نگه داشت .
پس از واقعه جانسوز عاشورا، امام سجاد علیه السلام در هنگام اسارت در کوفه و شام، بدون هیچ ترس و واهمهای از دستگاه جبار بنی امیه، با خطبههای آتشین خود به روشنگری جامعه نسبتبه چنین واقعه اسفباری پرداخت و مردم را از عواقب شوم آن، آگاه ساخت . پس از آن نیز از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و بیان نمودن آن قیام عظیم، استفاده مینمود . به عنوان نمونه آن حضرت در موقعیتهای مختلف به یاد مظلومیت پدر و فرزندان و یاران با وفایش میگریست . از جمله در روایتی نقل شده که آن حضرت، هر زمان ظرف آبی را برای نوشیدن برمیداشت میگریست، از ایشان درباره علت این کار سؤال شد، فرمودند: «وکیف لا ابکی وقد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع والوحوش (31); چگونه گریه نکنم در حالی که آب برای استفاده وحوش و درندگان آزاد بود، ولی پدرم از آن منع شد .»
بدون شک چنین کارهایی از طرف امام، اثر و نتیجه سیاسی مثبتی داشت; چون یادآوری مکرر فاجعه کربلا نمیگذاشت که ظلم و جنایتحکومت اموی از خاطرهها فراموش شود و از طرفی در افکار عمومی برای حکام اموی بسیار گران تمام میشد و مشروعیت آنان را زیر سؤال میبرد .
2- پند و ارشاد امت
روش دیگر امام علیه السلام در حفظ کیان اسلام و تبلیغ معارف الهی و مبارزه با ظلم و فساد، همان روش عمومی اولیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام بود، یعنی از راه موعظه و پند و ارشاد، مردم را با اندیشههای ناب اسلام، آشنا مینمود و همچون پدری دلسوز و مهربان، آنان را از گرفتار شدن در گرداب ظلمت و تباهی، بر حذر میداشت و همچون خورشیدی فروزان راه هدایت و رستگاری را بر مردم روشن مینمود . برخی از این مواعظ و بیانات، سخنانی است که هر روز جمعه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ایراد میفرمود (32). همچنین سخنان و مواعظ دیگری که آن حضرت در جمع شیعیان و پیروان خاص خود ایراد میکردند، از طریق یارانی چون ابو حمزه ثمالی نقل شده است .
علاوه بر این، امام علیه السلام به صورت حضوری یا در قالب نامه، فقها و محدثان و قضات درباری را مورد وعظ و پند قرار میدادند و آنان را به پیروی از حق، دعوت مینمودند . برای نمونه امام علیه السلام در نامهای دلسوزانه به زهری از محدثان و فقیهان دربار عبد الملک بن مروان، او را از عاقبت کارش آگاه ساخت و از او خواست که از گمراهی دست کشیده و راه راست را در پیش گیرد . در فرازی از این نامه امام سجاد علیه السلام چنین میفرماید: «احذر فقد نبئت وبادر فقد اجلت انک تعامل من لا یجهل وان الذی یحفظ علیک لا یغفل، تجهز، فقد دنا منک سفر بعید وداو ذنبک فقد دخله سقم شدید (33); بر حذر باش که به تو اعلام [خطر] شد و گام بردار و عمل کن که به تو مهلت داده شده، به درستی که با کسی معامله میکنی که نادان و جاهل نیست و آن کسی که حساب اعمال تو را نگه میدارد از تو غافل نمیشود، پس آماده سفر باش که سفری دور در پیش داری و گناهت را درمان کن که تسختبیمار شده است .»
امام علیه السلام با این شیوه حکیمانه، ضمن این که مردم را موعظه و نصیحت میکرد و تفکرات اصیل اسلامی را به آنان منتقل مینمود، از آن به عنوان شیوهای سیاسی برای مقابله با ظلم و ستم دستگاه حاکم استفاده مینمود، و در عین حال ساسیتحکومت را بر نمیانگیخت . در نتیجه، آن حضرت میتوانست در یک فضای مناسب، اهداف و آرمانهای والای خود را عملی سازد .
3- اصلاح در قالب دعا
هر چه از حاکمیتخلفای بنی امیه میگذشت، انحطاط جامعه بیشتر میشد و اهل بیت علیهم السلام که کفو قرآن بودند، (34) مورد بیتوجهی و بیمهری بیشتری قرار میگرفتند . آنان بر منبرها لعن میشدند (35) و حکام بنی امیه مورد ستایش قرار میگرفتند . کار به جایی رسیده بود که در جامعهای که جهاد و شهادت و علم و تقوا ارزش بود، خنیاگران و آوازهخوانها ارزش پیدا کردند، چنان که یکی از آوازه خوانهای مشهور زن، وقتی وارد مکه شد، آن چنان مورد استقبال قرار گرفت که در مورد هیچ مفتی و فقیه و محدثی سابقه نداشت (36).
در چنین جامعهای و با در نظر گرفتن محدودیت و فشار سیاسی، امام سجاد علیه السلام دعا و نیایش را به عنوان راه کاری مناسب برای مقابله با چنین وضعیتی انتخاب نمود و با این روش حکیمانه، جامعهای را که در حالت رکود اخلاقی بود، تحرکی دوباره بخشید و نور ایمان را در دلهای تیره و تار آنان زنده کرد . امام علیه السلام در این دعاها گذشته از مسائل اعتقادی و اخلاقی، به دو جنبه خاص توجه و اهتمام ویژه میورزید:
الف: امامت: امام سجاد علیه السلام در بسیاری از ادعیه، به حق مسلم اهل بیت علیهم السلام که توسط بنی امیه غصب شده بود، تصریح مینمودند تا از این طریق مردم را از این موضوع آگاه سازند که حاکمان و جانشینان واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند . آن حضرت در فرازی از صحیفه سجادیه میفرمایند: «اللهم ان هذا المقام لخلفائک واصفیائک وموضع امنائک فی الدرجه الرفیعه التی اختصصتهم بها قد ابتزوها . . . حتی عاد صفوتک وخلفائک مغلوبین مقهورین مبتزین (37); خداوندا! مقام خلافتبرای خلفای توست و برگزیدگان از خلقت و جایگاه امانتهای تو در درجات عالیه که تو آن مقام را به آنها اختصاص دادی، ولی دیگران از آنها گرفتند . . . تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو در مقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حقشان از بین رفته است .»
ب) بیان فضیلت اهل بیت علیهم السلام: آن حضرت در مقابل تبلیغات سوء دستگاه حاکم بر ضد اهل بیت علیهم السلام در موارد متعددی، صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او را با دیگر ادعیه، همراه میساختند، تا از این طریق، علاوه بر این که اهل بیت علیهم السلام را جانشینان واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کنند، فضائل و مقام و منزلت والای آنان را نیز بیان نمایند . ایشان در ضمن یکی از ادعیه میفرمایند: «وصل علی محمد و آله الطیبین الطاهرین الاخیار الانجبین (38); [خداوندا! درود رستبر محمد صلی الله علیه و آله و آل او که انسانهای نیکو سرشت و پاکیزه و بزرگوار و نجیب هستند .»
پینوشتها:
1) ر . ک: ارشاد شیخ مفید، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص253; بحار الانوار، مجلسی، المکتبه الاسلامیه، ج46، ص12 .
2) ارشاد شیخ مفید، همان، ص254; بحار الانوار، همان .
3) تاریخ طبری، مطبعه الاستقامه، ج4، ص374; مروج الذهب، مسعودی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص82; الکامل، ابن اثیر، دار صادر، ج4، ص111 .
4) البدایه و النهایه، ابن کثیر، دار الکتب العلمیه، ج8، ص224 .
5) همان، ص228; الکامل، ابن اثیر، دار احیاء التراث العربی، ج2، ص602; مروج الذهب، مسعودی، همان، ص84; تاریخ طبری، همان، ص383 .
6) اختیار معرفه الرجال (رجال کشی)، شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، ص123 .
7) مروج الذهب، مسعودی، دار الاندلس، ج3، ص166، الوافی بالوفیات، ابن صفدی، النشرات الاسلامیه، ج11، ص308; تاریخ اسلام، ذهبی، دارالکتاب العربی، حوادث سنه 81- 100 .
8) نهج البلاغه، خطبه 3 .
9) اصول کافی، کلینی، دار الاضواء، ج1، ص198 .
10) همان، ص256 .
11) سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرساله، ج4، ص389 .
12) فی رحاب ائمه اهل بیت، محسن امین عاملی، دار التعارف، ج3، ص213 .
13) الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، المکتبه الاسلامیه، ج15، ص18 .
14) همان، ج13، ص345- 359 .
15) سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ص271 به نقل از صحیفه سجادیه، ترجمه سید صدر الدین بلاغی، (مقدمه) ص37 .
16) الامالی، شیخ صدوق، مجلس 59، ص301- 306; الخصال، شیخ صدوق، باب خمسین و مافوقه، ص564- 570; تحف العقول، حرانی، دارالکتب الاسلامیه، ص255 .
17) مناقب ابن شهر آشوب، دار الاضواء، ج4، ص162 .
18) تهذیب الکمال، المزی، مؤسسه الرساله، ج20، ص390; سیر اعلام النبلاء، همان، ص392 .
18) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، ج1، ص27 .
20) تهذیب الکمال، همان; سیر اعلام النبلاء، همان; حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دار الفکر، ج3، ص135 .
21) حلیه الاولیاء، همان، ص133 .
22) تهذیب الکمال، همان، ص389; بحار الانوار، مجلسی، همان، ص80; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص163; تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، ج41، ص377 .
23) صف/8 .
24) تهذیب الکمال، همان، ص400; سیر اعلام النبلاء، همان، ص398; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص183; حلیه الاولیاء، همان، ص139 .
25) الطبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، ج5، ص216; سیر اعلام النبلاء، همان، ص388; حلیه الاولیاء، همان، ص138 .
26) بحار الانوار، همان، ص69 .
27) سیر اعلام النبلاء، همان، ص393; بحار الانوار، همان، ص66; تهذیب الکمال، همان، ص 392 .
28) حلیه الاولیاء، همان، ص136; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص167; بحار الانوار، همان .
29) مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص166; بحار الانوار، همان .
30) ر . ک: مروج الذهب، همان، ص79; الکامل، ابن اثیر، همان، ص127; البدایه و النهایه، همان، ص232; مجمع الزوائد هیثمی، دار الکتاب العربی، ج5، ص241; مسند ابویعلی، دار المامون، ج2، ص176 .
31) بحار الانوار، همان، ص109 .
32) تحف العقول، همان، ص252 .
33) همان، ص276 .
34) احادیث زیادی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اینجا نقل شده است: از جمله حدیث ثقلین که اکثر کتب روائی شیعه و سنی آن را نقل کردهاند مثل: کنز العمال، فاضل هندی، مؤسسه الرساله، ج1، ص380; صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج4، ص1873; اسد الغابه، ابن اثیر، ج2، ص12 .
35) معجم البلدان، یاقوت بن عبد الله الحموی، دار احیاء التراث العربی، ج3، ص192 .
36) الاغانی، ابو الفرج اصفهانی، دار احیاء التراث العربی، ج8، ص225 .
37) صحیفه سجادیه، دعای 48 .
38) همان، دعای 6 .
منبع: ماهنامه مبلغان