عبد، یعنی تسلیم اراده و حکم خدا و شریعت الهی. لب تمام دستورات و احکام و فرامین الهی و شرایع انبیا، همین یک کلمه است و شاید پیامبران خدا، قبل از آن که مقام نبوت برای آنها انتخاب بشود و خدای متعال آنها را به نبوت سرافراز کند، به عبودیت سرافراز کرده باشد؛ همچنان که حتما همین طور است. در یک روایت است که «ان الله اتخذ محمدا عبدا قبل ان یتخذه رسولا» (1) . اول، خدای متعال او را خلعت عبودیت پوشانید و بعد، به مرحله و رتبه ی نبوت فایز کرد. کأنه این، در هر تعالی یی مقدمه ی لازم و شرط اصلی است. در هر اندازه تکاملی ، عبودیت ، شرط اصلی است. البته، عبودیت هم مراحلی دارد. آن مرحله ی پایین عبودیت، آن چنانی که امثال ماها بتوانیم در آن طمع بورزیم، همین است.
خودمان را آماده ی اطاعت کنیم؛ همه چیز را از او بدانیم؛ نعمتهای الهی را، حقیقتا نعمتها و موهبتهای الهی بدانیم؛ آنها را فرآورده ی قدرت و علم و توانایی خودمان ندانیم؛ بدانیم که ما هم وسیله ایم . ذهن ما، دست ما، عمل ما، سرپنجه ی ما و تلاش ما، وسیله یی برای تحقق اراده ی الهی است. حقیقتا بندگان شایسته ی خدا – مثل امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالی علیه) – قدر ماه رمضان و قدر آن ساعات و ایام را می دانستند و از آن، کمال استفاده را می بردند. ما ائمه ی معصومین (علیهم السلام) را که زیارت نکرده ایم؛ اما انسان می توانست رشحه یی از رشحات همان عبادات و توجه ها را در وجود مقدس امام عظیم الشأن بزرگوار راحلمان مشاهده کند.
پینوشتها:
1- بحار الانوار، ج 93، ص 211.
منبع: حدیث ولایت، جلد چهارم، ص 152-151.